ميراث مكتوب: دكتر منصور صفت گل گفت: روضه الانوار عباسي، احتمالاً كليشه اي است كه در حال تكرار شدن است، يعني همان محتوا با كمي دستكاري در آراء فارابي و در آراء نظام الملك و مخصوصاً غزالي كه به نظر مي آيد قدرتمندترين اندرزنامه نويسي است كه خيلي در همين دوره اي كه روضه الانوار در حال تأليف است، حضور دارد.
وي كه در سي و يكمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان «انديشه و اخلاق در اسلام براساس روضه الانوار عباسي» در روز دوشنبه 27تيرماه 84 سخن مي گفت ، افزود: در واقع آن چيزي كه بين قرن 10 و 12 بين دولت هاي عثماني و صفوي و اقاليم ماورالنهر اتفاق مي افتاد، مبناي شديد ايدئولوژيك از منظر شيعه و سني نداشت و نمي شود موضوع را به عنوان تهاجم شيعي / سني در نظر گرفت، گرچه اين عنصر در آن موجود بود و غيرقابل انكار است، اما يك كمي مطلق كردن اين موضوع چه بسا ما را از واقعيت تاريخي آن روزگار ،يعني موضوع قدرت در نظام هاي سياسي دور مي كند و بهتر است با تأمل بيشتري به اين موضوع بپردازيم.
وي افزود:واقعيت قضيه اين است كه مي دانيم سابقه اندرزنامه نويسي در سنت سياسي و فرهنگي ايران خيلي قديمي و ريشه دار و چند هزار ساله است و يك رشته مستمري از آثاري كه در چهارچوب سنت اندرزنامه نويسي قرار مي گيرند؛ از ايران پيش از اسلام تا پس از اسلام. تغييرات سلسله اي يا چرخش هاي ايدئولوژيك مطمئناً در اين اندرزنامه نويسي تأثير مي گذاشته و به اقتضاي اين چرخ هاي ايدئولوژيك جامعه ايراني محتواي اندرزنامه ها متفاوت مي شدند. جالب اين است كه به نظر مي آيد اندرزنامه ها عموماً چه اندرزنامه هاي منسوب به پيش از اسلام، چه اندرزنامه هاي مربوط به دوران پيش از صفويه و اندرزنامه هاي در پي دوره صفويه و حتي پس از آن به شيوه كم رنگ تر، مخصوصاً در دوره قاجاريه و با نگاه جديدتري، به نظر مي آيد، از يك قالب عمومي استفاده مي كنند، يعني يك سبك اندرزنامه نويسي ساختار معيني دارد و به تناسب چرخهاي ايدئولوژيك ،محتوا و نگاه متفاوت مي شود.
وي ادامه داد: به نظر من روضه الانوار را مي شود دست كم از سه منظر ارزيابي كرد. منظر اول زمانه تأليف است. من به دليل علاقه به وقايع روزگار صفوي، گمان مي كنم اين خيلي مهم است كه چرا يك عالم برجسته سبزواري اصفهاني نشين آن زمان كه در مقام شيخ الاسلامي دولت صفوي است، يعني عالي ترين منصب قضايي و مذهبي دولت صفوي كه مستقيماً پادشاه صفوي او را به اين سمت منسوب مي كند. چرا روضه الانوار را نوشته است؟ آيا روضه الانوار را بايد تأملات و تحقيقات شخصي محمدباقر سبزواري دانست يا به اقتضا يا به واسطه شرايط خاص زمانه اين كتاب تأليف شده؟ چرا ساير علماي همزمان با محقق سبزواري و پيش از او، با اينكه به خصوص در قرن 10 كم نبوده اند، چنين نمونه هايي از ادبيات سياسي در آن دوره با اين جامعيت ظهور نكرده و حال در سال 3ـ1062 ه.ق، يعني در همين سال سلطنت شاه عباس دوم كه تازه پادشاه صفوي 20 ساله شده كه زمان سلطاني اش را ده سالگي آغاز شده- چنين كتابي تأليف مي شود؟ آيا مي شود اين را ناشي از يك ضرورت تلقي كرد؟
دكتر صفت گل افزود: منظر دومي كه به نظر من مي شود با آن به روضه الانوار عباسي پرداخت، خود مؤلف است. خيلي جالب است كه ما با يك مؤلف، عالم، فيلسوف و فقيهي سروكار داريم كه در عين حال كه صاحب مقامات عالي در دولت صفوي است ،در همان حال، حكيم گرايش هاي خردگرايانه كاملاً آشكاري در برخورد با پيرامون خود و حوزه مناظرات علمي خودش دارد و در عين حال شيخ الاسلام است كه مي دانيم كار شيخ الاسلام در سلسله مراتب ديواني دولت صفوي چه بود و خانواده اي را پايه گذاري كرد كه سال ها به عنوان خانواده شيخ الاسلام باقي ماندند و مشهور شدند و قسمت بعدي خود كتاب است، يعني آنچه كه در متن كتاب درباره قدرت سياسي به طور كلي و درباره جزئياتي كه در متن كتاب وجود دارد.. در نهايت اين طور به نظر مي آيد كه كتاب روضه الانوار محصول يك نگراني است. شايد محقق سبزواري آنچه را كه چند سال بعد درباره دولت صفوي اتفاق افتاد، يعني به سراشيب رفتن و افول قدرت صفويه را پيش تر مي ديد و شايد به اين دليل سعي دارد بر احيا و توجه به عظمت قدرت نظام سياسي .شايد مثلاً محقق سبزواري اگر در جامعه غيرشيعي هم زندگي مي كرد، ولي به عنوان يك حكيم و فيلسوف سياسي مي خواست كه به موضوع نگاه كند، مي خواست اولاً آن نظم سياسي حفظ شود و از طرف ديگر تقويت شود. اين نگراني كه جامعه در حال دچار شدن به تغييرات و تحولات است، روضه الانوار را ايجاد مي كند و مؤلف را وادار مي كند تا ديگران از جمله پادشاه جوان صفوي را به تأمل وا دارد.