میراث مکتوب- بیستویکمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی جامی به «بررسی سیمای زن از نگاه جامی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر سپیده موسوی چهارشنبه ۲۵ بهمن در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این درسگفتار، با نگاهی به شعر و اندیشهی جامی، نگرش او نسبت به زن بررسی شد تا دریابیم که او تا چه اندازه به سنت ادبی و اجتماعی زمانهاش وفادار بود و آیا توانست تغییری در این مجموعهباورها ایجاد کند یا همچنان ادامهدهندهی همان جریانی بود که زن را تنها در نقشهای مادری پاکدامن و یا معشوقهای مستور میدید.
سپیده موسوی سخنانش را اینگونه آغاز کرد و گفت: در ایران، منابع مهم اجتماعی، ادبی و دینی، مسبب یک نوع نگاه واپسگرایانه به زن شد که نمود آن را میتوان در شمار زیادی از گویندگان ادبیات فارسی مشاهده کرد. این موضوع در تاریخ معاصر اهمیت پیدا کرده است. مسئله زنان در گذشتگان موضوع مهمی نبوده است و زنان جایگاه مشخص و تعیینشدهای داشتهاند. در دوره معاصر انسانها با نگرش متفاوتی به جهان نگاه کردند و در این نگاه مسئله زنان اهمیت پیدا کرد. زنان نیز تصمیم گرفتند از نقشهای تعیینشده فراتر بروند و در اجتماع فعالتر شوند. به تدریج جنبشهای فمینیستی شکل گرفتند که تلاش میکردند حقوق زنان را برگردانند.
باید ببینیم تصویرسازی از زنان در تاریخ ایران چگونه بوده است. اگر نتوانیم پیشینه تصویر زن در ایران را بررسی کنیم نمیتوانیم اندیشه جامی را درک کنیم. جامی تحت تاثیر ابن عربی بوده است و ابن عربی نگاهی مثبت به زنان داشته و آنان را نشانهای از خداوند میدانسته است. در عرفان زن را سمبل نفس در نظر میگرفتند و عقل را سمبل مرد. در ایران باستان بعضی چیزها مونث هستند. یونگ میگوید هر چیزی که در جهان باستان باروری یا فراوانی را در خودش نشان بدهد میتواند مونث قلمداد شود مانند زمین. زن و زندگی هر دو از یک ریشه هستند. مرد و مرگ نیز از یک ریشه هستند. این نگاهی است که ایرانیان باستان داشتند. یونگ هر چیزی که حرمتبرانگیز باشد را نیز زنانه میداند. خدایان مونث نشانههای خرد و باروری و زندگی هستند.
ایزدان زن؛ مظاهر باروری و خرد و راستی
خداوندانی که زن هستند نیز مظاهر باروری و خرد و راستی هستند. برای نمونه امشاسپندان گروهی از فرشتگان مقرب اهورامزدا بودهاند؛ آنها سه زن و سه مرد بودند. آنها خرداد، اردیبهشت، مرداد، شهریور، بهمن و اسفند نام داشتند. خرداد، مرداد و سپندارمذ زن بودهاند؛ خرداد مظهر کمال و راستی، مرداد مظهر بیمرگی و سپندارمذ مظهر بردباری بود. ایزد چیستا نیز ایزد دانش بوده است. در حکایتهای عرفانی نیز با زنان خردمند برخورد میکنیم که بیشتر پیر هستند. فرهنگ ما پیران را ارج مینهد و جوانان را نکوهش میکند. پیرزن در فرهنگ ما نمادی همزمان مثبت و منفی بوده است. مسئله نگاه دوگانه به زن در فرهنگ ما مسئلهی مهمی بوده است. وجه دوگانه دیگر در وفاداری و بیوفایی زن دیده میشود. مثلا دنیا را به پیرزن بیوفا تشبیه کردهاند؛ دنیا پیر است زیرا عمر زیادی گذرانده است و چون فریبکار و دغلباز است میتواند زن باشد. شاید به همین دلیل است که جادوگران در داستانها زن هستند.
در روایت پیامبر میخوانیم مردان تندخو بر زنان غلبه میکنند و مردان عاقل اسیر زنان میشوند؛ یعنی تحت تاثیر قدرت زنان قرار میگیرند. حدیث دیگری نیز از پیامبر داریم که میگویند من از جهان شما فقط سه چیز دوست دارم؛ زنان، بوی خوش و نور چشمم که در نماز قرار دارد. این امر نشان میدهد که پیامبر مانند انسانی واقعی به مسائل زمینی و مادی نیز اهمیت میداده است. مثلا عیسی مسیح کاملا از دنیا بریده بود و معنوی بود اما پیامبر هم معنوی و هم زمینی بود. مانند انسانهای عادی به لذتهای زمینی نیز اهمیت میداد. در حافظ نیز این ویژگی را میبینیم. او نیز نگاهی طبیعی به انسان دارد.
ما نگاههای متفاوت و متناقضی در ادبیات و فرهنگ خود به زنان داریم. در فضای عرفانی نیز دو وجه از زنان داریم؛ آنجا که زنان نماد زیبایی و نشانه خداوند هستند و جایی که نگاهی بسیار منفی وجود دارد. باید به برخی آثار مهم مانند هزارویک شب نیز اشاره کنم. قهرمان این کتاب زنی به نام شهرزاد است. پادشاهی میخواهد عازم سفر بشود و در شب همسرش را در آغوش غلامی میبیند و بسیار ناراحت و عصبانی میشود. پادشاه زن و غلام را میکشد و به این راضی نمیشود و تصمیم میگیرد همه زنان را بکشد. او حدود سه سال به کشتن زنان مشغول است. پادشاه بارها ازدواج میکند اما هر شب از ترس خیانت زنش را میکشد. وزیر پادشاه از دخترانش میپرسد که چه باید بکند و شهرزاد میگوید که من را به همسری او دربیاور و میتوانم پادشاه را کنترل کنم. شهرزاد برای پادشاه قصه میگوید و در نهایت شهرزاد جلوی پادشاه را میگیرد. شهرزاد نماد زنی همهچیزدان و دانا است. زنستیزی را نیز در آثار مختلفی میبینیم.
زنستایی جامی معطوف به داستان لیلی و مجنون
من میخواهم درباره زنستایی جامی صحبت کنم که معطوف به داستان لیلی و مجنون است. جامی هم آثار منظوم دارد و هم منثور. لیلی و مجنون بسیار زیبا و از آثار زبده جامی است که به تقلید از اثر نظامی سروده شده است. خسرو و شیرین اثری ایرانی با حجم بیشتر است و شخصیتهای بیشتر و داستان پیچیدهتری دارد. لیلی و مجنون به انتخاب نظامی سراییده نمیشود و به او سفارش داده میشود. در شخصیت شیرین در اثر نظامی میبینیم که او زنی آزاد و مستقل است و برای خودش تصمیم میگیرد اما در شخصیت لیلی قدرت انتخاب را نمیبینیم زیرا لیلی در جامعه عرب زندگی میکند. لیلی تحت تاثیر این باور اجتماعی است که اگر لو برود که زنی عاشق مردی باشد دیگر نمیتواند با او ازدواج کند. این داستان به جامی میرسد.
شخصیتی که جامی به لیلی میبخشد شبیه جایگاه شیرین در اثر نظامی است. لیلی قدرت عمل و استقلال پیدا میکند. حتی خانواده لیلی نیز با اثر نظامی متفاوت است. لیلی همچنان با مجنون دیدار میکند. لیلی در اثر نظامی زن مخدره مستوره است ولی در اثر جامی اینگونه نیست. صاحبنظران این را به عنوان زنستایی جامی میدانند. مثلا در داستان جامی هر دو به حج میروند اما در نظامی چنین نیست. جامی به داستان کش و قوس بیشتری میدهد.
برخی مشخصههای این موضوع نیز اهمیت بسیاری دارند. ماجرای عاشقانه این دو در اثر نظامی ابتدا در کودکی و در مکتب آغاز میشود اما در اثر جامی در جوانی این اتفاق میافتد؛ این نشان میدهد که این اثر جامی عشق را امری آگاهانهتر میداند. استقلال لیلی تفاوت دیگر این دو اثر است. در جایی از داستان لیلی به مجنون نامه میفرستد و وسط آن یک برگ کاه و مو میگذارد. یعنی اگر از تو دور باشم مثل این کاه و مو ظریف و لاغر و زرد میشوم. در هر دو اثر لیلی ازدواج میکند.
لیلی مظهر زیبایی و عشق است و در راه مجنون فدا میشود
نکته متفاوتی که در اثر جامی وجود دارد این است که در این داستان مجنون زودتر از لیلی فوت میکند. زیرا لیلی مظهر زیبایی و عشق است و باید در راه او فدا شد. این احترام به مقام معشوقگی زن است. وقتی خبر فوت مجنون به لیلی داده میشود، لیلی هم احساس میکند که دیگر نمیتواند زنده بماند. بنابراین نشانههایی از زنستایی در اثر جامی میبینیم. اما زنستیزی جامی به نظر میرسد ابعاد مختلف و بیشتری دارد که باید در جلسهای مجزا به آن بپردازم.
عشق باعث نزدیکی انسانها میشود و باعث میشود انسانها با هم زندگی کنند و همدیگر را مانند دشمن نبینند. عشق کمک میکند که زشتیها را نبینیم. عشق به قول اریک فروم باید به عشق انسان به انسان برسد. در فرهنگ ما عشق مسئله مهمی است و در سایه مسئله زن میتوانیم آن را بررسی کنیم. زن مانند زمین پرورنده و مراقبتکننده است.
این مساله در برخی از ابیات لیلی و مجنون مشاهده میشود:
سر فتنه نیکوان آفاق چون ابروی خود به نیکویی طاق
منصوبه گشای عرصه ناز محجوبه نشین پرده راز
ریحان حدیقه امانی گلبرگ بهار زندگانی
آهوی شکارگیر شیران بازو شکن صد دلیران
سجاده نورد پارسایان دراعه نمای خودنمایان
بازار نه ستم فروشی ارزان کن نرخ مهرکوشی
چشم عرب از جمال او باغ جان عجم از هوای او داغ
در بخشی دیگر میخوانیم که به لیلی اطلاع میدهند مجنون ازدواج کرده است:
لیلی چو شنید این حکایت کردش غم جان به دل سرایت
کاری افتاد و سختش افتاد خر مرد به راه و رختش افتاد
کرد از غم و درد دست و پا گم دردی نوشید از اول خم
با قیس ز گردش زمانه برداشت خطاب غایبانه
کای دلبر بی وفا چه کردی با عاشق مبتلا چه کردی
با آنکه به جان غم تو خورده ست کردی کاری که کس نکرده ست
راهش بزدی و گشتی از راه احسنت احسنت بارک الله
با هم نه چنین کنند یاران این نیست طریق دوستداران
اول ز وفا نهادیم دام وان دم که ز من گرفتی آرام
دامن نکوتری گرفتی وآرام به دیگری گرفتی
منبع: مرکز فرهنگی شهر کتاب