کد خبر:44565
پ
موسیقی

موسیقی و امنیت ملی و مردمی

از سال هفتاد به بعد، کشف سرّ حکمت حرمت موسیقی، یگی از دغدغه‌های فکری من شد. دامی بود که ناخواسته در آن افتادم که خود داستانی غریب دارد.

میراث مکتوب- از سال هفتاد به بعد، کشف سرّ حکمت حرمت موسیقی، یگی از دغدغه‌های فکری من شد. دامی بود که ناخواسته در آن افتادم که خود داستانی غریب دارد. و به امید گشایشی و حل مسأله‌ای تاریخی. هرچه بر معلوماتم افزوده شد، بر حیرتم نیز. به سبب پیچیده بودن موضوعی ساده!

گشتم و دیدم تنها یک آیه در قرآن در شأن یکی از سران مشرکان قریش نازل شده که کارش خرید و فروش بردگان و تعلیم کنیزکان بود. قَینه‌ها را رقص و آواز می‌آموخت، دف و چنگ و عود یاد می‌داد تا مجلس‌آرایی کنند و درآمدزایی. خود نیز که در عودنوازی چیره‌دست بود، به دربار خسرو پرویز ساسانی بار می‌یافت و هنرنمایی می‌کرد و اساطیر باستانی را از بر می‌نمود و به نزد نومسلمانان می‌آمد و آن داستان‌ها را واگویه می‌کرد و بدین طریق به مقابله با دعوت نبوی می‌پرداخت. او نخستین کسی بود که هنر موسیقی را وسیله تقابل دینی قرار داد و شعر و رقص و خنیاگری را اسباب حرب فرهنگی ساخت. این بود که به گفته مفسران، آیۀ “ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل‌الله” در نکوهش کار او نازل شد. و البته این آیه و‌ چندین روایت، شد مستمسک فقیهان که موسیقی را تحریم کنند، البته آن نوع از موسیقی که موجب اضلال و افساد و گمراهی شود، نه مطلق ساز و آواز.

روایاتی هم که در عصر امامان نقل شده، ناظر به اوضاع زمان آنهاست که عصر حاکمیت امویان و عباسیان بود و تلاش آنها برای جذب جوانان و تقابل با دعوت امامان شیعه.

با این توضیح مختصر که البته حاصل بیست سال تحقیق این نگارنده در متون تاریخی و دینی است و چهار جلد کتاب محصول این تلاش‌ها بوده، درمی‌یابیم که خاستگاه تحریم موسیقی از آغاز سیاسی و امنیتی بوده و موسیقی در بستر هنری و فرهنگی زلال مجال بروز و ظهور نداشته است. کنشی هدفمند بود که واکنشی دینی و تقابلی را درپی داشت.

فارابی فیلسوف خراسانی که پدرش در دربار سامانیان اشتغال داشت، الموسیقی الکبیر را که یکی از مهمترین آثار اوست و در آن به مباحث مهم علم موسیقی و پرده بندی تنبور بغدادی و خراسانی پرداخته، در پایان کتاب گرانسنگ خود، سبب مخالفت ادیان آسمانی با موسیقی را نه اصل موسیقی که به افراط کاربران در اشتغال به هزل و سرگرمی آنان و فرو گذاشتن امور جدی دانسته و اتفاقاً استفاده از موسیقی در زندگی را همچون نمک برای طعام لازم دانسته، یعنی غذا بدون نمک خوردن ندارد و زندگی بدون موسیقی بی‌معناست.

فقهای شیعه و سنی اغلب موسیقی لهوی یعنی آنچه موجب تخریب جان و گمراهی می‌شود را خلاف شرع و عقل دانسته‌اند، خواه به دست مرد اجرا شود یا زن.

در قرن هفتم صفی‌الدین ارموی اهل ارومیه چند کتاب مانند الادوار و الشرفیه در باب موسیقی نوشت. او برای حاکم سفاک مغول، گویا هولاکوخان در بغداد، چنان هنرمندی کرد که توانست جان بدر برَد و صله دریافت کند و به مقام دولتی برسد. پس از آن در قرن نهم عبدالقادر حافظ مراغی که از کودکی حافظ قرآن بود، کتاب مقاصد الالحان را نوشت و برای هر شب از لیالی مبارکه رمضان، نت نوشت و آهنگ ساخت و شعر مناسب حال گزارش کرد.

موسقی مناسب احوال مردمان در طول تاریخ جلوه کرده و در واقع بازتاب اوضاع زمانه بوده است. هنرمندان متناسب حال و مقام و خواست مردم فیض می‌رسانده‌اند و رسالت اجتماعی خود را ایفا می‌کرده‌اند.

این بندۀ ناچیز پس از سالها تحقیق، هنوز خیلی از مجهولاتم برطرف نشده و احدی نتوانسته با منطق و دلیل مرا که چهار کتاب تألیف کرده‌ام و عمری بر سر پژوهش این موضوع گذاشته‌ام، قانع کند که چرا نباید ساز و آلات نواختن در رسانه‌های ملی نشان داده شود؟

چرا وقتی برخی مراجع از جمله مقام معظم رهبری در کتاب غنا(موسیقی) بر بلااشکال بودن خوانش زنان و خنیاگری آنان، وقتی مفسده و اغوا و انحرافی در آن نباشد، تصریح می‌کنند، مجال اجرا نیابد و هنوز پس از چند دهه، این پاسخ‌ها لاینحل مانده و ابهامات تل‌انبار شده؟

چرا وقتی متولیان امر برای اجرای کنسرت مجوز صادر می‌کنند، عده‌ای نامسئول به لغو آن حکم می‌رانند و تخم یأس و نومیدی در میان جوانان می‌پراکنند و در خطبه‌های خود هنرمندان را هرزه خطاب می‌کنند، چرا کسی دم‌ نمی‌زند و تکلیف را روشن نمی‌کند؟

وقتی در کنش فرهنگی از اقناع عمومی ناتوان باشیم، مسیر تقابل و سیاسی شدن امور هموار می‌شود. هیچ تمدنی با جبر و الزام نتوانسته ره تعالی بپیماید و جذب حداکثری در کارنامۀ خود داشته باشد. مردم پاسخ منطقی دریافت نکنند، مسیر تقابل را در پیش می‌گیرند و امر فرهنگی را سیاسی می‌کنند. اگر پخش صدای بانوان با حجاب مجاز بود، مجال ظهور خنیاگران بی‌حجاب در روز روشن بروز نمی‌کرد و به جریان دوقطبی در جامعه دامن نمی‌زد. موسیقی وسیله است، هدف نیست. موسیقیدان رسالت دارد، کاسب نیست. اهل ذوقند و مطیع اوامر دل و هنرمند امر و نهی محتسبان را برنمی‌تابد و از بند و ممنوع الکاری هراسی ندارد، او تاب مستوری ندارد و چو در بندی ز روزن سر برآرد.

اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب

 

موسیقی شناخت موسیقی و اندیشه‌ها نقد خنیاگری دیدگاه پنجم بشنو شمیم عود

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612