میراث مکتوب- مظفر محمدی، شاهنامهپژوه و رایزن فرهنگی تاجیکستان در کشورمان با اشاره به پژوهش خود در بررسی میزان تناسب حقیقت تاریخی و تخیل ادبی در بخش تاریخی شاهنامه فردوسی عنوان کرد: از همه بخشهای شاهنامه بخش تاریخی آنکه اساساً به شاهان ساسانی مربوط است کمتر پرداخته شده و در این زمینه با کاستی مواجهیم.
وی گفت: قیاس سوژههای بخش تاریخی شاهنامه با تاریخنامههای مختلف، بهویژه تاریخنامههای عربی امکان داد که به کارگاه بزرگ و پیچیده فردوسی ژرفتر چشم انداخته شود. بزرگی و پیچیدگی این کارگاه در آن پدید میآید که شاعر در آفریدن حماسه ملی ایرانیان مسئولیت بیاندازه احساس میکرد و به این جهت منابع زیادی را نزد خود گردآورد، آموخت و از دیدگاه نو جهانشناسی و آرمانهای خود را بازگو کرد.
محمدی با بیان اینکه گوناگونی و فراوانی منابع فردوسی قبل از همه در اختلافاتی که میان گفتار او و مورخان دیگر به جز عمومیتها به چشم میرسد، معلوم میشود، افزود: قیاس سوژههای شاهنامه و تاریخنامههای شرقی و غربی نشان داد که در برخی موردها گفتار فردوسی به اخبار مورخان غربی نزدیکتر است. به این دلیل که فردوسی در آفرینش شاهنامه منابعی دیگر و حتی صحیحتر داشته است که شاید نه همه آنها تا روزگار ما رسیدهاند. گمان میرود که در میان این منابع یادگارهای ادبی و رسمی پهلوی و آثار شفاهی جای داشتهاند. پس با باوری میتوان گفت که بر خلاف تصورات مطرح شده دایره منابع فردوسی از دایره شاهنامه و خداینامههای پیشین (بهویژه شاهنامه ابومنصوری) وسیعتر است.
این شاهنامهپژوه با اشاره به اینکه شاهنامه فردوسی بر خلاف دیگر حماسههای جهان به گونه تاریخنامه آفریده شده است، توضیح داد: هم در بخشهای میتولوژی و پهلوانی و هم در بخش تاریخی، داستانها با نام شاهان و یادآوری سال پادشاهیشان آغاز میشود. اما در بخش تاریخی، شاهنامه از بخشهای نخست این تفاوت را دارد که گفتار فردوسی در آن به واقعیت تاریخی بسیار نزدیک میشود یعنی بر جنبه تاریخی داستان میافزاید. در داستانها نامهای اصلی پادشاهان و موضعهای جغرافیایی آورده میشوند، روند برخی واقعهها تا جزییات و طول زمانها تا ماه و روز با اخبار سالنامههای رسمی مطابقت دارد. از این نگاه شاهنامه در تاریخ حماسهنگاری جهان نظیر ندارد و یکی از منابع مهم و باوریبخش تاریخ کهن ایرانیان است. اما یک ویژگی بازتاب تاریخ را در اثر هنری نباید نادیده گرفت که در آن صورت عمومی و حماسی تاریخ آفریده میشود.
رایزن فرهنگی تاجیکستان افزود: فردوسی از میان آن همه اخبار فراوان سند و سالنامهها تنها از رخداد و شخصیتهای بزرگترین نام میبرد. شخصیتهای کماهمیت را از داستان بیرون میاندازد، نام برخی را تغییر میدهد و حتی شخصیتهای نو داستانی میآفریند. روند برخی از رخدادها پیچیدهتر از آنکه در تاریخ جای داشت به جلوه میآید زیرا قانونهای سوژهآفرینی تفاوت دارند و داستانسرا از آنها گریز ندارد. اما این ویژگیها جنبه تاریخی شاهنامه را کم نکرده است.
وی با تاکید بر اینکه هدف فردوسی از آفرینش شاهنامه هرگز آفریدن سالنامه یا تاریخنامه نبوده است، توضیح داد: او میخواسته است در پایه جهانشناسی نو تاریخ حماسی و داستانی ایرانیان را بیافریند که در آن بزرگداشت گذشته ایران مقامی والا داشته باشد. در این کار او پیش از همه به سنتهای ادبی گذشتگان و اعجاز تخیل خویش امید بسته بود.
محمدی به آمیختگی زیبای عنصرهای اسلام و زردشت در شاهنامه اشاره کرد و گفت: فردوسی انسان دیندار مسلمانی بود اما باید چهرههای آرمانی شاهانی را می آفرید که همه زردشتی بودند و او توانست داستانی بیافریند که در آن عنصرهای اسلام و زردشت به گونهای شگفتآور و بارییکبینانه آمیختهاند چون پیکار ابدی دو سرآغاز، نیکی و بدی که درونمایه و بنیاد ساختار شاهنامه را تشکیل داده است. در بخش تاریخی شاهنامه مانند در بخشهای نخست پیکار نیروهای بدی مانند دیوان و اژدهایان انسانهای اهرمن صورت دنبال میشود. سرنوشت نیز در اشهنامه جزئی از جهانشناسی فردوسی است که تابش دینی و مذهبی دارد و از تعلیمات میتولوژی و دینی هندواروپایی نیز آب خورده است.
این شاهنامهپژوه تاکید کرد: سرنوشت در شاهنامه به یک قانون اخلاقی تبدیل شده که گنهکار را به هلاکت میرساند.
رایزن فرهنگی تاجیکستان در کشورمان با اشاره به اینکه یکی از جلوههای برجسته تخیل فردوسی در آفریدن چهره شاه آرمانی نمودار میشود، توضیح داد: یکی از ویژگیهای اسلوب تصویر ادبی ادبیات قرون وسطی آن است که تنها نشانههای مشخص و واقعی قهرمان را به تصویر نمیگیرد زیرا تاریخ در این زمان، آرمانی بود. از اینجاست که به قهرمان شاهنامه نیز شکوهمندی و تندیسوارگی داده شده است. این نوع تصویر با ساختار فئودال جامعه و پنداشتهای انسان آن زمان در پیوند بوده و فردوسی برای آرمانی کردن چهره قهرمان در تصویرهای خویش یک سلسله نشانه و خصلتها را چون پهلوانی، جوانمردی، سخاپیشگی، پاس آیین نیاکان و فر ایزدی به کار میبرد. جمعبست نظریه چهره شاه آرمانی در حماسه که فردوسی در پایه تخیل بلندپایه خود انجام داد امکان فراهم کرد که ما سیماهای کامل و برجسته شاهان ایرانی را در شاهنامه ببینیم.
محمدی همچنین گفت: داستانهای اخلاقی و اندرزها جزء مهم افزودههای فردوسی هستند که در مرکز آن سیمای بوذرجمهر میایستد. سیمای بوذرجمهر چهره اخلاقی یکی از قهرمانهای مرکزی شاهنامه، کسرای انوشیروان را کامل میکند و از بسیار جهت پرورده تخیل فردوسی است. سرچشمه اندرزهای شاهنامه که بیشتر از زبان بوذرجمهر خوانده میشوند، به اندرزنامههای پهلوی میرسند. قیاس چند بخش از اندرزهای شاهنامه با اندرزهای اصلی نشان میدهد که آنها با زیور خیال فردوسی آراسته شده و در بازگویی فردوسی پرجلاتر شدهاند.
وی تاکید کرد: با باوری میتوان گفت که واقعیت تاریخی در شاهنامه به گونه داستانی پدید آمده است. فردوسی کوشش بسیار به کار برده است تا صورت تاریخ را تا جایی که امکان دارد بر جای نگه دارد اما سرمایه اساسی او در این کار تخیل و هدف اصلی وی آفریدن حماسه ملی بود.