میراث مکتوب- رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبی در گفتوگویی به مناسبت روز بزرگداشت رودکی با بیان اینکه مورخان آغاز پیدایش شعر شکوهمند پارسی را قرنهای سوم و چهارم هجری ـ عصر طاهریان، صفاریان و سامانیان ـ میدانند، عنوان کرد: نطفه اولین غزل پارسی در بطن شعرهای به جامانده از شهید بلخی و رودکی بسته شده است. در شناسنامه شعر پارسی نیز روبهروی نام «پدر»، نام پرافتخار «رودکی سمرقندی» – شاعر تیرهچشم روشنبین – به چشم میخورد. بی هیچ تردیدی، غزلیات رودکی از نمونههای فاخر و ارجمند غزل فارسی است، چنانکه عنصری بلخی در ستایش شیوه غزلسرایی وی گفته است «غزل رودکیوار نیکو بُود / غزلهای من رودکیوار نیست»
وی با تاکید بر اینکه ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی به حق پدر شعر پارسی است؛ پدری فرهیخته و خردمند که با خون جگر و رنج فراوان این مولود عزیزتر از جان را با شیره فکر و اندیشه خلاق خویش پرورش داد و در دامان پرمهر خویش به بلوغ و بالندگی رسانید، توضیح داد: این چهره ماندگار شعر و ادب پارسی که آوازهای جهانی دارد، بی هیچ تردیدی استوانه استواری زبان پارسی است که در اواسط قرن سوم هجری در روستای رودک در دو فرسنگی سمرقند دیده به حقیقت هستی گشود. او آغازکننده راهی بود که بعد از او توسط شاعرانی همچون شهید بلخی، دقیقی، فردوسی، کسایی مروزی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو ادامه یافت. جالب است بدانید که سال وفات رودکی (۳۲۹ ه. ق) سال تولد حکیم فردوسی است و کسایی مروزی نیز که شاعری معتقد و از پیشگامان و طلایه داران شعر دینی و آیینی است، ۱۲ سال بعد از مرگ فردوسی به دنیا آمده است.
اسماعیلی با اذعان بر اینکه متاسفانه اطلاعات و دانسته های ما از رودکی به عنوان بزرگترین سخنسرای پارسیگو، بسیار ناچیز و اندک است، افزود: همین قدر میدانیم که تعداد ابیات او به روایت «رشیدی سمرقندی» که در کتاب «شعرالعجم» شبلی نعمانی آمده، بیش از یک میلیون بیت بوده است. جامی در بهارستان، امین احمد رازی در هفت اقلیم و نجاتی در بساتینالفضلا نیز با استناد به شهادت شاعرانه رشیدی سمرقندی، تعداد ابیات رودکی را چیزی حدود همین مقدار تخمین زدهاند:
گر سری یابد به عالم کس به نیکو شاعری
رودکی را بر سر آن شاعران زیبد سری
شعر او را بر شمردم سیزده ره صد هزار
هم فزون آید اگر چونان که باید بشمری
ولی با دریغ و درد باید گفت که امروزه از آن همه، جز ابیات پراکندهای – حدود ۱۰۰۰ بیت – در دست نیست. زیرا آتشافروزان جهلسیرت مغول – حدود سه قرن بعد از زمان حیات رودکی – با حمله به شهرهای ایران (از جمله سمرقند)، آتش بر بنیان اندیشه و خردورزی افروختند و اشعار رودکی نیز در اثر این آتشسوزیهای بیرحمانه طعمه حریق شد.
ناگفته پیداست که اگر گنجینه اشعار او که خود کتابخانهای بود، امروز برای ما به یادگار مانده بود، زبان و شعر پارسی از استحکام، صلابت، شکوه و فخامت بیشتری برخوردار بود. به هر روی، حسرت خوردن بر گذشته دردی را دوا نمیکند و همین اندازه که ابیاتی پراکنده از سرودههای آن سخنسرای نامی از دستبرد روزگار در امان مانده و به دست ما رسیده، مایه خرسندی است.
این پژوهشگر ادبی برجستهترین و مهمترین اثر رودکی ر ا «کلیله و دمنه» منظوم عنوان کرد و گفت: جز ابیات پراکندهای از این اثر باقی نمانده است، ولی همین ابیات پراکنده بهخوبی نشانگر نبوغ و خلاقیت ادبی این شاعر پارسیگوست چنانکه زبان همه شاعران و معاصران را به ستایش و تحسین واداشته است. چنانکه «محمد عوفی» – مورخ و ادیب اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم هجری – در کتاب «لباب الالباب» در باره رودکی چنین گفته است: «که چنان ذکی و تیزفهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق میگفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بربط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف و اکناف عالم برسید و امیر نصر پسر احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید…»
وی تاکید کرد: مصاحبت و همنشینی با پدر شعر پارسی و دل سپردن به کلام دلانگیز و جادویی او بعد از گذشت قرنها، بدون شک برای دل سپردگان و شیفتگان شعر و ادب پارسی خاطرهانگیز و افتخارآفرین است. چه شایسته و نیکوست که برای درک عظمت و صلابت شعر شکوهمند پارسی – هر از گاهی – به اغتنام فرصت و به وساطت سرودههای شیرین و دلنشیناش، به ملاقات این شاعر تیرهچشم روشنبین برویم تا چهره خویش را در آیینه زلال و بیغبار شعر او به تماشا بنشینیم و از این رهگذر، هویت ملی و فرهنگی خویش را بازیابیم. رسالت امروز ما به عنوان یک ایرانی اصیل و مسلمان، پاسداری از کهن میراثی است که از رودکی تا حافظ و از حافظ تا نیما، نسل به نسل به دست ما رسیده است و امروز بر ماست تا در مسیر بازشناسی این گنجینه اصیل و بیبدیل، کمر همت ببندیم و در معرفی آن به نسلهای آینده، اهتمامی بیش از پیش داشته باشیم. بدیهی است که این مهم محقق نمی شود، مگر با ارج گذاری به چهره های ماندگار شعر و ادب پارسی و مجاهدت در جهت معرفی این سرآمدان و فرهیختگان به نسل های امروز و فردا. امید آنکه از آزمون این رسالت تاریخی، سربلند بیرون بیاییم.
اسماعیلی به قصیده «بوی جوی مولیان» نیز اشاره کرد و گفت: بو یجوی مولیان قصیدهای است که وقتی رودکی چنگ برگرفت و در پرده عشاق به ترنم آن نشست، به روایت نظامی عروضی در «چهار مقاله»، «ایده بمیرنصربن احمد سامانی» چنان منفعل شد که از تخت فرود آمد و پابرهنه و دل شده، پا در رکاب اسب خویش نهاد و بی اختیار، عزم بخارا کرد:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و دُرشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
منبع: ایبنا