میراث مکتوب- دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ میراث مکتوب، به مناسبت برگزاری مراسم نکوداشت استاد دکتر مجدالدین کیوانی در یادداشتی به جایگاه، نگاه و شخصیت ایشان پرداخته است. این یادداشت را در ادامه میخوانید.
روز چهارشنبه 20 آذر دو نامه به دفتر رسید، اول خبرخوش برگزیده شدن یکی از مقالات انتقادی آینۀ میراث در شانزدهمین جشنواره نقدکتاب که در شمارۀ 62 به سردبیری دکتر مجدالدین کیوانی چاپ شده؛ دو دیگر دعوتنامۀ مسرّتبخش مراسم بزرگداشت ایشان. زهی سعادت برای جامعۀ ادبی و فرهنگی کشور با وجود ذیجود چنین نازنینی، و صدالبته برای میراث مکتوب که افتخار همکاری با این رادمرد عرصۀ نقد ادبی و ترجمان متون عرفانی را طی شش سال داشته است و از این پس نیز خواهد داشت.
آینۀ میراث کار خود را در تابستان 77 به صورت یک فصلنامۀ تخصصی در زمینۀ نقد کتاب، متنشناسی و نسخهپژوهی در حوزۀ متون کهن آغاز کرد. از سال 92 افتخار سردبیری جناب مجدالدین کیوانی با میراث مکتوب آغاز شد و از شمارۀ 52 تاکنون که به سرمنزل شمارۀ 64 رسیده، با موفقیت به راه خود ادامه داده است.
بهانۀ برگزیده شدن مقالۀ انتقادی دو تن از فضلای جوان کشور، یکی تاریخ علمی و دیگری ادبی از یک سو و حسن اهتمام مدیران خانۀ کتاب برای برگزاری مراسم نکوداشت استاد دکتر مجدالدین کیوانی از سوی دیگر، نوری در دل تاباند تا چند جملهای تقدیم این استاد محبوب القلوب اهل فرهنگ و ادب کنم.
دکتر کیوانی به رغم اینکه بیشتر ترجمان بودهاند و مترجمی را بر تألیف و گردآوری کتاب ترجیح دادهاند، اما در نشریات داخل و خارج و دانشنامههای معتبر کشور، کثیر المقاله هستند و در نقد کتابها و متون ادبی دستی قوی دارند و در شمار چشم خرد اهل نظر، دانشمندی دردمند و اندیشمندی خوشفکر و پرکارند.
اگر بر سرمقالههای این 12 شمارهای که از دید تیزبین ایشان گذشته نظری بیفکنیم، میبینیم که آسیبهای مقالهنگاری را کاویده و خیرخواهانه، آنان را که بر مسند استادی تکیه زده و هنوز از نوشتن مقالهای پژوهشی عاجزند، راه نشان داده و پژوهشگران جوان را برای بهتر نوشتن ترغیب کرده و رهنمون شدهاند.
او در سرمقالهای مینویسد: «مقالهنویس باید بداند كه با كنار هم گذاردن مشتی نقل قول، كه برخی از آنها مناسبت مستقيمی نيز با موضوع مقالۀ وی ندارد، مقالۀ «پژوهشی» بيرون نمیآيد. مقالۀ تحقيقی بايد مطلب تازهای داشته باشد و عنصری از ابتكار در آن به چشم بخورد. (آینۀ میراث/53)
دکتر کیوانی تا جایی که به یاد دارم دو کتابش مجوز چاپ نگرفت؛ و وساطت بنده هم راه به جایی نبرد. اما هیچگاه ناامید نشد و این امیدواری را در سرمقالههای خود نشان میداد. او می نویسد:
«ارباب نگارش و نشر بسیار امیدوارند که سیاست فرهنگی نسبتاً معتدل و ملایمی را که وزارت ارشاد در ماههای اخیر در پیش گرفته اسـت، مقتدرانـه و بـی احسـاس تزلزل، بیش از پیش ادامه دهد و برّرسهای ارجمندِ مواد چاپی، دیگر متقاعـد شـده باشند که خواندن کلمۀ بیگناهِ «باده» که آرام بر صفحۀ کتـاب نشسـته، خواننـده را »باده خوار» نمیکند؛ و بپذیرند که «شیرینْ، دهان به گفتن حلوا نمیشـود» و جامعـه، بـه طرق دیگری اصلاح می شود. (آینه میراث شمارۀ 54)
بنده البته در مقام حَکم گاهی با ایشان محاجّه داشته و خدمت وجود نازنینشان عرضه میداشتم که مترجم وقتی عزم خود جزم کرده تا کتابی را ترجمه کند، باید به چارچوبها و خط قرمزهای کشور خود توجه داشته باشد و کتابی را به دست نگیرد که جناب بررّس و ممیّز به او بگوید40-50 صفحه را باید حذف کنی. گاهی سخن بر سر جایگزینی «شراب و رقص و دامن و بوسه و کنار و دست رد به سینه زدن و خلاصه کلمات سه نقطهای» به اقتضای امانتداری است، اما جز تسلیم و رضا کو چارهای! در نهایت این کار چندان خللی به متن وارد نمیکند و می توان شراب را با شربت و باده را با نوشیدنی جایگزین کرد؛ که این حرفها و روشها، از محذورات و مقتضیات این دوران است؛ چنانکه زمان رژیم منفور سابق هم ادارۀ سانسور مثلاً به انتشارات اشرفی که کتاب فرهنگ عامیانه عشایر بویراحمدی را چاپ کرده بود، عتاب کرده بود: «چرا کتابی چاپ کردی که در آن نوشته: عشایر در کپر زندگی میکنند و در کنار حیوانات خود میخوابند؟ حذفش کنید که این جمله آبروی ایران را میبرد» و 10 صفحه را سانسور نموده بودند. (تاریخ شفاهی کتاب، دفتر دوم، ص94)
دکتر کیوانی دربست تسلیم سخنان و مطالب کتابهای در دست ترجمه نبوده و هرجا غلطی و خبطی در متن کتاب میدید، نقد و نظر خود را بیان میکرد و این روحیۀ نقادی ایشان نه فقط در مقالهها و سخنرانیها و یادداشتهای سردبیری، که در ترجمههای ایشان، بیش و کم مشهود است.
در یکی از سرمقالهها به یکی از آسیبهای رایج زمان در حوزۀ تصحیح متون اشاره میکند و خود میراث مکتوب هم بحق میتواند یکی از مصادیق این نقد درست ایشان باشد. عموماً مصححانی که قصد چاپ مجدد متنی را دارند، نخست مقالهای مشحون از بدخوانی و اغلاط مطبعیِ چاپ قبلی را فراهم میکنند تا راه را برای تصحیح مجدد به «سعی و اهتمام» خویش هموار سازند. طبعاً برای اخذ مجوز این اقدام عالمانه، مقالۀ خود را با عنوان «ضرورت بازنگری در تصحیح فلان کتاب» روانۀ دوفصلنامۀ آینۀ میراث می کنند. تعدد و کثرت این مقالات داد دکتر کیوانی را در آورد و امر مولوی فرمود که کمتر از این مقالات برای ارسال به داوری قبول کنیم و راه را برای نقدها و مقالات تألیفی پژوهشی بیشتر مفتوح سازیم. وی در یکی از یادداشتهای خود خطاب به یکی از نویسندگان مقالات ضرورت تصحیح متونی، مینویسد:
«… پژوهشگرِ از گرد راه رسیده با علَم كردن مشتی ایرادهای بحق یا نـاحق، خیلی راحت پیشنهاد تجدید چاپ اثر مورد نظر را میدهد، و دیگر فكر نمیكند كـه تجدید چاپ یك كتاب در این وانفسای گرانی و ركود بازار كتـاب و كتـابخوانی (و سنگاندازیهای ادارۀ «كتاب») یعنی چه! بهتر نیست پژوهشـگران تـازه وارد، و حتی كهنه كارها، فقط و فقط ایراد و اشكالها و پیشـنهادهای خـود را (بـدون رفتن به حواشی) در قالب یادداشتهای كوتاهی زیر عناوینی از قبیل «استدراكات» و مانند آن، از طُرُق مختلف، به نظر دیگران برسانند و فعلاً چاپ مجددی توصیه نكنند و اجازه دهند كسان دیگری هم ابراز عقیده كنند.» (آینه میراث/ شماره 55)
دکتر کیوانی با روحیۀ ظریف و حساسی که دارد، به رغم اینکه دردمند است و غم و اندوه مشکلات فرهنگی و سیاسی کشور همواره او را رنج میدهد، اما به مصداق حدیث «حزنُه فی قلبه و بُشرُه فی وجهه»، هیچگاه خنده و تبسم از لب او دور نیست. نکتهسنج است و اهل شعر. شنیدهام دفتر شعری هم دارد. امید که روزی بدون بررسی و ممیّزی کتابش مجال چاپ یابد و خنده و نشاط بر لبان دوستان بنشاند. او مجد فرهنگ ایران است و عمرش به درازای آفتاب، باقی باد.
چنین باد تا روزگاران دور
که از نام تو زاید امّید و شور
(موسوی گرمارودی)