میراث مکتوب- محمدحسین بُشرویهای، در چهاردهم شهریور ۱۲۷۶ در بُشرویه (از شهرهای خراسان جنوبیِ امروز) و در خانوادهای که اهل فضل و دانش بودند، دیده به دنیا گشود. پدرش، آقا شیخ علی بشرویهای، از بزرگان بشرویه و از شاعران دورۀ مشروطه بود. نام استاد، تا جوانی، «محمدحسین بشرویهای» بود. تخلص شعریِ خود را نیز «جلیل ضیاء» قرار داد. اندکی بعدتر، لقب «فروزانفر» را، که ترجمۀ فارسیِ «جلیل ضیاء» است، برگزید. لقب «بدیعالزمان» را در حدود ۱۲۹۸ و بهسبب سرودن قصیدهای در وصف بهار، از احمدِ قوام (قوامالسلطنه)، والی خراسان در آن روزگار، دریافت کرد.
فروزانفر مقدمات علوم قدیمه را در زادگاهش آموخت. سپس راهی مشهد شد و از درسهای استادان ادبِ خراسان، بهویژه از محضر استاد محمدتقی ادیب نیشابوری (معروف به ادیب نیشابوری دوم) و سید احمد ادیب پیشاوری بهرهمند شد.
در حدود ۱۳۰۰ ه.خ به تهران رفت و تحصیلات خود را در «مدرسۀ سپهسالار» پی گرفت و اندکی بعد در همان مدرسه به تدریس پرداخت. در ۱۳۰۵ معلم دارالفنون، مدرسۀ عالی حقوق، و دارالمعلمین عالی شد. با تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳، به معاونت دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات) منصوب شد. در ۱۳۱۴ هیئت ممیزۀ دانشگاه تهران، متشکل از نصرالله تقوی، علیاکبر دهخدا، و ولیالله نصر، تألیف ارزندۀ فروزانفر به نام تحقیق در زندگانی مولانا جلالالدین بلخی را ارزیابی و در ۱۳۱۵ به وی گواهینامهای معادل درجۀ دکتری اعطا کرد. ایشان در همان سال به سِمَت استادیِ دانشسرای عالی و دانشکدههای ادبیات و معقول و منقولِ دانشگاه تهران منصوب شد.
استاد فروزانفر در سال ۱۳۲۳ به ریاست دانشکدۀ معقول و منقول برگزیده شد و تا ۱۳۴۶ در این سِمَت باقی بود. او، از ابتدای تأسیس دورۀ دکتریِ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، تدریس در این دوره را بر عهده گرفت و برنامۀ این دوره را هم خود پایهگذاری کرد. فروزانفر استادِ بسیاری از دانشجویان زبده و مبرّزِ دورۀ دکتری در دانشکدههای ادبیات و الهیات بود؛ کسانی که خود، استادان برجستۀ زبان و ادب فارسی و مطالعات فرهنگ ایرانی شدند؛ از میان شاگردان ایشان به این استادان میتوان اشاره کرد: محمد معین، پرویز ناتل خانلری، ذبیحالله صفا، سید محمد دبیرسیاقی، مهدی حمیدی شیرازی، عبدالحسین زرینکوب، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، احمد مهدوی دامغانی، سید جعفر شهیدی، منوچهر ستوده، سیمین دانشور، محمود نشاط، ضیاءالدین سجادی، جلال متینی، سید صادق گوهرین، منوچهر مرتضوی، و محمدرضا شفیعی کدکنی.
فروزانفر در سال ۱۳۴۶ از استادیِ دانشگاه بازنشسته شد، اما همکاری خود را در تدریس در دورۀ دکتری ادبیات فارسی تا روزهای پایانیِ عمر پربار خود ادامه داد.
ایشان، افزون بر تسلط بر متون کهن فارسی و بهویژه شناخت عطار و مولانا جلالالدین بلخی، بر زبان و ادبیات عربی نیز اشراف داشت و به هر دو زبان شعر میسرود. حافظۀ استثنایی و حضور ذهن استاد نیز همواره زبانزد شاگردان و اقران ایشان بودهاست.
از مهمترین کتابهای استاد، بهویژه از آثار درخشان و تأثیرگذار ایشان، به این کتابها باید اشاره کرد: سخن و سخنوران، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی، فرهنگ تازی به پارسی، شرح مثنوی شریف (۳ مجلد، ناتمام)، و شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطّار نیشابوری. از آثاری که استاد تصحیح کرد و انتشار یافته، اینها را باید نام برد: فیهِ ما فیه، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، معارف بهاء وَلَد، احادیث مثنوی، زندۀ بیدار (حیّ بن یَقظان)، دیوان کبیر (کلیات شمس)، معارف برهانالدین محقق تِرمَذی، ترجمۀ رسالۀ قُشیریه، و مناقب اوحدالدین کرمانی. همچنین، مجموعهمقالات بدیعالزمان فروزانفر در ۱۳۵۱، به کوشش عنایتالله مجیدی و با مقدمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشار یافت.
استاد بدیعالزمان فروزانفر، پس از عمری تلاش و تألیف آثار بسیار ارزشمند، در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۹ بر اثر سکتۀ قلبی درگذشت. پیکر ایشان در «باغ طوطی» (صحن شاهعبدالعظیم) به خاک سپرده شد. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، از شاگردان استاد فروزانفر، دربارۀ مزار ایشان گفتهاست: «تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (با گذشت سی سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیعالزمان فروزانفر، از استادان بزرگ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایرانزمین، را به مبلغ یکمیلیون تومان به یک حاجیبازاری فروختند. هیچکس این حرف را باور نمیکند. من خود نیز باور نمیکردم تا ندیدم».