میراث مکتوب- کتاب زبان فارسی افغانستان (دری) در دو جلد از مهمترین منابعی است که توانمندیهای زبانی و فرهنگی گوناگون زبان فارسی دری را در گسترۀ سرزمین ادبخیز افغانستان بر ما آشکار میکند.
مؤلف در مقدمۀ این کتاب نوشته است: ایران بزرگ، با آمدن اعراب مرکزیت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خویش را از دست داد و هر یک از بخشهای پیکرۀ بزرگ و پرگسترۀ آن به دست خلفای بنیامیه و گاه همدستان فرصتطلب ایرانی افتاد.
حاکمان عرب پس از فراهم آمدن لهجههای عربی، که بیشتر به دست دانشمندان ایرانی انجام گرفت کوشیدند تا زبان عربی را در سرزمینهایی که بر آن چیره شده بودند، در جایگاه زبان رسمی خویش به کار بگیرند و در این کار هم در بیشتر حوزههای جغرافیایی موفق شدند و شاید بتوان گفت که تنها در نزدیکترین کشور به حکومت مرکزی خویش، ایران نتوانستند زبان عربی را به عنوان یک زبان رسمی بر مردم تحمیل کنند.
توانمندیهای زبانی و فرهنگی گوناگون و کهن و دیرپای ایران چونان حصار و دیوارهای بلند، این مجال و رخصت را به زبان و فرهنگ قوم عرب نداد تا بتواند شالودههای استوار زبان و فرهنگ ما را درهم بریزد و جای زبان رسمی این سرزمین را بگیرد. نیاکان ما تنها به بهرهوری از خط و شماری از واژههای عربی بسنده کردند.
در پی کوششهای اعراب برای رسمیت بخشیدن به زبان و فرهنگ عرب در سرزمینهای تحت تصرف خود، ایرانیان، در کنار داشتههای زبانی و فرهنگی خویش، به کوششی جانانه برای زنده و پایدار نگه داشتن زبان فارسی نو دست یازیدند.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که با وجود کوششهای فراوانی که دانشمندان ایرانی در پاسداری از زبان فارسی کردند، بههیچروی نتوانستند یا این امکان را نیافتند تا گویشهای پرشمار فارسی را گردآوری کنند.
خوشبختانه برخی دیگر از دانشمندان این مرز و بوم، با ترجمههایی از قرآن، که در بسیاری از حوزههای جغرافیایی گسترۀ بزرگ این کشور به سامان رساندند و نیز تألیف فرهنگنامههای قرآنی ـ فارسی و عربی ـ فارسی، توانستند شمار درخوری از گونهها و گویشهای مختلف فارسی ـ ایرانی را زنده و پایدار نگه دارند. در کنار آنها، بزرگمردی چون فردوسی توانست با سرایش شاهنامه، جدا از جنبههای معنوی، توانمندیهای پرشمار ایرانیان و گونۀ نوشتاری زبان فارسی نو را برای همیشه ماندگار کند.
بر پایۀ نمونهها و شاهدهای فراوانی که در برخی از متنهای کهن و قدیم فارسی میبینیم، پارهای از این گویشها و گونهها از میان رفتهاند، اما هنوز هم بسیاری از آنها در سرزمینهای ایرانِ بزرگ، از جمله فرارود [ماوراءالنهر] و افغانستان، در جایگاه زبان ادبی نوشتاری و گفتاری، ماندگار گشتهاند. همچنین نمونههایی از این گویشها و گونهها را در میان مردمان حوزۀ هندوستان و نیز در کتابهایی که در سدۀ نهم تا سیزدهم در شبهقاره نوشته شدهاند، میتوان یافت.
کتاب زبان فارسی افغانستان (دری) پژوهشی است در گونۀ فارسی نوشتاری و گفتاری مردم افغانستان و سنجش زبانی آن با گونۀ فارسی فرارودی معاصر و نوشتههای کهن و قدیم فارسی، برای ما این نکته را روشن میکند که زبان فارسی کاربردی در حوزههای مختلف جغرافیایی افغانستان، بسیاری از واژههای کهن فارسی ـ ایرانی را در خود نگه داشته است که ما آن واژهها را در گونۀ فارسیِ فرارودی نمیبینیم؛ همچنان که در سرودهها و نوشتههای مردم فرارود هم شماری از کاربردهای زبانهای ایرانی ـ فارسی را مشاهده میکنیم که در حوزۀ افغانستان کاربرد ندارند و ظاهراً تنها در حوزۀ جغرافیایی فرارود به کار گرفته میشود.
رواقی برای تألیف این پژوهش بیش از ۱۶۰۰ متن از سه حوزۀ زبان فارسی را در طول نه سال بررسی کرده است.
این مجموعه در دو مجلد و در این بخشها تنظیم شده است: درآمد سخن؛ پیشگفتار (دربارۀ زبان فارسی، ویژگیهای زبانی، روش کار، نشانهها و حروف اختصاری، نشانههای آوایی، برخی دیگر از نشانههای آوایی در نوشتههای پهلوی و سُغدی و تاجیکی)؛ فهرست سرمدخلها؛ متن (آ ـ ی)؛ فهرست مدخلها؛ فهرست برخی از واژهها و کتابنامه.
کتاب زبان فارسی افغانستان (دری)، پژوهش دکتر علی رواقی، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که با همکاری زهرا اصلانی صورت پذیرفته و انتشارات این فرهنگستان در سال ۱۳۹۲ آن را در دو مجلد و در ۲۰۹۲ صفحه، به بهای ۱میلیون و ۲۰۰هزار ریال منتشر کرده است.
منبع: فرهنگستان زبان و ادب فارسی