میراث مکتوب- صور اسرافیل از مجلههای معروف، مهم و مؤثر صدر مشروطیت بود که شماره نخست این نشریه ۱۴ دی ۱۲۸۶ منتشر شد. جهانگیرخان شیرازی و قاسمخان تبریزی با همکاری میرزا علی اکبر خان قزوینی (دهخدا) صور اسرافیل را منتشر میکردند.
۲ تیر ۱۲۸۷، کمتر از دو سال پس از امضای فرمان مشروطیت و تشکیل نخستین مجلس قانونگذاری کشور، به دستور محمدعلیشاه و با همراهی و حمایت روسها، بریگاد قزاق مجلس را به توپ بست. گروهی از مشروطهخواهان را در زنجیر کردند و کشتند. میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل که به عبارت امروز مالک و مدیر مسئول روزنامۀ صوراسرافیل بود و اصلاً به نام روزنامهاش به این نام مشهور شده بود، یکی از قربانیان بود. علی اکبر دهخدا مشهور به دخو، نویسندۀ اصلی صور اسرافیل -که بهخصوص طنزهایی که تحت عنوان «چرند پرند» در این روزنامه مینوشت محبوب و جنجالی بودند- همراه گروه دیگری از آزادیخواهان از جمله حسن تقیزاده به سفارت انگلیس پناهنده شد و با میانجیگری انگلیسیها شاه از قتل آنها در گذشت و با تبعیدشان موافقت کرد.
دهخدا به پاریس رفت و مدتی بعد به شهر ایوردون سوئیس. او در مدت تقریباً یک سالی که در این دو شهر رحل اقامت افکنده بود همراه یکی از رجال آزادیخواه به نام ابوالحسن معاضدالسلطنه (پیرنیا) انتشار روزنامهی صوراسرافیل را ادامه دادند و توانستند سه شماره منتشر کنند. عمده نامههای گرد آمده در کتاب نامههای سیاسی دهخدا مکاتبات او با این معاضدالسلطنه است که هزینههای انتشار روزنامه را تامین میکرد. مدتی از این دوره را دهخدا در ایوردون سوئیس مستقر بود و معاضدالسلطنه در پاریس، دهخدا به کمک دوستانش مطالب روزنامه را گردآوری میکرد و مینوشت (به عبارتی سردبیر روزنامه بود) و برای معاضدالسلطنه در پاریس میفرستاد و او روزنامه را در آنجا چاپ میکرد.
علاوه بر این نامهها وضعیت روحی و مالی بد دهخدا را که در زمان نگارش نامهها جوانی سی ساله بود، به خوبی نشان میدهند. او به طور جدی به فکر خودکشی افتاده بود:
«برای من پاریس حکم تهران، و تبعید حکم تکفیر، و گرسنگی در غربت حکم بدبختی در وطن بود. اگر در میان همه این مصائب باز یک وقت در حین استغراق در منجلاب بدبختی از گوشه خیال تصویر یک نفر دوست صادق سر میزد و با اشارات روحانی بستگی مرا به خود و رابطه خودش را با من ظاهر مینمود، اما افسوس که الان تمام دوستان پیش خودم را همیشه جز با یک صورت مهیب و باطن بیحقیقت نمیتوانم تصور بکنم؛ و از این رو تقریباً از زندگی و آنچه که در آن هست به غایت زده و متنفرم و گمان میکنم که راحت در عزلت کلی یعنی مرگ است. اما این شهد مصفا خودش مذاق مرا شیرین خواهد کرد، یا باید به دنبالش رفت و تحصیل کرد؟ … امیدوارم عنقریب یک عزم مردانه رشته این تردید را قطع کرده و مرا از این مصایب و جنابعالی را از تذکار آن برهاند.» (صص ۴۳-۴۴)
این اوائل اقامت در پاریس است و تصویری را که از پاریس تبعیدیان چون محل آسایش و خوشگذرانی وجود دارد از میان برمیدارد، هرچند همان طور که از نامهها پیداست برای برخی از رجال که به رسم همراه شدن با باد در پاریس میزیستند، پاریس به واقع هم محل عیش و نوش بوده است چنانکه دهخدا در یکی از نامههایش مینویسد:
«… آخر بابا یک حرکتی، یک جنبشی. این وزرا، این امرا، این رجال، این شاهزادگان که امروز همه جا بر همه عیاشهای پاریس تنگ کردهاند، تا کی صبح باید در «بوا» گردش کنند و شب در قهوهخانه و تئاتر یا گوشهی خانه خرابشان بلمند. …» (ص ۶۴)
اما نه برای این ادیب و روزنامهنگار سیساله که چه بسا نان شب نداشته و نگران خانوادهاش مادر و برادرانش در تهران بوده که با وضعیت ارتباطات آن روز گرفتن خبر از آنها کار آسانی نبوده است. در نامهی دیگری به دوستی قدیمی در تبریز از او تقاضای کمک مالی میکند و چنان از سیر شدنش از زندگی مینالد که آن دوست (ضیاالله مصباح) را به واکنش برمیانگیزد که:
«مرد عزیز! مگر تو نبودی که همیشه هموطنان خود را درس متانت نفس و انرژی میدادی؟ پس چه شد که حالا به این درجه از ضعف نفس تنزل کردی که شرط حیات خود را تعلیق به جواب کاغذ من میکنی!» (ص ۱۳۸)
دهخدا به او نوشته که زندگیاش وابسته به پاسخی است که او به درخواست کمک مالیاش میدهد.
اما مشکلات در آوردن نشریه از جهاتی شبیه امروزند: تامین هزینههای چاپخانه، نرسیدن پول از مشترکین و تکفروشیها با وجود اینکه روزنامه محبوب بوده و از بخارا و ایروان و دیگر جاهایی که تبعیدیان ایرانی میزیستهاند خوانده میشده است. دهخدا در نامهای از هزینهی حروف صحبت میکند که گویا کیلویی میخریدهاند و باید از ایران یا شاید عثمانی تامین میشده است:
«حروفات را چنان که دو دفعه نوشتهام فقط سی کیلو آوردهاند. مابقی در بیستوسیم ژانویه میرسد. تا آن روز ما چه قدر خرج خواهیم داشت؟ … بر فرض انتظار رسیدن حروف جناب آقا حسینآقا عقیدهشان بر این است که یکصد کیلو حروف محال است کار این روزنامه را ببیند. در هر حال من به کلی از حیث صدمات وارده بر شخص جنابعالی نزدیک است دق کنم. این همه زحمت، این همه مخارج، نتیجه هم این شده است. رفقا چنین صلاح میدانند که این دویست فرانک زیادی را هم بدهید و اقلاً دو سه نمره طبع کنید تا پول روزنامهها برسد و قدری گشایش در کارها پیدا شود.» (ص ۶۳)
پیگیری اتفاقات کشور و بخصوص مقاومت تبریز و موفقیتهای مشروطهخواهان در داخل کشور نیز از موضوعاتی است که در نامهها منعکس شده است.
در این نامهها با دهخدای جوانی روبهرو میشویم که گاه ضعیفالنفس و گاه قوی است. چنین به نظر میرسد که زود ناامید میشود، اما تا امکانی برای کار و نشر روزنامه پیدا میشود، فعال میشود و زندگی از سر میگیرد. از دوستان خود مایوس است هرچند زیاد معلوم نیست این دوستان چه کسانی هستند. از کسانی سخن میگوید که به او تهمت میزنند که هیچ کاری نمیکند در حالی که میگوید خودشان «در مملکت آزاد و باتجملتری عیش میکنند» (ص ۴۵)
توجه کنیم که کل این دوران تبعید در پاریس و ایوردون یک سال بیشتر طول نمیکشد. در این مدت سه شماره از صور اسرافیل منتشر میشود. تصویر این سه شماره در اینترنت یافتنی است. هر شماره هشت صفحه است و شامل نوشتههایی که پشت سر هم ردیف شدهاند. انسان حیرت میکند انتشار همین هشتصفحهایها با چه مصیبتی میسر میشده است و چه تاثیر شگرفی از خود به جا گذاشته است.
بعد از نامههای این دوره، نامهای از استانبول آمده خطاب به یکی از رجال سیاست در تهران، در آستانهی انتخابات مجلس دوم. مشروطهخواهان تهران را فتح کردهاند و قرار است مجلس جدیدی تشکیل شود. اینجا شاهد دهخدایی هستیم که پیشنهادات خود را برای انتخاب آدمهایی که میتوانند نمایندگان مناسبی باشند ارائه میکند، همه از مردمان باسواد و درس خوانده در خارجه. این نامه در تاریخ ۱۳۲۷ ه. ق. (۱۲۸۸ شمسی) نوشته شده است.
دو نامۀ بعدی با یک پرش سیوپنجششساله مربوط میشود به بعد از شهریور ۱۳۲۰: یکی نامهی سرگشادهای به روزنامۀ اطلاعات که دهخدا در آن از کملطفی دولت و مجلس به انتشار منظم «کتاب لغت» خودش گلهمند است. دهخدا مینویسد که سی سال مشغول تالیف این فرهنگ بوده و هرگز دیناری از دولت حقالتالیف نگرفته و خواستش این است که دولت این فرهنگ را منتشر کند.
نامهی دیگر مقالهای است در واقع و نه نامه که در سال ۱۳۳۲ در روزنامهی باختر امروز به چاپ رسیده است. میدانیم که دهخدا که در این دوران مرد کهنسالی بود از دولت مصدق حمایت میکرد. او در این مقاله سعی کرده است علل موضع خود را مدلل کند. نکتهی مهم در مفاد این نوشته نسبتی است که او میان استقلال [مملکت] و قانون [دموکراسی] قائل میشود. دهخدا در این مقاله توضیح میدهد که نهضت مشروطه اساساً نهضت ضداستعماری بود (ص ۱۰۳) و «نهضت ملی امروز ایران» در اساس با نهضت مشروطیت یکسان است. و «تا سلطهی اجانب از مملکت قطع نشود …. هیچ یک از مفاهیم آزادی و دموکراسی و ترقی و تعالی مملکت و حتی دیانت و اخلاق و سایر آرزوهای ملی تحققپذیر نیست…. » (ص ۱۰۴) و همۀ این مقدمات را برای آن میگوید که هشدار دهد به «جمعی مغرض که به بهانه دروغین حفظ قانون اساسی و امثال آن لطمه به نهضت ملی نزنند» (ص ۱۰۴)
«تمام قوانین و نظامات و دستگاههای سیاسی و اداری برای مملکت است، نه مملکت برای آنها. حتی باید گفت اگر روزی خدای نکرده استقلال مملکت و قانون اساسی در دو جهت مخالف هم قرار گیرند زعمای هر قوم در هر زمان قوانین اساسی را باید فدای مملکت کنند نه مملکت را فدای قانون. … »
استدلال خطرناکی است که او برای حمایت از برخی اقدامات ظاهراً خلاف قانون اساسی مصدق به کار میگیرد. تجربهی سیاسی ملی و بینالمللی سالهای بعد نشان داده است که استقلال به هر بها حتی به بهای نفی قانون و دموکراسی راه به جاهای نیکویی نمیبرد. این نیز قابل مناقشه است که آیا نهضت مشروطیت اساساً نهضت استقلالطلبی بود یا نهضت قانونخواهی. فراموش نکنیم که نویسندگانی که زمینهی فکری مشروطیت را مهیا کردند برقراری قانون را مهمترین خواست نهضت مشروطیت میدانستند کما اینکه مشروطهخواهان برای برقراری قانون ابایی از تحصن در سفارت انگلستان نداشتند. به هر رو غرض در اینجا ورود به این بحث پیچیده نیست، که نمودن ارزش این نامه است برای فهم تفکر سیاسی دهخدا.
دهخدا در جوانی پیش از انتشار صوراسرافیل و ورود به عرصۀ مطبوعات آزادیخواه، مدتی هم در شرکتی که کارش احداث راه شوسۀ تهران- خراسان بود و در مقاطعۀ حاجی حسینآقا امینالضرب، کار میکرده است. کارش مشخصاً مترجمی و معاونت دوبوروک نامی بلژیکی بوده است از مهندسان ارشد آن پروژه. نامهها و گزارشهایی که او در این دوره به امینالضرب نوشته است، با وجود اینکه ماهیتاً سیاسی نیستند اما از نظر دقت نظر او در امور تخصصی راهسازی و جانبداریاش از کارشناس فرانسوی در مقابل کارشناسان روسی، جالب توجهاند.
کتاب نامههای سیاسی دهخدا به کوشش ایرج افشار (۱۳۰۴-۱۳۸۹) ایرانشناس و نسخهپژوه معتبر نخستین بار در سال ۱۳۵۸ منتشر شده و اکنون نشر روزبهان با افزودن دو نامه به انتهای کتاب (نامههایی که بعد از چاپ نخست کتاب به دست ایرج افشار رسیده بود و او قصد داشته در چاپهای بعدی در کتاب بگنجاند) و مقدمهای دربارۀ شرح زندگی و فعالیتهای دهخدا بازنشر شده است.
نامههای سیاسی دهخدا
نویسنده: میرزا علی اکبر خان دهخدا، به کوشش ایرج افشار
ناشر: روزبهان
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۳۹
منبع: پایگاه اطلاع رسانی شهرکتاب