میراث مکتوب – آنچه در این نوشتار از نظر خوانندۀ محترم میگذرد، برداشت نویسنده از مطالعۀ کتاب تاریخ جهانگشا و معلومات و اطلاعاتی است که از گفتهها و نوشتههای دیگران به مرور زمان اندوخته است و مقصد از بیان آن در «همایش نکوداشت عطاملک جوینی»، عرضه نکتههایی است که در ارزش و فواید این نمونۀ فخیم نثر فارسی در دورهای از ادوار تاریخی ایران با «رویکرد کلنگرانه» مطرح شده و توجهی است که مؤلف در نگارش شرح وقایع و سرگذشتها، به فلسفۀ تاریخ داشته و از سر تاریخ ادبی ایران بهره گرفته است و هم از مباحث مهمی است که صرفنظر از جنبههای تاریخی و ادبی، زمینۀ بسیار مطلوب و هشداردهنده و عبرتآمیزی برای دولتمردان در همۀ اعصار است.
***
بیهیچ گمان و گزافه یکی از متون با ارزش و پراهمیت در گسترۀ تاریخ و ادب ایران و شایستۀ درنگ، «تاریخ جهانگشای» اثر علاءالدین ابوالمظفر عطاملک بن بهاءالدین محمد جوینی (۶۲۳ـ ۶۸۱ق) دبیر، دولتمرد و مورخ نامی روزگار مغول متولد جوین است. اجدادش همواره از صاحبان متنفذ و مؤثر دیوانها طی قرنهای پنجم، ششم و هفتم هجری قمری و متصدی مناصب پر اهمیت حکومتی در زمان سلطان جلالالدین آخرین خوارزمشاه و اوگتای خان بودند.
عطاملک از جوانی وارد کارهای دولتی شد و به خدمت امیر ارغوانآقا ـ حکمران خراسان ـ درآمد و دو بار همراه وی به قراقروم ـ مرکز مغولستان ـ سفر کرد. در همین سفرها بود که با احوال مغولان آشنا شد و اطلاعات جامعی دربارۀ مغولان اندوخت که بعدها دستمایۀ تألیفش در باب فتوحات آنان گردید که به تاریخ جهانگشا شهرت یافت. مؤلف در تاریخ جهانگشا با توجه به برخورد تاریخی مغولان و اسماعیلیان، به گروه اخیر نیز پرداخته است.
باری، عطاملک در سال ۶۵۴ق که هلاکوخان به خراسان آمد، به خدمت او پیوست و در جنگهای وی با اسماعیلیان الموت و خلیفۀ عباسی در بغداد همراهش شد و با جلب رضایت هلاکو توانست قسمتی از کتابخانۀ الموت را مشتمل بر کتابهایی ارزشمند و نادر از نابودی نجات دهد. جوینی همچنین در سقوط بغداد (۱۲۵۸م) هلاکو را همراهی کرد و سال بعد به مصدر فرمانداری بغداد، جنوب بینالنهرین و خوزستان منصوب شد و تا مدتها در این سمت بود و به آبادی عراق همت گماشت.
سرانجام او و برادرش شمسالدین محمد صاحب دیوان، در دوران پادشاهی آباقاخان، دچار سعایت و دسیسۀ مجدالملک یزدی شدند و خانوادهشان بر سر این کار تباه شدند و خود گرفتار حبس و مصادرۀ اموال گردید.
روایت این وقایع در رسالۀ «تسلیه الاخوان»، دیگر اثر بازمانده از عطاملک که بسیار کمتر از تاریخ جهانگشا مورد توجه قرار گرفته، آورده شده است و عطاملک به شرح رنجها و آزردگیهای خود در پی اختلافات و کشاکش با مجدالملک یزدی و همچنین شکنجهها و دوران حبس خود پرداخته است. عطاملک بعدها به این رساله متممی بینام اضافه کرده و چهرۀ واقعی قاآن را در قالب حکایت غصب هزاران دختر ایرانی و بیحرمتی به آنان در حضور پدران و مادرانشان نمایانده است.۱
عطاملک در ساختار این اثر با احراز ابزار ضروری برای تحریر آن مثل احاطه به اطلاعات جامع و مانع در زمینهها و عرصههای گوناگون عهد مغول، تسلط کامل به زبان و پشتوانههای آن و دانستن مناسبات اجتماعی حاکم بر روابط میان انسانها، همچنین آگاهی و تسلط و اشراف مطلوب به قرآن و احادیث و ادبیات فارسی و عربی و ذوق ادبی و هنری، توانسته از این ارکان مهم در جای خود به مناسبت و به اصطلاح «مطابق با مقتضای حال»، استفاده در خور و شایسته کند.
محتوای جهانگشا
«تاریخ جهانگشای» کتابی است در سه مجلد که توسط مؤلف، نظام گرفته است. مجلد اول شامل شروع کار چنگیزخان و یاساهای چنگیزی و تاریخ قوم اویغور و فتوحات چنگیز در ماوراءالنهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهیان و سلطنت اگتای و گیوک و احوال جوجی و جغتای؛ جلد دوم مشتمل بر سلاطین خوارزمشاهی، قراختاییان و حکام مقول ایران، و مجلد سوم حاوی تاریخ منگوقاآن و اردوکشی هلاکو به ایران و شرح تاریخ اسماعیلیه تا سال ۶۵۵ قمری و سرگذشت و سرانجام حسن صباح است.
تاریخ جهانگشا، به دلیل اشراف جوینی بر جزئیات امور حکومتی،بیواسطگی نقل و روایت او و آگاهی کامل وی از چند و چون امور دولتی بهویژه به سبب منصب وزارتی که داشته، به گفته صاحبنظران، دقیقترین، مهمترین و مستندترین کتابی است که تاریخ حمله مغول و دوران پس از آن تا سقوط حسن صباح را شرح داده است.
ابن اثیر ـ مورخ معاصر جوینی ـ در ابتدای بخش تاریخ مغول در کتاب مفصل «الکامل» میگوید: سالها جرأت نمیکرده یا به خود اجازه نمیداده و برایش آسان نبوده که مصائب وحشتناکی را که به همنوعانش وارد شده، شرح دهد؛ در حالی که جوینی در خدمت حاکمان مغول بوده این ملاحظه را ندارد و گاهی هم اربابان مغولی خود را تحسین و تمجید کرده است، اما به گفته بهار از شیوه مرسوم زمان تجاوز نکرده است.۲
باید این نکته را در نظر گرفت که تاریخ جهانگشا یک تاریخ دولتی دوران مغول است و مشتمل بر مدح و ثنای مغولان نیز هست، در عین حال که نویسندهاش در مواردی نیز، لحنی و بیانی مایه گرفته از پایداری و مقاومت مردم ایران دارد و افشاگر بخشی از وحشیگریها نیز شده است.
تاریخ جهانگشا به ویژه مجلد اول و دوم، بسیار مستند و دقیق است و از این نظر ارزش معتبر و بالایی در تحقیقات تاریخی دارد. دید دقیق نویسنده نسبت به دیوان حکومت مغول، خوارزمشاهیان و تشکیلات اسماعیلیان، شناخت پراکنده از اعیان و رجال دوران، ساختار فرهنگی ـ اجتماعی و اقتصادی و عادات و رسوم قدیم و قوانین وضع شده چنگیز (معروف به یاسا) و فتوحات در ایران آن زمان و بسیاری از اطلاعات مفید دیگر، از امتیازات و فواید تاریخی این کتاب است. همچنین آشکار کردن پردههایی از تاریخ ایران در زمان مغول از آن نظر که کمتر کسی در آن دورۀ استیلا، جرأت بیان آن را داشته است و نیز وجود اسامی خاص فراوان از اعلام و اشخاص و اماکن گرفته تا اطلاعات دقیق جغرافیایی و توصیف بعضی از افراد مفقود که جملگی بر ارزش این کتاب افزوده است.۳
سبک جوینی
مؤلف به سراسر قلمرو مغول سفر کرده و بسیاری از وقایع را به چشم دیده یا از معتبران شنیده و شرح داده است و فقط به ذکر حوادث اکتفا نکرده، بلکه سبب ایجاد فتنهها و شکستها را ذکر کرده و فتحنامهها را عینا ضبط نموده و درباره شرح مذاهب و ادیان و تنظیم روایات آن، دقت بسیار به کار برده است و نیز برای جالب ساختن تاریخ و ایجاد جاذبه برای خواننده، حکایات شیرینی به آن آمیخته و شواهد قابل اعتنایی به نظم و به نثر به زبان فارسی یا عربی به آن افزوده است و از اشعار بزرگان و سرآمدان ادب فارسی همچون نظامی، سنایی، خیام، فردوسی، انوری، فاریابی، مسعود سعد و ابوسعید ابیالخیر، هنرمندانه بهرهها گرفته است و هر چند سبک انشا، تا اندازهای متکلفانه است، اما حقیقت تاریخی در آن، فدای لفظ نشده است؛ هدفی که بعدها ابنخلدون(متوفی ۸۰۸ ق) در تحریر اثر تاریخی خود به نام «کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر» که در فضیلت علم تاریخ است به کار بسته و اساسا فلسفه تاریخ و چرایی و چگونگی هر پدیده و حادثه، مدنظرش بوده است و در قرن حاضر، فیلسوف و ریاضیدان برجسته انگلیسی برتراند راسل نیز به آن توجه کرده است.۴
تحلیلی از اعمال نسنجیده و بیتدبیری سلطان محمد خوارزمشاه و بیکفایتی عوامل او در برابر تجار و سفرای چنگیزخان که موجب حمله و هجوم و تاخت و تاز مغولان به ایران شد و هزاران نفر از مردم بیگناه و حتی حیوانات کشته شدند و آتشسوزیها و خرابیها به بار آورد و به نابودی مراکز فرهنگی و علمی انجامید، از آموزهها و عبرتهای بسیار مهم تاریخی است که زمامداران هر عصر متوجه باشند که در خصوص حساسیتهای دول خارجی، نامتعادل رفتار نکنند و ناسنجیده سخن نگویند، بلکه با برنامهریزی و زمینهچینی و به شیوهای سنجیده و اندیشیده و آموختاری و انگیختاری بگویند و بنگارند و رفتار کنند که عزم بیگانگان را به آسیبرسانی برنینگیزند و از دسیسهها دور باشند و فرهیختگان به مهاجرت از نتیجۀ جنگ و وحشت و بیخردی مسئولان روی نیاورند.
جان کلام و مغز سخن در این مقاله، اشاره به همین پیام است و یادآوری بیتدبیری محمد خوارزمشاه در قتل سفیران و تاجران چنگیز که حمله و تاخت و تاز او را دامن زد و گرفتاریها و دربدریهای غریب پدید آورد. به استناد قریب به اتفاق مورخان، قتل عام مردم، کشتار و فرار گستردۀ عالمان و دانشمندان، غارت اموال، آوارگی صاحبان حرف و پیشه از شهر و دیارشان و بیحرمتی به زنان و دختران و حتی زنان شوهردار که به اجبار راهی دربار ایلخانیان مغول میشدند و ظلم و ستم غیرقابل احصا و دزدی و زراندوزی که پیشۀ هر مأموری شده بود و مرگ غیرطبیعی اغلب وزیران این روزگار از راه بدگویی مخالفان و برهم خوردن مراکز تحقیق و تعلم و انحطاط عقلی و فکری و فروریزی امور مالی و خطوط اقتصادی و نابودی اراضی و زوال کشاورزی، از نتیجۀ اوضاعی بود که حملۀ مغول سبب شد.
صداقت مورخ
جوینی هر چند آزادی عمل چندانی نداشت، چون میدانست بستن قلم و زبان، انسانها و او را از عالم شرافت به درجۀ بَهایم سقوط میدهد، با صداقت و بیطرفی، به بیان و ذکر وقایع و تحلیل درست از علل و چون و چرای پدیدهها پرداخته و با درک این موضوع، خدمت ارزشمندی کرده است که دانستن آن برای زمامداران هر عهد میتواند به حفظ هویت و فرهنگ ایرانی منجر شود. به نظر میرسد که او سعی در هدایت افراد جامعه به خردورزی و حفظ زندگی و آبادانی و ترویج خوی فرهنگ دوستی برای همه اعصار داشته است و با همین هدف، ضمن توصیف حالات اشخاص و نمایش صحنههای نبرد و طبیعت و انعکاس اعمال انسان با تصویری از ناپایداری روزگار و سرانجام قدرتطلبان، نتیجۀ حکومت افراد نالایق که حد و اندازه خود را نمیدانند، بنمایاند و همچنین با پیوند دادن شعر یا نثر در میان رویدادها از نظر لفظی و معنوی، رابطه دلپذیری ایجاد کند و تاریخ جهانگشا را به جز ارزش تاریخی، به لحاظ ادبی نیز ممتاز گرداند.
پیوند ادب و تاریخ
جوینی در نگارش تاریخش حتیالمقدور از اغلب شگردهای ادبی استفاده کرده است؛ از صنایع بدیعی، لفظی و معنوی با بسامد زیاد گرفته تا شگردهای بلاغی اعم از کنایه، استعاره، مجاز، تشبیه و حسآمیزی و جز آن. در توصیفات و شرح وقایع نیز، به آرایهها توجه بهسزا نموده، به طوری که این توجه موجب شده است که به گفته سخنسنجان، بخشهایی از جهانگشا که متضمن توصیف هستند، مشحون از انواع آرایههای ادبی و جزو زیباترین قسمتهای نثر جوینی باشد و مورخانی مانند وصّافالحضره و خواجه رشیدالدین فضلالله در «جامعالتواریخ» از آن پیروی کنند و شیوه دیگران و عبرت آیندگان واقع شود.
آموزههای دیگری که از تجربه تاریخی و مطالعه دقیق مکتوبات تاریخی نظیر کتاب تاریخ جهانگشای جوینی در روزگار معاصر میتوان آموخت و توجه به آن از کارهای اساسی و واجب دولتمردان در اداره جامعه و کشور و صیانت از ثروت ملی و سرمایههای انسانی و اجتماعی است، به رسمیتشناختن حقوق مردم و اعتنا به کرامت و جان انسانها و میزان اعتماد عمومی و اجتماعی آنان و مشارکتشان در تصمیمگیریهاست که جلوههای گوناگون دارد.
درسهای جوینی
نکته حائز اهمیت در این زمینه و ادعای بالندگی و حرکت صعودی معطوف به پیشرفت و کمال، تشکیل احزاب است؛ یعنی زمینه ایجاد مشارکت علایق مختلف در روند تصمیمگیری، سیاستگذاری و اجرای مؤثر آنها که موردی قابل اعتماد برای تعلیم تدریجی انسانها و رویکارآمدن برترینهای اعضا برای شرکت در انواع انتخابات و پذیرش مسئولیتها و مدیریتها خواهد بود و در نهایت، کشور را به سوی مردمسالاری و نهادینهکردن این نیاز ضروری سوق میدهد و مردم را در برابر هر خطر و تهدید ملی که بارها در کشورمان تجربه کردهایم و عبرت نگرفتهایم، امنیت میبخشد.
اولیهترین حقوق مردمی و از نشانههای مردمسالاری، داشتن حزب است؛ ساختاری که رئیس قوه مجریه و نمایندگان ملت در ارکان مملکت بر اساس فرایند رقابتهای حزبی برای مدتی محدود برگزیده میشوند و بهترین طریق برای اداره جامعه و راه بردن آن نیز این است که استبداد نباشد و مردم بر حقوق خود مسلط باشند و قانون برای همه اعمال گردد.
احزاب نقش مهمی در تقویت حاکمیت عمومی و جلوگیری از فساد و بده بستانهای نادرست و پنهانکاری و لاپوشیسازی دارند و یکی از بهترین ابزارها برای اعمال مردمسالاری در انتخابات عادلانه است. تجارب تاریخی و مطالعات اجتماعی و نشانهها و اسناد تاریخی نشان میدهد مملکتی قادر است مدعی شایستهسالاری و احراز امنیت در ارکان مدیریت خود و قابل احترام و اعتماد باشد که از سوی حاکمیت، فضای مناسبی برای به رسمیتشناختن و اعتبار دادن به نظر دیگران وجود داشته باشد؛ امری که در دنیای امروز در احزاب نیرومند تحقق مییابد. استفاده از نظرهای مختلف حزبها و گروهها در امور سیاسی کشور بهعنوان دقیق کلمه ـ نه به عنوان نهادی عاریتی و ابزاری ـ فراهم شود و از توان و ظرفیتهای نیروهای کارآمد در ساختار و هدایت کشور، استفاده شایان گردد تا از خسرانی پر آسیب و پرهزینه که نبود آنها بر روند نظام و منابع انسانی و معنوی و مادی به وجود میآورد، جلوگیری شود و امکان بروز پدیده تکروی و خودمحوری و برتربینی قدسی پیش نیاید؛ چنانکه به روایت جوینی بارها و بارها چنین موقعیتهایی در عصر خوارزمی و خاصه دورۀ ارتباط با حکوت نوخاسته و تازهنفس مغول پیش آمد و خوارزمشاه با خودکامگی و نادیده گرفتن آرای دلسوزان ـ ازجمله پسرش جلالالدین ـ کار را به آنجا رساند که خود گزارش میکند. این است که یکجا خردمندانه هشدار میدهد:
مکن شهریارا، جوانی مکن
به خون و بلا، کامرانی مکن
دریغا که گوش شنوایی نبود و شد آنچه شد. بدیهی است که در روش مطلوب و موردنظر دنیای امروز، مجامعی برای تشکیل مجالس رایزنی تشکیل میشود و بهترینها بهعنوان نامزد نمایندگی در امور مختلف معرفی میشوند و مردم به سهولت میتوانند نظام فکری و رفتاری آنان را رصد کنند و شناخت نسبتا کاملی از آنها به دست آورند تا افراد آگاه و مؤمن و دارای علم و مهارت کافی که دانش و قدرت و محبت را با هم داشته باشند و دیدشان به افق مال و جاه و تجارت و تعصبات محدود نباشد، فرصت مییابند مصدر و مدیریت منابع فرهنگی و تولیدی قرار گیرند. چه خوش گفته است فریدون گرایلی:
تاریخ چیست؟ آینۀ روزگارها
در آن ز ننگ و نام توانی نشان گرفت
تاریخ را به دیدۀ عبرت هر آن که خواند
از دستبرد حادثه، خط امان گرفت
تاریخ نیست شرح جدال گذشتگان
افسانهها که رنگ خیال و گمان گرفت
در کارنامۀ بد و خوب گذشتگان
بنگر که درس باید از آن ارمغان گرفت
خون شد دلم درین شب غمگین بیسحر
چون آسمان که رنگ بخار و دخان گرفت
پینوشتها:
۱ـ تاریخ جهانگشا، ص۴۱۵٫
۲ـ سبکشناسی، ج۳، ص۵۲ـ ۵۳
۳ـ تاریخ جهانگشا، ج۲، ص۸۷
۴ـ نیز نگاه شود به گنجینه سخن، ج ۴، ص۴۹ ـ ۵۰؛ بازتاب شاهنامه در تاریخ جهانگشا، ص۱۰۲ـ ۱۰۸؛ سبک شناسی، ج۳، ص۵۲ـ ۵۳
منابع و مآخذ
۱٫ آثار جوینی و رشیدالدین به عنوان تاریخ مغول، جان اندرو بویل، سخن، دوره ۲۳، ش۵، فروردین ۱۳۵۳٫
۲٫ امپراطوری مغول و ایران، ابراهیم تیموری، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷٫
۳٫ بازتاب شاهنامه در تاریخ جهانگشای جوینی، مرتضی مقصودی و ابوالقاسم رادفر، کهننامه ادب فارسی (پژوهشگاه علوم انسانی)، ش ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۰٫
۴٫ بازخوانی جهانگشای جوینی و سایر اسناد تاریخی حمله مغول، پیام بهارستان، ۱۳۹۱
۵٫ تاریخ ادبیات ایران و جهان، عبدالحسین فرزاد، تهران، دفتر تألیف کتب فارسی، ۱۳۹۳٫
۶٫ تحریر نوین تاریخ جهانگشای جوینی، محمود ثروت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۸٫
۷٫ تاریخ جهانگشا، عطاملک جوینی، محمد رمضانی، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶ر تصحیح احمد خاتمی، تهران، علم، ۱۳۸۴٫
۸٫ تاریخ جهانگشا، عطاملک جوینی، محمد قزوینی، تهران، کتابخوان، ۱۳۶۷٫
۹٫ تاریخ مغول، عباس اقبال، تهران، امیرکبیر ۱۳۸۴٫
۱۰٫ تاریخ و صاف، عبدالله بن فضل الله و صاف الحضره، چاپ سنگی، بمبئی ۱۲۶۹، ج۱٫
۱۱٫ سبک شناسی، محمدتقیبهار، ج۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵ ـ ۱۳۷۵٫
۱۲٫ گنجینۀ سخن: پارسینویسان بزرگ و منتخب آثار آنان، ذبیحالله صفا، تهران ۱۳۵۳ش، ج۴٫
۱۳٫ نمودهای برجسته هویت ایرانی در تاریخ جهانگشا، محمد علیجانی و سعید بزرگ بیگدلی، کهننامه ادب فارسی (پژوهشگاه علوم انسانی)، ش۱، بهار 1392
دکتر قاسم صافی ـ استاد دانشگاه تهران