کد خبر:21940
پ
1645338346-DSC_0776

کتاب «تاریخ ملک‌آرا» رونمایی و بررسی شد

نشست «رونمایی از کتاب تاریخ ملک‌آرا» در دومین نشست از مجموعه نشست‌های معرفی و بررسی کتاب در موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد.

میراث مکتوب- رونمایی از کتاب «تاریخ ملک‌آرا» دستاویزی برای برگزاری نشستی درباره این کتاب و صحبت درباره چگونگی تصحیح آن در موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک بود. این کتاب که توسط انتشارات ندای تاریخ منتشر شده، دستاورد تلاش گروهی مصححانی است که کار نیمه‌تمام دکتر جمشید قائمی را پیش از درگذشت این پژوهشگر به سرانجام رساندند. این کتاب، تصحیحی بر تاریخ‌نگاری «میرزا علی‌قلی چلاوی»، منشی و کاتب دوره فتحعلی‌شاه قاجار است. تاریخ ملک‌آرا چگونگی به قدرت رسیدن قاجارها را روایت می‌کند.

نشست «رونمایی از کتاب تاریخ ملک‌آرا» در دومین نشست از مجموعه نشست‌های معرفی و بررسی کتاب در موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، عصر روز دوشنبه 18 بهمن 1400 خورشیدی با حضور رقیه آقابالازاده پژوهشگر تاریخ و عضو گروه مصححان کتاب، دکتر گودرز رشتیانی عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران و علیرضا دولتشاهی پژوهشگر و کارشناس کتابخانه ملی ملک برگزار شد. گزارش تفصیلی این نشست پیش روی شما است.

 

داستان از اینجا شروع شد

سال 1397 بود که دکتر رامین یلفانی به همراه سه نسخه از کتاب «تاریخ ملک‌آرا» و یک جزوه تایپ‌شده به موسسه انتشارات ندای تاریخ آمد؛ می‌دانست مرحوم دکتر جمشید قائمی، محقق و پژوهشگر و از نویسندگان مرکز دانشنامه گلستان، در زمان زندگی چه اندازه برای چاپ این کتاب مشتاق بود. آمده بود کار نیمه‌تمام استاد قائمی را به کمک این انتشارات به پایان برساند. «رقیه آقابالازاده» نویسنده و پژوهشگر، و عضو گروه مصححان کتاب تاریخ ملک‌آرا در نشست در این‌باره گفت: «نسخه‌هایی که آن روز دکتر یلفانی به همراه خود داشت یکی مربوط به کتابخانه و موزه ملی ملک، یکی نسخه کتابخانه مجلس و دیگری کتابخانه ملی بود. همچنین نسخه‌ای نیمه تایپ‌شده که مشخص نبود از روی کدام‌یک از این سه نسخه اصلی تایپ شده است. از همان زمان کار را با مقابله نسخه‌ها و تصحیح آغاز کردیم. سرانجام کتاب تاریخ ملک‌آرا در سال 1400 به چاپ رسید و در اختیار خواننده‌ها قرار گرفت».

 

واقعه‌نگاری به سفارش زمامداران

«محمدقلی چلاوی» اهل آمل بود. او مدتی به عنوان منشی در خدمت محمدعلی میرزا فرزند نخست فتحعلی شاه قاجار بود. همان‌گونه که اغلب پادشاهان به تاریخ و تاریخ نگاری علاقه‌مند بودند، فتحعلی شاه و فرزندان او هم به این موضوع علاقه زیادی داشتند و از آن حمایت می‌کردند. برای همین ابتدا از «محمد ساروی» درخواست کردند کتابی درخور به قدرت رسیدن سلسله قاجار بنویسد. اما تاریخ‌نگاری محمد ساروی به دل فتحعلی‌شاه و فرزندش ملک‌آرا ننشست. برای همین هم پای محمدقلی چلاوی به میان آمد تا کتابی در این‌باره بنویسد.

آقابالازاده افزود: «چلاوی خیلی از مطالب خود را از کتاب ساروی الهام گرفته و نمی‌توان گفت اثر چلاوی از کتاب ساوری جلوتر است یا چیزی کمتر از آن دارد. در برخی قسمت‌های کتاب این الهام‌ها را می‌بینیم».

به گفته او نمونه‌ای از این الهام‌ها را می‌توان در بخش‌هایی از هر دو کتاب ببینیم که به زندیه و افشاریه می‌پردازد؛ وقتی نوبت به شرح وقایع رخ‌داده در کرمان می‌شود، آنچه رخ داده است را نتیجه عمل افشاریه و لطفعلی خان زند با قاجار می‌داند و نگاهی کاملا جانب‌دارانه در هر دو کتاب به چشم می‌خورد. این عضو گروه مصححان کتاب یادآور شد «کتاب تاریخ ملک‌آرا، یک تاریخ‌نگاری شاهانه بوده، به دستور ولی‌نعمت نگاشته شده است و استفاده از نگارش جانب‌دارانه در آن دور از ذهن نیست. این کتاب اما نسبت به کتاب‌های هم‌ردیف خود یک گام جلوتر است. مثلا در این کتاب مطالبی از حسینقلی خان جهانسوز می‌بینیم که در کتاب دیگر کم‌تر به آن پرداخته شده است. همچنین توضیحاتی مفصل‌تر نسبت به دیگر کتاب‌های تاریخی درباره لشکرکشی‌ها و وقایع رخ‌داده در شمال ایران در اوایل دوره قاجار در تاریخ ملک‌آرا به چشم می‌خورد».

آقابالازاده سبک این کتاب را متکلف، مصنوع و سرشار از سجع، آیات، ابیات و اشعار دانست که سبک تاریخ‌نگاری معمول در دوره قاجار به شمار می‌رود. وجود غلط‌های املایی و پس و پیش شدن واژه‌های این ابیات نشان می‌دهد اغلب آن‌ها به صورت بداهه نوشته شده‌اند. او گفت: «در تصحیح این کتاب سعی کردیم چنین مواردی را اصلاح کنیم. اصل ابیات و آیات در متن جایگزین شده‌اند. این تغییرات در پاورقی‌ها به خوبی مشخص شده‌اند».

نسخه ملک، نسخه مرجع

با وجود دسترس‌بودن 3 نسخه کتابخانه‌های ملی ملک، مجلس شورای اسلامی و ملی برای تقابل و تصحیح، گروه مصحح نسخه کتابخانه ملی ملک را به عنوان نسخه مرجع برگزید. آقابالازاده در این‌باره توضیح داد: «در تصحیح کتاب ملک‌آرا، نسخه ملک به عنوان نسخه مادر انتخاب شده و دو نسخه دیگر را بر اساس این نسخه تطبیق می‌کردیم. اما اگر در قسمت‌هایی می‌دیدیم که نسخه کتابخانه مجلس و ملی با هم مشترک است اما با نسخه ملک تفاوت دارند، از متنی استفاده کردیم که بیش‌ترین اشتراکات را داشت. البته در پاورقی‌ها به این ارجاع اشاره می‌شود. همچنین ابیات و برخی آیات قرآنی را در کتاب داریم که تصحیح شده‌اند. مثلا در نثرهای دوره قاجار می‌بینیم که حرف “ب” هیچ‌گاه به فعل متصل نمی‌شود. اما در نسخه جدید این موارد تصحیح شده و در پاورقی‌ها به آن اشاره شده است».

به گفته او گروه مصححان در پاورقی‌ها و توضیحات این تصحیح تلاش کرده‌اند پرسشی درباره تطبیق و نگارش سه نسخه قدیمی کتاب باقی نماند.

قاجار در عصر گذار

«علیرضا دولتشاهی» پژوهشگر حوزه علوم انسانی، نویسنده و مترجم سخنان خود در این نشست را با یک یادآوری آغاز کرد: «امروز به عنوان علیرضا دولتشاهی اینجا حضور دارم و نظراتی که اینجا بیان می‌کنم نظرات شخصی من است و هیچ ارتباطی با مسوولیت من به عنوان کتابدار در کتابخانه ملک ندارد و از جایگاه شخصیت حقوقی‌ام سخن نمی گویم و شاید این جلسه با حوزه اصلی پژوهشی من ارتباطی نداشته باشد».

او با توضیح فعالیت‌های تخصصی‌اش در زمینه مطالعات لهستان و همچنین مطالعات تجدد در ایران گفت: «به این دلیل که من به خاندان قاجار وابسته‌ام، با آنچه این روزها به عنوان مطالعات قاجاری شناخته می‌شود بیگانه نیستم و برای من از دوران کودکی در کانون گفت‌وگوهای روزانه در خانواده بوده است».

علیرضا دولتشاهی دوران قاجار را به عنوان دوران گذار ایران از جهانی عتیق به جهانی مدرن دانست. این پژوهشگر همین شرایط گذار را دلیلی برای یکدست نبودن عصر قاجار در ایران برشمرد و اشاره کرد: «ما با دورانها و جهان‌های گوناگون قاجاری روبروییم. دوران قاجار متقدم و قاجار متاخر با هم تفاوت‌هایی زیاد دارند. آنچه کتاب تاریخ ملک‌آرا به آن می‌پردازد و موضوع این نشست است، نیمه نخست قاجار است؛ دوران سه پادشاه اول یعنی آقامحمد خان، فتحعلی‌شاه و محمدشاه قاجار. در کتاب‌هایی تاریخی که در این دوران نوشته شده است نخستین حاکم قاجار را آقامحمدخان قاجار نمی‌دانند بلکه فتحعلی‌ خان قاجار پدر آقا محمد خان می‌دانند. از این نقطه نظر شاید فتحعلی شاه سومین یا به تعبیری چهارمین شاه قاجار دانسته شود».

 

پارادوکس تاریخ‌نویسی سنتی ایران

دولتشاهی سنت تاریخ‌نویسی در دوره نخست قاجار را مشابه دوره‌های پیشین از جمله صفویه و پیش از آن عنوان کرد و یکی از ویژگی‌های این تاریخ‌نویسی را «ادیب مورخ» یا «مورخ ادیب» بودن کاتب دانست؛ عرصه‌ای از ادبیات تاریخی که در آن منشیان و کاتبان درباری به تالیف نه تاریخ‌نگاری بلکه تنها وقایع‌نویسی می‌پرداختند و آرایه‌های انشانویسی را در نگارش خود به کار می‌بردند.

دولتشاهی افزود: «الگوی تاریخ نویسی در این دوره از قاجار همان الگویی است که “اسکندربیک منشی” به کار می‌برد؛ یعنی نگارش با زبانی سخت. همچنین “میرزامهدی خان استرآبادی” یکی از قله‌های تاریخ‌نویسی کلاسیک و سنتی است که نثری بسیار پیچیده دارد. به طوری که کتاب “دُره نادری” این تاریخ‌نویس مصنوع‌ترین و پیچیده‌ترین حد نثرنویسی در ایران دانسته می‌شود. اما از شگفتی‌ها و بازی‌های روزگار این است که در دوران قاجار با توجه خاص فتحعلی شاه، شاهد روان‌نویسی و استفاده از نثر غیر متکلف هستیم. اتفاقا یکی از سرمنشاهای این شیوه نگارش هم مهدی خان استرآبادی است».

«پارادوکس تاریخ‌نویسی سنتی ایران» عنوانی است که این محقق به همین دلیل به مهدی خان استرآبادی داد. او به جلد سوم کتاب سبک‌شناسی ملک‌الشعرای بهار اشاره کرد که آثار مهدی خان استرآبادی را در سه گروه طبقه‌بندی کرده و نثر ساده او را در گروه سوم جای می‌دهد.

قاجار خود را در تداوم صفویه می‌شمارد

«با سقوط سلسله ساسانی، ایران عملا به عنوان یک واحد مستقل سیاسی از بین رفت و تا ظهور سلسله صفوی ما دیگر شاهد “ایران به عنوان یک واحد مستقل سیاسی” نیستیم». علیرضا دولتشاهی با یادآوری این مساله، به سقوط اصفهان اشاره کرد که دوباره این واحد سیاسی را دستخوش آشوب کرد و دو سلسله حدودا موازی افشاریه و زندیه را به عرصه حکومت‌داری رساند. بازیگری دیگر که اما خود را به گونه‌ای میراث‌دار صفویه می‌دانست، این دو سلسله را از میان برد. قاجاریه، این بازیگر سوم است.

دولتشاهی یادآور شد: «این بازیگر نوظهور در عرصه سیاسی نیازمند مشروعیت است. در گام‌ نخست کسب این مشروعیت استفاده آقامحمدخان از شمشیر صفوی و توجه به مذهب تشیع بود؛ موضوعی که می‌دانیم در دوره نادرشاه کمرنگ شده بود».

دیگر گام اساسی که قاجاریه در این زمینه برای مشروعیت‌بخشی به خود برداشت، تاریخ‌نگاری بود.

دولتشاهی گفت: «”احسن‌التواریخ” ساروی از همان جایی شروع می‌شود که چلاوی کتاب خود را شروع می‌کند؛ یعنی زمانی که فتحعلی‌خان قاجار به یاری شاه سلطان حسین صفوی در برابر هجوم افغانها به اصفهان به سمت این شهر حرکت کرد».

حفظ تداوم صفویه، گامی دیگر بود که به گفته او قاجاریه برای مشروعیت خود به آن پرداخت؛ این که در برخی از منابع تاریخی پدر آقامحمدخان قاجار، پسر آخرین پادشاه رسمی صفویه معرفی می‌شود. البته بحث‌هایی زیاد در این زمینه در تاریخ مطرح شده و خان‌ملک ساسانی یکی از افرادی است که به این موضوع باور دارد.

دولتشاهی می‌گوید: «نسخه‌ای که چلاوی به عنوان الگو برای تاریخ نگاری خود برگزید “احسن‌التواریخ” است. نخستین بار نام این کتاب در را مقاله دکتر قائمی دیدم که اسفند سال 1381 در “کتاب ماه تاریخ و جغرافیا” منتشر شده بود. در آن مقاله که می‌توان گفت ستون اصلی مقدمه کتاب حاضر است، از سه نسخه کتاب تاریخ ملک‌آرا نام برده شده است؛ سه نسخه ملک، مجلس و ملی. حال یابد این پرسش را طرح کرد که طی این 20 سال آیا ما هیچ نسخه دیگری از این اثر شناسایی نکرده‌ایم که در گوشه پرت کتابخانه‌های ایران وجود داشته باشد؟ این یک ضعف برای گروه تصحیح‌کننده کتاب است. امروز کافی است در سایت کتابخانه ملی عنوان این کتاب را جست‌وجو کنیم تا ببینیم دست‌کم دو نسخه خطی دیگر از این کتاب، یکی در کتابخانه ملی و دیگری در کتابخانه مسجد اعظم قم وجود دارد. ای کاش تصحیح‌کنندگان این متن گامی جلوتر از 20 سال پیش آقای دکتر قائمی می‌گذاشتند و به این نکته هم اشاره می‌کردند».

دولتشاهی از اشاره دکتر قائمی در مقاله اسفند 1381 یاد کرد که در هیچ مقاله دیگر به چشم نمی‌خورد: «دکتر قائمی در آن مقاله به سندی درباره قومی در شمال اشاره می‌کند که در هیچ متن دیگری نیامده است. این سند در واقع یک نامه است و او آن را در میان بازماندگان آنان دیده است. ای کاش این نکته که می‌توانست نقطه قوتی در این تصحیح باشد در مقدمه نیز آورده می‌شد».

مقدمه‌ای که نیست

علیرضا دولتشاهی در میان سخنانش صفحه 11 کتاب تازه منتشر شده را نشان داد که تصویری از یک متن خطی در آن به چشم می‌خورد. او گفت: «هیچ جایی در کتاب اشاره‌ای نمی‌بینیم مبنی بر این که این تصویر آغازین کدام‌یک از سه نسخه اولیه است. اما از آنجایی که نسخه اصلی نسخه ملک است، می‌توان استنباط کرد که این تصویر مربوط به تصویر اول نسخه ملک است. روز اول که این کتاب را به دست گرفتم دنبال خواندن متن موجود در عکس، در نسخه تصحیح شده بودم. اما هیچ کجای متن آن را پیدا نکردم. با مراجعه به اصل نسخه، که می‌دانیم خواننده عام به این نسخه ملک که نسخه اساس تصحیح حاضر بوده شاید به راحتی دسترسی نداشته باشد، دریافتم که این صفحه برگ نخست نسخه ملک است. اما در نسخه ملک یک مقدمه 11 صفحه‌ای وجود دارد که در نسخه چاپی اثر حذف شده است. تا جایی که می‌دانم و چندبار در زندگی دچار این خطا شده‌ام که نسخه خطی تصحیح کنم، در تصحیح، نسخه اساس به عنوان ستون فقرات متن انگاشته می‌شود و دیگر نسخه‌ها به عنوان نسخ بدل، آرایه‌ها و اضافاتی است که به این پیکر افزوده می‌شود؛ ما چیزی از نسخه اساس را حذف نمی‌کنیم. اما اگر بنا بر دلایلی که می‌توان متصور بود، ناچار به حذف بخش‌هایی باشیم، این مهم را در مقدمه یادآور می شویم، اما در هیچ کجای دو مقدمه نوشته‌شده در تصحیح حاضر، به این حذف اشاره‌ای نشده است. البته نکاتی دیگر هم وجود دارد که به آن‌ها نمی‌پردازم. اما می‌خواهم یک پرسش مطرح کنم؛ از مقاله آقای قائمی یا مقدمه این کتاب می‌دانیم چلاوی قصد داشته است این کتاب را در دو جلد تدوین کند. تاریخی که در انتهای کتاب می‌بینیم 1244 است. سوالی که برایم پیش آمد این است که 1244 چه نقطه‌ای مهم در تاریخ قاجاریه است که می‌خواهد این بحث تاریخی، یعنی آغاز شکل‌گیری و قدرت‌یابی سیاسی ایل قاجار را در این نقطه تمام کند. من بررسی‌هایی فراوان در این زمینه انجام دادم و تنها به یک نکته برخوردم که برایم مهم است اما شاید برای تاریخ‌شناسی قاجار چندان مهم نباشد؛ قتل گریبایدوف! این رویداد آنچنان ثقلی ندارد که ما بخواهیم آن را یک نقطه عطف برای تاریخ قاجار بدانیم. پرسش بعدی من این است؛ این کتاب در سال 1209 به پایان می‌رسد. در این سال چه اتفاقی در تاریخ قاجار افتاده است؟ اگر اشتباه نکنم ذی‌الجحه 1211 است که آقامحمدخان کشته می‌شود. آن تاریخ دو سال جلوتر از مرگ آقامحمدخان است و مرگ آقا محمدخان می‌تواند نقطه‌ای خوب برای بستن یک فصل از تاریخ باشد. باز هم می‌بینیم چلاوی این نقطه پایان را هم برای این فصل از تاریخ انتخاب نکرده است. این پرسش پیش می‌آید که آیا ما با متنی نیمه‌کاره روبرو نیستیم؟ شاید متنی که ما در اختیار داریم متن نهایی چلاوی هم نیست».

آخرین موضوعی که او در نشست رونمایی از کتاب تاریخ ملک‌آرا در نقد کتاب به آن اشاره کرد، به فهرست‌نویسی مرتبط می‌شد: «در پایگاه نسخه‌های خطی کتابخانه ملی که نسخه‌های دیگر کتابخانه‌ها را هم در اختیار دارد، کاربرگ نسخه مجلس را می‌دیدم. در یادداشتی که فهرست‌نویس نوشته، تفاوتی میان فتحعلی خان قاجار و فتحعلی شاه قائل نشده است. در این یادداشت نوشته شده، موضوع کتاب حوادث دوران سلطنت فتحعلی‌شاه است. به سخن دیگر پدربزرگ و نوه را یکی دانسته است. این موضوع خود نشان می‌دهد ژرفای دانش تاریخی دوستانی که این روزها به کار نسخه‌های خطی می‌پردازند، تا چه اندازه است».

مرگ نابه‌هنگام چلاوی

رقیه آقابالازاده از گروه مصححان کتاب تاریخ ملک‌آرا، در ادامه نشست به نقدهای مطرح شده از سوی دولتشاهی پاسخی مختصر داد و گفت :«این را می‌پذیرم که ما باید حتما نسخه چهارم را که در کتابخانه مسجد اعظم قم وجود دارد، مرور می‌کردیم. از نظر تعداد صفحات باید بگویم تعداد صفحات بسیار بیشتر است. همه نسخه‌های خطی این اثر در کتابخانه ملک تاریخ 1244 دارند و نوشته در اصفهان هستند. که احتمال زیاد هر 4 کتاب در یک سال نوشته شده‌اند. اما درباره اینکه چرا ناگهان همه وقایع نگاشته شده در این کتاب‌ها در تاریخ 1209 تمام می‌شوند، شاید بتوان به مرگ نابه‌هنگام چلاوی اشاره کرد. آنگونه که در مقدمه کتاب عنوان شده است چلاوی در یک نزاع خانوادگی جان خود را از دست می‌دهد و تاریخ‌نگاری او نیمه‌تمام می‌ماند. این تاریخ همان تاریخی است که آقا محمدخان به قفقاز حمله می‌کند. این واقعه همانطور که اشاره کردید چندان واقعه‌ای مهم نبوده است و پایان وقایع‌نگاری در 1209 می‌تواند به دلیل مرگ چلاوی باشد».

او درباره تاریخ 1244 که در انتهای هر 4 نسخه خطی موجود در کتابخانه ملک به چشم می‌خورد گفت: «چلاوی از ابتدا قصد داشته است نخستین جلد این کتاب را به وقایع‌نگاری تاریخ صفویه تا حکومت فتحعلی شاه اختصاص دهد. او نمی‌دانسته است فتحعلی شاه در چه سالی قرار است بمیرد و به همین دلیل نمی‌توانسته است سالی مشخص برای پایان این جلد تعیین کند. این تاریخ مربوط به سالی بوده که این نسخه نوشته شده است».

دوره‌هایی ادبی که نادیده گرفته شدند

«دکتر گودرز رشتیانی» عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، دیگر سخنران نشست رونمایی و نقد کتاب تاریخ ملک‌آرا بود. او سخنانش را با سبک و سیاق تاریخ‌نگاری دوره قاجار آغاز کرد و افزود: «یک دسته‌بندی شناخته‌شده توسط ادوارد براون و مرحوم علامه محمد قزوینی درباره تاریخ ادبیات و نویسندگی ایران انجام شده است و با این که بیش از 120 سال از این نظر می‌گذرد هنوز هم نظریه‌ای غالب است. پس از سبک خراسانی و عراقی، در دوره صفویه که بسیاری از نویسندگان و شعرا به هند مهاجرت کردند، سبک هندی در آن‌جا پدید آمد. سپس دوره بازگشت ادبی، دوران قاجار و پس از آن دوره نوین را شاهدیم. اساسا دوره صفوی و کانون‌هایی نویسندگی مانند تبریز و قزوین و اصفهان، در تقسیم‌بندی علامه قزوینی و براون کاملا نادیده گرفته شده است. می‌دانیم که این دوره، دوره‌ای مهم نبود و اساسا آثاری برجسته در این دوران وجود ندارد. به همین دلیل در این دوران به هند و چند مرکزی که در آن‌جا وجود داشت توجه بیش‌تر می‌شود. این مراکز از نظر تاریخ‌نگاری و نویسندگی به زبان فارسی بسیار شکوفا بودند».

او معتقد است امروز باید در نادیده‌انگاشتن مکتب صفوی با تسامح تا دوره عصر بازگشت ادبی، تجدید نظر کرد و یک گام جلوتر از ادوارد براون و علامه قزوینی پیش رفت. این که در این صد سال ده‌ها متن مهم از نویسندگان ایرانی مربوط به این دوره منتشر شده است، نشان می‌دهد این دوره را باید جدی گرفت زیرا سرشار از متون شاخص و از نظر نوع نویسندگی، دارای پیچیدگی‌های آرایه‌های ادبی‌اند. رشتیانی گفت: «درست است که این آثار تحت حمایت قدرت‌های زمانه نوشته شده اما آثاری فاخرند. نمونه بسیار فاخر آن عالم‌آرای عباسی است یا حتی عالم‌آرای امینی که به دوره پیش از صفویه مربوط می‌شود». همچنین می‌توان از کتاب “احسن التواریخ” و دیگر کتاب‌هایی یاد کرد که اخیرا از این دوره منتشر شده‌اند و لازم است مورد توجه بیش‌تری قرار گیرند.

به گفته دکتر رشتیانی، در تاریخ‌نگاری دوره صدر قاجار، تاریخ دوره‌ها افشاریه و زندیه عمدا کنار زده شده‌اند؛ گویی گرد و غباری بلند شده و زود هم کنار رفته است و قاجار تداوم صفویه درنظر گرفته می‌شود. او گفت: «آنچه در مقدمه کتاب تاریخ ملک‌آرا با کتاب احسن‌التواریخ شباهت دارد، جایی است که درباره نادر و کریم‌خان صحبت می‌کند و هر دو نگاهی منفی‌گونه به افشارها و زندها دارند. این اما به معنای الگوبرداری از کتاب ساروی نیست؛ بلکه به دلیل جهان‌بینی بزرگ‌تر است که قاجار را تداوم مشروعیتی می‌داند که در دوره صفوی وجود داشت و توسط دیگران غصب شده و حالا دوباره به ایل قاجار رسیده بود».

 

کلمات نامانوس بی‌ترجمه

دکتر رشتیانی دقت و حوصله و صرف زمان برای پژوهش درباره تک تک کلمات در تصحیح یک کتاب تاریخی را موضوعی دارای اهمیت و شایسته قدردانی دانست. به عقیده دکتر رشتیانی انتشار این کتاب چشم‌اندازی جدید از مطالعات مربوط به صدر قاجار را گشوده است و محققانی که در این حوزه به پژوهش مشغول‌اند با قرار دادن این متن، در کنار دیگر منابعی که تاکنون منتشر شده است اطلاعاتی گسترده‌تر درباره روی کارآمدن قاجارها در اختیار دارند. او افزود: «یکی از نکاتی که فکر می‌کنم باید به آن اشاره شود این است که جا داشت در مقدمه کتاب توضیحاتی بیش‌تر درباره انتخاب سبک تصحیح کتاب نوشته می‌شد؛ این که کدام سبک مورد توجه گروه مصحح قرار داشته است».

این استاد دانشگاه به سخنان مصحح کتاب اشاره کرد که گفته بود در جاهایی از متن که دو ضبط مختلف در نسخه‌ها وجود داشت، اگر دو نسخه ضبطی مشترک داشتند، نسخه‌ای که دو ضبط مشترک داشت مبنا قرار داده شده است. دکتر رشتیانی یادآور شد: «این نوع انتخاب، در روش‌های پژوهش تاریخی چندان مورد پذیرش نیست چون اگر کتابی را به عنوان مبنا قرار می‌دهیم درست این است که حتی اگر ضبطی اشتباه در این نسخه وجود دارد، همان را در متن اصلی قرار دهیم اما در پاورقی توضیحاتی درباره ضبط‌های دیگر بیاوریم».

او مشخص‌کردن سطرها و شماره صفحه‌های نسخه اصلی در متن تصحیح‌شده را یکی از نکته‌های مهم دانست که در تصحیح کتاب‌های باارزش تاریخی باید رعایت شود. رشتیانی اما باور دارد جای این شماره‌گذاری در نسخه تصحیح‌شده تاریخ ملک‌آرا خالی است. او اشاره کرد: «در نسخه تصحیح‌شده این کتاب مخاطب نمی‌داند هر بند از این تصحیح در کدام صفحه و کدام بخش نسخه مرجع نوشته شده است. پیشنهاد می‌کنم در چاپ‌های بعدی این شماره‌گذاری‌ها به پاورقی‌ها اضافه شود تا خواننده امکان رجوع به نسخه اصلی را نیز داشته باشد».

نقدی دیگر که دکتر رشتیانی بر تصحیح منتشرشده از کتاب تاریخ ملک‌آرا داشت، عدم تصحیح علائم نگارشی و سجاوندی در متن برای خواناتر شدن کتاب بود. دشوار بودن زبان و نثر کتاب نسبت به دیگر متون تاریخی صدر قاجار، موضوعی دیگر بود که این پژوهشگر به آن اشاره کرد و افزود: «کلمات نامانوس یا فراموش‌شده یا عربی و پیچیده در این کتاب بسیار زیاد است. توضیح‌های مصححان در پاورقی برای مشخص شدن معنای این کلمات اما کم است. در جاهایی از کتاب معنای برخی از این کلمات به چشم می‌خورد. اما جا داشت دست‌کم وقتی کلمه‌ای نامانوس برای نخستین بار در متن آورده شده است معنای آن هم در پاورقی نوشته شود تا خواننده ارتباطی بهتر با متن پیدا کند. آیات و سوره‌های به‌کاررفته در کتاب البته به خوبی بازخوانی شده‌اند».

او پررنگ‌کردن فونت در برخی کلمه‌ها را موضوعی غیر ضروری در متن تصحیح‌شده دانست که چشم خواننده را می‌آزارد و تنها در به‌کاربردن عنوان و سرفصل‌ها می‌شد از آن استفاده کرد.

بهبود چاپ‌های بعدی کتاب

مقدمه کتاب تصحیح‌شده چندان اطلاعاتی از کاتب به مخاطبان نمی‌دهد. پیشنهاد دکتر رشتیانی در جلسه نقد و بررسی کتاب تاریخ ملک‌آرا این بود که در مقدمه چاپ‌های جدید با تحقیقاتی اندک درباره مولف کتاب، این رخدادنگار بیش‌تر معرفی شود. به گفته او طولانی‌بودن و پیچیدگی متن اصلی، به درنگ بیش‌تر خواننده در متن نیاز دارد و استفاده از ظرافت‌های فنی و صفحه‌آرایی می‌توانست در خوانش بهتر کتاب کمک کند. او گفت: «در بخش‌هایی از متن کلمه‌هایی مثل “سرو کشمر” می‌بینیم. می‌دانیم منظور همان سرو کاشمر است. درباره چنین عبارات و کلماتی مصحح اجازه دارد نوشتار امروزی را به کار ببرد و البته توضیح لازم را درباره نوشتار اصلی کلمه در پاورقی به مخاطب بدهد. رعایت چنین نکات ریز به سهولت خوانده‌شدن کتاب و درک آن کمک می‌کند».

معرفی مفصل‌تر نسخه‌های اصلی و مرجع، تفاوت‌های این نسخه‌ها با هم و دیگر ویژگی‌های نسخه‌های اصلی، پیشنهادی بود که این استاد دانشگاه برای چاپ‌های بعدی این کتاب ارزشمند ارایه داد.

رقیه آقابالازاده، عضو گروه مصححان کتاب تاریخ ملک‌آرا در پاسخ به سخنان و اشاره‌های دکتر رشتیانی توضیح‌هایی مختصر ارایه کرد. او در سخنان پایانی نشست رونمایی از کتاب تاریخ ملک آرا گفت: «در تصحیح کتاب تلاش کردیم تا جای ممکن به نسخه مرجع یعنی نسخه ملک وفادار باشیم و از متن همین نسخه استفاده کنیم. در همین نسخه اما کلمات جاافتاده یا کلماتی بود که با پخش‌شدن جوهر غیرقابل خوانش شده‌اند، از این‌رو به مراجعه به دو نسخه دیگر ناگزیر بودیم».

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی کتابخانه و موزه ملی ملک

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612