میراث مکتوب- حسن انوشه یکی از ناموران فرهنگی شهر ما بابل درگذشت. انوشه مترجم بود. چند کتاب خوب از تحقیقات تاریخی ایرانشناسان ترجمه کرد: غزنویان باسورث، تاریخ سیستان باسورث، ایران و تمدن ایرانی کلمان هوار، و چند جلد از تاریخ ایران کمبریج. نثر روانی داشت. انتخاب این کتابهای مهم برای ترجمه هم نشان آگاهی او بود.
کار دیگر انوشه سرپرستی دانشنامۀ ادب فارسی بود. اهمیت این دانشنامه ـ فارغ از کاستیها و فراز و فرودهایی که در روش و محتوا داشت و جای بحثش اینجا نیست ـ این است که بر معرفی کار و کارنامۀ زبان و ادب فارسی در قلمرو تاریخی و فرهنگی آن تمرکز دارد. در این کتاب چندهزار صفحه اطلاعات دربارۀ میراث زبان و ادب فارسی در افغانستان و آناطولی و شبهقاره هند و قفقاز و ماوراءالنهر گردآمده است. (نمیدانم چرا نام سیاسی و تازۀ «آسیای میانه» به جای نامهای کهن و ریشهدار «ورارود» و «ماوراءالنهر» بر کتاب نهاده شد). اصل توجه به قلمرو زبان فارسی و تدوین دانشنامه در این موضوع به نظرم کاری بجا و لازم بود و هنوز هم در این زمینه باید کارها کرد. خیلی از مطالب دانشنامۀ ادب فارسی تازه و سودمند است. این کتاب، با همۀ کاستیهایش، سند علمی و مستند حضور وسیع و عمیق و مستمر زبان فارسی و فرهنگ و ادب ایرانی در قلمرو تاریخی و فرهنگی آن است. بخصوص وقتی ببینیم سیاستمداران چگونه خاک در چشم حقایق علمی میپاشند و تاریخ را برای اغراض سیاسی و اقتصادی خود وارونه روایت میکنند، قدر و قیمت آن بیشتر شناخته میشود.
توجه فرهنگی و ملی به قلمرو زبان فارسی را در کتاب دیگر انوشه با نام فارسی ناشنیده (با همکاری غلامرضا خدابندهلو) هم میتوان دید. کتابی که فرهنگ واژگان و اصطلاحات فارسی و فارسیشدۀ کاربردی در افغانستان است و مورد نقد محققان هم قرار گرفته است. در همین عرصه انوشه کتابی هم دربارۀ شاعران معاصر افغانستان نوشت که ندیدهام.
این سالهای آخر انوشه مشغول تدوین و ساماندهی دانشنامۀ مازندران بود. در مؤسسهای خصوصی به اسم «بنیاد مازندرانپژوهی انوشه». پشتیبان مالی این بنیاد دکتر علی شافی، پزشک فرهنگدوست بابلی است؛ این یعنی هنوز در این وانفسا هستند کسانی که خریدار دکان بیرونق خدمات فرهنگی باشند. دو سه سال پیش دهباشی شب بنیاد مازندرانپژوهی انوشه را در دانشگاه بابل برگزار کرد که من هم چند کلمهای حرف زدم. آن روز گفتم امیدوارم بنیاد مازندرانپژوهی انوشه مرکزی شود برای گردآوردن اسناد و مدارک دربارۀ مازندران و هر کس سندی و عکسی دربارۀ تاریخ و فرهنگ و میراث طبیعی مازندران دارد، تصویری از آن به این بنیاد بدهد.
امیدوارم کار دانشنامۀ مازندران به سرانجام برسد و منتشر شود. این را هم بنویسم حسن انوشه کسی نبود که معتقد باشد مازندران تافتۀ جدابافته است. او مازندران را بخشی از ایران میدانست و نام مازندران را ذیل نام بزرگ ایران میخواست. دنبال این نبود که برای مازندران افتخارات دروغی و غیرعلمی بتراشد. دانشنامۀ مازندران که انوشه قرار بود منتشر کند علیالقاعده پیراسته از تعصبات لوس و تشبثات بیمزه بود و بر مبنای مستندات علمی به معرفی این تکّه از خاک ایران میپرداخت.
میلاد عظیمی