میراث مکتوب- نام رودکی سمرقندی با القاب باشکوه و جالبی در تاریخ ادبیات ایران ثبت شده است. این شاعر سده چهارم هجری که نخستین سراینده بلندآوازه ادبیات ما محسوب میشود، «پدر شعر فارسی» و «استاد شاعران جهان» لقب گرفته که گویای جایگاه بلند او در عرصه شعر است.
رودکی با سروده هایش شاعران و نویسندگان بسیاری را به ستایش وا داشته است تا جایی که نامش فراوان در شعر دیگران ذکر شده و بارها ابیاتش تضمین شده است. در این مطلب، نمونههایی از حضور استاد در نوشتههای منظوم و گاه منثور پس از وی را مرور کرده ایم.
دقیقی توسی، یکی از شاعران شناخته شده ادبیات فارسی و از پیشگامان به نظم درآوردن داستانهای ملی ایران، در سده چهارم هجری با بیت «که را رودکی گفته باشد مدیح/ امام فنون سخن بود ور» از رودکی یاد کرده است.
همچنین بزرگ سراینده توسی و سرآمد شاعران پارسی گوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، در شاهنامه اش از رودکی میگوید. فردوسی در بخش پادشاهی نوشین روان، آنجا که داستان «کلیله و دمنه» و برگرداندن آن از پهلوی به تازی و سپس به پارسی دری را شرح میدهد، ماجرای به نظم کشیدن «کلیله و دمنه» به همت رودکی را ذکر میکند: «گزارنده را پیش بنشاندند/ همه نامه بر رودکی خواندند»
کسایی، شاعر سده چهارم و شاید پنجم هم ارادت و خاکساری اش را چنین میسراید: «رودکی استاد شاعران جهان بود/ صدیک از وی تویی کسایی؟ پَرگست! // خاک کف پای رودکی، نسزی تو/ هم بشوی کو بشد چه خایی برغست؟ // کوفته را کوفتند و سوخته را سوخت/ وین تن پیخسته را به قهر بپیخست»
عنصری بلخی، شاعر قرن چهارم در مدح سلطان محمود غزنوی میگوید: «چهل هزار درم رودکی ز مهتر خویش/ بیافته است به توزیع از این در و آن در// شگفتش آمد و شادی فزود و کبر گرفت/ ز روی فخر بگفت این به شعر خویش اندر// گر آن عطاش بزرگ آمد و شگفت همی/ کنون کجاست بیا گو عطای شاه نگر»
او همچنین سروده است: «غزل رودکی وار نیکو بود/ غزلهای من رودکی وار نیست»
غضایری، از شاعران همان عصر، در قصیدهای خطاب به عنصری مینویسد: «به شعر شکر نگه کن که رودکی گفته است: / همه کسی را درویشی است و رنج عیال»
فرخی سیستانی، شاعر شهیر سده پنجم، در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین سبکتگین اینگوه از پدر شعر فارسی نام برده است: «شاعرانت چو رودکی و شهید/ مطربانت چو سرکش و سرکب» و در قصیدهای در مدح خواجه ابوسهل حمدوی میگوید: «یک بیت شعر یاد کنم من که رودکی/ گرچه ترا نگفت سزاوار آن توی» و در ادامه این بیت رودکی را میآورد: «جز برتری ندانی گویی که آتشی/ جز راستی نجویی مانا ترازوی».
اما پدر نثر فارسی، تاریخ نگار خراسانی سده پنجم و نویسنده بزرگ همه اعصار، ابوالفضل بیهقی نیز در شاهکارش «تاریخ بیهقی» بارها ابیاتی از رودکی میآورد. برای نمونه در نقل داستان فرو گرفتن حاجب علی مینویسد: «و استاد رودکی گفته و زمانه را نیک شناخته است و مردمان را بدو شناسا کرده، شعر: این جهان پاک خواب کردار است/ آن شناسد که دلش بیدار است // نیکی او به جایگاه بد است / شادی او به جای تیمار است // چه نشینی بدین جهان هموار؟ / که همه کار او نه هموار است // دانش او نه خوب و چهرش خوب / زشت کردار و خوب دیدار است». او در شرح داستان معروف «بر دار کردن حسنک» هم ابیاتی از رودکی میآورد: «رودکی گوید: بسرای سپنج مهمان را/ دل نهادن همیشگی نه رواست// زیر خاک اندرونت باید خفت/ گرچه اکنونت خواب بر دیباست // با کسان بودنت چه سود کند؟ / که به گور اندرون شدن تنهاست // یار تو زیر خاک مور و مگس / بدل آنکه گیسوت پیراست // آن که زلفین و گیسوت پیراست / گرچه دینار یا درمش بهاست //، چون ترا دید زردگونه شده / سرد گردد دلش نه نابیناست»
حکیم ناصرخسرو قبادیانی، شاعر و نویسنده شیفته اهل بیت و بیزار از حاکمان جبار زمانه در سده پنجم، در قصیدهای مینویسد: «جان را ز بهر مدحت آل رسول/ گه رودکی و گاهی حسان کنم»
ازرقی هروی، دیگر شاعر آن روزگار در یک قصیده میگوید: «حدیث میر خراسان و قصه توزیع/ بگفت رودکی از روی فخر در اشعار»
منوچهری دامغانی هم آنجا که در وصف بهار و مدح فضل بن محمد حسینی میسراید، چنین میگوید: شاعر و مهتر دلست و زیرک و والا/ رودکی دیگرست و نصربن احمد» و در جایی دیگر: «وز خراسان: بوشعیب و بوذر آن ترک کشی/ وان ضریر پارسی، وان رودکی چنگزن» و باز در قصیده ای: «جز این دعات نگویم که رودکی گفته ست/ “هزار سال بزی، صدهزار سال بزی”» منوچهری در «شرح شکایت» ناله میکند که «از حکیمان خراسان، کو شهید و رودکی/ بوشکور بلخی و بوالفتح بستی هکذی»
مسعود سعد سلمان، ادیب سدههای پنج و شش هجری، در مدح ارسلان بن مسعود آورده است: «جز آن نگویم شاها که رودکی گوید/ خدای چشم بد از ملک تو بگرداناد» و در بیتی از یک سروده درباره خود چنین میگوید: «سجود آرد به پیش خاطر من/ روان رودکی و ابن هانی»
امیر معزی هم در همان عصر بارها از رودکی نام میبرد؛ از جمله در قصیدهای که چنین سروده: «برمن آنچ از تو رسید از انعم و آلا کجا/ صدیکش بر رودکی از دوده سامان رسید» و در جایی دیگر: «اگر بود به مثل رودکی در این ایام/ ز مدح هر دو شود عاجز و خورد تشویر» و نیز: «روان شد شعر من در آلِ اسحاق/ چو شعر رودکی در آل سامان»
سنایی غزنوی، بزرگ شاعر آن زمان، هم در ترکیب بندی در مدح مکین الدین مینویسد: «در یکی رو رودکی و عنصری با طعن و ضرب/ وز دگر سو بوتمام و بحتری در کر و فر// اخطل و اعشی در آن جانب شده صاحب نفیر/ شاکر و جلاب ازین جانب شده صاحب نفر// از قفای بحتری از حله در تا قیروان/ بر وفای رودکی از دجله در تا کاشغر» همچنین حکیم سنایی در شعری از خود، بخشهایی از سروده معروف رودکی (بوی جوی مولیان آید همی) را تضمین کرده است: «این از آن وزنست گفته رودکی/ “یاد جوی مولیان آید همی”»
این مطلب را با بیتی از سوزنی سمرقندی، شاعر سده ششم، به پایان میبریم. او در مدح دهقان اجل احمد سمسار رودکی را این گونه یاد میکند: «کردم دل خویش را بت عیار ز عشقت/چون رودکی اندر غم عیار شکسته»
* مصرعی از کسایی که به یکی از القاب رودکی اشاره میکند.
سنابادی
منبع: شهرآرا نیوز