این منظومه به لحاظ ویژگیهای سبکی و زبانی واجد عمده ویژگیهای سبک موسوم به خراسانی است. همچنین در ساخت حماسه و روش نقل وروایت رویدادها تابع شاهنامه است. اما در مقام ارزشگذاری و در سطح ادبی با شاهنامه قابل قیاس نیست، بلکه بیشتر به لحاظ چگونگی تلفظ لغات و اصطلاحات خاص و نزدیکی به زبان گفتار حائز اهمیت است. در علینامه نقل مفهوم بر شکل بیان ترجیح دارد و آن را میتوان یک حماسهٔ دینی مربوط به طبقهٔ عوام شیعه دانست که یک شاعر با طبع شعر غریزی و نه حفرهای آن را سروده است. به لحاظ محتوا این منظومه ترکیبی از تاریخ، قصه و عناصر فرهن عامه است که با فرم حماسی به هم پیوسته است. در بخش نخست این جستار شاهنامه فردوسی را به عنوان نماینده حماسه ملی و علینامه را به عنوان اولین حماسه دینی در نظر میگیریم و برخی از ویژگیهای آن دو را با هم مقایسه میکنیم.
علینامه حدود هفتاد سال بعد از شاهنامه سروده شده است:
۱- خیر و شر، حق و باطل
یکی از بنیادهای اصلی حماسه ملی نبرد خوبی و بدی یا نبرد خیر و شر است، در حماسه دینی این بن مایه به نبرد حق و باطل تغییر یافته است. هر کدام از دو سپاه خود را بر حق می داند و مجموعه اعمال خود را بر پایه دین مشروعیت می بخشد. سراینده منظومه یعنی ربیع، امام اول شیعیان را قهرمان اثر قرار داده و از دیدگاه یک مومن معتقد به مذهب شیعه دو جنگ از جنگ های دوره اسلامی را به نظم کشیده است.
۲- رزم و بزم
دومین ویژگی بنیادین حماسه ملی رزم و بزم است، مجالس بزنم در حماسه ملی بر مبنای باده نوشی، شکار و میل به زن شکل می گیرد. درنوع حماسه دینی رزم هست اما بزم نیست. باده نوشی و مستی نهی شده است و اگر ذکری از آن هست به عنوان یک صفت زشت به صفت زشت به فرماندهان دشمن نسبت داده میشود.
۳- پیش بینی/ پیشگویی
از ویژکی های مربوط به ساخت حماسه ملی، پیش بینی و پیش گویی است. این عمل به دست خوابگزاران و منجمان با سروش صورت می گیرد تا سرنوشت شاه، پهلوان یا شخصیت اصلی داستان معلوم شود و او در آن مدار قرار بگیرد تا نقش خویش را به پایان برد. در حماسه دینی نیز پیش بینی هست اما معمولاً از طرف پیامبر (ص) صورت می گیرد و یا از زبان امام نقلمی شود. در منظومه علی نامه مکرر به این موضوع اشاره شده است، مثلاً مرگ عمار یاسر به دست گروه یاغیان را قبلاً پیامبر (ص) اطلاع داده است:
از این جنگمان مصطفا در به در
بدادست در زندگانی خبر
(ص ۴۷۰)
همی گفت هر کس پیامبر در این
خبر داده است ای شجاعان دین
(صفحه ۴۱۲)
کی عمار کشته شود بی گمان
ابر دست بی داد و دین طاغیان
(همانجا)
هم چنین سیمرغ و سروش و جادو در حماسه ملی نقش دارند اما در حماسه دینی نام و نقش آنها متفاوت است. جای سروش را فرشتگان گرفته اند و جادوگری هم وجود ندارد.
۴- خوارق عادات
یکی از پایه های حماسه ملی اعمال ورای عادت پهلوان اصلی حماسه و حضور موجودات غیر عادی است. توان جسمی، خوراک، عمر و سلاح یک پهلوان، همه فراتر از حد عادت است. این ویژگی ها در پهلوان حماسه دینی نیز دیده می شود اما اعمال خارق عادت او را طبق آنچه در فرهنگ دینی نام نهاده اند، بهتر است «کرامت» بنامیم. در علی نامه به فرمان امام علی(ع) دست های قطع شده سپاه مقابل دوباره به بدن آن ها متصل می شود:
سپه آوریدند دست های خویش
و هر دو سپه صف زدند پس و پیش
به فرمان جبار فرد و قدیم
چه برهان نماید ز حکم حکیم
پس اندر زمان دست بردند باز
به نزد علی سید سرفراز
بفرمود که بر هم تهید این زمان
همه دست ها را شما بی گمان
میارید ای مومنان شک در این
که گفتست مرا مصطفی این چنین
به هم برنهادند دست آن زمان
سبک فاتح خواند شیر ژیان
خدا و نبی را شفیع آورید
ردای پیامبر به هر یک کشید
به فرمان جبارهفت آسمان
بشد زان نکوتر که بد آن زمان
(ص ۱۰۳، بیت های ۲۰-۱۲)
هم چنین در ماجرای سراقه – که یک شبان است و بعداً از پیروان اما می شود – عمار یاسر به فرمان امام خطی می کشد و چون شیری که گوسفندان شبان را می دریده به آن خط می رسد باز می ایستد، عمار پیغام امام را به شیر می رساند، او نیز فرمان را می پذیرد و خاضع می شود:
بیستاد عمار و خطی کشید
بران سان که گفتش امیر رشید
(۳۳۶/ب۱۰)
چو نزدیک آن خط رسد او فراز
بیستاد بر جای آن سرفراز
(همانجا/ب ۱۷)
جواب سلام امام جهان
بداد بغلطید باز آن چنان
(ص ۲۳۷/ب۶)
به فرمان جبار آن بی زبان
بشد همچو سگ خرد اندر زمان
(ص ۲۳۷/ب۹)
۵- اموال انتقالی
در حماسه ملی ممکن است یک شاه یا پهلوان بخشی از اموال خود را به پهلوانان دیگری ببخشد. چنین است که در شاهنامه زره زخم ناپذیر سیاوش پس از او به گیو می رسد.(۱) همچنین کیخسرو وقتی قصد می کند از تاج و تخت کناره بگیرد دارایی خودرا به چند نفر می بخشد:
همه جامه های تنش برشمرد
نگه کرد یکسر به رستم سپرد
همان یاره و طوق کنداوران
همان جوشن و گرزهای گران
ز اسپان بجائی که بودش یله
به طوس سپهبد سپردش گله
(فردوسی، ۱۳۷۸، جلد چهارم، پادشاهی کیخسرو، ص ۱۱۱۵، بیت های ۲۸۷۹-۲۸۷۷)
سلاح تنش هر چه در گنج بود
که او را بدان خواسته رنج بود
سپردند یکسر به گیو دلیر
بدان گه که خسرو شد از کار سیر
(همانجا/بیت های ۸۲-۲۷۸۱)
در علی نامه نیز آمده است که امام علی(ع) هم در رزم و هم در مراسم رسمی، جامه پیامبر را می پوشد و بر مرکبی که از طرف پیامبر بدیشان بخشیده شده سوار می شود، از جمله وقتی برای بیعت به مسجد جامع می رود:
بپوشید پس نامور مرتضا
در آن حال پیراهن مصطفا
بپوشید بازا از بر پیرهن
گرانمایه درع نبی بوالحسن
به سر بنهاد آن زمان دین و داد
گزین خود عبدالمطلب چو باد
(ربیع، ۱۳۸۸، ص ۴۵۱، ب۱۰-۱۳)
بپوشید به تن جامه مصطفی
که با سوی مسجد شود مرتضا
چو قمبر سلیح علی برد پیش
سرعبیه بگشاد از دست خویش
(ص ۱۲)
قضیب پیامبر گرفت او به دست
پس آن دلدل مصطفا برنشست
(همانجا، ب۱۶)
امام هدی جامعه جامه مصطفی
بپوشیده بد بر طریق وفا
(۲۶۸)
۶- طرفداری/بی طرفی
یکی از ویژگی های حماسی ملی را بی طرفی شاعر در نقل روایت ها و رویدادها دانسته اند، در حماسه: «درآمدن شاعربازی کردن نقش نیست بلکه اداره جلسه است».(خالقی ۱۳۸۶: ص ۲۷)، اگر این ویژگی را در باب شاهنامه با احتیاط بپذیریم در باب حماسه دینی و به خصوص علی نامه خلاف آن صادق است. لحن حاکم بر منظومه علی نامه سرتاسر مبنی بر جانبداری از مذهب شیعه و اولیای آن است. قهرمان مذهبی اثر قهرمان اعتقادی شاعر و امام اول او طبق یکی از اصول مذهب است:
بدان نام عالی درستی علی
علی آن که یزدان بگفتش ولی
(ص ۳۶۸)
همچنین قهرمان اثر جانشین پیامبر(ص) است:
ولیکن نکردند از کین طلب
رضای وصی پیامبر عرب
(ص ۲)
در مقابل هر جا که دست دهد شاعر به سرکردگان سپاه مقابل دشنام می دهد و لعنت می فرستد:
چو ملعون پدر این شنید از پسر
ز ملعون پسر گشت خوشدل پدر
(ص ۲۵۳)
پس آفرین لعنت آن گزین
که بدخواه باشند در داد دین
(ص ۷)
همچنین در مصرع های زیر همین لحن دیده می شود: که بدلعنتی مردک نامدار(۲۱۵)، به شام اندرون کرد ملعون مقام (۲۴۸)، سبک برگرفت آن بلعنت سپاه (۲۴۸)، بکرده در ادبیات گبر شقی (۳)، چو سر بد بر اهل نفاق آن شقی (۲)، دگر عمرک عاص گنده دهن(۳)
گاهی نیز لحن دشنام و پهلوانی توام شده است: بر پور سفیان گُردِ دنس (۳۶۴)
چرا سراینده چنین لحن تندی دارد؟ منابع تاریخی، قرون ۵ تا ۷ را متضمن بیشترین برخوردهای عقیدتی و مذهبی بین ارباب مذاهب دانسته اند. در عصری که شیعیان حکومت یکپارچه مرکزی نداشته اند،منابع، وضعیت کلی شعیه امامیه را در دوره سلجوقی نسبت به سایر فرق شیعه بهتر ارزیابی کرده اند. در آغاز غلبه سلجوقیان بر ایران نواحی طبرستان، عراق عرب و عجم، کرمان و دیلمان عمدتاً در دست شیعیان قرار داشته و حتی اندیشه بر انداختن آل عباس مطرح بوده است. اما با چرخش سایست، سلجوقیان نیز آزار شیعه را ادامه دادند تا این که فعالیت متنفذین شیعه توانست نظام الملک طوسی وزیر مقتدر سلجوقی را از میدان سیاست بیرون کند. شیعه به تدریج در دستگاه های ترکان راه یافتند و بسیاری از آنها را با خود هم داستان کردند و برای خود مدارس و کتابخانه های مشهور ساختند. در دستگاه خلافت نیز عده ای از وزرای شیعی حضور داشته اند. در مجموع شیعیان از طریق توسعه و کسب تدریجی نیرو از حرکت باز نماندند و فعالیت آنها درحقیقت به «آتشی می ماند که در زیر خاکستر توسعه یابد و اندک اندک آماده اشتعال شود» . (صفا، ۱۳۷۸، ص:۱۸۶). در خراسان نیز:- که فرض غالب آن است که علی نامه در این منطقه سروده باشد-به تبع عراق زمینه نفوذ شیعه فراهم بوده است. نزدیک ترین منبع به زمان علی نامه، کتاب بیان الادیان است که در ۴۸۵ (ق) یعنی چهار سال بعد از علی نامه نوشته شده است. این کتاب به حضور شیعه در خراسان اشاره کرده است.(۲) فعالیت فرهنگی و تبلیغی شیعه در این دوره از جمله به دست علمای قوم و سپس «مناقب وانان» صورت می گرفت که گروه رقیبی هم در بین اهل سنت به نام «فضائل خوانان» به پیروی از شیعه ایجاد کرده بود.(۳) آنان قصایدی را که در مدح امام علی(ع) و سایر ائمه سروده شده بود به آواز در کوی و برزن در حلقه شیعیان و سایر مشتاقان می خواندند. در ضمن مناقب، مغازی امام علی (ع) و داستان پهلوانی ها و جنگاوری های ایشان که گاه صورت حماسه مذهبی داشت نیز ارائه می شد. کتاب النقض مکرر به این گونه مناقب خوانی ها و محتوای آن ها آنها اشاره دارد. منظومه علی نامه نیز نمونه نسبتاً مفصلی از این دست مناقب خوانی هاست و همان گونه مطالب را به نظم کشیده است. نظم جنگ صفین در منظومه علی نامه نیز – گرچه ظاهراً مکتوب است-به ۱۲ «مجلس» تقسیم شده و این کلمه می تواند امکان ارائه شفاهی قصه را نیز القا می کند. این لحن تند نسبت به طرف مقابل در چنان فضایی توجیه پذیر است. با نگاهی به دیوان ناصرخسرو که هم عصر ربیع است همین نوع برخورد نسبت به مذاهب دیده می شود.این منظومه در حقیقت مبلغ اصول شیعه نیز هست، اصولی مثل منصوص علیه بودن امام، جانشینی امام علی (ع) بعد از حضرت رسول (ص)، معصومیت امام از کبایر و صغایر، شجاعت و فضل و علم امام، معادل بودن خروج بر امام با خروج بر رسول، اولویت امام علی(ع) در ورود به بهشت و نظایر آن را می توان نام برد.(۴) سراینده امام را نص خوانده است:
به خانه همی بود نص زان سپس
شده یادش از خاصگان چند کس
(ص ۲/س ۱۲ و نیز ۱۸)
همچنین بر نزدیکی امام به پیامبر و جانشینی و امامت ایشان تصریح دارد:
اگر با خیانت ببودی علی
نخواندیش یزدان ولی وفی
(۲۹۰/س۱۸)
همیدون که بد اختیار خدای
شب روز بد پیش کار خدای
(۲۹۰/س۱۹)
چو تخم همه راستی حیدر است
ز روی یقین نفس پیغامبر است
(۲۹۱/س ۸)
گسی کو خلاف آورد اندرین
بود دشمن مصطفای امین
(۲۹۱/س ۹)
نکته ای که ممکن است در ذهن پرسش ایجاد کند و در سطح فکری علی نامه نیز قابل بحث است این که چرا سراینده علی نامه – که اثر خود را سراسر به سبک شاهنامه سروده-به شاهنامه تعریض دارد و اثر خود را واجدحقیقت و آن را دروغ می شمارد؟ یک فرض را می توان از خلال مطالب فوق استخراج کرد، اشاره شد که مخالفان شیعه هم در مقابل آنها دست به تبلیغ می زدند. دقت در مطالب النقض به محتوای این تبلیغات اشاره دارد: «… تا مغازی های به دروغ و حکایت بی اصل وضع کردند در حق رستم و سرخاب و اسفندیار و کاووس و زال و غیر ایشان… تا می خوانند تا رد باشد بر شجاعت و فضل امیرالمومنین..».(قزوینی، رازی، ۱۳۵۸: ص:۶۷). سراینده علی نامه نمی توانست مطالب شاهنامه را تایید کند چون در آن صورت ممکن بود ناخواسته با تبلیغات مخالفان خود هم گام بشود. این که سراینده علی نامه شاهنامه را متضمن نظم دروغ می شمارد، بی دلیل نیست:
اگر چند شه نامه نغز و خوش است
ز مغز دروغ است ازان دلکش است
(۱۸/۵)
علی نامه خواند خداوند هوش
ندارد خرد سوی شه نامه گوش
(۱۹/۵)
ز شه نامه رستم و گیو و طوس
شنیدی بسی رزق و هزل و فسوس
اگر چند بد رستم او مرد مرد
چو کردی بدی با علی در نبرد
اگر عهد او در بدی روستم
غلامیش را نهادی سر به قدم
(ص ۲۵۹/س ۸-۶)
در جای دیگر شاهنامه را غیرمستقیم مغ نامه می نامد (ص ۱۶۱/س ۱۹-۱۸ و ۱۶۲/س ۲-۱). مخالفان شیعه مثل متعصبان بنی امیه و مروانیان – که طاقت شنیدن منقبت امام و فرزندان او را نداشته اند-مطالبی از سنخ شاهنامه را ترویج می داده اند تا آن منقبت ها را بی اثر کنند . چنین است که سراینده علی نامه علیرغم تقلید از شاهنامه برای رفع آن اتهامات چنین واکنشی نسبت به شاهنامه نشان داده است تا با مخالفان هم گام نگردد. دیدگاه صاحب النقض نیز ادامه همان دیدگاه ربیع سراینده علی نامه است.
۷- استفاده از منابع
حماسه ملی بر اساس منابع کتبی و بعضاً شفاهی شکل گرفته است. فردوسی معمولاً روایت خود را از گفتار دهقان به نظم می کشد. سراینده علی نامه نیز چند بار به این موضوع اشاره کرده است که هر دو قصه را بر اساس روایت ابی مخنف به نظم درآورده است. ابی مخنف خود از مورخان شیعی مذهب ست که اگرچه کتاب جداگانه ای از او به جا نمانده اما «مرویات» او آن قدر اهمیت داشته که مورد توجه مورخانی مانند طبری قرار گرفته است. ربیع نیز تصریح دارد که در نقل روایت ها امین است:
چو این قصه از راویان درست
نوشتم چو این حالجستم نخست
(۲۴۸)
چنین گفت آن راوی راست گوی
که از راستی وی به سر برد گوی
(ص ۱۶)
۸- تقدیرگرایی:
تقدیر در حماسه ملی نقش زیادی دارد و شکست و پیروزی در سایه آن توجیه می شود. در علی نامه توجه به نقش تقدیر در کارها دیده می شود که به احتمال تقلیدی از ساخت حماسه ملی است:
برآن تا چگونه رود روزگار
کرا بخت بد گردد آموزگار
(ص ۲۴۸)
کرا بر کشد دست چرخ بلند
کرا مرگ جافی رساند به بند
(ص ۴۵۲)
جز این بُد مرا رای لیکن قضا
کند کردنی رنج باشد هوا
(ص ۳۶۴)
۹- دعا و نیایش
اگرچه در حماسه ملی دعا هست اما چگونگی آن با حماسه دینی متفاوت است، در شاهنامه ابیات دعائی کوتاه و موجز است و با ستایش قرین است اما در علی نامه قهرمان مذهبی اثر یاران خود دعا می کند و آنها نیز به استجابت آن ایمان دارند و آنرا شفابخش تلقی می کنند: دعا کردن بسیار بر تن به تن (ص ۲۵۰).
بخش دوم: شباهت زبانی و سبکی
گفته شد ربیع درسرودن منظومه علی نامه الگوی شاهنامه را پیش چشم داشته است. چنان که شخصیت های پهلوانی قصه او از رستم و اسفندیار هم قوی تر هستند:
ز رستم فزون است و اسفنیدار
به میدان مردان درین شهسوار
(۳۶۳)
گرفتم که تو رستمی دیگری
و یا عمر معدی و یا عنتری
(۵۴۹)
گاهی عین مصراع و بیت های شاهنامه در علی نامه دیده می شود، نیز گاهی با اندک اختلافی همان بیت ها یا مصرع های شاهنامه اخذ شده است. در اینجا برای نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم:
– آستین بر نوشتن از کین:
چو از شب یکی نیمه اندر گذشت
ز کین حامری آستین بر نوشت
(ص ۲۶۴)
نظیر این تعبیر در شاهنامه نیز یک بار آمده است:
نخستین کسی کو پی افکند کین
بخون ریختن بر نوشت آستین
(پیام بردن گیو از گودرز نزد پیران)
برگرفتن: حرکت کردن: از آن منزل آنگه علی برگرفت (۳۱۴)
شاهنامه:
از ایران ره سیستان برگرفت
از آن کارها مانده اندر شگفت
(۶۷۷)
بهرای به جای برای: چگونه شکافم ز بهرای خویش(۳۱۰)، همی خواست لشکر ز بهرای حرب (۱۴۵).
بسامد این کلمه در علی نامه زیاد است. طبق فهرسا فریتس ولف در یک بیت از شاهنامه نیز دیده می شود:
جهان را ز بهر خورش ساختند
زبهرای بیشی نپراختند
(پادشاهی بهرام اورمزد، ج۵، ص ۱۵۶۰)
همچنین در لغت نامه بیتی از سنایی شاهد این کلمه است:
حاجت عقل اندرو گشت روا ای عجب
ساخت زبهرای خویش از دل و طعبش بلب
حرب: دو رویه سپه طبل حربی زدند (۵۴۶)، در شاهنامه یک بار حرب به کار رفته است:
پیامی بدادی بایین و چرب
بدان تا نباشد ببیدار حرب
(پادشاهی اردشیر)
سر زدن به معنی سربریدن: که گفتی ترا سر بباید زدن (۳۱۰)
شاهنامه:
که ما بی گناهیم از رهزنی
اگر بخشش آری اگر سر زنی
(شاهد از لغت نامه دهخدا)
لخت، لختی: چو آن گرد یک لخت نزدیک شد (۳۲۱). در شاهنامه لخت نیست اما لختی به معنی لحظه ای و چند لحظه آمده است: تو گفتی که لختی فرومایه اند (رزم رستم و اشکبوس)
– ابیات و مصراع ها به سبک شاهنامه
ز بس غارت و کشتن و سوختن
ز بس جنگ و پیکار و کین توختن
(۲۵۱)
یکی باد سرد از جگر بکرکشید (ص ۱۰)، ده و گیر مردان جنگی بخاست (۹۸)
شنیده به سالار خود باز گفت
ز دیده نماند هیچ اندر نهفت (۳۲۹)
شاهنامه:
جهان آفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد پدید
علی نامه:
جهان آفرین تا جهان آفرید
چو حیدر سواری دگر ناورید (۲۵۹/س ۶)
سراینده در وصف شب و روز قدرت بیشتری به خرج داده است، البته سبک بیان، شبیه شاهنامه است:
چو سر بر زد از کوه تابنده مهر
چراغ شب از بیم گم کرد چهر (ص ۳۶۲)
هوا شد چو رایات اهل عبا
نشست او ابر دلدل مرتضا (همانجا)
چو در خرگه قیرگون رفت شب
ز خنده فروبست خورشید لب(ص ۲۶۲)
تشبیهات:
تبشبیه پهلوانان به آفتاب، دریا و کوه که همگی از اجزای طبیعت گرفته شده همانند شاهنامه است:
بکرد آنگهی آفتاب حجاز ابر درگه یمه بانگ نماز (ص ۴۶۸)، به حال آن چنان آفتاب بشر (۴۶۹)، شیرگیر: صف میمنه حیدر شیرگیر(۵۴۶)، همچنین ترکیب هایی مثل: خورشید دین (۳۲۱)، شیر ایزد پرست (۳۲۲). تشبیه چهره ترسیده به سندروس: رخ از بیم چون سندروس کرد زرد (۵۴۷)، شاهنامه: که شد گیو را روی چون سندروس (۳۵۵). تلفظ درست این کلمه در خلال بیت دشوار بوده. چنان که ربیع مجبور شده ان را به صورت «سندرُس» در میانه بیت به کار ببرد اما فردوسی همه جا آن را در قافیه قرار داده تا تلفظ آن درست صورت گیرد:
شب آمد یکی پرده آبنوس
بپوشد بر چهره سندروس (۶۴۰)
همی بود تا روز شد در حجاب
هوا شد به مانند پر عقاب(ص ۱۷)
در شاهنامه معمولاً کوه مشبه به پهلوان و اسب است و کمتر متسعار منه قرار می گیرد، مثلاً:
نشست از بر تازی اسپ سمند
چو زرین درخشنده کوهی بلند
(رفتن سام به جنگ مهراب)
و یک بار به صورت استعاره به کار رفته است:
تخوار سراینده گفت آن زمان
که آمد بر کوه کوهی دمان
(جنگ توس با فرود)
علی نامه: چو کوهی ابر پشت کوهی نشست (۲۶۷)، بماننده پتک آهنگران (۸۸)
همچنین در علی نامه نیز مثل شاهنامه پهلوانان به حیوانات قوی پنجه تشبه می شوند:
همی رفت ماننده پیل مست (۲۱۴)، برآشفت مالک چو جنگی پلنگ (۵۵۲)
کاربرد سلاح نیز مثل شاهنامه است: یکی رمح خطی گرفته به دست (۲۱۷)، برافکند بر خنگ برگستوان (۲۱۷)، به جوشن درون بد دلاور نهان (۲۱۶).
اغراق و مبالغه:
نوع اغراق ها نیز به تبعیت از شاهنامه است:
محمد بدو گفت ایا شوخ مرد
پدر نام من تخم مرگ تو کرد
(ص ۲۱۸)
مبارز همی جست و می گفت کیست
که مادر به مرگش بخواهد گریست
(۲۱۸)
زین بانگ طبل و دم کر نای
که و دشت گفتی برآمد زجای
(۴۱۷)
به خارا رسد خاره گردد تراب (۲۴۸)، به نعل فرس پشت ماهی بسوخت (۲۱۷)
اما ساخت تشبیه که در جهت اغراق آمده گاهی در علی نامه تازه است، مثلاً دریای لکشر به کوه تشبیه شده است:
ز دو لشکر آنگه برآمد خروش
دو دریای چون کوه آمد به جوش
(ص ۲۰۷)
فرس های گردان در آن رزم گاه
در آن خون چو زورق بریدند راه
(۹۰)
رجز خوانی:
در علی نامه نیز همانند شاهنامه رجزخوانی هست:
من آنم که هستم حذیقه پدر
پدر فخر دارد به چون من پسر
(ص ۲۱۷)
که بس نامداران کنداوران
که از رزم من شد ز تنشان روان (ص ۴۰۱)
منم آن که از تیغ من روز جنگ
گریزد ز دریا به خشکی نهنگ (ص ۵۰۶)
گریزند شیران بطحا زمین
زبیمم به بنگاه هنگام کین (ص ۲۰)
رجز خوانی امام حسین(ع):
جدم مصطفایست و شاه عرب
قریشی نژادم خلیلی نسب (ص ۸۸)
من آنم که از بیم شمشیر من
بود بر حذر گاه کین اهرمن (۸۷).
برخی از ویژگی های زبانی علی نامه (تلفظ و کتابت) :
در ابتدا اشاره شد که ارزش علی نامه عمدتاً مربوط به بحث های زبانی است. برخی از تلفظ ها به صورت خاصی است که می تواند در بررسی های آوایی زبان در این دوره مورد استفاده قرارگیرد. در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
استخوان/استخان(ص۳۱۱) به هر دو صورت کتابت شده است-اشتاب به جای شتاب: بیستاد چون مرد با اشتاب (ص ۳۱۲). اسفیده دم به جای سپیده دم (ص ۴۶۷) تلفظ اوبار به جای آوار: تو آن دشمن آوار شیر اوژنی (ص ۳۳۲). منم اینک آن دشمن آوار شیر(ص ۲۷۲). برگرم به جای برگیرم: یکی حجتی بر گرم ابتداء (ص ۳۳۴). بگوم به جای بگویم و بجوم به جای بجویم: علی گفت این سهل باشد بگوم/مراد تو را اندین جا بجوم (ص ۱۱۸/۱۴). بلگ به جای برگ:یکی رایتی نو چو بلگ سمن (ص ۲۶۶). در فرهنگ ولف در یک نسخه بلگ آمده است اما در چاپ موهل برگ است: به مرز کروشان زمین هر چه بود/ز برگ درخت و ز کشت و درود (پادشاهی کیخسرو، ج۴، ب ۲۱۶). سنب/سم: به سنب فرس کوه را که کنیم (ص ۱۳۰). جاه به جای جا: بسی روزگارست تا کس اثر/ندیدست از آن جاه ایا پر هنر (ص ۳۱۶). چاش به جای چاشت: که در فرهنگ ها بدین صورت نیامده است: غذاها به چاش و به نیم روز و شام (۲۴۷). در شاهنامه یک بار و به صورت چاشت آمده است. حامری به جای عامری: به عبدالله الحامری شش هزار (ص ۲۶۴)، ز کین حامری آستین برنوشت. حیدر به صورت حیدره: که با حیدره یار و یکتا بدند (۳۳۵). خواهر به جای خواهر: نه حق خواهر دارد و مصطفا (۴/۱۰۷)، خواهم به جای خواهم: خواهم کین او از شما این زمان (۲/۵۹۲). داختن: انداختن: به یک ضربتش او برون داخت سر (۳۴۶)، زخانه مرا او برون داختند (۱۵). دیل به جای دل: بکردم یکی توبه از دیل و جان (۱۷/۲۳۷). رَسا به جای رسان: بر مهتر ما رسا این جواب (۳۰۳). روستم به جای رستم: اگر عهد او در بدی روستم (۸/۲۵۹) سعت به جای ساعت: فرو خواند و اندر سعت بر درید (۸/۲۰۵). صحابان و اصحابیان به جای صحابیان: صحابان احمد به یکبارگی(۳۳۵). صخره به جای سخره (۴۶۶). طالب به جای طلب: که بر طالب خون عثمان کنون، همه طالب خون عثمان کنند (۱۴۶). فِکَر به جای فکر: سیه رفت غمناک دل پر فکر (ص ۳۱۰). فرامشت که صورتی از فراموش بوده است: ز هر در را آن فرامشت شد (۱۳۱)، فرمشته به معنی فراموش شده، عمر کشته پاک فرمشته شد (۱۳). فدنه به جای فتنهک نه فدنه برانگیزد اندر دغا (۶/۱۰۰). فصال به جای فصاد: چو فصال برداشت خون از سیاه (۳۱۲). این تلفظ در فرهنگ ها دیده نشده است و تازه است. کُلّاً به جای کلاه: کلاً پس هم ی زد ابر چشم و سر (۲۵۲). لغام به جای لگام یکی داشت در دست زین و لغام (۴۶۴). معاوی و ماوی به جای معاویه: به نزد معاوی سر گمرهان (۴۸۰). و یا ماوی از کینه زنهار خورد (۴۶۵). مسجد جمع به جای مسجد جامعه: که زی مسجد جمع تازید شاد (۱۲۹). مقناع به جای مقنعه: به مقناع گلگون بپوشید موی (۱۵۱). نظاربه جا نظاره: ستادند از دور کردند نظار (۱۹/۱۰۸). کاربرد «ور» به معنی برای: پس ار هست حق ور علی مر مرا/تو رسوا مکن حق پیغامبرا (ص ۴۱/ب۱۷). هاموار به جای هموار: بفرمود تا لشکرش هاموار (ص ۳۳۶). «ها»به جای «یا»: نباید خطاهی رود از برون (ص ۴۷۷). هسک به جای خسک: نشاندند کرده ز آتش هسک (ص ۳۴۶).
-در جاهایی که واو لازم بوده تا حرکت مصوت کوتاه را نشان بدهد آن را نیاورده است: چو ییل سپیدُ چو غرنده شیر (ص ۳۴۴) .
– کاربر مصوت (آ) به جای (یاء): علی را عدو اند اکنون نهان (ص ۱۴۲)- اشباع مصوت کوتاه دربرخی از کلمات: اوستاد (ص ۲۹۸) .
گاهی به جای کسره اضافه یا آورده است: ابوبکر و عمر بری خود بخواند (ص۲) . در آن حال عثمان دری آن ببست (ص ۴) .
علی نامه از حیث ویژگی های زبانی ارزش های بسیاری دارد و باید جداگانه از این دیدگاه مورد بررسی قرر گیرد.
پی نوشت ها:
۱- ر.ک: شاهنامه، دفتر هفتم، بیت های ۵۵۸ به بعد.
۲-ر.ک: العلوی الحسینی، ابوالمعالی محمد، بیان الادیان، ص ۳۵٫
۳- ر.ک: صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، جلد دوم، صص ۲۰۲-۱۸۱، مقایسه شود با تاریخ کمبریج، جلد ۵، صص ۲۸۸-۲۷۷ که نویسنده ی این بخش ( بائوسانی) مطالب را از تاریخ ادبیات صفا گرفته است.
۴- ر.ک: تبصره العوام، صص ۲۰۹-۲۰۸، بیان الادیان، ص ۳۳٫
منابع تحقیق:
العلوی، ابوالمعالی محمد الحسینی (بدون سال). بیان الادیان، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، چاپ اول، تهران،ا نشتارات ابن سینا.
بویل، آ، (۱۳۸۵). تاریخ ایران (پژوهش دانشگاه کمبریج)، ترجمه حسن انوشه، جلد پنجم، چاپ ششم، تهران، انتشارات امیرکبیر.
حسنی رازی، سیدمرتضی بن داعی (۱۳۶۴)، تبصره العوالم فی معرفه مقامات الانام، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، چاپ دوم، تهران،انتشارات اساطیر.
خالقی مطلق، جلال (۱۳۸۶). حماسه. چاپ اول، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
رازی، عبدالجلیل قزوینی (۱۳۵۸). نقض (مرعوف به بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض)، به تصحیح می جلال الدین محدث ارموی، چاپ دوم، تهران، انجمن آثار و مفاخر ملی.
صفا، ذبیح الله (۱۳۷۸)، تارخی ادبیات در ایران، جلد دوم، چاپ چهاردهم، تهران، انتشارات فردوسی.
شفیعی کدکنی، محمود امید سالار تهران، میراث مکتوب با همکاری کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و کتابخانه تخصصی تاریخ ایران و اسلام و موسسه مطالعات اسماعیله، چاپ اول.
فردوسی، ابوالقاسم(۱۳۸۴).شاهنامه. تصحیح جلال خالقی مطلق چاپ سوم، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
ولف، فریتس(۱۳۷۷). فرهنگ شاهنامه فردوسی، چاپ اول، تهران، انتشارات اساطیر
منبع مقاله :
اکبری، منوچهر،(۱۳۹۰) ، فردوسی پژوهی، تهران، خانه کتاب، چاپ اول
نویسنده: دکتر حسن حیدری
یادآور میشود منظومۀ علی نامه به کوشش مرکز پژوهشی میراث مکتوب به چاپ رسیده است.