ميراث مكتوب- پنجاه و سومين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، با عنوان « شناخت گل نوشته هاي دوران هخامنشي از ديدگاه اجتماعي و زبان شناسي» روز دوشنبه 2 بهمن ماه 85 در اين مركز برگزار شد. سخنرانان اين نشست، دكتر عبدالمجيد ارفعي، سيد احمد محيط طباطبايي، دكتر حسن رضايي باغ بيدي بودند.
در ابتداي اين نشست، مديرعامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب گفت: اين تاراج متأسفانه در خصوص اين گل نوشته ها اخيراً همراه شده با حراج و اين در واقع ظلم مضاعفي است كه به اين فرهنگ مي شود.
دكتر اكبر ايراني افزود: بحث گل نوشته هاي هخامنشي، مدتي است كه در رسانه ها به طور وسيع مطرح شده، ولي آنچه كه براي ما به عنوان يك مركز علمي پژوهشي مطرح بود، اين كه محتواي اين گل نوشته ها چيست؟ و اين همه سرو صدا به خاطر فقط همان جنس و ماهيت و هويت اينهاست يا به دليل آن در واقع آن بار تاريخي، علمي و زباني فرهنگي و اجتماعي كه دارد و همان است كه هويت تاريخي ما را تعيين و تأئيد مي كند. به هر حال به عنوان مركزي كه در حوزه ميراث مكتوب در اين ده دوازده سال فعاليت هايي داشته و آثاري كه تحقيق كرده، اين اولين جلسه و بحث درباره آثار منقوش، سنگ نوشته و گل نوشته هاست.
وي ادامه داد: فكر مي كنم در عطاج جاهل بود يا كتاب فضل العرب ابن قطيبه، ديدم كه اشاره به تاراج آثار فرهنگي ايران از سوي اسكندر كرده كه اين ها را بردند و به زبان هاي يوناني ترجمه كردند، حالا احتمالاً اين گل نوشته ها هم بعضي از اين ها بوده كه به آن جا رفته و درباره بعضي از سازهاي رايج آن دوره بوده كه اين ها را جدا كردند كه مردم عوام دستشان نرسد كه اين ها را استفاده كنند و اين سازها را بسازند. خوب اين تاراج پس پيشينه قديمي و بسيار كهني دارد كه رفتند اين ها ترجمه كردند و چه بسا بعضي از اين متوني كه در دوره هارون و مأمون به در واقع ترجمه عربي شد، خب بخشي از اين آثاري بود كه از ايران به آن حوزه منتقل شده بود، اما اين كه فهميدند به هر حال اين فرهنگ كهن چه تمدني دارد، در واقع تاراج هايشان ادامه پيدا كرد. توماس ارپينيوس يكي از اين كشيش هاي شرق شناس و محققي هست كه در 500 سال پيش مقاله اش را ما چاپ كرديم، سخنراني اش را شايد در شماره هفتم و هشتم آيينه ميراث چند سال پيش چاپ كرديم، به هر حال به دانشجويان خودش سفارش مي كند كه شما حتماً زبان عربي را فرا بگيريد، حتي براي فهم اناجيل خودتان هم بايد عربي را بدانيد و توصيه مي كند كه ما هيچ چاره اي نداريم براي اينكه بخواهيم كتاب قانون ابن سينا يا الحاوي رازي استفاده كنيم، بايد زبان عربي را به نيكي فرا بگيريم و بعد اشاره مي كند به اين نكته كه شاهان، امرا و رؤساي كشورها توصيه كردند به بازرگاناني كه به تكه هاي شرقي و ايران سفر مي كنند،. حتماً نسخه اي نفيس با خودشان همراه بياورند و اين را در اين مقاله ذكر مي كند. اين ها برنامه خيلي وسيع و گسترده اي داشتند كه خلاصه اين آثار فرهنگي و علمي ما را به هر حال ببرند و بردند و بهره ها گرفتند و الان هم ثابت شده كه بسياري از اين دانش هايي كه اين ها به نام خودشان ثبت كردند، پيش از آن ها دانشمندان ايراني و اسلامي در اين بحث ها متفرد بودند و بعدها روشن شده كه بيش تر اين آثار به دست اين ها رسيده. اين تاراج متأسفانه در خصوص اين گل نوشته ها هم اخيراً همراه شده با حراج و اين در واقع ظلم مضاعفي است كه به اين فرهنگ مي شود.
در ادامه، سيد احمد محيط طباطبايي گفت: در حوزه فرهنگي هميشه بر بخش مثبت و پر را بيشتر بايد در فرهنگ ملي تكيه كرد و نه بخش هاي خالي.
وي افزود: در زمينه گل نوشته ها، همان طور كه اشاره شد كلاً اين مسئله برمي گردد به كشفيات باستان شناسي كه در آغاز قرن انجام شد. در دوره پهلوي اول، سال هاي بعد از 1310 توسط هيئت باستان شناسي مركز شرق شناسي شيكاگو و باستان شناساني كه توسط آن هئيت به ايران آمده بودند، طي كاوش هايي كه در تخت جمشيد صورت داده بودند ماحصل آن سه جلد كتابي است كه چاپ شده و مي شود ملاحظه كرد، تعداد متناوبي گل نوشته به دست آمده كه يكي از مباحث ما تعداد و رقم اين گل نوشته هاست. اين گل نوشته ها بعدها منتقل شد به مركز شرق شناسي شيكاگو كه در روي آن مطالعه و پژوهش شود. در واقع الواح به شيكاگو رفت و توسط استاد ارفعي و شاگردانش قرائت شد، البته طبق توافق آن ها امانت قرار داده شده بود و اين در واقع امانت موقت، ادامه پيدا كرد و در سال هاي 1377 به بعد با آغاز فعاليت مجدد جناب آقاي دكتر ارفعي در حوزه فعاليتشان به صورت رسمي و آموزشي در سازمان ميراث فرهنگي وقت، يكي از كارهايي كه دكتر پيگيري كردند در واقع تعيين تكليف اين الواح بود كه در مركز شرق شناسي شيكاگو و توافق هايي بود كه در جهت انتقال اين ها به ايران صورت گرفته بود. توافقي شده بود كه سيصد و خرده اي از آن ها بازگشت پيدا كرد به موزه ملي ايران و مابقي آن هم قرار بود كه مراحلي را طي كند كه دچار يك سري مسائلي غير علمي و حاشيه اي و مسائل سياسي و اجتماعي شد كه محل بحث مان در اين جلسه نيست و اين جلسه بيشتر مي خواهد به ويژگي هاي علمي، محتوايي و چرا اين ها به شيكاگو رفت؟ به چه علت، شخص خاصي و افراد محدودي اين را مي دانستند؟ و امروزه خواندن اين نوع خط و در واقع زبان در چه شرايطي قرار دارد؟ بپردازد.
وي ادامه داد: بالاخره به همت و تلاش عزيزاني بود كه اسمشان هم هيچ وقت گفته نمي شود و در پشت صفوف رونما قرار مي گرفتند و در مقام امينان اموال و نگهدارندگان اين ميراث تاريخي و فرهنگي با زحمت خودشان اين ها را حفظ و حراست كردند تا به نسل امروز برسد. واقعيت اين است وقتي كه شما آن چه در جنگ عراق و امريكا اتفاق افتاد و بر موزه بغداد رفت و آن چه در تاريخ معاصر ايران بر موزه هاي ما رفت، يعني اگر شهريور بيست را در قياس مع الفارغ مشابه بدانيم با آن چيزي كه نبردهاي امريكا و انگليس پس از اشغال عراق اتفاق افتاد كه همان حادثه در ايران اتفاق افتاد، اما متولي هاي ما حالا به هر شكل هيچ وقت موزه ايران و باستان را در معرض غارت و تهديد كه قرار ندادند، كودتايي كه صورت مي گيرد، كاخ گلستاني كه بالاخره دست قاجار دادن يا قزاق هايي مي آيند و سلسله جديدي به وجود مي آيد، آخرش غارت نمي شود به مفهوم كلي قضيه، و آن چه كه اتفاق مي افتد حتي در انقلاب شكوهمند اسلامي، وقتي كه دوستان ما از چين و جاي ديگر مي آيند تعجب مي كنند از وجود اكثريت بالقوه آثار در كاخ نياوران و سعدآباد، مجموعه موزه ها را دارم مي گويم. من بحث جامعه را بحث نمي كنم. بحث فقط بحث موزه است و كساني كه در اين حوزه ها در زمان اين رويدادها حضور داشتند. درواقع با در نظر گرفتن جميع شرايطي كه همه بهتر از من مي دانند و مشكلات و دشواري هايي كه در حوزه فرهنگ هميشه وجود داشته، حاشيه بودنش و ساير مسائلش، يك مقدار بايد براي خودمان و آن ها هم حق و عدالتي را قائل شويم كه به چه شكلي توانستند اين اشياء و آثار را در تندباد اين حوادث و جرياناتي كه گذشته به هر حال آنچنان حفظ بكنند كه موقعيتي فراهم مي شود كه آقاي دكتر ارفعي دوباره به مجموعه باز مي گردند. سامان دهي تالار كتيبه ها چه در موزه ايران باستان، چه در شوش و چه در جاهاي ديگر… در واقع يعني مي توانيم قسمت پر ليوان را ببينيمم، نصف ليوان هم خالي است. مي توانيم بخش خالي ليوان را هم مطرح كنيم. هر دو هم صحيح، اما به هر حال در حوزه فرهنگي هميشه بر بخش مثبت و پر را بيشتر بايد در فرهنگ ملي تكيه كرد و نه بخش هاي خالي.
سخنران بعدي نشست، دكتر عبدالمجيد ارفعي بود كه گفت: بيشتر اين گل نوشته ها از سال متعلق به سال هاي سيزدهم تا بيست و هشتم داريوش است. يعني پانصد و نه تا چهارصد و نود و چهار، منهاي يك گل نوشته كه متعلق به سال نهم است.
وي افزود: اين كتيبه ها در سال 1312 پيدا شدند، حدود 30 هزار قطعه برآورد شده بود. اين ها را قبل از اين كه براي خواندن به آمريكا برود، توي پارافين مايع آغشته مي كنند كه رطوبت و مسائل ديگر جوي خرابش نكند. در 50 صندوق از راه بوشهر به آمريكا مي رود و در سال .1314 كه به آمريكا مي رسد، اين ها را شروع مي كنند يك تابستان پارافين زدايي كردن، در تابستان 1937 كه 1316مي شود، اين ها آماده بررسي و مطالعه مي شوند. اولين كسي كه شروع مي كند مرحوم استاد آرنلد پِرِوِر بود، يكي از استادان بزرگ سومر شناس به اتفاق 4 – 3 تا از شاگردانش مرحوم آقاي كمرون، هلك و پووه.
تا زمان جنگ جهاني دوم اين ها نزديك به 131 گل نوشته ها را خوانده بودند، يكي كمتر، يكي بيشتر كه مرحوم هلك اين ها را در كتاب خودش ذكر مي كند. جنگ جهاني يك خرده باعث اختلال مي شود، بعد كَمِرون در سال 1948 به استادي دانشگاه ميشيگان برگزيده مي شود. بعد از اينكه گل نوشته هاي تخت جمشيد خزانه را چاپ مي كند، استاد اينجا مي شود و از اين كار كنار مي كشد. مرحوم هلك بعد از جنگ جهاني دوم بر مي گردد به اين كتيبه ها و تا آخر عمرش به همين كتيبه ها سرگرم بود كه حاصل كارش يكي در 2087 كتيبه است كه درPersepolis fortification tablets مؤسسه شرق شناسي چاپ شده است. از زماني كه اين را تحويل داد به چاپخانه و چاپ شد، ايشان خواندن را ادامه دادند و تا زمان مرگ خودش 2586 جلد نوشته ديگر را خواندند كه آخرينش را متأسفانه به علت اينكه مرگش فرا مي رسد، خواندنش ناقص مانده است.
دكتر ارفعي همچنين گفت: دو دسته چيزهايي سالانه دارد يكي Z و ديگري W. Z كم و بيش مثل دفتر روزانه ماست يا روزنامه امروز است كه هر عملي كه در يك شهري انجام شده، حسابرس ها مي آيند وارد مي كنند، كه مثلاً اين قدر از دخل گروه كارگري در اين شهر مثلاً اين حقوق را گرفته اند، اين كالا از اينجا، جابجا شده. از اينجا به اين جا وارد شده و تمام گزارش هاي سالانه يك محل حالا يا در يك كتيبه يا در چند كتيبه مي نوشتند، توسط يك حسابرسان خاصي كه از اين شهر به آن شهر مي رفتند. W مثل دفتر كل مي ماند، صورت كلي دارند. آنقدر واريز شد، آنقدر برداشت شد، آنقدر جابجا شد، آنقدر نقل مكان داده شد براي سال بعدي. آنقدر از اينجا وارد شد، آنقدر به اينجا فرستاده شد و بعد يك جمع بندي كلي مي دهد. خيلي وقت ها آدم اشتباه در ريزه ها مي بيند، ولي اين ها كوشش مي كنند كه جمع ها مثل هم درآيد و آخر كار برابر آن مقدار اول بنويسند. اين كلياتي كه در اين گل نوشته هاست، اما جاي كار خيلي زياد دارد.
وي افزود: اگر ما بررسي كنيم، مي توانيم درك كنيم كه شاه مثلاً براي 8 روز سفر يا براي 4 روز سفر چه مقدار به اصطلاح جيره سفر گرفته است. در 8 تا شهري كه احتمالاً از اطراف شيراز شروع مي شود و مي رود به طرف بالا از كاخ فيروز رد مي شود و مي رود به طرف (اقليداستوپاس)هشت روز راه است، هشت تا گاو مي گيرد. در يك مورد كه دارد از شمال مي آيد به طرف تخت جمشيد در 4 شهر هر شهري يك گاو بهش داده مي شود و بيست و يكي ماكيان. اين كه مسلماً داريوش نمي توانسته يك گاو بخورد به تنهايي، به علت داشتن خدم و حشمي كه همراهش بودند، اين چيزها پرداخت شده. يا مثلاً عموي داريوش مواجبي كه از دولت دريافت مي كند، چقدر است؟
دكتر ارفعي ادامه داد: دانشگاه شيكاگو كه راه افتاد، خواه نا خواه بخش هاي مختلف داشت، در اول كار امريكايي ها چندان فعال نبودند در زمينه هاي خط ميخي، بنابراين چه دانشگاه پنسيلوينا، چه هاروارد، چه جاهاي ديگر و چه دانشگاه شيكاگو، همه از استادان آلماني استفاده كردند، همان آرناپرووِل كه من اسمشان را بردم از استادان آلماني بود كه آمده اول پنسيلوينا و بعد آمده به شيكاگو و اين ها بودند كه شاگردان امريكايي را تربيت كردند و اين سومري و اكدي، يعني بابلي و آشوري را به اين شاگردان ياد دادند و اين در آنجا رواج پيدا كرد. تا آن روز نمي دانستند كه اين گل نوشته ها حتي به زبان ايلامي است. با بررسي چند ساله اي كه مرحوم پرووِل و دستيارانش كردند به اين پي بردند.
مدير گروه فرهنگ و زبان هاي باستاني دانشگاه تهران به عنوان ديگر سخنران نشست گفت: زبان ايلامي زباني پيوندي است كه تاكنون وابستگي آن به هيچ يك از خانواده هاي زباني دنيا به اثبات نرسيده، اما احتمالاً با يكي از نياكان زبان هاي دراويدي هند خويشاوندي بسيار دوري داشته است.
دكتر حسن رضايي باغ بيدي افزود: زبان و خط اين گل نوشته ها، زبان و خط ايلامي است. من قبل از اينكه به بحث خود گل نوشته ها بپردازيم، ترجيح دادم كه به صورت خيلي مختصر تاريخچه اي از زبان و خط ايلامي را عرض كنم تا ببينيم كه اصلاً اين گل نوشته ها در واقع در كدام مراحل از تحول زبان و خط ايلامي قرار مي گيرد. اندكي پس از ابداع خط در سومر، در اواخر هزاره چهارم پيش از ميلاد، تمدن شوش نيز خط تصويرنگار خاص خود را احتمالاً بر پايه خط تصويري سومري ابداع كرد. اين خط ها اكنون خط ايلامي آغازين مي نامند. الواح بر جاي مانده به خط ايلامي آغازين را علاوه بر شوش در تپه سيلك كاشان و تپه يحيي كرمان، تل مريم فارس، شهر سوخته سيستان و تپه ازبكي قزوين نيز يافته اند. اين الواح كه به فاصله ميان 3100 تا 2900 قبل از ميلاد تعلق دارد در واقع اسناد مالي براي ثبت موجودي، ثبت معاملات يا رسيد كالاها بوده است. در برخي از الواح به دست آمده از تپه سيلك كاشان سوراخي وجود دارد كه نشان مي دهد با طنابي آن الواح را به كالاها متصل مي كردند. تاكنون حدود 1600 قطعه متن و بيش از ده هزار سطر به ايلامي آغازين يافت شده و تعداد نشانه هاي بدست آمده از اين متون صرف نظر از اعداد، حدود 1900 نشانه است.
وي از آثار باقي مانده ايلامي به خط ميخي گفت و افزود: آثار بازمانده ايلامي را به خط ميخي مي توان بر پايه دوره هاي چهارگانه تحول زبان ايلامي به چهار دسته تقسيم كرد. ما زبان ايلامي را چهار دوره برايش قائليم. ايلامي باستان، ايلامي ميانه، ايلامي نو و ايلامي هخامنشي، البته راجع به زبان خوزي هم بعداً مختصراً توضيح خواهم داد و اما آثار ايلامي باستان، دوره رواج ايلامي باستان از حدود 2400 تا 1600 قبل از ميلاد بود. آثار بازمانده از اين دوره به خط ميخي بسيار اندك است.
مدير بخش هاي ايران شناسي و زبان شناسي مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، همچنين گفت: زبان ايلامي داراي مصوت هاي اَ، اي او و احتمالاً اِو صامت هايي بوده است. صامت “ه” هم وجود داشته در ايلامي باستان و ايلامي ميانه كمتر، ولي در ايلامي هخامنشي صامت “ه” ما نداريم و از بين رفته. كاربرد جفت هاي “پ ب” و “پ د” و “ك گ” به جاي يكديگر بعضي از واژه ها با “ك” نوشته شده همان واژه در يك متني با “گ” نوشته شده است، گاهي واژه اي كه با “پ” نوشته شده، جاي ديگر با “ب” نوشته شده. به اين دليل كه تعيين تمايز ميان آن ها دشوار است، مثلاً پريشتَه به صورت بريشتَه هم نوشته شده به معني رفت يا رفتند. در زبان ايلامي هر واژه از يك پايه يا ستاكه برگرفته از ريشه به اضافه يك يا چند پسوند ساخته مي شود، چون زبان پيوندي است. ريشه هاي زبان ايلامي يك هجايي و دو هجايي هستند. گاه ريشه به تنهايي به عنوان واژه اي مستقل مورد استفاده قرار مي گيرد. ريشه هاي مختوم به مصوت مي توانند پايه نيز واقع شوند و پايه ريشه هاي تك هجايي مختوم به صامت با افزودن يك مصوت به دست مي آيند. مثلاً كَز به معني زدن پايه اسمي، ستاك اسمي اش كزي با مصوت “اي” اسم مي شود، عمل زدن. و پايه فعلي اش كَزَ عمل زدن يعني زدن به عنوان فعل كه بعد بعداً صرف مي شود. پايه اسمي جنس دستوري ندارد، اما صرف اسامي جاندار با اسامي بي جان متفاوت است. پايانه هاي صرف اسم عبارتند از “ك” براي متكلم، “ف” براي مخاطب، “ر” براي مغايب در صورتي كه جاندار باشد و مفرد باشد، “پ” براي مغايب در صورتي كه جاندار باشد و جمع باشد و “م” براي بي جان. مثلاً “سوكي” به معني شاه، اگر “ك” بهش اضافه شود، “سوكيك” يعني شاه كه من باشم. شاه در گفتگوهاي سونكيك. سوكيف يعني شاه، شاه كه تو باشي، يعني شاهي كه تو هستي. سونكير اگر “ر” بگيرد يعني شاه، مفرد، او. و سونكيپ اگر به جاي “ر”، “پ” بگيرد يعني شاهان، جمع بسته مي شود به اين صورت. و اگر “م” بگيرد، سونكيمه، اين يك اسم بي جان مي شود، اسم معني مي شود در واقع يعني شاهي، پادشاهي، شهرياري. در ايلامي باستان و ميانه گاه براي اسامي بي جان از پايانه هاي “ت” و “ن” به جاي “م” استفاده شده ولي در ايلامي هخامنشي فقط “م” دارد. و پايانه اي هم داريم، پايانه تعميم دهنده تَ يا تِ كه فقط در ايلامي هخامنشي به كار رفته. مثلاً هوپه به معني آن اما هوپتَه يا هوپتِه يعني همه آن؛ عموميت مي بخشد به معني كلمه. اسامي خاص و اصطلاحات خويشاوندي پايانه صرفي نمي گيرند. صرف نمي شوند. به علاوه مفاهيم مقدس، اين نكته جالب است، مفاهيم مقدس از طبقه جاندار محسوب مي شود. و اسامي معنا از طبقه بي جان، همان كه گفتيم “م” مي گيرد. ولي اسامي مقدس از طبقه جاندار محسوب مي شود و بايد مثلاً مفردش “ر” بگيرد، جمعش “پ” بگيرد و غيره.
در پايان نشست، جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد.
ابتدا محيط طباطبايي اين سئوال را مطرح كرد: اين گل نوشته هايي كه صحبتش هست كه در كاوش هاي باستان شناسي تخت جمشيد به دست آمده، آيا همگي به خط و زبان ايلامي هستند يا خطوط يا زبان هاي ديگر هم درش هست؟
دكتر ارفعي در پاسخ گفت: تا امروز كه اين گل نوشته ها خوانده شده، نزديك 5000 تا، ما هيچ متن فارسي باستان نديديم. آن هايي كه در شيكاگو هستند، سه گل نوشته وجود دارند، يكي به خط و زبان يوناني است، يكي سومري و يكي اكدي. يك قطعه خيلي كوچك شكلي هم من روي تخت جمشيد پيدا كردم كه بابلي نو هست. بقيه به طور كلي و بدون هيچ استثنايي خط و زبان ايلامي هخامنشي هستند.
محيط طباطبايي همچنين گفت: يك توضيح تكميلي را خواهش مي كنم آقاي دكتر بدهند نسبت به سرنوشتي كه اين گل نوشته ها تا به امروز در مركز شرق شناسي شيكاگو داشتند.
دكتر ارفعي افزود: بعد از جنگ جهاني دوم روي اين گل نوشته ها فقط مرحوم هلك كار را ادامه داد. بعد از اينكه از نظام برگشت تا سال 1965، 67 كه من افتخار شاگرديشان را پيدا كردم در اين مدت ايشان يك تعدادي مقاله نوشته بودند درباره افعال، بعضي از صورت هاي اسمي و نكته هاي دستوري يا اصلاح كارهاي مرحوم كامرون و اين ها و در ضمن آن كتاب بزرگش را داشت ادامه مي داد، كار مي كرد كه در سال 1965 داده بود به چاپخانه و اين نزديك 2005، 2006 تا گل نوشته بود كه بعداً تا سال 1969 كه اين چاپ مي شود 73 لوحه ديگر بهش مي دهند، روي هم مي شود 2087 تا، و بعد تا وقتي كه من شيكاگو بودم ايشان 2402 تا خوانده بودند كه بعد از آمدن من اين تعداد را رساندند به 2586 گل نوشته كه بعد در اواخر سال 1979 درست در بحبوحه روزهاي انقلاب ايشان به دليل بيماري آسم فوت مي كنند، و كارهايي كه كرده بود در اختيار سارتر كه براي لغت نامه آشوري دانشگاه شيكاگو براي دوره بابلي نو استخدام شده بود و شاگرد مرحوم كامرون بودند كه ايشان اين ها را به چاپ برساند. آقاي دكتر استالپر(M.Stolper) كاري كه كرده اينجا، اين است كه اينها را برخلاف مرحوم هلك كه يك حرف نويسي به اصطلاح سيلاواري خاصي براي زبان ايلامي هخامنشي ترتيب داده بوده، از سيلاواري موجود در زبان بابلي، يعني اكدي استفاده مي كرده و آن شماره هايي كه در سومري مرسوم است، گاهي در ايلامي مثلاً بعضي كلمات هستند كه “كَي” شماره يك در ايلامي هخامنشي هيچ وقت به كار نمي رود. “كي” اي كه به كار مي رود “ق” هست كه در بابلي “غ” تلفظ مي شود ولي در ايلامي هخامنشي همه جا كَي، مي شود “كِ” استفاده شده و مرحوم هلك اين را داده به “كَ”، خورده به سادگيكَ، ولي استالپر اين را مي نويسد كي شماره چهار. و سيصد تا گل نوشته را آماده كردند به صورت حرف نويسي خودشان، نه حرف نويسي اي كه مرحوم هلك كرده همراه با عكس هاي بسيار خوبي تهيه كردند، ولي هنوز اين كه قرار است چاپ الكترونيكي شود و اين را اصلاً ترجمه نكردند. يعني بعد از فوت مرحوم هلك هيچ گل نوشته ديگري بعد از ايشان خوانده نشده، متأسفانه نزديك 27 سال است كه آن جا تقريباً بدون استفاده افتاده، غير از اين كه دارند ازشان عكس برداري مي كنند. در اين مدت در سال 1927 به تلاش مرحوم علا تعدادي 150 گل نوشته به همراه تعدادي گل هاي آماده شده اي كه فقط نقش مهر دارند، به علاوه تعداد زيادي خرده هاي گل نوشته كه 35000 قطعه خرده در موزه است، به ايران برگردانده شد. مرحوم كامرون اين 150 گل نوشته را خواند، اما هيچوقت به چاپ نرساند. متن را من به مرحوم هلك دادم كه ايشان واژه هايش را در گل نوشته ها و در واژه نامه خودش از آن استفاده كرده و اين گل نوشته ها كه به دست من رسيد به علاوه دوازده سيزده تا ديگر كه حفاران ايراني پيدا كرده بودند، بعد از دانشگاه شيكاگو من اين را چهار سال است كه براي چاپ آماده كردم، سه سال است كه تحويل چاپخانه داده شده و امروز رفتيم بررسي كرديم، ديديم در مقدمه من دست بردند، ويراستاري كردند همه چيز را به هم ريختند. دوباره روز از نو، روزي از نو. باز مقدمه را برگردانيم سر جايش كه انشاا… هر لحظه اين از چاپ خارج مي شود. در ضمن به كمك ميراث فرهنگي و با موافقت دانشگاه شيكاگو، من دو تابستان پيش رفتم امريكا كه تلاشي را شروع كردم براي اين كه اين گل نوشته هاي مرحوم هلك كه البته هيچ كدام ترجمه انگليسي ندارند را به فارسي و انگليسي ترجمه كنم و چون تعدادشان خيلي زياد است، قصدم اين است كه در چهار مجلد اين ها را چاپ بكنم، هر مجلدي كم و بيش 650گل نوشته. بخش اولش به اصطلاح گروه بندي هاي مرحوم هلك است كه از A تا G كه در اين دسته ما دريافت كننده غائي نداريم، ممكن است كالايي رفته باشد، جايي به كسي تحويل داده شده باشد، ولي آن مصرف كننده غائي جنس نيستش. اين ها را من در يك گروه قرار دادم، عكس برداري كردم. انشاا… كه جلد اول اين كتاب در عرض دو سال آماده چاپ شود.
محيط طباطبايي از نقش مرحوم هلك در زبان ايلامي هخامنشي، خواندنش و سيستمي را كه آوردند، پرسيد.
دكتر ارفعي گفت: تا قبل از اينكه مرحوم هلك فوت بكند، كار هر روزه اش بود. به طور مدام هر روز از ساعت نه صبح تا پنج بعد از ظهر روي اين گل نوشته ها كار مي كرد. تعدادي از اين ها را من برايشان پخته بودم. نزديك 2000 را من در دانشگاه شيكاگو پختم، كه كارشان راحت تر باشد و اين ها. تا آنوقت نيازي به برگشت نبود واقعاً. بعد از انقلاب من مازاد بر احتياج شدم، مدت بيست سال بيرون بودم تا بعد به ياري دوستاني برگشتم.
دكتر رضايي باغ بيدي هم وارد بحث شد و گفت: البته در مورد استفاده هايي كه مي شود از اين متون كرد، آقاي دكتر ارفعي كه خيلي كامل توضيح فرمودند، ولي علاوه بر نكاتي كه درباره تاريخ و جغرافيا و زبان، هم زبان ايلامي، هم زبان فارسي باستان مي شود از اين الواح بهره گرفت، مسائل ديني و اقتصادي هم مي تواند مسائلي باشد كه اين الواح به ما كمك مي كنند ازش بهره بگيريم. الواح ارگ همه متعلق به يعني ( fortification tablet) همه متعلق به زمان پادشاهي داريوش اول است. ولي الواح خزانه يعني (treasury tablet) كه آقاي كامرون كار كرده متعلق مي شود به زمان داريوش اول، خشايار شاه و اردشير اول. و اگر به لحاظ تاريخي اين ها بررسي كنيم يك نكته جالب اقتصادي را بهش پي مي بريم و آن اينكه داد و ستد، به اصطلاح مبادله كالا به كالا به تدريج تبديل مي شود به در واقع حساب كردن به صورت نقدي. يعني آن الواحي كه قديمي تر هستند در آن جا مزد كارگران به صورت جنسي پرداخت مي شود، كالايي به آن ها داده مي شود در قبال مزدشان ولي در الواح متأخرتر مي بينيم كه به صورت نقدي پرداخت مي شود شِكِل داده مي شود، نقره داده مي شود و خب اين يك تحول اقتصادي را نشان مي دهد كه به مرور بعد از اين كه سكه در زمان داريوش ضرب شد به تدريج سكه دادن و پرداخت نقدي جايگزين مي شود براي پرداخت جنسي، البته بعضي از الواح هر دو را همزمان دارند.
محيط طباطبايي مجددا گفت: وقتي بحث از ايلامي، زبان ايلامي يا فرهنگ ايلامي مي شود، يك دوره طولاني بيش از يك قرن است و بحثي كه روي گل نوشته هاي هخامنشي هست، ايلامي هخامنشي است چه به لحاظ خط، چه به لحاظ زبان و اين درواقع يك نوع تفاوتي را در بين مطالعات ايلام شناسي در سطح دنيا چه در فرانسه، چه امريكا، چه روسيه، چه جاهاي ديگر نشان مي دهد.
دكتر ارفعي چنين توضيح داد: اصلش دو مكتب بود، در حقيقت يكي فرانسوي بود و يكي هم مال هلك. مرحوم راينر پيروي از چون شاگرد لاوا بوده، مكتب فرانسه بوده و از ايشان استفاده كرده. ايلامي مرحوم هلك خيلي ساده است و به سه دسته تقسيم كرده، هر دسته دو وجه يا سه وجه دارد. تمام فرم هايش را داده. خود همين يك بچه دهاتي بود كه در دانشگاه شيكاگو زبان سومري و ايلامي و اكدي ياد گرفته بود و رساله اش هم يك لغت نامه سومري است كه به چاپ رسيده كه در لوور بود، ولي بعد از جنگ ايشان چون شاگرد پلوور استاد بزرگ سومري بودند، هم كمرون هم هلك كار را به دستور استادشان روي ايلامي شروع مي كنند كه اصلاً رمزگشايي مي كند كه اين به چه خط، خط ميخي اش مشخص است، ولي كدام خط ميخي و كدام زبان. اين را مرحوم پلوور و دستيارانش پيدا مي كنند. بعد مرحوم هلك هست كه بعد از جنگ جهاني دوم كه سال 1945 يا 1946 كه دوباره بر مي گردد به دانشگاه تا پايان زندگيش تنها فردي بود كه روي اين گل نوشته ها كار كرد و ديد بسيار بسيار تيزي دارد كه در اين كتابي كه من دارم چاپ مي كنم سه صفحه از دستخط ايشان دارد چاپ مي شود. تصحيح هايي كه بر آن 150 گل نوشته اي كه كمرون خوانده و ايشان هيچ وقت نديده، آن تصحيحات را انجام داده و به من گفته بود وقتي مي روي تهران اين ها را ببين كامرون اين اشتباهات را نكرده يا نه. من آن زمان نتوانستم آن ها را پيدا كنم در سال 1349 ولي اين دفعه كه در موزه بودم اين ها را پيدا كردم و آن سه صفحه را آوردم و اين دقت و اين تيزي اين مرد را نشان مي داد كه در عرض اين سال هاي كار به چه نتايجي رسيده كه نديده مي تواند بگويد مثلاً من درست خواندم يا اشتباه كردم و شما اگر كتابي را كه خودش داشت مال خزانه تخت جمشيد را ببينيد” treasury tablet” پر است از تصحيحاتي كه بر مرحوم كامرون كرده است.
دكتر صادقي هم پيشنهاد داد: بايد در گروه زبان هاي باستاني ما حتماً رشته ايلامي دائر شود و ايلامي تدريس شود، كساني كه فارسي باستان مي خوانند حتماً بايد ايلامي بدانند و چاره اي جز اين نيست، بايد پيشنهاد شود كه اين كار بشود.
در ادامه خانم دكتر غريب گفت: قبل از اينكه به اينجا بيايم، همه اش فكر مي كردم همان بهتر كه لوحه هاي ايلامي بماند در شيكاگو، ولي امشب واقعاً اميدوار شدم و مي خواهم بگويم با اين دو سخنراني، ديدم يك توجهي هم دارد به ايلام مي شود. به ايلامي گمشده، به ايلامي فراموش شده، واقعاً خيلي اميدوار شدم، هم از تحقيقاتي كه آقاي دكتر ارفعي سال هاست كه دارند انجام مي دهند و هم از سخنان آقاي دكتر رضايي باغ بيدي كه واقعاً استفاده كردم. مي خواستم ببينم كه اين تعداد گل نوشته كه الآن پس فرستادند آيا همراه بود با حرف نويسي دكتر هلك ؟
دكتر ارفعي گفت: اين 300 تا تمامي كارهايي است كه مرحوم هلك در كتابش به چاپ رسانده است.
خانم دكتر غريب افزود: من يك مسئله خودم داشتم با اين ستون چهارم، بند هفتاد كتيبه بيستم كه سرش دعواست روي همين متن كه آيا كتيبه خط فارسي ميخي، خط فارسي باستان در زمان داريوش درست شده يا در زمان كوروش؟ آن هايي كه مي گويند در زمان داريوش براي اينكه آنجا گفته من يك متني درست كردم، يك متني ساختم كه اين متني كه ساختم به آريايي است. پس متن ايلامي اش كه مي گويد آريايي از پيش نبود و يك خط جديد است كه آريايي بود. مي خواهم ببينم حقيقتاً اين درست است؟
دكتر رضايي چنين پاسخ داد: واژه هاي زيادي در آن قسمت خوانا نيست من فقط آخرين نظريه را خدمتتان عرض مي كنم. آقاي پرفسور آدريانو روسي (ايتاليايي هستند) استاد دانشگاه ناپل. ايشان آخرين مقاله اي كه نوشتند دلايل متعددي آوردند كه من قانع شدم، البته مقاله به ايتاليايي است، خيلي هم مفصل است، حدود 60، 70 صفحه است. دلايل متعدد مي آورند كه آن كلمه اَريا كه در آن بخش از كتيبه آمده، نه به زبان ارتباطي دارد و نه به خط آريايي يعني خط ميخي فارسي باستان. ايشان اعتقاد دارند كه آن يك كلمه دخيل ايلامي است، شواهد زيادي مي آورند و ستاگش را “اَري” گرفتند به معني صخره، و َريا را حالت لُكَتي گرفتند، يعني بر صخره. چون در همان جا مي گويد اين كتيبه را من علاوه بر آن كه بر روي لوحه بود و به اصطلاح روي پوست نوشته بود و مي گويد دستور دادم كه به اَريا يعني بر روي اين صخره هم بكنند و دلايل متعدد آورده كه اينجا اصلاً نه صحبت از زبان است، نه صحبت از خط و اين جا منظور اين صخره نوشته است.
همچنين يكي از حاضران در نشست، گفت: ما درباره يك دوره اي حرف مي زنيم كه در آن پول اختراع شده، من مي خواهم بدانم، در دوره قبل، كالا به كالا معاوضه مي شدند، اما بعد ها كه يك عنصر واسطه آمد وسط، چرا ابا داريم كه بگوييم اين پول بوده؟ چرا هيچ گاه به صراحت گفته نشده كه اين پول از نوع سكه بوده؟
دكتر ارفعي در پاسخ گفت: ما سكه هخامنشي با آن اوزاني كه در گل نوشته هاي خزانه ازآن ذكر مي شود، يك پنج سوكَش، سه چهارم پنج سوكَش، نيم پن سوكش،يك سوم پنج سوكَش، يك هشتم پن سوكش، و حتي يك هجدهم پنج سوكش، ما تا به امروز سكه اي پيدا نكرديم و در همين گل نوشته ها اشاره به سكه نمي شود. مي گويد آنقدر وزنش، يعني مي كشيدند هر پنج سوكش، 8.3 گرم است يا 8.33 گرم است. به علاوه يك كَرشَه كه مي شود 83 و خرده اي گرم امروزي، ولي هيچ وقت صحبت از سكه اي كه بگويند آنقدر از سكه داريم نيست، ما نداريم. يك سكه ايراني هم پيدا نكرديم در اين مدت.
دكتر رضايي هم در اين ارتباط گفت: آقاي كامرون در مقدمه كتابشان اشاره مي كنند كه احتمالاً به آنها معادل وزن نقره پرداخت مي شده، ولي چون سكه هيچ جا ذكر نشده، نبوده است. در خود تخت جمشيد هم سكه پيدا شده، ولي سكه طلا بوده و هم سكه نقره كه سكه طلا را هم شِكِل مي گفتند و در همان دو لوح زرين و دو لوح سيمين داريوش كه در صندوق سنگي پيدا شده، چهار سكه هم درش بود، دو تا سكه طلا بود و دو سكه نقره از خود داريوش. ظاهراً اين ها را دستور داده بود كه در لوحه سنگي بگذارند كه محفوظ بماند كه آن ديوار تخت جمشيد را خواستند مرمت كنند، تصادفي صندوق پيدا مي شود.