میراث مکتوب- سیدمحمد بهشتی، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری و همچنین عضو پیوسته فرهنگستان هنر گفت: کتاب زند بسیار جذاب و مهم است و من با همه اشتغالی که داشتم هرجا میرفتم این کتاب دستم بود و از هر فرصتی برای خواندنش استفاده میکردم. میدانستم تا این کتاب را بهپایان نرسانم سراغ کتاب دیگری نخواهم رفت.
او سپس درباره ارزشهای کتاب «ایرانشناسی» گفت: اگر زاگرس زند نوشته که این کتاب حاصل هفده سال کوشش علمی است، اغراقی در آن سخن نمیتوان یافت. این اثر برای آنهایی که بخواهند مطالعات ایرانشناسی انجام دهند، راهنماست. به ما نشان میدهد که چقدر منابع درباره ایرانشناسی وجود دارد که هنوز معرفی هم نشدهاند. «ایرانشناسی» کتابی است که میکوشد بیطرف باشد و میخواهد نگاهی از درون و بیرون نسبت به موضوع هویت ایرانی داشته باشد. بر این نکته هم تاکید میکند که باید از زاویههای گوناگون به موضوع ایرانشناسی نگریست.
بهشتی در ادامه سخنانش به چیستی «هویت» و تلقی ما از این مفهوم اشاره کرد و گفت: ما به چه چیز هویت میگوییم؟ آیا هویت همان است که در شناسنامههای ما آمده است؟ برای یک ملت هم میتوان هویت شناسنامهای شناساند. اما اگر پرسیدیم که فلانی کیست؟ و پاسخ ما همان مشخصات شناسنامهایاش بود، خواهیم گفت: این را که میدانیم، میخواهیم بدانیم که او کیست؟ یعنی اطلاعات شناسنامهای کافی نیست. کیستی هر کس چیز دیگری است. خیلیها میتوانند همان اطلاعات شناسنامهای را داشته باشند اما هویتهایشان مختلف باشد. حقیقت آن است که آنچه ما بیشتر به آن اشاره میکنیم، هویت شناسنامهای است.
این سخنران درباره مفهوم «خُلقیات» و معنای نهفته آن گفت: خیلی وقتها درباره خُلقیات آدمها سخن گفته میشود. مثلاً میگوییم که فلانی آدم ریاکار یا دروغگویی است. خلقیات از این جنس است. اما سوال این است که آیا کسانی که میگویند ایرانیها ریاکار یا دروغگو هستند، سخنشان بدین معناست که همه ایرانیان چنیناند؟ آیا ما ۸۹ میلیون دروغگو داریم؟ آیا واقعاً اینگونه است؟ من نمیخواهم بگویم که در ایران اصلاً دروغ گفته نمیشود. حتا نمیخواهم بگویم که زیاد دروغ گفته نمیشود. ایرانیها یک وقتهایی دروغگویی و قانونگریزی هم میکنند. ولی اینها چه ربطی به «کیستی» ما دارد؟
بهشتی در توضیح آنچه برشمرد، افزود: ما زمانی که امری را تاریخی میدانیم، یعنی آن کار تداوم پیدا کرده و وقفهای در آن نبوده است. میتواند فراگیر هم باشد. اما از خود بپرسیم که جامعهای که مُعرف و هویت آن تنها و تنها «خُلقیات» است، چگونه میتوان چنین ادبیات درخشانی داشته باشد؟ چگونه میتواند چنین معماری و هنری داشته باشد؟ آدمهای دروغگو چگونه میتوانند چنین فضیلتهایی داشته باشند؟ پس نکند آن عیبها منشاء دیگری دارند که هرچه هست، خلقیات نیست. شاید آن منشأهاست که میتوانیم بهعنوان کیستی از آن یاد کنیم. بهگمان من، کیستی از دایره اراده ما بیرون است. راست آن است که جامعه، «احوالات» دارد. این احوالات گاهی ممکن است خوش باشد و زمانی ممکن است ناخوش باشد. از همینروست که فکر میکنم موضوع هویت باید بازتعریف بشود و متوجه باشیم که هویت با خلقیات فرق دارد.
به سخن بهشتی، جامعه ما در گذر تاریخیاش گاهی دچار بدحالی و گاهی دچار خوشحالی بوده است. اگر ما معماری و هنر داریم، مربوط به دوران خوشحالی ما بوده است. خلقیات ما نیز پردهای بر روی هویتمان بوده است. ما باید به آن هویت راه پیدا کنیم. این کار در نگاه خود و نگاه دیگری بهدست میآید؛ که البته کار سختی است. بزرگترین مشکل امروز ما این است که ایران را نمیشناسیم. بزرگترین کاری هم که میشود کرد آن است که ایران را بشناسیم. هیچ کاری هم مهمتر از این نیست. هر مشکلی که داریم، ناشی از این است که ایران را نمیشناسیم!
«ایرانشناسی» پژوهشی روشمند و نظاممند است
سخنران دیگر نشست رونمایی از کتاب «ایرانشناسی» نعمتاله فاضلی، دانشآموخته رشته انسانشناسی اجتماعی و استاد پیشین علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. او در آغاز سخنانش با تبریک به زاگرس زند به دلیل انتشار کتابش و اظهار خوشنودی از اینکه شمار علاقهمندان نشست رونمایی کتاب «ایرانیشناس» بسیار است، این رویداد فرهنگی را نشانهای از ارجمندبودن ایران در نزد مردم ایران دانست و گفت: این خبر خوبی برای جامعه ماست!
فاضلی در شناخت چارچوبهای پژوهشی کتاب «ایرانشناسی» گفت: این کتاب پروژهای را دنبال میکند تا بگوید که ایرانشناسی چیست؟ این کتاب (آنگونه که مؤلف اشاره کرده است) درباره ایران و هویت ایرانی نیست، فقط درباره پروژه ایرانشناسی است و اینکه ایرانشناسی چه ویژگیهایی دارد. از دو منظر هم ایرانشناسی را توضیح داده است؛ یکی منظر درونی و دیگری منظر بیرونی. از منظر بیرونی این را گفته است که ما ایران را در طی تاریخ چندهزارسالهی خود چگونه دیدهایم؟ از دید بیرونی هم گفته است که غیرایرانیها ایران را چگونه دیده و فهمیدهاند. این پژوهش، روشمند و نظاممند انجام شده است. اگرچه مقالات آن در زمانهای پراکندهای نوشته شدهاند اما از انسجام درونی برخوردار است و به ما میگوید وقتی میخواهیم دانشی را پژوهش کنیم و آن دانش را ابژه مطالعه خودمان قرار بدهیم، با چه پرسشهایی روبهرو خواهیم بود.
فاضلی در ادامه افزود: پروژه ایرانشناسی در ماهیت، میانرشتهای است. اما در این کتاب نوعی ابهام وجود دارد و منظری که میخواهد ایرانشناسی را توضیح دهد، چندان روشن نیست. شناخت گفتارها، برنامهها و گفتمانهای پژوهشی (مانند: پژوهش در ایرانشناسی) مستلزم رویکرد نظری مشخصی باید باشد. در اینجا نیز نیازمند هستیم که بدانیم از چه زاویهی تئوریکی به ایرانشناسی نگریسته شده است.
فاضلی کتاب «ایرانشناسی» را پژوهشی ارجدار برشمرد و افزود: کتاب زند، جدی است و با زحمت بسیار (بهمعنای دقیق کلمه) نوشته شده است. خواننده، صفحهبهصفحه نهتنها با ارجاعات بسیار مناسب و مرتبط روبهروست بلکه اِشراف نویسنده بر قلمرو ایرانشناسی را میتواند ببیند. ایرانشناسی اقیانوسی است که زاگرس زند در آن غوصی کرده و تا عمقهای بسیار رفته است و توانسته منابع پُرشمار قابل توجهی را ببیند و سعی کرده است که به پرسشهای پیشآمده، پاسخ دهد.
فاضلی سپس درباره کتاب «ایرانشناسی» و درونمایه آن گفت: مساله پژوهش کتاب ایرانشناسی آن است که ایرانشناسی حول ایران شکل گرفته است و ایران، ابژهی دانشی به نام ایرانشناسی است. اکنون باید دید که این دانش چگونه ایران را توضیح داده، فهمپذیر کرده و ایران را به سخن واداشته است. چگونگی بهسخندرآوردن پدیده تاریخی بزرگی به نام ایران، موضوع این کتاب است. این موضوع را هم از منظر خود ما ایرانیها گفته است و هم از منظر بیگانگان؛ از گذشتههای خیلی دور، از هرودوت و گزنفون، تا دوران اسلامی و سلسلههای صفوی و قاجاری و روزگاران معاصر. اینکه ایران را چگونه دیدهایم و دیدهاند؛ چگونه ارزیابی کردهاند و چه تصویری از ایران برساخته شده است. هدف این پرسشها رسیدن به تصویری از ایران نیست. زند نخواسته از این راه به ایران برسد؛ چون آن راه دیگری است. نویسنده میخواهد به تصویری از ایرانشناسی برسد. این تفکیک، خیلی مهم است که ایران و ایرانشناسی را دو مقوله بدانیم. نه اینکه این دو با هم مرتبط نیستند؛ قطعاً با هم ارتباط هستیشناسی دارند، اما ایرانشناسی، دانش است. زند میخواهد بگوید که این دانش چه ویژگیهایی دارد و این دانش نسبت به ابژهی دانش خودش چگونه است؟ از این راه، هدفش رسیدن به نقشهای مفهومی از دانش ایرانشناسی است.
به سخن فاضلی، یکی از ویژگیهای خوب کتاب دکتر زند آن است که گفتمان ایرانشناسی را بسط میدهد و دیگر آنکه ایرانشناسی را از آن چیزی که شرقشناسی نام دارد، متمایز میکند. ایرانشناسی چیزی نیست که شرقشناسان ابداع کرده باشند. این هم که گفته میشود ایرانشناسی فرزند استعمار بوده است، سخن درستی نیست و دکتر زند این دو را از هم جدا دانسته و توضیح داده است که ایرانشناسی با شرقشناسی تمایز و تعارض دارد. ارزیابی او هم انتقادی است.
فاضلی با اشاره به اینکه ایدههای کتاب «ایرانشناسی» بسیار خوب است و نکتههایی دارد که خواننده لذت متن را تجربه میکند، افزود: این کتاب مفهومی را ابداع کرده است و تأملاتی دارد که ما را به فکر میاندازد. در چندسال اخیر، ایران و ایرانشناسی دوباره متولد شده و ایران، دوباره برای ما ایرانیها اهمیت پیدا کرده است. کتابهای ایرانشناسی نیز رونق دوبارهای گرفتهاند. مردم، به موضوع ایران بازگشتهاند؛ به نوروز و دوره ساسانی و به تمام مؤلفههای وجودی خودشان فکر میکنند. کتاب «ایرانشناسی» در فضایی امروزی متولد شده که دوره و فضایی است که هویت ایرانی، تاریخ انسانیِ انسانِ ایرانی توجهبرانگیز شده و دوباره ذهن جمعی ایرانیان بیدار شده است و اندیشمند و نویسنده و محقق ایرانی درباره ایران سخن میگوید و پرسش ایران را بار دیگر مطرح میسازد.
کتاب «ایرانشناسی» یک رخداد است
شهرام یوسفیفر، دانشآموخته رشته تاریخ، پژوهشگر و رییس هیاتمدیره انجمن تاریخ ایران، از سخنران دیگری بود که ارزیابی خود را درباره کتاب «ایرانشناسی» با مخاطبان نشست درمیان گذاشت. او در آغاز سخنانش گفت: گاه نسبت به ایرانشناسی قضاوتهای کمابیش نامهربانانهای وجود داشته است. گاه از ایرانشناسان توقع داشتهاند که مُبلغ باشند و تبلیغ کنند. گاهی هم ایرانشناسان را با اتهامهایی راندهاند. بنابراین عرصه ایرانشناسی، پُرچالش است. بهنظرم برخوردهای سیاسی و ایدئولوژیکی که در خصوص این روش شناختِ خودمان وجود دارد، منشاء چنان موضعگیریهای متناقضی بوده است.
یوسفیفر در ادامه افزود: آنچه کتاب زند را مهم میسازد، دفاع از ایرانشناسی است. به این معنا که ایرانشناسی صرف نظر از همه مباحث متناقضی که در کارنامه و پیشینهاش وجود دارد، یک روش مستقل برای شناخت انسان ایرانی و جامعه ایرانی است. مبتنی بر فهم تاریخی این دو موضع هم است. هنگامی که بحث تاریخی پیش میآید، خیلی از موضوعات درباره مسائل ایران دگرگون میشوند. بدان سبب که فهم تاریخی، فهم مستقلی است. آنچنان که بودهایم و زندگی کردهایم، نیازمند شناخت است تا بدانیم که چگونه باید زندگی کنیم. این دریافت را شناختِ تاریخی به ما میدهد. شناختِ وضع حال، بدون بررسی پیشینههای تاریخی، البته دشوار است. اما شناخت تاریخی یکی از رادیکالترین و سرسختترین نوع دانشها را در اختیار میگذارد که بیرحمانه میبُرد و زیر نقد علمی، بسیاری از انگارههای مسلط و بسیاری از آنچیزی را که به صورت مُتصلب به آن چسبیدهایم، جدا میکند. نقد تاریخی، بیمهابا به انسان آگاهی میبخشد. البته میدانیم که چنین روش و رویکردی خوشآیند نیست.
این سخنران نوشتن کتاب «ایرانشناسی» را هوشمندانه دانست و در ادامه گفت: بحثهایی که درباره هویت و خُلقیات و دیگر مباحثی که در این کتاب مطرح شده است، به نظر من یکی از مهمترین دغدغههای کنونی ماست. امروز ما با سوالات بسیار و مفصلی دربارهی چگونگی و چرایی وضعیتمان مواجه هستیم. این کتاب از منظر طرح آن مسائل و پرداختن به آنها، هوشمندانه برخورد کرده است. ما یکجا بحث روششناسی و رودیکرد به موضوع را داریم و یکجا بحث کاستیها را تا بدانیم چه حوزههایی از چشم افتاده است. هوشمندی در فهم مسائل کنونی و پرداخت خردمندانه به مسائل، تیزبینی میخواهد که خوشبختانه در این کتاب وجود دارد.
یوسفیفر در ادامه افزود: این کتاب، یک رخداد است. ایرانشناسیکردن، یعنی مطالعات ایرانشناسی، با خودِ ایرانشناسی سازمانیافته، دو تا است. زند تحصیل سیستماتیک ایرانشناسی دارد. به این معنا که برخورد روشمندانه و آکادمیک با موضوع دارد. مطالعات ایرانشناسی آکادمیک، با مطالعات غیر آکادمیک متفاوت است. بیشتر ایرانشناسان مطالعات منظم آکادمیک نداشتهاند. آنها با مورد خاصی از ایران آشنا شدهاند و شروع به مطالعه کردهاند. اما اینکه کسی مطالعات ایرانشناسی داشته باشد، او را در مواجهه با ایرانشناسی دارای بینشی میکند که متفاوت است. از این دید است که میگویم کتاب زاگرس زند یک رخداد است.
یوسفیفر درباره دشواری بررسیهای آکادمیک تاریخی گفت: این کتاب از جهت مطالعه و تدوین، کتاب پُرمرارتی بوده است. مطالعه تاریخی اصولاً طاقتفرسا، دشوار و مردافکن است؛ چون بسیاری از نتایجی را که دیگران به آن رسیدهاند، باید از نو توجه و استنباط کرد. مطالعه روشمند و آکادمیک درباره تاریخ ایران تقریباً نادر است. مطالعات تاریخی کم نداریم، اما اینکه روشمند باشد و نظریه از آن استخراج بشود، بسیار اندک است. این دشواری بدان سبب است که تاریخ ایران، تاریخی بسیار غنی از نظر تجربه زیسته انسانِ ایرانی است».
شهرام یوسفیفر در پایان سخنانش گفت: برخورد زاگرس زند با کارنامه ایرانشناسان کهن و جدید، یک برخورد و گفتوگوی دانشورانه است. فراخواندن همه کسانی است که درباره ایران نوشتهاند. این گفتوگوی دانشورانه بسیار ارجمند و ارزشمند است. یک فراز مهم کتاب او نیز آن است که تکلیف حوزه ایرانشناسی با شرقشناسی را مشخص کرده است. یکی از مهمترین درهمرفتگیها و مشکلاتی که در حوزه ایرانشناسی وجود دارد این است که بخش عظیمی از میراث شرقشناسی بر حوزه ایرانشناسی بار میشود و در نتیجه ما را در فهم کارنامه ایرانشناسان با مشکل مواجه میسازد.
مساله بازسازی ملی در دوره ساسانیان
آرزو رسولی، دانشآموخته تاریخ ایران باستان و استادیار دانشگاه، در پارهای دیگری از این نشست به بررسی بخش ایران باستان کتاب «ایرانشناسی» پرداخت و با ستایش از پژوهش زاگرس زند، گفت: ما ایرانیان سههزارسال است که به هویت خودمان آگاهی داریم. کمتر ملتی را میشناسیم که چنین آگاهی تاریخی داشته باشد. ما همیشه میدانستهایم که ایرانی هستیم؛ این را از دوره هخامنشیان میدانستیم. اما امروز با یک بحران هویتی روبهرو هستیم. بهنظر من کتاب زند میتواند چنین خلایی را پُر کند.
رسولی در ادامه سخنانش افزود: از ویژگیهای کتاب زند که بسیار بر آن تأکید کردهاند، آن است که ما برای شناخت خودمان، هم باید نگاه به درون داشته باشیم و هم ببینیم دیگران درباره ما چه گفتهاند. بحث خیلی جالبی که دارد این است که چرا از هیچکدام از این دو مورد بینیاز نیستیم. تحلیلهای دقیقی هم بهدست دادهاند. برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم. جامعه ما در گذشته بسیار خودشیفته بود و از خود تعریف میکرد و میگفت ما فرهنگ غنی و تمدن باشُکوهی داریم. درست برعکس، امروز همه دارند میگویند که ما مردم بدی هستیم و هر چه بر سرمان بیاید، حق ماست. هیچکدام از این دونگاه، منصفانه نیست. زند بهدرستی اشاره کرده که ما باید به یک نگاه و ارزیابی منصفانه برسیم.
این سخنران با اشاره به گستردگی پژوهش زند و راهگشا بودن کتاب او گفت: مولف در کتاب خود سوژههای بسیاری برای پژوهش بهدست داده است. مثلاً بهدرستی اشاره کرده که ما در مورد اساطیرمان کار نکردهایم. درست هم میگویند. اساطیر، هویت ماست. مردمشناسی، جامعهشناسی و جهانبینی یک مردم را میشود از اساطیر آنها استخراج کرد. در بحث اساطیر، ما بیشتر به بازگویی اسطورهها پرداختهایم. کاری مانند «تراژدی قدرت در شاهنامه» کتاب مصطفی رحیمی یا مقاله «بُنبست فکری کیخسرو و فساد قدرت سیاسی” نوشته استاد مرتضی ثاقبفر، انگشتشمار هستند. من یادم میآید که در مجله «نامهی فرهنگستان» سهشماره پیاپی درباره این مصراع شاهنامه که: «اگر تندبادی برآید ز کُنج» مقاله چاپ شد که «کُنج» درست است یا: «کَنج»! ما به این بحثها احتیاج نداریم. باید از اسطورههامان، جامعهشناسیمان را بیرون بکشیم و بینش فکریمان را بیابیم. ما نیازمند شناخت خود هستیم.
رسولی با اشاره به نکتههای پژوهش مهمی که در کتاب «ایراشناسی» میتوان یافت، گفت: از جمله بحثهای مهم کتاب، درباره سنگنوشتههای هخامنشی است. بهدرستی گفتهاند که آن سنگنوشتهها هم محصول هویتی هستند و هم هویتسازند. اشاره کرده که داریوش بزرگ هم هویتشخصیاش را در کتیبه مینویسد و هم هویت خاندانی و دودمانیاش را میگوید و هم میگوید که من پارسیام. هم نژادش را میگوید و هم میگوید که من ایرانیام. کسانی که میگویند آریاییها بومی فلات ایران بودند و مهاجرت آریاییها افسانه است، درباره این سند داریوش بزرگ که پیش از آن هیچوقت نامی از ایران نبوده است، چه میخواهند به ما بگویند؟ ما باید براساس اسناد سخن بگوییم.
رسولی درباره سنت شنیداری فرهنگ ایرانی گفت: یکی از مسائلی که در فرهنگ ما همیشه بوده است، سنت شفاهی است. ما به این سنت خیلی اهمیت میدادیم. همیشه انتقاد میشود که چرا ما ننوشتهایم؟ اتفاقاً نوشتن زیاد داشتهایم. اما به دستنیامدن منابع دلیل بر نبودن نیست. اگر آثار مورخان کلاسیک را بخوانیم، آنها دقیقاً از وجود دبیران در نظام شاهنشاهی ایران سخن گفتهاند؛ دبیرانی که ثبت و ضبط وقایع میکردند. اما ایرانیان سنت شفاهی را درستتر میدانستند و میگفتند که کتاب از بین میرود، کمااینکه از میان رفته است. اما میتوان با سنت شفاهی آیینها را حفظ کرد.
از دیگر موضوعاتی که رسولی به آن اشاره کرد، اهمیتی است که زاگرس زند در کتابش به پیوند هویت و خلقیات ایرانی داده است. این سخنران گفت: بهنظر من هویت و خلقیات ایرانی درپیوند است. یکی دیگر از موضوعات مهم کتاب زند، مساله بازسازی ملی است که در دوره ساسانیان روی داد و رهآورد اشکانیان بود. هرچند جای سلوکیان در این کتاب خالی است.
آرزو رسولی در پایان سخنانش گفت: کتاب «ایرانشناسی» نشان میدهد که ما چقدر در شناخت خودمان از درون و نیز از نگاه دیگری، کوتاهی کردهایم و تا چه اندازه برای ساختن جامعهای بهتر نیازمند خِردورزی هستیم.
رونمایی از کتاب «ایرانشناسی»
پایانبخش نشست رونمایی از کتاب «ایرانشناسی؛ هویت، فرهنگ و خلقیات ایرانی»، سخنان کوتاه نویسنده اثر- دکتر زاگرس زند- بود. او از استادانی که ارزیابی خود را از کتاب او بازگو کردهبودند و همچنین بانیان نشست (موسسه فرهنگی سمرقند، بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان و مجموعه فرهنگان اندیشه) سپاسگزاری کرد و شوخطبعانه گفت: طبق نظریه «مرگِ مؤلف» من ِنویسنده باید مُرده باشم. پس بهتر است سخنی نگویم!
پرسشوپاسخ و امضای کتاب، پایانبخش این نشست فرهنگی بود. گردانندگی نشست یادشده را شهرزاد مفرد برعهده داشت.
آیین رونمایی از کتاب تازهچاپ «ایرانشناسی؛ هویت، فرهنگ و خلقیات ایرانی» نوشته زاگرس زند، با حضور استادان ایرانشناس و تاریخشناس، بهکوشش موسسه فرهنگی سمرقند، بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان و مجموعه فرهنگی فرهنگان فرشته، و شماری از دوستداران فرهنگ ایران برگزار شد. در این نشست، استادان سیدمحمد بهشتی، نعمتاله فاضلی، شهرام یوسفیفر، آرزو رسولی سخنرانی کردند و ارزیابی خود را از کتاب زاگرس زند با شرکتکنندگان نشست درمیان گذاشتند. این نشست با استقبال چشمگیر علاقهمندان به مباحث ایرانشناسی روبهرو بود.
کتاب «ایرانشناسی؛ هویت، فرهنگ و خلقیات ایرانی» به تازگی از سوی نشر نگاه معاصر منتشر و پخش شده است. این کتاب دربردارنده شانزده گفتار پژوهشی درباره هویت، منش، خلقیات ایرانیان و بررسی پژوهشهای ایرانشناسی و شرقشناسی و نکتههای بسیار دیگر در شناخت کیستی و چیستی ایرانیان و نقد نظریهها است.
منبع: ایبنا