کد خبر:10183
پ
taheri-farhad_0_0

روزهای سنت و تجدد

روزهای سنت و تجدد – تأملی در «روزها» (سرگذشت) اثر محمدعلی اسلامی ندوشن.

میراث مکتوب – روزهای سنت وتجدد

تأملی در روزها (سرگذشت)

محمدعلی اسلامی ندوشن

جلد اول تا چهارم  1363- 1391

تهران ، انتشارات یزدان

فرهاد طاهری

یکی ازمحققان تاریخ معاصرایران برآن است اززمانی که بیهقی می خواست داد این تاریخ بدهد تا روزگاری که هوشنگ گلشیری سوگی برزمین سترون می نوشت وازروزی که شیخ فریدالدین عطار نیشابوری شرح حال اولیاء تصوف بازمی گفت تا دورانی که دکترغلامحسین صدیقی شرحی برآرای ارسطو می نگاشت …انگارهمواره محورومَفصَل مهمترین مباحث فرهنگی جامعه ما ، گاه به تصریح وگاه به تاکید ،زمانی به تلویح وزمانی به تقریب ، همین مسئله تجدد بود . وی درادامه سخن خود یادآورمی شود که تجدد را می توان سلسلۀ به هم پیوسته ای ازتحولات اقتصادی ، فرهنگی ، مذهبی ، زیبایی شناختی ، معماری ، اخلاقی ، شناخت شناسی دانست که مایۀ مشترک همه این تحولات، فرد گرایی است . این محقق همچنین یکی ازنشانه های بسیارمهم پختگی وقوام تازه یاب بحث تجدد درایران را دراین واقعیت سراغ می گیرد که شکل اساسی تبادل افکارونتایج تحقیقات اهل خبرت تحولی مهم یافته وازکتاب نویسی وکلی گویی به مقاله نویسی ونکته یابی جزئیات بدل شده است .(برای اطلاع بیشترنک : عباس میلانی ، تجددوتجددستیزی درایران ، ص 9-21)  آنچه در تعبیراین محقق درتبیین مقولۀ تجدد جلب توجه می کند مسئله «فرد گرایی»  و « نکته یابی جزئیات»  است . یعنی دومقوله ای که به ناگزیر درنوع ادبی «خود نگاشت نگاری وسفرنامه نویسی» هم مجال ظهورمی یابد ؛ بنابراین بی تردید باید شرح حال نگاری وسفرنامه نویسی را هم ازمظاهرعصرتجدد دانست وکسی هم که به مقولۀ فردگرایی یا «تأمل درخویشتن خویش» توجه ونکته ها و جزئیات روزهای رفته را حکایت می کند بی شک انسان متجدد عصرماست . مَثَل اعلای این انسان متجدد در روزگارما نیز ، به اعتبار وبه استنادآثاراو دردو حوزۀ شرح حال نگاری و سفرنامه نویسی، استاد دکترمحمدعلی اسلامی ندوشن است . پربرگ وپربارترین ِآثاراستاد نیز درقلمرو خودنگاشت نگاری وسفرنامه نویسی ، کتاب روزهای اوست . این اثرمصداق تمام عیاربه جلوه درآمدن  مقولۀ «فردگرایی » در ذهنیت نویسنده  و«نکته یابی جزئیات » در شرح ماجراهای زندگانی اوست . همچنین باید گفت   اگربخواهیم جان کلام وعصارۀ اندیشۀ نهفته در بیشترمجلدات  کتاب روزها را دریک جمله بنمایانیم درکمترجای آن می توان شاهد رویایی یا حضور سنت وتجدد نبود . البته این رویارویی یا حضور سنت وتجدد درکتاب روزها  ، بازتاب بی کم کاستِ زندگی وروزگارنویسندۀ کتاب روزهاست است که درسراسرحیات خود شاهد حضور سنت وتجدد دربسترزمان ومکان بوده است ؛ هم درروزگارسنت گرایی به سربرده و هم زندگی متجدد را به چشم دیده است، هم دردورافتاده ترین روستاها زیسته ،هم درپیشترفته ترین شهرها ایام گذرانده است . هم برپشت شترسفرکرده هم باجت ، هم به نوای نی چوپانان گوش داده وهم به کنسرت بتهوون … نکته ای که خود استاد اسلامی ندوشن نیز به صراحت بدان اذعان کرده است : 
«من خود درچهارنوع اجتماع زندگی کرده ام : دوران رضاشاهی؛دوران جنگ جهانی دوم تا 28 مرداد 1332ش؛ از28مرداد تا 22بهمن 1357؛ واکنون دراین دوران (1384)… ازهمان چهارده سالگی می بایست ازخانوادۀ خود دوربشوم وروی پای خودم بایستم .ثروت مختصری که خانواده من داشت به من اجازه داد که ادامه تحصیل بدهم ونخست دریزد ، سپس درتهران ، پاریس وچندی هم درلندن .بدین گونه ازسنتی ترین ده های ایران به بزرگترین شهرهای جهان پرتاب شدم وتوانستم دونوع زندگی متعارض را تجربه کنم.براثرآن ، این موهبت را یافتم که با دونوع فرهنگ سروکاریابم .یکی فرهنگ بومی کشورم ودیگری فرهنگ دنیای غرب .بنابراین زندگی من برسریک چهارراه خیمه زد : قدیم وجدید وشرق وغرب.»( برای اطلاع بیشترنک : رهاورد دیدارها ، «سخنرانی دکتراسلامی ندوشن دردیداربافرهنگیان یزد»، ص 79- 83) .پیش ازپرداختن به بررسی مقولۀ تقابل «سنت و تجدد» درکتاب روزها، شاید مروراجمالی مندرجات و فصول چهارمجلد این کتاب خالی از لطف نباشد :  جلد اول ، دربردارندۀ خاطرات نویسنده از1308تا 1318ش است . عوالم کودکی و توصیف زادگاه نویسنده وکانون خانواده وبیماری پدر، روابط ارباب ورعیتی وبیماری مادروسفربه عتبات عالیات، تحصیل درمدرسه ابتدایی ، آداب تحویل سال ونوروزوسیزده بدر، آمدوشد میان کبوده و سعید آباد ، تحصیل در مدرسۀ میر شارسان، مرگ پدردرقم، درمحضرآخوند روستا واقامه نمازوقرائت قرآن، ماجرای سربازگیری در روستا وپذیرایی ازصاحب منصبان نظامی، مناسک رمضان وشوق شنیدن ومطالعه قصص مذهبی وحکایات تاریخی ، درخشیدن بارقه های شعرفارسی وشیفتگی به سعدی وآشنایی با مثنوی مولوی ، واقعه کشف حجاب وتغییرلباس درروستا ، نخستین جوانه های عشق ودلدادگی ، محرم ورستخیزعام ، عزیمت به شهر و… از اهم مطالب این جلد است .

 جلد دوم ، متضمن مهمترین  سوانح عمر نويسندۀ  آن   ، ازشهریور1317تا شهریور 1323 ، است : عزیمت به شارسان وشرح منازل سفر، حال وهوای شهرازمغازهایش گرفته تا شوروحال شترها وچارواهای صبحگاهی حامل میوه وتره بار، آغاززندگی محصلی درکنارخانواده ای بیگانه، توصیف مدرسه شارسان، حکایات شب های درازشهروآیین وصلت ها ، اولین فراغت ازتحصیل وخاطره درگذشت شوهرعمه ومعمای مرگ، آغازسال تحصیلی و هم خانگی با خاله، درغم ازدست دادن آموزگارپیشین، هنگامه جنگ جهانی دوم وپیامدهای آن ،فراغت ازامتحان نهایی آخرسال وبازگشت به روستا، شمه ای ازشخصیت وآثارنسیم شمال، ورود به دبیرستان دینیاری واولین وآخرین جایزۀ ایام تحصیل، برافتادن ورفتن رضاشاه وآزادی وناامنی وتجدد خواهی ِپس ازوی ، مصاحبت با کتاب ومجله و آشنایی با ادبیات معاصرایران ، تحصیل دردبیرستان ایرانشهر، یادکرد عارف قزوینی ومیر زادۀ عشقی وفرخی یزدی، گذری به ادبیات غرب وبازگشت به روستا وتدارک روانه شدن به سوی پایتخت و…

جلد سوم ، خاطراتی ازشهریور1323تا آذر1334 را دربرمی گیرد : عزیمت به تهران وحال وهوای پایتخت، شبانروزی ودبیرستان البرز ورئیس ومعلمان آن ( دکترمجتهدی، ذبیح الله صفا، یحیی مهدوی، محمود صناعی، پرویزناتل خانلری و…) ودیدار با مهدی آذریزدی، درزمره اصحاب مجله سخن ویادگار، برگزاری نخستین کنگرۀ نویسندگان، ورود به دانشکده حقوق دانشگاه تهران، درحلقه ارباب ادب وآشنایی با صادق هدایت ونیما یوشیج ویارانشان ، اوضاع سیاسی ایران ، فارغ التحصیلی ازدانشکده واشتغال دردادگستری شیراز، خاطرات دوران تحصیل درپاریس ودانشگاه سوربن، سفری به لندن ودیداربا مسعود فرزاد ومجدالدین میرفخرایی وپروفسورآربری درانگلستان، فراغت ازتحصیل وبازگشتِ زمینی به ایران( ازمسیرژنو،ونیز، آتن، بلگراد، استانبول، ارزروم ، بازرگان) و…

جلد چهارم، درچهاربخش فراهم آمده است. بخش نخست ، خاطراتی است  ازمهمترین وقایع زندگانی نویسنده  از28مرداد 1332تا 22 بهمن 1357 ونیزمروراجمالی  حوادث سیاسی وفرهنگی ایران دراین برهه ازتاریخ است . حال وهوای تهرانِ پس ازسقوط مصدق، همکاری با مجله یغما وبنگاه ترجمه ونشرکتاب ، ادامه کارقضایی وحقوقی دردادگستری وسازمان برنامه ، درمصاحبت  سیاستمداران کهنه کارمنزوی ، درگذشت مصدق ، انتقال به دانشگاه تهران واستادی دانشکده ادبیات ،برگزاری کنگره سعدی وحافظ وجشن های 2500ساله درشیراز،  ایران درآستانه انقلاب ودیداربا دکترکریم سنجابی ودکترغلامحسین صدیقی و… عمده مطالبی است که دراین بخش برقلم محمد علی اسلامی ندوشن رفته است.

بخش دوم وسوم جلد چهارم ،  تاملات نویسندۀ روزها ست  درباب بعضی دیگرآثار وکتابهای  خود که ازاقبال خوانند گان برخورداربوده و نیزاظهارنظردرباره شماری شخصیت های سیاسی وفرهنگی است که  «درزندگی شناخته است » . بخش چهارم ، دربردارنده مقالاتی است با عناوین «چه شد که نظام شاهی فروریخت» ، «حسابرسی ازخود»،«حرف آخر»، «انسان متجدد وانسان واپس مانده».وقایع شمارمهمترین حوادث سیاسی وفرهنگی ایران ازمرداد1332 تا بهمن  1357 نیزدرهمین بخش آمده است .( برای اطلاع بیشتر نک: فرهادطاهری ، «مدخل روزها ازفرهنگ آثار»، درآیینۀ روزها، 203- 206).

اولین بار درکتاب روزها، ودرصفحات نخستین جلد اول  ، مقوله تقابل سنت وتجدد ازطریق حکایتی بسیارظریفی به ذهن خواننده متبادرمی شود :
«خود آسیابان شخصیت مهمی به حساب می رفت با سراپا وریش ومژه های گردآلود که ازآرد به سفیدی می زد .پابرهنه راه می رفت .گندم ها وجوها را پیمانه می کرد وپس ازآنکه تازه یعنی دستمزد خود را برمی داشت معادل آن آرد می داد .گاهی حرکت سنگ را تند می کرد وگاهی کندترودهانه دلو را تنظیم می نمود.حالتی به خود می گرفت که گویی یک صنعتگرماهرجانشین ناپذیراست »( روزها ،ص 20) تعبیر «صنعتگرماهرجانشین ناپذیر» درتوصیف آسیابان ده ، درواقع بیانگرنوع ذهنیت «تشخص بخشی وبرتری جویی و متفاوت انگاری » نویسنده  درخصوص حرفه ای متداول وسنتی است که بالحاظ کردن مسئلۀ «زمان» و «مهارت» ( دوامرناگزیردر «تجددِ معیشت »)  به چنین قضاوتی رسیده است .     
استاد اسلامی ندوشن درسراسرکتاب خود هرجا که مجالی دست داده ازپرداختن به «سنت وتجدد» یا اظهارنظردربارۀ مظاهرزندگی قدیم وجدید ( که عینیت آن رانیز در «آسایش وراحتی  » و« سختی و رنج » می بیند ، وگاه  هم ازراه تشبیه وتمثیل بازمی گوید  )  غافل نبوده است . او درکتاب روزها ضمن آنکه برای القای منظوربهترخود به خواننده درمقوله تبیین تحولات زندگی ، از مقابل هم قراردادن مظاهرتجدد درقبال سنت فارغ نیست؛ درهمه حال نگاهی صرفا روایتگرایانه نیز به مقولۀ سنت وتجدد ندارد .وی به هنگامی که به مقولۀ تجدد درزمینه های فرهنگی واجتماعی وآداب ورسوم توجه می کند اگر تجدد نوعی خدشه وارد آوردن به گذشته قابل احترام عامه مردم را موجب شده یا موجبات پریشانی فکری و آرامش خاطرآنان را فراهم آورده باشد روایتگری نویسنده ازآن البته  بی طنزودغدغه وفارغ ازنیش وکنایه وانتقاد نیست . درنظرنویسندۀ روزها ، تجدد البته تا جایی پذیرفتنی است وباید بدان دل داد که تقویت کننده وعامل پویایی وشکوفایی هویت وفرهنگ ایرانی باشد نه اینکه به تضعیف یا تحقیرآن بینجامد . شاید بارزترین جلوۀ مواجهه «سنت با تجدد» درکتاب روزها که خود نویسنده نیز ، واژۀ «تجدد» را به صراحت دراین موضع به قلم آورده و با به کارگیری عنوان« وزش باد تجدد»  به حکایتِ قضیه با نگاه منتقدانه وپرازطنزوکنایه پرداخته، ماجرای کشف حجاب درزادگاه نویسنده است: 
«سال 1314 یا 1315 بود که موضوع کشف حجاب وتغییرلباس به کبوده هم کشید وبخشدارتازه ای که خود را خیلی جدی نشان می داد به ده آمد واخطارکرد که باید مراسم کشف حجاب صورت گیرد …روزهفده دی برای انجام تشریفات تعیین شده بود که می خواستند درآن روزسراسرایران را به جامه تجدد ببرند … زن هایی که تمام عمربه آنها تربیت پوشیدگی داده شده بود وازشش هفت سالگی عادت کرده بودند که روی وهیکل خود را ازنامحرم پنهان دارند اکنون می بایست درجلوی مردان غریبه ظاهرشوند .عادتِ منع درونی ازمنع شرعی مشکل بیشتری داشت .مردها نیزبه نوبه خودچنین می اندیشیدند که اگرچشم نامحرم ، حتی همقطاران آنها ، برناموسشان بیفتد چنان است که گویی ازرازِبزرگِ مگویی پرده برداشته شده است که پنهان ماندنش با حیثیت وهستی آنها بستگی دارد .چنین می پنداشتند که همین نگاه کردن تا حدی مرادف با هتک ناموس خواهد بود ؛ یعنی درآمد ودالانی برای ورود به حریم حرمت آنها. گذشته ازاین ، جواب رعیت ها را چه بدهند ؟ تا آن روزیک تفاوت عمده که باروی اجتماعی را درمیان رعیت وارباب برسرپا نگاه می داشت حجاب بود. زن رعیت مانعی نبود که روی خود را بنماید همان مرتبه پایین اجتماعیش ، فقرش ، اورا ازرعایت آداب معاف می داشت .ولی زن ارباب هرگز.بنابراین حجاب یک وجه تمایزاجتماعی واقتصادی نیزبود که آبرو وشان خانواده به آن بستگی داشت … قرارشد روز هفده دی …آغازی باشد برای آنکه برای هیشه اسارت زن به طاق نسیان سپرده شود. زنانی که ناگزیربودند کسانی بودند که شوهرنشان سری میان سرها داشتند ومی خواستند برای حفظ موقع خود با کارگزاران دولت حسن رابطه داشته باشند چه کسی جرئت می کرد جزاین بیندیشد ؟ولی درهرحال ، پیرزنها ، بیوه ها وگمنام ها درمرحلۀ اول کسی با آنها کاری نداشت وبه همین حساب هم بود که مادرمن ازشرکت درمراسم معاف ماند . روزجشن …بخشدارواعیان ده نخست وارد شدند ورفتند توی اطاقی که به منزله دفترمدرسه بود .بعد تمام مخدًرات آمدند ، به تعداد حدود پانزده . ما ازپشت پنجره توانستیم آنها را ببینیم .چادرهای خود را توی دالان برداشته بودند ، روسری محکمی بسته بودند ، بعضی با کت ودامن وبعضی با پالتوی شوهرشان ،کفش یا گیوه برپای مانند اشباح ازجلوی پنجره گذشتند و وارد اطاق شدند . گویی چون چادررا کنارگذارده بودند سایرلباسها قادرنبودند که درمیان بدن آنها وچشم نظاره کنندگان حایل گردند .همان احساسی را داشتند که حوا دربهشت داشت ، زمانی که با خوردن گندم جامه ازتنش فروریخت .ما با کنجکاوی ازپشت پنجره به این هیولاهای عجیب نگاه می کردیم . سرانجام قضیه به این صورت فیصله شد که آقای بخشدارکه نماینده دولت بود ( واو خوشبختانه غریبه بود) برود توی اطاق خانمها ، برای آنها نطقی بکند ومردهای دیگردرهمان اطاقی که بودند بمانند ومراسم به این صورت انجام شده تلقی گردد.من نمی دانم که بخشدارچه گفت وخانمها چگونه اورا پذیرا شدند ، چگونه خود را روی نیمکت ها نگاه داشتند ودرحین شنیدن سخنرانی نگاههای خود را به کجا متوجه کرده بودند وچگونه درمیان آنها یکی صیحه نزد یا غش نکرد وآیا کسانی ازآنها انتظارنداشتند که مانند روزمرگ مستعصم رعد وبرق بشود وآسمان به هم برآید ؟ موضوع بی حادثه خاتمه یافت وکبوده نیزبدین گونه به شبکۀ نهضت بانوان پیوست .صورت مجلس کردند وهمه امضا نمودند که درتحت توجهات اعلیحضرت همایونی ، مراسم با موفقیت برگزارشده است…» ( روزها ، جلد اول ،ص203-205).   
اما نگاه احترام آمیز به مظاهر تجدد درنظرنویسنده وقتی است ، که تجدد درخدمت انسان است وسرعت ، آرامش ، واسباب سهولت ودسترسی به مقصد وهدف را به نیکی فراهم می آورد . دردوران کودکی ِنویسنده روزها ، متعالی ترین ودرعین حال ملموس ترین مظهرزندگی متمدنانه ومتجددانه مسافرت با اتومبیل است . اتومبیل درعرصۀ رقابتِ حمل ونقل ، گوی سبقت را ازکجاوه ها وکاروانهای اسب سوار وشترسوارربوده ونویسندۀ روزها را محو هنرراندن وشخصیتِ راننده آن دوران کرده است :
…هنوزراننده درنظرم ، نیمه صنعت کار، نیمه شعبده باز ونیمه جادوگرمی آمد که مسئولیت ومهارت به حرکت درآوردن این هیولای عظیم را داشت. لباسش که لکه های روغن برآن افتاده بود ودست های بنزینی وچرکش ، نه تنها برایم مشمئزکننده نبود بلکه اهمیت وحساسیت کارش را درنظرم بالا می برد واورا یکی ازخداوندان صنعت معرفی می نمود . دیده بودم که راننده ها وقتی اتومبیل را دستکاری می کردند ، دست خود را با بنزین می شستند .این برای من بارزترین تبلورسروکارداشتن با تکنیک بود .راننده ها را که درقهوه خانه می دیدم چشم ازآنها برنمی داشتم؛ طرزدستوردادن ، سیگارکشیدن وچای خوردنشان را بدقت می نگریستم . نمی دانم چرا به نظرم می آمد که راننده ها دست ودل بازند ، بی اعتنا به پول ، سیگاررا تا ته نکشیده دورمی اندازند ، یا مقداری ازته چای را ته استکان باقی می گذارند . …فکرمی کردم که اقتضای شغل آنها که سروکارداشتن با دستگاه پیچیده موتوراست ، تفرعن وبدخلقی است زیرا کاری که آنها می دانند وازعهده اش برمی آیند هیچ ازمسافران نمی دانند… » (روزها ، جلد اول ، ص 118)
درجای جای مجلد دوم  هم ، خواننده تیزبین درمواضع گوناگون با جلوه های سنت وتجدد در جنبه های مختلف مسائل سیاسی ،  فرهنگی ، اجتماعی ، ادبی ( مانند تأثیرپذیری ازدبیران دبیرستان ایرانشهرازجمله حسین محبوبی اردکانی وآشنایی با آثار نسیم شمال ،عارف قزوینی، میرزاده عشقی، وفرخی یزدی، جمال زاده، هدایت ، بزرگ علوی ) وحتی اقتصادی وونیزدرنوع معیشت مردمان شهروروستای آن روزگاران مواجه می شود .( مخصوصا در بخش های «پنجره های ایران بازمی شود»، «درحجلۀ کتاب »، «عشق خوش سودا» ، «پنجره ای به ساحت باز»، «باسرایندگان رهایی ایران آشنامی شوم» نک : روزها ، جلد دوم ، ص 198 به بعد ) .

 درجلد سوم ( که باید  بخش بیشتراین جلد را شرح حکایات  جذاب مواجهه دکتراسلامی ندوشن باتجدد درادبیات وهنر وشیفتگی اش بدان دانست ) غیرازمطالب بسیاری که از چگونگی رویارویی این زائرشرقی با جلوه های خیره کنندۀ تجددِ تمدن غرب درپاریس ولندن آمده است ، عمدۀ دغدغه ها و مشغله های ذهنی نویسندۀ روزها ازمقولۀ «تجدد»  درادبیات فارسی وهنر ونیزقضاوت ها واستنباط ها ودرک ادبی او ازاین مقولات روایت شده است . ازاین لحاظ، جلد سومِ روزها روایتی مستند ازداستان تجدد ادبی درنثروشعرفارسی اززبان وقلم ودیدگاه دکتراسلامی ندوشن است ؛ دیدگاهی که البته بیشترروایتگرتجارب شخصی اوازمعاشرتش با سرجنبانانِ تجدد ادبی درایران ( نیمایوشیج و صادق هدایت)   بوده یا حکایتگرخاطراتی ازاوست ازدیگرکسان ِ ادیب وشاعرمتجدد چون مسعود فرزاد وگلچین گیلانی یا گریزی است به دیگرمجامع ورویدادهای ادبی تجدد خواه چون اصحاب مجلۀ سخن ِ پرویزناتل خانلری و برگزاری نخستین کنگره نویسندگان ایران درتیرماه 1325.«داستان تجدد ونوگرایی  درنثرو شعرفارسی» به روایت دکتراسلامی ندوشن دراین جلد ، عمدتا مبتنی است  برگزارش صرف از ماجرای تجدد و تحول ادبی . ترسیم این ماجرا هم عمدتا به کوشش همان «فردگرایی ذهنیت نویسنده ازخویشتن و وقایع»  و« نکته یابی در جزئیات » شخصیت ها واحوالات روزگارمیسرشده است . ( مانند توصیفات و شرح او از شخصیت و منش صادق هدایت ونیما یوشیج ، ص 92-99) . قضاوت ها و اظهارنظرهای نویسنده هم دراین جلد ،  جملگی  محتاطانه وباپرهیز از هرموضع گیری برخورنده واحتمالا پرسش انگیزی است   که گاه هم با رنگ ولعابی از ناشفافی وبی وضوحی به قلم آمده است . 
درجلد چهارم ، رنگ باختگی ِ دغدغۀ نویسنده ازسنت وتجدد کاملا هویداست وغیرازچند اشاره گذرا به بعضی مظاهرآن چون دگردیسی تهرانِ روزگارنوجوانی وجوانی او ، حشرونشر با معمران قوم فرهیخته دردفترمجله یغما، نوگرایی در بنگاه ترجمه ونشرکتاب و… دیگرسخنی ازاین مقولات به گوشش نمی رسد. گویی صدای های دیگری مانع ازشنیدن زمزمۀ سنت وتجدد است : صدای فریاد آشکاروپنهان مردم ، نجوای سیاست زدگی درهمه جا ، و صدای امواجی که کشوردرتلاطم آن دست وپا می زد .
روزهای استاد اسلامی ندوشن درشیوۀ روایتگری ولحن سخن ودرانگیزه های آفریندگی خود نیز، یکسرفارغ از سنت و تجدد یا به تقلیدِ تام تمام ازآثارهم موضوع وهمنوع ِ گذشتگانش نیست . خودنگاشتی است که درعین روایتگری ازحدیث نفس ِ ، درآن شرح سفرهای نزدیک ودرازی هم روایت شده است. لحن و طرز سخن پردازی ، ازنوع حافظه نگاشت است ؛ یعنی قالب ِ مقبول ورایج وسنتی عموم کتابهای خاطرات دوران معاصر. بیشتر رجال فرهنگی وسیاسی که دردوران معاصرسرگذشت ِ خود را به قلم آورده اند عمدتا هدفشان ازنگارش شرح احوال ، روشن کردن زوایای پنهان تاریخ معاصرخود یا بیان ناگفته هایی ازبعضی ماجراهای تاریخی بوده است . به گفته فراگنر ، ایران شناس نامورآلمانی ،«…نه فقط خود نویسندگان نوشته های خود را بیش ازهرچیزتاریخ نگاری می دانند ، دانشمندان ومحققان معاصرایران نیز، به استثنای کسانی که کتب خاطرات را ازدیدگاه ادبی مورد نقد وبررسی قرارداده اند ، معمولا این نوشته ها را به مثابه منابع و ماخذتاریخی به حساب می آورند وآنهارا درست با همان معیارهایی که مثلا درمورد کتب تاریخی به کاربرده می شود ارزیابی می کنند . مجتبی مینوی خاطرات را ، بویژه ، باآثارتاریخ نگاران وموخان سنتی مقایسه می کند ومیل خاطره نویسان را به نوشتن حقایق وجریانهای روزمرۀ زندگی وقرارداشتن آنها دربطن جامعه امری مثبت تلقی می کند وارزش واهمیت آنها را درارتباط باتجددنثرفارسی وبخصوص وضع لغات واصطلاحات جدید یادآوری می کند »( فراگنر، خاطرات نویسی ایرانیان ، ص 73- 74) .  اما شیوۀ استاد اسلامی ندوشن درثبت لحظه های روزهای عمر،  هرچند به طرز«سنت»  وبه تقلید ازگذشتگان بوده ، او سودای نوعی «تجدد» درسرمی پرورانده و   در آرزوی دست یافتن به «آنِ» زندگی ویا درپی عصارۀ بی نام نگفتنی یا جوهروجود شرافت انسان بوده است . او به گذشته ها چنگ زده  است تا آینده را بدان بیازماید ، دربازگشت به گذشته های خود درپی حسابرسی ازخود بوده است تا چون نظاره گری حاصل نظاره گری های خود را میان تولد ومرگ برای خوانندگان گزارش کند ، هرچند باید گفت آنچه درروزهای خود گفته است زندگی خصوصی او نیست بلکه بازتاب زندگی دورانی ازایران است که اززبان وقلم او به تصویرکشیده شده است . او درروزها ، درعین احترام به گذشته به آینده ها نظردارد ؛ البته رونده ای است که همواره  با حسرت به قفا می نگرد ….

منابع

تجدد وتجددستیزی درایران ، دکترعباس میلانی ، تهران ، نشراختران ، 1383

خاطرات نویسی ایرانیان ، برت گ. فراگنر، ترجمه مجید جلیلوند رضایی ، تهران ، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی ، 1377

درآیینه روزها ، به کوشش حسین مسرت وپیام شمس الدینی ، یزد ، بنیاد میبدی ، 1391

روزها ، (سرگذشت ) ، محمدعلی اسلامی ندوشن ، جلد اول ، تهران ، انتشارات یزدان ، 1372

روزها ، (سرگذشت ) ، محمدعلی اسلامی ندوشن، جلد دوم ، تهران ، انتشارات یزدان ،1386

روزها ، (سرگذشت ) ، محمدعلی اسلامی ندوشن، جلد سوم ، تهران ، انتشارات یزدان ، 1386

روزها ، (سرگذشت ) ، محمدعلی اسلامی ندوشن، جلد چهارم ، تهران ، انتشارات یزدان ، 1391

رهاورد دیدار ( مجموعه سخنرانی ها وپیام های دیداردوستانه با دکتراسلامی ندوشن ) ، به اهتمام یدالله جلالی پندری ، یزد، انتشارات مفاخر ، 1384.

منبع: نشریۀ ایرانشهر امروز (سال اول، شماره 4، آبان و آذر 1395)
 

 

 

 

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612