میراث مکتوب – کتاب «فرهنگ. تاریخ. سیاست» مجموعهای از مقالات، گفتوگوها و سخنرانیهـــای محمدعلــی کاتوزیان اقتصاددان، تاریخنگار، محقق علوم سیاسی و منتقد ادبی است که در آن مقالات منتشرشده از او در مطبوعات ایران در سالهای اخیر گردآوری شده است.
در کتاب «فرهنگ، تاریخ، سیاست» علاوه بر نظریه استبداد تاریخی، جامعه کلنگی، اقتصاد رانتی و دیگر نظریات شناختهشده او مقالات و گفتوگوهای متنوعی درباره نقش سعدی در ادبیات و تاریخ ایران، دموکراسیخواهی در مشروطه ایرانی، فرازوفرود صادق هدایت، خاطرات خلیل ملکی و جبهه سوم، خاطرات دوران کودکی، ملیشدن صنعت نفت، خاطرات مدرسه البرز و دکتر مجتهدی، مهاجرت به انگلستان، دوستی با حمید عنایت و جامعه سوسیالیستها و مسائل سیاسی روز مثل رابطه ایران و آمریکا و سیاست اصلاحطلبی در ایران به چشم میخورد.
تحقیق کاتوزیان در عرصه تاریخ بیشتر متمرکز بر تاریخ تحولات عصر مشروطه و دوره پهلوی است. بخش گستردهای از آثار او درباره دولت و جامعه در ایران، اقتصاد و استبداد و دموکراسی است. نظریه جامعه کلنگی او در کتاب «ایران؛ جامعه کوتاهمدت و سه مقاله دیگر» با استقبال و نقدهای گستردهای روبهرو شده است. او در این کتاب تاریخ ایران را سیکلی از چهار حالت حکومت میداند و با اشاره به روحیه تقریبا ثابت ایرانیان در تلاش یا آرزو برای سرنگونی شاه یا حکومت مستقر مینویسد: ایرانیان دقیقا به این دلیل با حکمرانان خود مخالفت میکردند که جان و مالشان تمامقد در اختیار آنان بود.
کاتوزیان تحتتأثیر گفتمان شرقشناسی، در برابر صفات جامعه اروپا، جامعه ایران را به لحاظ تاریخی، جامعهای غیرعقلانی و عقبمانده میداند که همواره گرفتار حکومتها بوده است و در مجموعه آثار خود با برجستهکردن بیقانونی در تاریخ ایران، سعی در تبیین عقبماندگی جامعه ایران از منظر دولت دارد. او تحولات تاریخی دوره پهلوی را شبهمدرنیسم مینامد و توضیح میدهد که اگرچه گامهای کوتاه و بلندی برای تغییر و تجدد در دوران مشروطه برداشته شد، اما بیشتر آنها بهجای اینکه با شیوههای متناسب با امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران به کار رود بر مبنای کپیکردن صرف از غرب بوده است.
کاتوزیان در دیگر کتاب مهم خود «اقتصاد سیاسی ایران؛ از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی» نشان میدهد که چگونه استبداد سنتی و رانت بیحساب نفت دست به دست هم دادند تا از توسعه اقتصادی و ریشهدار و بلندمدت در ایران جلوگیری کنند و روند قبلی در دوره محمدرضاشاه تبدیل به استراتژی رانتی توسعه میشود و نمیتواند توسعه اقتصادی ریشهدار و بادوامی را پایهگذاری کند. او با تبعیت از رویکرد تحلیلی نظریه شیوه تولید آسیایی مارکس و استبداد شرقی ویتفوگل برای چنین ساختاری روند شکلگیری نظام طبقاتی، فئودالیسم و سرمایهداری از نوع اروپایی را با توجه به عدم انباشت سرمایه در ایران منتفی میداند.
منبع: مورخان