میراث مکتوب – اواسط سال 72 بود. حوزۀ هنری به دلیل مشکلات مالی، حقوق برخی از جمله بنده را قطع کرد. برای دیدن دوستم علی اکبر ضیایی سری به وزارت ارشاد در میدان بهارستان زدم. دکتر لاریجانی وزیر بود و آقای مسجد جامعی هم معاون فرهنگی ایشان. آقای ضیایی هم مشاور جوان وزیر بود. ضیایی به من گفت بیا این طرحی را که دکتر الهی قمشه ای پیشنهاد داده بررسی و پیگیری کن. قبول کردم و در واحد تحقیقات معاونت فرهنگی به مطالعه طرح مشغول شدم. به برکت این کار، سعادت دیدار و آشنایی با بزرگانی نصیبم شد که بهترین لحظات عمرم را رقم زدند. هرچه بیشتر با این بزرگان بحث و گفت و گو می کردم به لزوم احیای نسخ خطی کهن بیشتر پی می بردم.
از یک سو با فرزانگانی بحث می کردم که مرا تحریض و تشویق به نشر آثار صرفاً شیعی می کردند و از روی نمودن به دیگر آثار برحذر می داشتند. از دیگرسو جمعی به شناسایی دستنوشته های کهن فارسی ترغیبم می نمودند و حفظ و ضمان زبان فارسی را به احیای این آثار وابسته می دانستند، آثاری که اغلب به دست ایرانیان دگر آیین نوشته شده بود.
حال بنگرید وضع مرا با آراء و انظار وزیران فرهنگ و معاونان فرهنگی آنان با اندیشه های متفاوت و گاه متضاد در طول این سالها. در این دوران تنها با جناب مسجدجامعی مشکلی نداشتم. با اعتمادی که به اینجانب داشت، عنان این توسن چموش را به بنده سپرد و از هیچ حمایتی دریغ نداشت.
بررسیهای جدی و کارشناسانه و همنشینی با استادانی چون دکتر سید جعفر شهیدی، ایرج افشار، زریاب خویی، سید عبد العزیز طباطبایی، دانش پژوه، عبدالله نورانی، علی اکبر غفاری، شفیعی کدکنی، مهدی محقق، عبدالحسین حائری، سید احمد اشکوری و دهها دانشمند نسخه شناس و متن پژوه دیگر، به بنده چنان جرأت و جسارتی داد که براصول حرفه ای خود تا مرز اخراج و گاه تهدید و توبیخ پای می فشردم . تقریباً هیچ یک از خواسته ها و سفارشهای اینان را برای پذیرش کتاب فلانی خارج از اصول نپذیرفتم. یکی گفت: هرکتابی را قبل از پذیرش برای چاپ باید به تأیید من برسانی حتی اگر مصحح آن ایرج افشار باشد. دیگری می گفت: این نشریات پول حرام کردن است. یکی هم می گفت: دلیل ندارد ما به شما بودجه بدهیم شما که زیر نظر ما نیستید؟ فرد دیگری هم آمد و گفت: شما و ایشان، میراث مکتوب را حیاط خلوت خود کرده اید و باید محاکمه شوید، بی آنکه جرمی اثبات کند و خطایی محرز شود!
بیش از 13 وزیر و معاون وزیر تشریف آوردند و چندی بعد باگذاشتن خاطراتی تلخ و شیرین تشریف بردند. به یمن دوسال لغو مأموریتم از ارشاد به میراث مکتوب که مجبور شده بودم به اتاقکی در یکی از واحدهای معاونت فرهنگی بروم، موفق شدم خاطرات 15 ساله را مکتوب کنم. اگر آن نشیب در کار نبود، این فراز در تشخص یافتن و عزتمند شدن این مرکز میسر نبود و کتاب خاطراتم نیز مکتوب نمی شد.
اکنون شاهدیم که نهر کوچک میراث مکتوب تبدیل به رودخانه ای شده که در هر دانشگاه و پژوهشگاهی، پژوهشگران و دانشجویان از آن بهره مندند. چندی پیش که در آیین حامیان نسخ خطی برای تشویق و تبریک به دوستان میراث مکتوب و مرتبطان به میراث به کتابخانۀ ملی رفته بودم، یک لحظه احساس کردم اغلب کسانی که برای دریافت جایزه یا اهدای جایزه دیده می شوند، یا زمانی همکار میراث مکتوب بودند، یا متأثر از میراث نشریه خود را راه انداختند یا کتابهای میراث را کتاب درسی قرار دادند یا ….. چنان احساس شعف و رضایتمندی به بنده دست داد که خدای را سپاس گفتم که در این راه مقاومت و پایداری کردم. البته هر آنکه بی هنر افتد نظر به عیب کند. دوستان و اهل علم از خطاهایمان غمض عین کردند و از هیچ راهنمایی و ارشادی دریغ نورزیدند.
دی ماه که 21 سالگی میراث سپری می شود، به لطف حضرت حق هم در چهاردهمین آیین بزرگداشت حامیان نسخ خطی و هم در یازدهمین دورۀ جشنوارۀ نقد کتاب از آثار و مقالات این مرکز بیش از 7 جایزه و لوح تقدیر نصیب همکاران و پژوهشگران میراث مکتوب شد.
جا دارد از تمام همکاران سخت کوش و دلسوز و استادان و پژوهشگرانی که در زمینه های گوناگون با مرکز پژوهشی میراث مکتوب در این سالها همکاری و همفکری کردند، تقدیر و سپاسگزاری کنم.