ترجمه فارسي كهني از اين اثر با نام كنوز الوديعه من رموز الذّريعه توسّط ظافر بن شمسالدّين حسن به سال 768 ق به انجام رسيده و مترجم، اثرش را به نام شاه شجاع (حكـ 760 – 786 ق) مصدّر ساخته است. مترجم در آغاز اثرش ديباجهاي بلند نوشته و در آن از طبقات حكما – بويژه خردمندان ايراني- ياد كرده و سپس در فصولي طولاني و گاه ملالآور به ستايش ممدوح خود شاهشجاع و وزيرش پرداخته و در اواخر ديباجه، ابياتي عربي در ستايش شاه شجاع آورده است كه نشانگر علاقه او به زبان تازي است.
ديباجه مترجم در آغاز متن چنين است:
« احسن كلامي كه به ذريعه انوار معانيِ آن، قلوب ارباب تحقيق منوّر شود و ابين نظامي كه بوسيلت فوايح فحاوي آن مشام عقول اصحاب توفيق معطّر گردد … و نيّر اعظم از مشرق دودمان مظفّري طالع گشت و انوار سعد اكبر پادشاه و مملكت از افق خاندان مبارزي در جنبات عالم ساطع گشت … السّلطان الاعدل الافضل … ابوالفوارس شاهشجاع … راي خورشيد فيض آن حضرت … [ص 21 نسخه 2242:] بر كتاب الذّريعه الي مكارم الشّريعه از مصنّفات حكيم متشرّع و فاضل متورّع ابوالقاسم راغب الاصفهاني … سمت عثور پذيرفت … [ص 22:] فرمان مطاع نفذه الله تعالي ارزاني داشت تا من بنده … به ترجمه آن كتاب به لغت فارسي قيام نمايد … [ص 23:] و اين صحيفه را كتاب كنوز الوديعه من رموز الذّريعه نام نهاد » .
و آغاز ترجمه متن اصلي [ص 24 نسخه 2242] چنين است:
«الحمد لله و الصّلوه و السّلام علي نبيه مصطفا و علي آله و اصحابه مصابيح الدجي و مفاتيح الهدي و سلّم تسليماً كثيرا. امّا بعد حكيم فاضل متشرّع و عارف كامل متورّع ابوالقاسم المدعو بالرّاغب الاصفهاني … در صدر ديباجه كتاب الذّريعه الي مكارم الشّريعه چنين گويد كه هنگام تصنيف كتاب تحقيق البيان في تأويل القرآن …».
ترجمه مورد گفتگوي ما در دورهاي نگاشته شده كه توجّه به عبارتپردازي و صنايع لفظي به رسم روزگار بدل شده بود و نويسندگان، پرگويي و لفّاظي را از معايب سخن به شمار نميآوردند. مترجم ما نيز از اين رسم روزگار پيروي كرده است. به همين دليل جملههاي طولاني و عبارتپردازيهاي ملالآور نيز در كارش ديده ميشود. جالب توجّه اينكه خود مترجم درباره ديدگاهش درباره ترجمه مينويسد:
« و صنعت ترجمه آنست كه از سياق تركيب مصنّف اصلا قدم فراتر ننهند و از تحرير تراكيب منغلق و ايراد الفاظ بَـشِـع ، تحرّز و تجنّب واجب شناسد و اگر در بعضي مواضع احتياج به بسطي بود ، آنچه در صدر ابواب واقع گردد به لفظِ “تمهيد” بدان اشارتي رود و آنچه در وسط ابواب بسط بايد كرد ، به لفظِ “تتميم” بدان ايمائي نمايد و آنچه در آخر ابواب افتد به لفظِ “تذييل” بدان تلوّحي كند و سخن به لفظِ “الله اعلم بالصّواب” به آخر رساند تا سخنِ مصنّف و مترجم از يكديگر متمايز گردد».
با اينحال خود وي در ترجمه هميشه پايبند متن اصلي نيست و هر عبارت اصل را با عباراتي منشيانه به فارسي برميگرداند. ضمناً آنچه را خود با نام “تمهيد” و “تذييل” ناميده در اثرش بيش از حدّ متعارف به كار برده است. با اين حال بررسي اين متن به دليل قدمت و نيز فوايد و مطالبي كه مترجم افزون بر متن اصلي ياد كرده داراي ارزشهاي ويژه خود است. بخصوص كه در كارش از منابعي جنبي مطالبي نقل كرده كه در جاي خود شايان توجّه است. براي نمونه مترجم در برخي جايهاي اثرش از كتاب ملل و نحل شهرستاني بهرههايي برده است.
مترجم در پايان ترجمه خود سه نمط افزوده و در آنها به يادكرد سخنان پيامبران و اوليا و خردمندان عرب و يوناني و ايراني پرداخته است. اين سه نمط را ميتوان به تعبيري تأليف به شمار آورد. بايسته است تا اين بخش با آثار مشابه –مانند جاويدان خرد ابن مسكويه- سنجيده شود تا مأخذ يا مآخذ نويسنده در اين بخشها شناخته شود.
براي اينكه نمونهاي از شيوه كار مترجم دانسته شود، در اينجا باب ششم از فصل سوم را كه «در بيان كتمان اسرار» است از متن اصلي و ترجمه با يكديگر ياد ميكنيم. نخست متن عربي (ص 212 متن چاپي) :
«السرّ ضربان. احدهما ما يلقي الانسان من حديث يستكتم و ذلك إمّا لفظاً كقولك لغيرك : اكتم ما اقول لك. و إمّا حالاً و هو ان يتحري القائل حال انفراده فيما يورده او يخفض صوته او يخفيه عن مجالسيه و لهذا قيل : اذا حدثك الانسان بحديث فالتفت فهو امانه. و الثّاني ان يكون حديثاً في نفسك …».
حال متن فارسي (ص 198 نسخه مجلس) را ميبينيم كه چنين است:
«سرّ دو نوع است. اوّل انك به شخصي القا نمايند از حديثي كه كتمان آن واجب باشد و اين معني يا به حسب لفظ بُوَد چنانك با ديگري گويند كه: سخني با تو ميگويم پنهان دار. يا به حسب حال بُوَد و اين صورت چنان تواند بود كه تحرّي و توخّي تنهائي و انفراد نمايد در آنچه به ديگري ايراد كند به خفضِ آواز و اخفا از اهل مجلس. و از اين جهت گفتهاند كه چون شخصي ايراد سخني كند و در القاء آن نظر بر اطراف و جوانب انداخته احتياط كند، ببايد شناخت كه از امانات و اسرار مكنونه است. شعر: لا تفش سرّك الّا عند ذي كرم | و السرّ عند كرام النّاس مكتوم. ابيات: آن شنيدي كه گفت دمسازي | با رفيقي از آنِ خود رازي || گفت كاين راز را نگوئي باز | گفت من كي شنيدهام ز تو راز || شرري بود كز هوا پژمرد | از تو زاد آن زمان و در من مرد || از تن يار در سراي مجاز | جان برون آيد و نيايد راز. و قال الرّسول عليهالسّلام : اذا حدثك انسان فالتفت فهو امانه. دوم آنك حديثي بُوَد در نفس …».
چنانكه ميبينيم مترجم عبارتهاي متن اصلي را بصورتي آزاد و نسبتاً اديبانه به فارسي برگردانده و در پايان نيز به مناسبت، شعري تازي و نيز بيتهايي از حديقة الحقيقه سنائي را نقل كرده است. آنچه از ابيات حديقه نقل شده گويا از روي حافظه بوده است چرا كه با متن اصلي اختلافهايي دارد و عمدتاً اصيل نيست.
خوشبختانه از اين اثر نسخههاي فراواني موجود است كه بيشتر آنها در كتابخانههاي ايران نگهداري ميشود. استاد زندهياد محمّدتقي دانشپژوه نشاني 9 نسخه آن را نخست در مقدّمه ترجمه جاويدان خرد (ص “سي و هفت”) به دست داده و پس از آن در ديباجه نزهةالارواح و روضةالافراح (ص “صد و شصت و شش”) دو نسخه ديگر را شناساندند. آنگونه كه زندهياد دانشپژوه ياد كردهاند اين اثر شايسته چاپ است (همانجا).
جز يازده نسخهاي كه استاد دانشپژوه شناساندهاند نسخههاي ديگري نيز بعدها از اين اثر شناخته شد كه نشانگر توجّه پيشينيان به اين ترجمه است (نك : فهرستواره كتابهاي فارسي ، ج 6 ، ص 570؛ فهرستواره دستنوشتهاي ايران ، ج 8 ، ص 853).
تصوير سه نسخه از اين اثر در مركز پژوهشي ميراث مكتوب موجود است كه عبارتند از : 1. نسخه 10012 كتابخانه مجلس (نك : فهرست مجلس ، ج 32 ، ص 27) كه ديباجه اثر و بخشي از پايان آن افتادگي دارد امّا از قرائن نسخهشناسي ميتوان كتابت آن را در حدود سده هشتم هجري تخمين زد و لذا از كهنترين نسخههاي اثر به شمار ميآيد 2. نسخه 2242 كتابخانه مجلس مورّخ 1069 ق (نك : فهرست مجلس ، ج 6 ، صص 197 – 198) كه جز برخي از مواضع صفحات نخستين آن كه پاره و وصّالي شده، نقص ديگري ندارد 3. نسخه 390 كتابخانه مدرسه مروي از سده يازدهم كه اين يكي هم كامل است امّا برخي عناوين آن نانويس مانده است (نك : فهرست مروي ، ص 209).
گفتني اينكه يك ترجمه فارسي معاصر از الذّريعه راغب به قلم حسن فريد اصفهاني به انجام رسيده كه با نام راه بزرگواري در اسلام منتشر شده است (نك: نوادر، ص “چهارده”). همچنين منتخبي از اثر ديگر راغب اصفهاني يعني محاضرات الادباء و محاورات الشّعراء و البلغاء توسّط محمّدصالح قزويني در حدود اواخر سده يازدهم با نام نوادر به زبان فارسي ترجمه شده و به چاپ هم رسيده است.
كتابنامه
ترجمه جاويدان خرد، مشكويه رازي، ترجمه شرفالدّين عثمان بن محمّد قزويني، به كوشش محمّدتقي دانشپژوه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1359 خ.
الذريعة الي مكارم الشريعة ، لأبيالقاسم الحسين بن محمّد بن المفضّل المعروف بالراغب الاصفهاني ، تحقيق أ. د. أبواليزيد أبوزيد العجمي ، القاهره ، دارالسّلام ، 1428 هـ/2007 م.
فهرست كتابخانة مجلس شوراي ملّي (ج 6)، تأليف سعيد نفيسي، تهران، چاپخانه مجلس شوراي ملّي، 1344 خ.
فهرست نسخههاي خطّي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي (ج 32)، نگارش محمود نظري، تهران، كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس، 1388 خ.
فهرست نسخههاي خطّي كتابخانه مدرسه مروي تهران، نگارش رضا استادي، تهران، مدرسه مروي تهران، 1371 خ.
فهرستواره دستنوشتهاي ايران (دنا؛ 12 ج)، به كوشش مصطفي درايتي، تهران، كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1389 خ.
فهرستواره كتابهاي فارسي (ج 6: فلسفه و اخلاق)، به كوشش احمد منزوي، تهران، انتشارات كتابخانه مركز دائرهالمعارف بزرگ اسلامي، 1381 خ.
نزهةالارواح و روضةالافراح، شمسالدّين محمّد بن محمود شهرزوري، ترجمه مقصودعلي تبريزي، به كوشش محمّدتقي دانشپژوه و محمّد سرور مولائي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1365 خ.
نوادر (ترجمه محاضَرات الادباء و محاوَرات الشّعراء و البلغاء)، تأليف راغب اصفهاني، ترجمه و تأليف محمّدصالح قزويني، به كوشش احمد مجاهد، تهران، انتشارات سروش، 1371 خ.
*. حرف “ژ” در نسخه به سه نقطه ضبط شده است.
معرفي نسخه از علي صفري آق قلعه