ميراث مكتوب: به عقيده دكتر مصطفي ذاكري ، بسحق مبدع و مبتكر سبكي است كه در آن غذاها در لفافه طنز مطرح ميشوند و بعدها عدهاي از اين سبك پيروي كردند.
وي كه روز دوشنبه30 شهريور 83 در نشست نقد و بررسي كليات بسحق اطعمه شيرازي سخن مي گفت ، افزود :در انگليسي دو اصطلاح معروف در اين زمينه داريم ؛ يكي Coneser يعني كسي كه خبره در اين زمينه است و در اروپا براي هر هتل بزرگ يك Coneser دارند كه غذاها را ميچشند تا در صورت اشكال سرو نشود يا اينكه اگر كسي يك غذايي ابداع كرده باشد، او بايد تصميم بگيرد كه آيا اين غذا قابل اين هست كه در اين هتل يا رستوران پخته شود يا نه؟ و ديگري Shef كه همان cheef انگليسي است ،يعني آنچه در قديم به آن ”آشپزباشي“ اطلاق ميكردند و امروزه ”سرآشپز“ ميگويند. يعني كسي كه آنقدر در آشپزي مهارت يافته كه آشپزي نميكند و تنها بر كار آشپزهاي ديگر نظارت دارد و ما الان كسي را در كنار خود داريم كه همShef است و هم Coneser, يعني هم خبره و هم كارشناس و هم آشپزباشي است.
وي ادامه داد: بعضيها كه تعصب دارند، ميگويند همه چيز براي ايران است و از ايران به ديگر نقاط دنيا رفته است. دوستي ميگفت كه كباب عربي است يا فارسي؟ گفتم عربي. گفت :نه، كباب از ايران به آنجا رفته است. گفتم: اتفاقاً كباب چيزي است كه تمام ملل دنيا از قديم اين را ميشناختهاند و آسانترين غذا براي سرو كردن است و وسيلهاي جز آتش نميخواهد. بنابراين كباب ،مخصوص ما نبوده و براي تمام مردم دنيا بوده است. در كتابي تركي به انگليسي آمده كه سلطان غذاهاي دنيا سه ملتاند: چين ، تركيه و فرانسه.
در مورد چين با خود چينيها صحبت كردم ،غذاهاي ما آنجا كم است ،ولي خودشان ميگفتند كه ما در چين و در خاور دور هر چه كه روي زمين راه ميرويد، ميخوريم، جز اتومبيل و هر چه در هوا حركت ميكند، ميخوريم ،جز هواپيما و هرچه در دريا حركت ميكند، ميخوريم جز كشتي. يعني درواقع هر حيواني را ميخورند مثل ما طبع بلندي ندارند.
در كتاب ديگري آمده تركها با شمشير نتوانستند اروپا را فتح كنند و با غذا توانستند. به دليل آنكه غذاهاي تركي غالباً گوشتي است ، بنابراين تركها و هنديها شديداً متأثر از آداب و رسوم غذايي ايرانيها بودهاند. قصد ندارم بگويم همه چيز از ايران به سراسر دنيا رفته ، بلكه بر اين عقيدهام كه غذا درايران پايهگذاري شده بوده و سابقة غذا در آن طولاني است.
رسالة كوچكي به پهلوي – به زباني كه در دورة ساساني رايج بوده است- به نام خسرو كوادان و ريدكي ( يعني پسرك, پسرك بامزهاي كه در دربار بوده و بسيار لوس است بعد خسرو قبادان روزي از همه چيز از جمله غذا از او ميپرسد و او همه را پاسخ ميدهد) موجود است. اين مطلب در آثار عربي نقل و به زبانهاي ديگر هم نيز ترجمه شده است. بنابراين در آن زمان هم به غذا اهميت ميدادند. بعد از اسلام در دربار خلفا انواع غذاها مثل سگ باج (باج يك آش است)، البته به معناي آشپز، شايد 20 تا 30 كلمه به عربي هست كه معرب شده به پهلوي كه همگي به باج منتهي ميشود و نشان ميدهد كه در دربار خلفا هم اينها مصرف داشته است.
به گفته دكتر مصطفي ذاكري ، قديميترين چيزي كه دربارة غذا به شعر سراع دارم، قصيدة توتماجيهاي است كه ملكالشعراي بهار در مجلة مهر منتشر كرد و سپس مجموعة مقالاتش هم آمده و آن را از منوچهري دامغاني دانستهاند كه درست به نظر نميرسد ،بلكه براي منوچهر شست كله – كه 50 تا 60 سال بعد از او بوده – است و ادامه مي دهد: ادامة اين شعرا به بسحق ميرسد. او مبدع و مبتكر سبكي است كه در آن غذاها در لفافه طنز مطرح ميشوند و بعدها ،عدهاي از اين سبك پيروي كردند ،البته اين اثر, كتاب آشپزي نيست كه در آن دستورالعمل غذا پختن مطرح شود و ما نميتوانيم براساس اين كتاب, چيزي مثل ”محياوه“ بپزيم، اما اسامي تعداد زيادي از قداما را آورده كه در برخي موارد شعرهاي زيبايي در آن ديده و در مواردي اسامي غذاهاي عجيبي ذكر ميشود و ما آن را نميفهميم. بنده دوست دارم كه از اين غذاها به لحاظ معنوي كار كنم, مقدار زيادي هم كار كردهام, از جمله «قاضي اسب» كه همان لقمه قاضي است و وجه تسميه آن را اين گونه آوردهاند.
ميرزا اشتها (متوفي 1289 هـ.ق) ديواني اشعاري دارد كه برخي از اشعارش خوب است ،اما متأسفانه اين ديوان پرغلط و به چاپ رسيده است.
يك مقدار از اشعار بسحق هم به شيرازي است، البته بسحق عارف و صوفي و از مريدان نعمتاله ولي بوده، ضمناً فرد ديگري شايد از نوادگان او در 30 يا 40 سال بعد به نام احمد اطعمه هم بوده كه او هم شاعر بوده و در همين زمينه شعر گفته و آقاي رستگار فسايي تعدادي از ابيات او را هم در اين كتاب نقل فرمودند و بيتي از او كه در كتاب نيست ، به نظر من شاهكار است.
احمد ز رياضت نشدت كشف بزن قوت
چون نيستي از اهل دل از اهل شكم باش