میراث مکتوب- فاطمه سیّاح، میراث ادبی فاطمه سیّاح در شوروی (مقالات روسی فاطمه سیّاح دربارهٔ ادبیات غرب)، گردآوری و ترجمهٔ آبتین گلکار، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۴۰۲، ۱۴۱ ص.
فاطمه سیّاح (۱۲۸۱-۱۳۲۶) اولین بانوی استاد دانشگاه تهران، و صاحب کرسی نقد ادبی در دانشگاه تهران بود که پس از مرگش این کرسی بهناچار و به علت وجود نداشتن جانشین مناسب برچیده شد. قبلاً مجموعهٔ آثار فارسی او به همت محمد گلبن منتشر شده بود (تهران، نشر قطره، ۱۳۸۳)، اما هیچ نمیدانستم که ایشان مقالاتی هم به زبان روسی درحوزهٔ ادبیات تطبیقی دارد. این مجموعه شامل مقالات روسی سیاح است که حال به همت مترجم دانشمند کتاب حاضر، پیدا و ترجمه شده است.
اولین بار نام فاطمه سیاح را از ابوالحسن نجفی شنیدم. نجفی فقط چند جلسه در سال ۱۳۲۶ دانشجوی کلاسهای ادبیات تطبیقی سیاح بود، اما همان چند جلسه که با مرگ زودهنگام سیاح به پایان رسید مسیر زندگی علمی وی را تغییر داد. بعدها مشابه همین اوصاف را از زبان استاد احمد سمیعی و سیمین دانشور نیز شنیدم. سمیعی این اقبال را داشت که یک سال تمام از محضر سیاح بهره ببرد، و دانشور که دانشجوی تماموکمال سیاح بود قصد داشت رسالهٔ دکتریاش را با او بگذراند. البته با مرگ سیاح، دانشور ناچار شد موضوع و روش کارش را تغییر دهد، اما او که در محضر سیاح به اهمیت تحقیقات دانشگاهی غربی در کار نقد و نویسندگی خلاق پی برده بود، بعدها در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در کلاسهای زیباییشناسی و نوشتن خلاق تحصیل کرد. درواقع همین کلاسها بود که دانشور را با مفهوم ساخت و اهمیت آن در کار رماننویسی آشنا کرد و سبب شد تا با خلق رمان «سوشون»، طراز رماننویسی فارسی را به سطحی جهانی برساند.
فاطمه سیاح از مادری آلمانیتبار و پدری ایرانی (میرزا جعفرخان رضازاده محلاتی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مسکو) در مسکو زاده شد و در مدرسهای فرانسویزبان تحصیل کرد. او که در خانوادهای فرهنگی و ادبدوست بالیده بود، بر زبان انگلیسی هم تسلط داشت، و درنتیجه از همان ابتدای جوانی دانش لازم برای پرداختن به ادبیات تطبیقی، یکی از دشوارترین رشتههای تحصیلی علوم انسانی را داشت.
همواره تصور میکردم اظهارات نجفی و سمیعی و دانشور دربارهٔ سیاح از قبیل اغراقهایی است که دانشجویان معمولاً دربارهٔ استادانشان طرح میکنند، اما با خواندن مقالات این مجموعه (۱۹۲۵ تا ۱۹۳۴) دریافتم که کاملا در اشتباه بودهام. عجیب است که این مقالات پس از گذشت این همه سال همچنان تازه و خواندنی و بدیع و اطلاعدهنده هستند. عنوان برخی مقالات این مجموعه را میآورم: «داستایفسکی و ادبیات معاصر فرانسه»، «دنبالهروان داستایوفسکی در آلمان (دربارهٔ گرگ بیابان هرمان هسه)»، «داستایفسکی در نقد ادبی غرب»…
امید طبیبزاده
منبع: پایگاه اطلاعرسانی شهرکتاب