در ادامه این مقاله نگاهی می افکنیم به:
1. سهم دانشمندان ایرانی در حوزۀ تمدن اسلامی که آثار خود را به زبان عربی تدوین و تألیف کرده و- به دلایلی که ذکر خواهد شد – سپس خود آنها را به فارسی و یا بالعکس به عربی، ترجمه یا بازتألیف نموده اند.
2. و نیز نمونه هایی از اهتمام محققان ایرانی اعم از فیلسوف و مورّخ و ادیب را ذکر می کنیم که در یک صد سال اخیر متون کهن عربی را تصحیح و با مقدمه ها و تعلیقاتی به فارسی و گاه به عربی در ایران منتشر کرده اند. با این مزیّت که ایشان برای تصحیح متون عربی، بعضاً از مقابله با نسخ خطی عربی چشم پوشی نکرده اند.
3. امّا محققان عرب برای تصحیح متون عربی که ترجمه های کهن فارسی هم دارد – تا آنجا که ما اطلاع داریم – اهتمامی به مقابله با نسخ فارسی، اعم از اقدم یا متأخر از نسخۀ عربی نداشته اند، البته بجز مستشرقانی مانند دخویه که مثلاً در تصحیح متن عربی مسالک الممالک اصطخری، از نسخه فارسی هم بهره جسته است.
4. اما محققان ایرانی در تصحیح متون فارسی در صورتی که متن کهن عربی از آن موجود بوده، بعضاً هم به متون عربی مراجعه و هم موارد اختلاف یا افتادگیهای نسخۀ فارسی را متذکر می شده اند که در ادامه به مواردی اشاره خواهیم کرد.
ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبی ایران، آثار عربی تألیف شده به دست ایرانیان، سرشار از بن مایه های زبان فارسی است و این موضوع در شعر شاعران ایرانی که ممدوحان خود را به شعر عربی می ستودند بیشتر هویداست که هم واژگان فارسی و هم اشعار فارسی را در اشعار عربی خود می گنجاندند. نمونه های فراوانی از این موضوع را ثعالبی در تتمة الیتیمه تصحیح عباس اقبال آورده است .
به هر روی، این مطالب شواهد دیگری است از پیوستگی و وابستگی دو زبان فارسی و عربی که هیچگاه از همدیگر بی نیاز نبوده و چنانچه خواهیم دید در تصحیح نسخ خطی عربی و فارسی موجود از یک اثر، این موضوع انعکاس بیشتر و بارزتری دارد.
با توجه به موضوع یادشده، می توان آثار و تألیفات نویسندگان ایرانی را از لحاظ واقعیات تاریخی و سیر تحول نگارش و شیوه های تدوین متون فارسی و عربی در ایران، به چند بخش تقسیم بندی کرد:
1 . تألیف به عربی
نویسندگان ایرانیی که آثارشان را فقط به زبان عربی تألیف کرده اند و هیچ اثری به فارسی در فهرست مکتوباتشان نیست، همانند محمد بن زکریای رازی(ق3) مؤلف موسوعۀ الحاوی فی الطب (ق3)، ابو نصر فارابی(ق3)، شیخ مفید(ق4)، ابو جریر طبری(ق4)،ابوجعفرشیخ طوسی(ق5)،ابوعلی مسکویه (ق5)، ثعالبی نیشابوری(ق5)، و ……
2. تألیف اغلب آثار به عربی و اندکی به فارسی:
دانشمندانی که بیشترینۀ آثارشان را به عربی نگاشتند و تنها یک یا چند اثر خود را به فارسی تألیف کردند، مانند ابن سینا که کتاب معاد، دانشنامه علائی و تفسیر چند سورۀ قرآنی را به فارسی نوشت.
3. تالیف یک اثر به دو زبان:
مؤلفان کتب دو زبانه ( معروف به ذواللسانین) که یک یا دو اثر خود را هم به فارسی و هم به عربی تألیف، یا به تعبیر برخی نقل و به تعبیر بعضی دیگر ترجمه کردند. مانند ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر الدین طوسی، قطّان مروزی، مسعودی مروزی، رشیدالدین فضل الله همدانی و دیگران که ذکر خواهد شد.
4. تألیف به عربی و ترجمه به فارسی پس از مرگ:
کسانی که آثارشان در فاصله کمی پس از مرگشان، به فارسی یا بعضاً از فارسی به عربی برگردانده شد. مانند الصیدنة فی الطب که متن عربی توسط عباس زریاب خویی و متن کهن فارسی توسط ایرج افشار و منوچهر ستوده تصحیح شد. نیز تاریخ الیمینی عتبی که توسط یوسف الهادی و متن کهن فارسی توسط جرفادقانی ترجمه و به دست جعفر شعار تصحیح شد. نیز شدّ الازار تألیف معین الدین شیرازی که توسط عباس اقبال و محمد قزوینی تحقیق و متن کهن فارسی آن موسوم به هزار مزار توسط نورانی وصال تصحیح و منتشر شد. و نیز متن عربی مسالک الممالک اصطخری که توسط دخویه تصحیح و متن کهن فارسی به دست ایرج افشار تصحیح و منتشر شد. ابو بکر محمد جعفر نرشخی(348ق) تاریخ بخارا را برای نوح بن نصر سامانی به عربی نوشت و سپس در قرن 6 احمد بن محمد القباوی آن را به فارسی ترجمه کرد و متن فارسی را مدرس رضوی در سال 1317ش تصحیح و منتشر کرد. حسن بن محمد القمی تاریخ قم را در سال 378 ق برای فخرالدوله دیلمی بویهی و حسن بن علی قمی در سال 805 ق آن را به فارسی برگرداند. سید جلال تهرانی متن فارسی را در 1313 ش تصحیح و منتشر کرد.
اما تحقیق و تصحیح و چاپ متون عربی در ایران به خصوص پس از انقلاب اسلامی، به دور از نگرشهای مذهبی و ملی گرایی مصححان و مؤلفان آنها صورت گرفته، برای مثال تنها مرکز پژوهشی میراث مکتوب از 250 عنوانی که از متون فارسی و عربی چاپ کرده، بیش از 20% از آثار این مرکز به زبان عربی است و بیش از نیمی، از آنها از تألیفات اهل سنت و جماعت است، مانند آثار عبد الرحمان جامی، روزبهان خنجی، عماد کاتب اصفهانی، قاضی صاعد آندلسی و بسیاری دیگر.
لیکن موضوع بحث ما در اینجا آن دسته از مؤلفان ایرانی ای نیست که اصلاً به فارسی ننوشته اند، بل در این مقال برآنیم تا به نمونه هایی از آثاری اشاره کنیم که مؤلفان ایرانی به تألیف کتاب به دو زبان فارسی و عربی اهتمام داشته اند.
دانشمندان ایرانی برای ترجمه یا تألیف آثار خود به فارسی عمدةً دو دلیل را ذکر کرده اند:
1. یا کتاب را به درخواست دوستی یا دانشمندی یا فلان شخص (باذکر نام) به فارسی می نوشت تا فایدۀ آن عام شود و همه از آن استفاده کنند.
2. یا کتاب را به این دلیل به فارسی می نوشت که در این باب، کتاب به زبان عربی بسیار نوشته شده.
ادامه دارد
…………………………………………….
نظر کاربر: ادب دوست
بسیار جالب بود.علاوه بر مقاله فوق ،استاد خزائلی مقاله بسیار جالبی در این باره دارند. «چرا به آموزش زبان عربی نیازمندیم»در مجله تعلیم و تربیت ، دوره سی و سوم،آذر 1342،ش10.