کد خبر:18469
پ
ayenemiras_0

گرفتاریهای مدیرمسئول یک نشریه

«نامۀ پذیرش می خواهم، موضوع حیثیتی است….» این عبارت، موضوع تلفنی بود که یکی از اصحاب غار و اخوان الصفای این گنهکار، چند ثانیه قبل از این یادداشت، مبذول داشت.

میراث مکتوب – «نامۀ پذیرش می خواهم، موضوع حیثیتی است….» این عبارت، موضوع تلفنی بود که یکی از اصحاب غار و اخوان الصفای این گنهکار، چند ثانیه قبل از این یادداشت، مبذول داشت و فی الحال مرا بر آن داشت که دست به پنجۀ کیبورد شده، حرفی که چندی است در کنج خلوت دل دارم، روی صفحۀ رایانه بنمایم، شاید که درآمدی باشد بر یادداشتی که روزی با علمی پژوهشی شدن آینه میراث وداع گوییم و عطایش را به لقایش بخشیم و خود را از رنج رودربایستی های اخوانی و توصیه های حیثیتی آن چنانی، رهایی بخشیم.

شور جوانی در سر بود و سودای جهانی در دل، نه به ندای پند پیر دانا گوش فرادادیم که آنچه جوان در آینه بیند، پیر درخشت خام و نه به عواقب کار و تبعات علمی پژوهشی شدن وقعی ننهادیم. گام نخست را باید برای علمی ترویجی شدن برمی داشتیم. ضرورت رعایت پاره ای مصوّبات وزارت علوم، موجب رنجش خاطر برخی از پژوهشگران جوان شد، بدین گمان که دیگر جای آنان در این نشریه نیست. پس از انتشار چند شمارۀ علمی ترویجی، ناچار به رعایت ضوابط دیگر آیین نامۀ کمیسیون نشریات شدیم تا قلۀ علمی پژوهشی را فتح کنیم. گمان برخی عزیزان مستعد و محقق، این بود که این نشریه هم صرفاً مختص دانشجویان دکتری و استادیاران و دانشیاران خواهد بود تا با چاپ مقالاتشان پلۀ ارتقاء را یکی یکی طی کنند و طبعاً آینه میراث سکوی خوبی برای این کار خواهد بود.

 

وقتی کمیسیون نشریات نامه داد که به رغم احراز علمی بودن آینه میراث، ولی به سبب احساسی بودن عنوان آینه میراث، برای پژهشی مورد قبول نیست و باید اسمش را عوض کنید، یادداشتی قلمی شد با عنوان« از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید» گویا این یادداشت مورد توجه اهل نظر و راویان خبر واقع و چندی بعد مجوز نشریه صادر شد.

چنان که پیش بینی می شد، سیل مقالات اعم آبکی و قلیلی هم پژوهشی، به دفتر مجله از طریق پست و ایمیل و… سرازیر شد. اصولاً این مقالات چند دسته هستند:

  1. مقالاتی که هیچ ربطی به موضوع مجله که متن شناسی و نسخه شناسی است، ندارند و موجب شگفتی می شود که نویسنده برچه مبنایی مقالۀ خود را برای درج در آینۀ میراث فرستاده.
  2. مقالاتی که با موضوع نشریه تناسب دارند، اما نویسنده در نوشتن کلیدواژه، چکیده، ارجاعات، فهرست منابع ناتوان بوده است و این هم از عجایب فحول طلاب این روزگار است.
  3. مقالاتی که شخص شخیصی نوشته، از قضا روی سلام و علیکی که با ما داشته هم حساب کرده، لذا ناچاریم ضعفهای مقاله اش را جبران کنیم و تازه اگر بگوییم بالای چشم مقالۀ شما ابروست، کار خرابتر می شود، اتفاقاً باید تعریف هم بکنیم. فلذا ناچاریم به خود بگوییم: خود کرده را تدبیر نیست.
  4. اما مقالاتی که چند اسمی اند، خود قصۀ دراز دارد، اساساً این که در مقالات علوم انسانی تصور این که دو نفر یک مقاله را بنویسند، دشوار است، البته محال نیست. اما اینکه سه تا شش نفر آن را بنویسند، موضوع قابل مطالعه است. ظاهراً بلکه واقعاً وزارت علوم سابق، قانونی را تصویب کرد که دانشجوی دکتری یک یا دو مقاله مستخرج از پایان نامه را با اسم مشاور و استاد راهنما چاپ کند. این کار به دیگر موارد هم سرایت کرد و استادان محترم برای کسب رتبه و طی کردن نردبان ارتقاء، از طریق مقالات دانشجویان خود؛ بعضاً به رغم میل باطنی آنها، اسامی خود را به ترتیب الفباء در ذیل عنوان مقاله درج می کنند. این مورد از اهم محذورات و مشکلات یک نشریۀ علمی پژوهشی است. و باز ما به دلیل سلام و علیک علمی و کاری که با بعضی اخوان الصفا و خلاّن الوفا داریم، به رغم میل باطنی ناچار به چاپ البته مقالات صرفاً دو اسمی شده ایم.
  5. مقالاتی که تأیید شده، ویرایش شده، صفحه آرایی شده، از قضا به طور اتفاقی خبر می رسد که این مقاله در فلان نشریه به تازگی چاپ شده! اونوقت ما را وادار می کنند، یادداشت« مقالات چند مجله ای را بنویسیم» باشد که برخی از فضلا دست از این کار زشت بردارند و دوستان را بر رأس کار نگذارند.
  6. مصیبت آخر این که برخی از این اخوان الصفا که بعضاً حق آب و گل در میراث دارند، زمانی یار و یاور این مؤسسه بوده اند، در وقت عسرت از ما دلجویی می کردند، گاه هر آنچه از دستشان می آمده، دریغ نمی فرمودند، مقاله ای باید بدهند تا از خان هفتم استادیاری به خان اول دانشیاری صعود کنند. اما تنها توانسته اند با بذل جهدی بلیغ، عنوان مقاله را کشف کنند. تلفن به صدا در می آید: « آقا سلام. یک پذیرش می خواهم، موضوع فامیلی و حیثیتی است. فردا صبح می آیم و می گیرم. امری ندارید؟ خداحافظ.»

  نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند           جوانان سعادتمند پند پیر دانا را   

یادم می آید سخن دوستان مشفق را که مرا در عنفوان این قضیه، از علمی پژوهشی شدن نشریه، برحذر می داشتند و این گرفتاریها را گوشزد می کردند، اما گوش این خطاکار نیوش نبود و هوای تأسیس پژوهشکده چنان هوش از سرش ربوده بود که نرود میخ آهنین در سنگ، مصداق آن بود. فی الحال چنانکه افتد و دانی، منتظر نامه ای هستیم از وزارت علوم که در پاسخ به شبهه ای که بر سوابق سردبیری و انتشار ضمائم گرفته اند، فرستاده ایم. پاسخ آن نامه برای وداع با مسألۀ علمی پژوهشی تعیین کننده است. گرفتاریهای فوق را پشت سر گذاشته ایم، گرفتاری صاحب خانه را چه کار باید، که هرچه بگندد نمکش می زنند.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612