میراث مکتوب- از سال هفتاد به بعد، کشف سرّ حکمت حرمت موسیقی، یگی از دغدغههای فکری من شد. دامی بود که ناخواسته در آن افتادم که خود داستانی غریب دارد. و به امید گشایشی و حل مسألهای تاریخی. هرچه بر معلوماتم افزوده شد، بر حیرتم نیز. به سبب پیچیده بودن موضوعی ساده!
گشتم و دیدم تنها یک آیه در قرآن در شأن یکی از سران مشرکان قریش نازل شده که کارش خرید و فروش بردگان و تعلیم کنیزکان بود. قَینهها را رقص و آواز میآموخت، دف و چنگ و عود یاد میداد تا مجلسآرایی کنند و درآمدزایی. خود نیز که در عودنوازی چیرهدست بود، به دربار خسرو پرویز ساسانی بار مییافت و هنرنمایی میکرد و اساطیر باستانی را از بر مینمود و به نزد نومسلمانان میآمد و آن داستانها را واگویه میکرد و بدین طریق به مقابله با دعوت نبوی میپرداخت. او نخستین کسی بود که هنر موسیقی را وسیله تقابل دینی قرار داد و شعر و رقص و خنیاگری را اسباب حرب فرهنگی ساخت. این بود که به گفته مفسران، آیۀ “ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیلالله” در نکوهش کار او نازل شد. و البته این آیه و چندین روایت، شد مستمسک فقیهان که موسیقی را تحریم کنند، البته آن نوع از موسیقی که موجب اضلال و افساد و گمراهی شود، نه مطلق ساز و آواز.
روایاتی هم که در عصر امامان نقل شده، ناظر به اوضاع زمان آنهاست که عصر حاکمیت امویان و عباسیان بود و تلاش آنها برای جذب جوانان و تقابل با دعوت امامان شیعه.
با این توضیح مختصر که البته حاصل بیست سال تحقیق این نگارنده در متون تاریخی و دینی است و چهار جلد کتاب محصول این تلاشها بوده، درمییابیم که خاستگاه تحریم موسیقی از آغاز سیاسی و امنیتی بوده و موسیقی در بستر هنری و فرهنگی زلال مجال بروز و ظهور نداشته است. کنشی هدفمند بود که واکنشی دینی و تقابلی را درپی داشت.
فارابی فیلسوف خراسانی که پدرش در دربار سامانیان اشتغال داشت، الموسیقی الکبیر را که یکی از مهمترین آثار اوست و در آن به مباحث مهم علم موسیقی و پرده بندی تنبور بغدادی و خراسانی پرداخته، در پایان کتاب گرانسنگ خود، سبب مخالفت ادیان آسمانی با موسیقی را نه اصل موسیقی که به افراط کاربران در اشتغال به هزل و سرگرمی آنان و فرو گذاشتن امور جدی دانسته و اتفاقاً استفاده از موسیقی در زندگی را همچون نمک برای طعام لازم دانسته، یعنی غذا بدون نمک خوردن ندارد و زندگی بدون موسیقی بیمعناست.
فقهای شیعه و سنی اغلب موسیقی لهوی یعنی آنچه موجب تخریب جان و گمراهی میشود را خلاف شرع و عقل دانستهاند، خواه به دست مرد اجرا شود یا زن.
در قرن هفتم صفیالدین ارموی اهل ارومیه چند کتاب مانند الادوار و الشرفیه در باب موسیقی نوشت. او برای حاکم سفاک مغول، گویا هولاکوخان در بغداد، چنان هنرمندی کرد که توانست جان بدر برَد و صله دریافت کند و به مقام دولتی برسد. پس از آن در قرن نهم عبدالقادر حافظ مراغی که از کودکی حافظ قرآن بود، کتاب مقاصد الالحان را نوشت و برای هر شب از لیالی مبارکه رمضان، نت نوشت و آهنگ ساخت و شعر مناسب حال گزارش کرد.
موسقی مناسب احوال مردمان در طول تاریخ جلوه کرده و در واقع بازتاب اوضاع زمانه بوده است. هنرمندان متناسب حال و مقام و خواست مردم فیض میرساندهاند و رسالت اجتماعی خود را ایفا میکردهاند.
این بندۀ ناچیز پس از سالها تحقیق، هنوز خیلی از مجهولاتم برطرف نشده و احدی نتوانسته با منطق و دلیل مرا که چهار کتاب تألیف کردهام و عمری بر سر پژوهش این موضوع گذاشتهام، قانع کند که چرا نباید ساز و آلات نواختن در رسانههای ملی نشان داده شود؟
چرا وقتی برخی مراجع از جمله مقام معظم رهبری در کتاب غنا(موسیقی) بر بلااشکال بودن خوانش زنان و خنیاگری آنان، وقتی مفسده و اغوا و انحرافی در آن نباشد، تصریح میکنند، مجال اجرا نیابد و هنوز پس از چند دهه، این پاسخها لاینحل مانده و ابهامات تلانبار شده؟
چرا وقتی متولیان امر برای اجرای کنسرت مجوز صادر میکنند، عدهای نامسئول به لغو آن حکم میرانند و تخم یأس و نومیدی در میان جوانان میپراکنند و در خطبههای خود هنرمندان را هرزه خطاب میکنند، چرا کسی دم نمیزند و تکلیف را روشن نمیکند؟
وقتی در کنش فرهنگی از اقناع عمومی ناتوان باشیم، مسیر تقابل و سیاسی شدن امور هموار میشود. هیچ تمدنی با جبر و الزام نتوانسته ره تعالی بپیماید و جذب حداکثری در کارنامۀ خود داشته باشد. مردم پاسخ منطقی دریافت نکنند، مسیر تقابل را در پیش میگیرند و امر فرهنگی را سیاسی میکنند. اگر پخش صدای بانوان با حجاب مجاز بود، مجال ظهور خنیاگران بیحجاب در روز روشن بروز نمیکرد و به جریان دوقطبی در جامعه دامن نمیزد. موسیقی وسیله است، هدف نیست. موسیقیدان رسالت دارد، کاسب نیست. اهل ذوقند و مطیع اوامر دل و هنرمند امر و نهی محتسبان را برنمیتابد و از بند و ممنوع الکاری هراسی ندارد، او تاب مستوری ندارد و چو در بندی ز روزن سر برآرد.
اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب