میراث مکتوب- این مقاله ترجمه و خلاصهای است از مقاله The Decipherment of Linear Elamite Writing که توسط فرانسوا دوسه با مشارکت و همکاری کامبیز طبیبزاده (دانشگاه کنتاکی شرقی در ریچموند، آمریکا)، متیو کِروران (پژوهشگر)، ژان پیِتروُ باسِلو (دانشگاه اورینتال ناپل، ایتالیا) و جیانی مارکِزی (دانشگاه بلونیا، ایتالیا) به سرپرستی و مسئولیت فرانسوا دوسه در مجله معتبر و بینالمللی آشورشناسی Zeitschrift für Assyriologie und Vorderasiatische Archäologie 2022, 112 (1), p. 11-60 پس از طی فرایند داوری علمی بسیار سختگیرانه، پذیرفته و منتشر شده است. نویسنده مسئول مقاله از زحمات آقایان جلیل بختیاری، سجاد علیبیگی و حسن افشاری در ویراستاری متن فارسی تشکر میکند.
فرانسوا دوسه باستان شناس فرانسوی و متخصص دوره مفرغ(۳۵۰۰-۱۸۰۰ پیش از میلاد)، دکترای خود را در سال ۲۰۱۱ از دانشگاه سوربن گرفت. وی سال ۲۰۰۶ در مأموریت باستانشناسی جیرفت شرکت کرد و از آن زمان تاکنون به تحقیقاتش در زمینه تمدن هلیلرود ادامه داده است. فرانسوا دوسه از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰ در ایران زندگی می کرده و پژوهشگر دانشگاه تهران بوده است. او از سال ۲۰۰۶ کار رمزگشایی خط عیلامی خطی را آغاز کرد و نهایتا در سال ۲۰۲۰ موفق به رمزگشایی آن شد. او درحال حاضر ساکن فرانسه بوده و مشغول آمادهسازی چاپ نهایی تمام متون عیلامی خطی (آغاز ایرانی جدید) است. پروژه علمی بعدی او رمزگشایی باستانیترین سیستم نوشتاری در جهان، سیستم نوشتاری «آغاز عیلامی» است.
معمولا در رشتههای علوم انسانی، ازجمله تاریخ، بهجز در موارد معدود، به سختی میتوان به نتیجهگیری قطعی رسید. رمزگشایی یک سیستم نگارش باستانی احتمالا یکی از همین نمونهها است. در میان جدیدترین رمزگشاییهای انجامشده در نیمه دوم سده بیستم، میتوان به سیستم نگارش میسِنی خطیB (تمدن باستانی در نیمه دوم هزاره دوم در یونان و جزیره کرت) در دهه ۱۹۵۰ میلادی توسط A. Kober، M.Ventris و J. Chadwick، خط گلیفهای مایا (سیستم نوشتاری قوم مایا در مکزیک) توسط Y. Knorozov وT. Proskouriakoff و همچنین هیروگلیفهای لووی/آناتولی توسط I. Gelb،P. Meriggi ،E. Laroche ، D. Hawkins وA. Morpugo-Davies اشاره کرد. هماکنون ما میتوانیم سیستم نگارش ایرانی مهمی را که بر مبنای دانش کنونی میان سالهای ۲۳۰۰ تا ۱۸۸۰ پیش از میلاد در جنوب ایران استفاده میشده است، به این فهرست اضافه کنیم؛ نگارش عیلامی خطی (نگاه کنید به تصویرهای ۱ و ۲).
سیستم نگارش عیلامی خطی که نخستین بار در سال ۱۹۰۳ میلادی توسط باستانشناسان فرانسوی در کاوشهای شوش محوطه باستانی مهم در جنوب غربی ایران (نگاه کنید به تصویرهای ۲ و ۳) کشف شد، با وجود تلاشهای فراوان تا به امروز رمزگشایی نشده بود. این موضوع بیشتر ناشی از محدودبودن تعداد کتیبهها بوده است. برخی از کتیبههای عیلامی خطی بهدستآمده از شوش، دربردارنده متونی نوشتهشده به خط میخی نیز بودهاند (تصویر ۴). خط میخی در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد در میانرودان (بینالنهرین) شکل گرفت و در سده نوزدهم رمزگشایی شد. در سده بیستم به واسطه پژوهشهای دانشمندانی مانند F. Bork،C. Frank ، W. Hinz و P. Meriggi، برخی از نشانههای سیستم نگارش عیلامی خطی (به واسطه رمزگشایی خط میخی) بهدرستی خوانده شدند؛ آنها این کار را از طریق خوانش نامهای اینسوشیناک (i-n-su-ši-na-k(2) یا i-n-su-š-na-k(2))، خدای بزرگ شوش، پوزورسوشیناک (pu-zu-r-su-ši-na-k(2))، فرمانروای شوش در سده ۲۲ پیش از میلاد و پدرش شینپیسهوک (ši-n-pi-s-h-hu-k(2) یا ši-n-pi-s-hu-k[i-r]) انجام دادند (تصویر ۵). پس از آن رمزگشایی عیلامی خطی به بنبست خورد و ادامه تلاشها حاصلی نداشت.
۱- رمزگشایی سیستم نگارش عیلامی خطی
پژوهشها در زمینه رمزگشایی نگارش عیلامی خطی در اوایل سده ۲۱ میلادی با دستیابی به مجموعه جدیدی از کتیبههای عیلامی خطی حکشده بر روی ظروف استوانهایشکل نقرهای موسوم به «کونانکی» (kunanki) از بنبست خارج شد. این ظروف عمدتا در مجموعه خصوصی آقای هوشنگ محبوبیان در لندن نگهداری میشوند و محل کشف آنها در کامفیروز در نزدیکی شهر باستانی انزان، تل ملیان کنونی بوده است (تصویرهای ۲ و ۶). تل ملیان محوطه باستانشناسی مهمی است که در دهه ۱۹۷۰ میلادی توسط باستانشناسان آمریکایی کاوش شده است. ظرفهای کونانکی را از منظر گونهشناسی میان سالهای ۲۰۵۰ تا ۱۸۵۰ پیش از میلاد تاریخگذاری میکنند (تصویر ۷).
علاوه بر مشکل کمبودن تعداد کافی متون، از دیگر عوامل مهم دخیل در رمزگشایی، دسترسی به رونوشت دقیق و وفادار به متن اصلی است. شاید در نگاه اول تهیه رونوشت دقیق از متن حکشده بر روی اثر باستانی امری پیشپاافتاده و بدیهی به نظر برسد، اما در بسیاری از موارد اینطور نیست. این یکی از بزرگترین مشکلات من در زمینه رمزگشایی بود. زمانی که کار رمزگشایی را در سال ۲۰۰۶ میلادی آغاز کردم، تنها تصویری از یک طرف این ظروف را در اختیار داشتم؛ بنابراین تنها بخشی از کتیبهها را دیده بودم. انتظار من برای دیدن کتیبههای کامل تا سال ۲۰۱۵ میلادی به طول انجامید و پس از سالها تلاش، سرانجام موفق به دیدن اشیا از نزدیک و تهیه رونوشت از متن کتیبهها شدم و دو سال بعد پژوهش من به نقطه عطف رسید.
آن لحظه را به خوبی به یاد دارم. در بهار سال ۲۰۱۷ میلادی در آپارتمانم در تهران نشسته بودم و توالیهای نشانههای حکشده بر روی این ظروف را بررسی میکردم که یکی از این توالیها توجهم را به خود جلب کرد (تصویر ۸). احتمال دادم که نام شخص مهمی باشد؛ شاید نام فرمانروایی که بر اساس تاریخگذاری ظروف «کونانکی» احتمالا در بازه زمانی ۲۰۵۰ تا ۱۸۵۰ پیش از میلاد میزیسته و نامش متشکل از چهار نشانه بوده است. نخستین نشانه ši (شی) خوانده میشود (بر مبنای نام پوزور-سوشیناک Puzur-Sushinak و اینسوشیناک Insushinak) و نشانههای سوم و چهارم یکسان هستند. در میان تمامی فرمانروایان و شاهان «ایرانی» که در متون خط میخی در میانه سالهای ۲۰۵۰ تا ۱۸۵۰ پیش از میلاد به نام آنها اشاره شده است، تنها نام یک نفر با این فاکتورها همخوانی داشت؛ «شیلهاها» ši-l-ha-ha, Shilhaha. این نام کلید من برای رمزگشایی شد و به دنبال آن، دیگر نشانهها را بهسرعت رمزگشایی کردم. چند دقیقه بعد در حال خواندن نام سَلَف او (احتمالا پدر شیلهاها)، اِپارتی دوم Eparti II (e-pa-r-ti) بودم. هر دو نفر در سده بیستم پیش از میلاد حکومت کرده و از بنیانگذاران سلسلهای موسوم به «سوکَلمَخ» (Sukkalmaḫ) بودهاند. همچنین خدای اصلی آن زمان در فلات ایران، ناپیرِشا، Napiresha na-pi2-ri-ša) یا(na-pi2-r-ri-ša بود که به زبان عیلامی «خدای بزرگ» خوانده میشود. خدا (napi) و بزرگ (resha) در زبان عیلامی اینگونه ترجمه میشوند. این سه نام به تنهایی به من امکان رمزگشایی ۹ نشانه دیگر را داد
(e، ha، l، pa، pi2، ri، ša، ti و همچنین u).
بهطورکلی، زبان و نوشتار را باید به وضوح از یکدیگر متمایز کرد. زبان یک پدیده آوایی است که توسط «صدا» تولید و از طریق شنیدن درک میشود؛ درحالیکه نوشتن یک پدیده دیداری است که معمولا با دست تولید شده و از طریق بینایی قابل درک است. برای مثال، این مقاله به زبان فارسی است که با الفبای عربی (که اندکی تغییر یافته) نگاشته شده است. علاوه بر این، الفبای عربی برای نوشتن زبانهای دیگری همچون عربی، اردو و ترکی )در دوران عثمانی( استفاده شده است. بنابراین ممکن است از یک سیستم نگارشی برای نوشتن زبانهای مختلف استفاده شود. از سوی دیگر، ممکن است یک زبان با سیستمهای نگارشی متفاوتی نوشته شود؛ مانند زبان هندی-اردو که با الفبای عرب اندکی تغییریافته در پاکستان و با خط دیواناگری در هندوستان نوشته میشود و نیز زبان فارسی که با الفبای عربی اندکی تغییریافته در ایران و الفبای سیریلیک در تاجیکستان نوشته میشود. مثالی دیگر زبان ترکی است که تا سال ۱۹۲۸ میلادی با الفبای عربی نوشته میشد و پس از اصلاحات آتاتورک، با الفبای لاتین اصلاحشده نوشته میشود. سه مورد آخر نمونههایی از پدیده «دیگرافیا» (دو سیستم نگارشی مختلف برای یک زبان) هستند.
ظروف نقرهای کونانکی تبدیل به کلید رمزگشایی نگارش عیلامی خطی شدند که در ادامه با همراهی همکارانم کامبیز طبیبزاده (دانشگاه کنتاکی شرقی در ریچموند، آمریکا)، متیو کِروران و کمی بعد ژان پیِتروُ باسِلو (دانشگاه اورینتال ناپل، ایتالیا) و جیانی مارکِزی (دانشگاه بلونیا، ایتالیا) کامل شد. کتیبههای عیلامی خطی حکشده بر روی این ظروف، مجموعهای از متون سلطنتی به زبان عیلامی و دربردارنده محتوای تکراری متعلق به فرمانروایان مختلفی بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۸۸۰ پیش از میلاد هستند. همچنین این متون موارد مشترکی (ازجمله نامها، عناوین و القاب، عبارات و جملهسازیها) با متون جدیدتر نگاشتهشده به زبان عیلامی و به خط میخی دارند که پیش از این برای ما شناختهشده بودند
(نگاه کنید به تصویرهای ۹ و ۱۰).
پدیده دیگرافیا به وضوح از دو زبان متمایز است. متون دیگرافیا، متونی هستند که در آن اطلاعات زبانی یکسان (زبان عیلامی) با دو خط مختلف، خط میخی میانرودان (شناختهشده) و خط عیلامی خطی ایرانی (ناشناخته) نوشته شدهاند؛ و همین ویژگی بود که رمزگشایی خط عیلامی خطی را ممکن میکرد. همانطور که Champollion میتوانست برای رمزگشایی خط هیروگلیف مصری بر زبان قبطی، نسخه مدرن زبان مصری باستان تکیه کند یا Ventris این فرضیه را مطرح کرد که میسِنی خطیB شکل باستانی زبان یونانی (زبان یونانی میسِنی) را مینوشت، خط عیلامی خطی را نیز میتوان بر اساس دانش قبلی (هرچند اندک) از زبان عیلامی و از طریق خط میخی رمزگشایی کرد (از شناخته به ناشناخته: خط میخی >> زبان عیلامی >> خط عیلامی خطی؛ به تصویر ۱۱ نگاه کنید).
۲- زبان عیلامی
رمزگشایی خط «عیلامی خطی» ثابت کرد که این خط برای ثبت «زبان عیلامی» استفاده میشده است. زبان عیلامی احتمالا از بقایای یک گروه زبانی بزرگتر در هزاره سوم پیش از میلاد بوده و نیز این زبان نشاندهنده تفاوتهای گویشی/لهجهای بینمنطقهای در طی سدههاست. همچنین بر مبنای مستندات بهدستآمده تا به امروز از این زبان، زبان عیلامی در حال حاضر ظاهرا در دسته زبانهای منفرد قرار دارد. بنابراین با وجود فرضیههایی که میکوشند زبان عیلامی را به زبانهای «دراویدی هند و پاکستان»، «گروه زبانی آفریقایی-آسیایی» یا «زبانهای قفقازی» متصل کنند، این ویژگی مانع از هرگونه مقایسه زبانی میشود. اگرچه تاکنون زبان عیلامی فقط از طریق شمار محدودی از کتیبههای میخی سده بیستوسوم تا سده چهارم پیش از میلاد مستند شده، با این وجود، برخی معتقد هستند این زبان سرانجام در حدود سال هزار پس از میلاد و در جنوب غربی ایران ناپدید شده است. آنگونه که در آثار جغرافیدانان ایرانی که به زبان عربی نوشته شده، احتمالا به نوع تحولیافته زبان عیلامی به نام «خوزی» اشاره شده؛ زبانی که به گفته ایشان، یادگیری آن بسیار دشوار بود، نه عربی، نه فارسی، نه سریانی و نه عبری بود. با این اوصاف، آگاهی ما از واژگان و دستورزبان این زبان مرده و ظاهرا منفرد، بسیار محدود است. ما هماکنون قادر به خواندن متون این زبان (به هر دو خط میخی و خط عیلامی خطی) هستیم، اما هنوز با مشکلاتی نظیر مشکلات زبان اِتروسکی (در ایتالیا) در زمینه ترجمه و فهم متون مواجه هستیم. یک بازیابی زبانی واقعی، تنها از طریق دستیابی به متون چندزبانه ممکن خواهد بود (متنی به زبان عیلامی که به چند زبان شناختهشده دیگر نیز ترجمه شده باشد). در این راستا، کتیبههای سلطنتی سهزبانه هخامنشی از سده ششم تا چهارم پیش از میلاد (به زبانهای فارسی باستان، اَکَدی و عیلامی) همچنان سنگبنای اصلی ما در فهم زبان عیلامی از طریق مقایسه آن با زبانهای شناختهشدهتری همچون فارسی باستان (از خانواده هند و اروپایی) و اَکَدی (از خانواده سامی) است.
بااینحال، رمزگشایی خط عیلامی خطی جزئیات جدید بسیاری را درباره زبان عیلامی آشکار کرد؛ بهویژه درباره واجشناسی آن که تاکنون تنها به صورت «مبهم» در پشت «پرده خط میخی» قرار داشت. در ادامه واژه «سَروَر» یا «پادشاه» را مثال میزنیم که در متون خط میخی به صورت te-im-ti، si-im-ti یا še-im-ti آمده، ولی در متون عیلامی خطی ze-m-t نوشته شده است و به احتمال بسیار زیاد /zemt/
/tzemt/, /tsemt/ یا /θemt/ تلفظ میشود (تصویر ۱۲).
چرا این واژه عیلامی در خط میخی te-im-ti، si-im-ti یا še-im-ti نوشته میشد؟ نخست اینکه هیچ نشانهای در خط میخی برای ثبت هجای /ze/ وجود ندارد و به همین دلیل کاتبان میان شبیهترین نشانههایی که در دسترس بود (te، si یا še)، تردید داشتند. دومین دلیل اینکه در خط میخی نشانهای برای همخوانها وجود ندارد و به همین دلیل کاتبان میبایست واجهای /m/ و /t/ را با نشانههای هجایی بنویسند تا به واسطه یک «واکه ساختگی» dummy vowel فهمیده شود؛ مانند [i]m و t[i].
تا پیش از رمزگشایی خط عیلامی خطی، واژه عیلامی که معنی «سَروَر» یا «پادشاه» را بدهد از واژه /temti/ استنباط میکردیم. اکنون میدانیم که /zemt/ به تلفظ اصلی بسیار نزدیکتر است. به همین ترتیب نتایج رمزگشایی باید برای همه خوانشهای زبان عیلامی بر اساس خط میخی اعمال شود تا آنها را تصحیح کرده و دید دقیقتری از زبان عیلامی به دست آورد.
۳- نحوه عملکرد خط عیلامی خطی
تمامی سیستمهای نگارشی که تا به حال ایجاد شدهاند، یا اطلاعات آوایی، صداهای تلفظشده در زبان را ثبت میکنند یا اطلاعات غیرآوایی را که اغلب بهعنوان «واژهنگاری» نامگذاری میشود. این دو اصل را میتوان به وسیله مثالی واضحتر توضیح داد: $ ۱۰۰۰ یک نوشته واژهنگاری است، حال آنکه one thousand dollars (در زبان انگلیسی با الفبای لاتین)، mille dollars (در زبان فرانسوی با الفبای لاتین) و «هزار دلار» (به زبان فارسی با الفبای عربی) نوشتههایی آوایی یا فونتیک هستند. نگارههای آوایی را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد: نشانههایی برای هجاها (نوشتار هجایی که همان خط هجانگار است) و نشانههایی برای کوچکترین واحدهای واجشناختی زبان یعنی واجها (نوشتار واجی که همان الفبا است). از آنجایی که سیستمهای نگارشی معمولا ترکیبی هستند، نگارههای واژهنگاری و آوایی را با هم نشان میدهند (مثلا هر زمان که از اعداد عربی استفاده میکنیم، درواقع از نگارههای واژهنگاری استفاده میکنیم). روند تکامل سیستمهای نگارش در جهان را معمولا با توجه به پدیده «آواییسازی» تدریجی میسنجند. کهنترین سیستمهای نگارش در هزاره سوم پیش از میلاد، همچون خط هیروگلیف/هیراتیک مصری و خط میخی میانرودان (و احتمالا خط ایندوس با توجه به تعداد بالای نشانههای بهدستآمده، هرچند هنوز رمزگشایی نشده است)، با صدها نشانه و نگاره ترکیبی نوشته میشدهاند که احتمالا در ابتداییترین دوران این خطوط، در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد، میزان بیشتری از نشانههای واژهنگاری را در خود داشتهاند؛ درحالیکه «خطهای آوایی خالص» تنها در میانههای هزاره دوم پیش از میلاد ظاهر شدند. با توجه به این رویکرد، رمزگشایی از خط عیلامی خطی ایرانی، اثرات چشمگیری بر دانش ما از روند پیشرفت نگارش در جهان از منظر تکامل تدریجی دارد.
سیستم نگارش عیلامی خطی ایرانی که با توجه به دانش کنونی میان ۲۳۰۰ تا ۱۸۸۰ پیش از میلاد مورد استفاده بوده است، هیچ تطابقی با فرضیه آواییسازی تدریجی که به آن اشاره شد، ندارد. در میان ۴۰ کتیبهای که در حال حاضر به آنها دسترسی داریم، بیش از ۹۶ درصد از هزارو ۸۹۰ نشانه حکشده، قابل خواندن هستند (چهار نشانه نادر و ۳۳ نشانه که فقط یک بار در متون موجود آمدهاند، «یکبارینه»، باقیمانده است که باید رمزگشایی شوند) (تصویر ۱۳). در نتیجه میتوان گفت دانش ما از این سیستم نگارش نسبتا دقیق است.
هماکنون ۷۲ نشانه خط عیلامی خطی مربوط به ۶۷ ارزش آوایی (به دلیل دوگانهبودن ارزش آوایی نشانه ، /u/ و /w/ و به علت اینکه برای هریک از ارزشهای آوای /k/، /h/، /li/ و /pi/ دو نشانه متفاوت وجود دارد) رمزگشایی شدهاند. با توجه به قدمت و همزمانی این سیستم نگارش با هیروگلیف مصری و خط میخی، من تا سال ۲۰۱۸ میلادی معتقد بودم خط «عیلامی خطی» فقط میتواند یک سیستم نگارشی ترکیبی (به همراه نشانه واژهنگار) باشد؛ اما پس از رمزگشایی نظرم تغییر کرد و به این نتیجه رسیدم که درواقع ۷۲ نشانه رمزگشاییشده همه آوانگار هستند. تا جایی که میدانیم، خط عیلامی خطی سیستم نگارشی الفبایی / هجایی )آلفاسیلابری) است. این سیستم نگارش مطابق با یک شبکه آوایی عمل میکند که حول پنج واکه (/u/, /o/, /i/, /e/, /a/) و ۱۲ همخوان (یا صامت) میچرخد
(/z/, /w/, /t/, /š/, /s/, /r/, /p/, /n/, /m/, /l/, /k/, /h/) که در نتیجه ۶۰ (۵×۱۲) ارزش هجایی به وجود میآورد (…/ku/, /ko/, /ki/, /ke/, /ka/, /hu/, /ho/, /hi/, /he/, /ha/). این سیستم از نظر تئوری باید شامل ۷۷ ارزش آوایی باشد (۵+۱۲+۶۰).
همچنین تاکنون هیچ نشانه واژهنگاری نیز در کتیبههای مربوط به این خط مشاهده نشده است (تصویر ۱۴). در نتیجه این رمزگشایی، نظریه روند تکامل سیستمهای نگارشی در فرایند آواییسازی تدریجی نیز باید اصلاح شود؛ چراکه ساکنان فلات ایران راه دیگری را رفته و کهنترین سیستم نگارشی کاملا آوانگاری را که تاکنون از وجود آن آگاه هستیم، ایجاد کردند و تاریخ نخستین سیستم آوانگار را که تا پیش از این میانه هزاره دوم پیش از میلاد بود، به ۲۳۰۰ سال پیش از میلاد تغییر دادند.
نمودار شبکه آوایی که در تصویر ۱۴ آمده است، طراحی جدید از کارکرد منطقی خط عیلامی خطی نیست، بلکه احتمالا ابزاری بوده که برای آموزش و یادگیری این خط در هزاره سوم پیش از میلاد توسط کاتبان استفاده میشده است. کاربردی که به «لوح شکسته عدسیشکل بهدستآمده از شوش» نیز نسبت داده میشود (متن عیلامی خطی M؛ تصاویر ۱۵ و ۱۶)، این لوح احتمالا تمرین مدرسه (مشق) کاتبان بوده است که در یک طرف آن پنج حرف صدادار /e, u, o, a, i/ نوشته شده و در طرف دیگر حداقل دو سری همخوان /p, pe, pu, po, pa, pi/ و /m, me, mu, mo, ma, mi/ ثبت شدهاند.
سیستم نگارشی الفبایی/هجایی (آلفاسیلابری) در خط عیلامی خطی، با ۷۷ ارزش آوایی مرتبشده در نموداری متشکل از پنج واج واکه (/u/, /o/, /i/, /e/, /a/) و ۱۲ واج همخوان
(/z/, /w/, /t/, /š/, /s/, /r/, /p/, /n/, /m/, /l/, /k/, /h/)، چه از منظر تعداد آواها و چه از منظر ساختار، یادآور سیستم نگارش هجایی خط میسِنی خطی B است که در سدههای ۱۴۵۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد استفاده میشده است.
سیستم نگارش خطی B، سیستم «هجانگار» است که بر مبنای نمودار شبکه آوایی عمل میکند و شامل نشانه صدادار و هجایی (CV) است که بر اساس پنج واج واکه (/u/, /o/, /i/, /e/, /a/) و ۱۲ واج همخوان (/z/, /w/, /t/, /s/, / r⁓l /, /q/, /p/, /n/, /m/, /k/, /j/, /d/) عمل میکند که جمعا شامل ۶۵ نشانه (پنج صدادار و ۶۰ هجایی) میشود که تاکنون ۶۰ نشانه آن شناسایی شده است. از آنجایی که سیستم نگارش میسِنی خطی B عمدتا یک ابزار اداری بوده است، علاوه بر این نشانههای آوایی از یکسری نشانههای واژهنگار (حدود ۱۵۰ واژهنگار در حال حاضر تأیید شده) برای ثبت نمادهای عددی (برای شمارش نامهای قابل شمارش و غیرقابلشمارش، سیستمهای ثبت وزن، حجم و…) و همچنین خود اشیای شمارششده (حیوانات، انسان، غلات، شراب، روغن و…) استفاده میکردند.
با توجه به اینکه هیچیک از ۴۰ متن نوشتهشده به خط عیلامی خطی که در حال حاضر شناخته شدهاند، به حسابداری نمیپردازند، میتوان اینطور فرض کرد که کاتبان در آن زمان برای ثبت اعداد و اشیای شمارششده به استفاده از واژهنگارهای موجود در سیستم «آغاز عیلامی» که در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد استفاده میشده، ادامه میدادند. بنابراین شاید چهار سیستم عددی اصلی و نشانههای مربوط به انسانها، حیوانات، محصولات حیوانی، غلات یا مساحت زمین در سیستم «آغاز عیلامی» همچنان در خط عیلامی خطی نیز استفاده میشدند.
۴- نمود عینی رمزگشایی: متنی از پوزور-سوشیناک از شوش در سده ۲۲ پیش از میلاد
بهعنوان نمونهای از رمزگشایی یک متن نوشتهشده به خط عیلامی خطی، در اینجا متنی از فرمانروای شوش، پوزورسوشیناک (سده ۲۲ پیش از میلاد) که روی سه لوح سنگی ثبت شده است، میآید (متون عیلامی خطی F، G و H؛ تصویر ۱۷). نسخه کامل کل مجموعه متون «عیلامی خطی» را بهزودی منتشر خواهم کرد.
متون ترکیبی H//G//F:
۱٫ pu-zu-r-su-ši-na-k ze-m-t a(-w)-wa-ni-r | (ku-ši-k | ši-n-pi-s-hu-ki-r |)
۲٫ i-n-su-š-na-k i-r ha-ne-š | hu2-pu2-š-ša-n la-w-li3-ri li-m-ma-š (|) pa-t-ra i-r ra-p2-pa-š
۳٫ ⸢i-r⸣ pe-t-ra-š a-k-ka-⸢ra pe⸣-t-n-ra | a⁓hu-n(-)ha?-s-ki | lu?-r(-) -m?-ki i? ha~hu-t-ta-k-ne
(۱)Puzur-Sushinak zemt Awan-ir
(kushi-k Shin-pishůk-ir)
(۲)Insush(i)nak ir hane-sh Hůp(o)shan lawlire
lima-sh pat-r-a i-r rapa-sh
(۳)i-r petra-sh aka-r-a pet(i)-n-r-a … i? hata-k-ne
(یا hůta-k-ne).
(۱) پوزورسوشیناک، پادشاه آوان (کسی که توسط شینپیسهوک متولد شد)
(۲) اینسوشیناک او را دوست دارد. [بنابراین،] او [اینسوشیناک] [شهر/منطقه] حوپُشان… را سوزانده، تحت امر او [پوزورسوشیناک] به بردگی گرفته [و]
(۳) به او [پوزورسوشیناک] تقدیم کرد. هرکس قیام کند… باشد که نابود شود (یا تحقق یابد).
۵- فرجام خط عیلامی خطی
از آنجایی که امروزه نیز سادگی و راحتی یادگیری برای عموم در استفاده از وسایل و ابزارها اهمیت ویژهای دارد، تا مدتها بر این باور بودم که خط عیلامی خطی ایرانی، با توجه به تعداد نشانههای محدود (از لحاظ نظری ۷۷ ارزش آوایی) و همچنین منطق آوایی و دقت بالای آن، کارآمدتر و در نتیجه «پیشرفته»تر از سیستمهای نگارش معاصرش است؛ چراکه هیروگلیف/هیراتیک مصری و خط میخی میانرودانی، با صدها نشانه سروکار داشتند. کاتبان مصری و میانرودانی درواقع تمام ابزارهای لازم را (بهویژه با وجود سیستم الفبایی همخوان در خط مصری) برای نوشتن به شیوه آوایی در اختیار داشتند، ولی هرگز یا نخواستند یا به استفاده از آن فکر نمیکردند. بااینحال، سیستمهای نگارشی را نه بر اساس ارزشهای ما، بلکه بر اساس تواناییشان در خدمت به نیازهای افرادی که از آنها استفاده میکردند، باید در نظر گرفت. از این منظر، خط میخی میانرودانی (که بین اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد و حداقل سده اول پس از میلاد استفاده میشد) و هیروگلیف/هیراتیک مصری (که بین اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد و حداقل سده چهارم پس از میلاد مورد استفاده بود) بسیار موفقتر از همتای ایرانی خود بودند که استفاده از آن در سالهای ۱۸۸۰ پیش از میلاد به پایان رسید.
توقف استفاده از خط عیلامی خطی را میتوان با دو پدیده توضیح داد. اول اینکه در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد، شهرنشینی در بخش شرقی خاور میانه قدیم بهصورت بیسابقهای سقوط کرد )پایان شهرنشینی در تمدن جیحون/ خراسان بزرگ، پایان تمدن ایندوس در دره سند و سقوط شهرنشینی در تمامی مناطق شرقی ایران). این پدیده میتواند به احتمال زیاد دلیل ازبینرفتن سنت استفاده از خط عیلامی خطی در جنوب شرق ایران و کموبیش بهطور همزمان ازبینرفتن خط ایندوس در دره سند باشد. در همان زمان در جنوب غرب ایران، خط میخی میانرودانی در حال گسترش بود. در طی دوره کوتاه گذار در سالهای ۲۱۰۰/۲۰۰۰ تا ۱۸۸۰ پیش از میلاد، هر دو این خطوط مورد استفاده بودند تا اینکه در نهایت استفاده از خط عیلامی خطی بهطور کامل متوقف شد. اعتبار فرهنگی خط میخی میانرودان میتواند یکی از دلایل این پدیده باشد؛ اما همچنین میتوان اینطور در نظر گرفت که خط عیلامی خطی به نوعی قربانی کارایی خود بود. این خط بهعنوان یک سیستم نگارشی آوایی بسیار دقیق، بهویژه برای ثبت ویژگیهای واجشناختی خاص زبان عیلامی به وجود آمده بود (بر اساس دانش کنونی ما، هیچ متن زبان اَکَدی یا سومِری که به خط عیلامی خطی نوشته شده باشد، وجود ندارد) و هرگز از زادگاه اصلی خود، فلات ایران، خارج نشد. بااینحال، کلمات اَکَدی اندکی را میتوان در متون نوشتهشده به خط عیلامی خطی یافت؛ مانند واژه puzur به معنای «حفاظت» در نام حاکم شناختهشده پوزورسوشیناک، واژه tup به معنای «کتیبه» و واژه Peltikalim معروف به Bēlat-ekallim به معنای «بانوی قصر».
زمانی که کاتبان عیلامی در جنوب غربی ایران از خطی بومی که همان خط عیلامی خطی بود، به استفاده از خط میخی خارجی روی آوردند، آن را بر مبنای ویژگیهای آوایی سختگیرانه «سنت نوشتاری خود» منطبق کردند. همچنین در ابتدا آگاهانه (و نه به دلیل ضعف در نوشتن به خط میخی) از واژهنگارها، تعیینکنندهها و همچنین نشانههای هجانگاری (CVC) اجتناب میورزیدند و تنها فهرست محدودی از نشانههایی را که کموبیش با شبکه آوایی مفهومی آنها مطابقت داشت، به کار میبردند. به عبارتی کاتبان عیلامی در سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۹۰۰ پیش از میلاد خط میخی را به شیوه نگارش خط عیلامی خطی مینوشتند. گسترش خط میخی میانرودان در جنوب غربی ایران و همزمانی آن با سقوط شهرنشینی در شرق ایران، دورانی را به پایان رساند که در آن خطهای مستقل از خط میخی میتوانستند در خاور نزدیک توسعه یافته و شکوفا شوند. پس از آن، خط میخی تا هزار سال بعد تبدیل به سیستم نگارش غالب شد؛ البته به استثنای سیستم هیروگلیف آناتولی/لووی در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد در آناتولی و نوآوریهای الفبایی در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد در سرزمینهای شامات. گسترش استفاده از خط میخی در جنوب غربی ایران، راه را برای ورود سیستمهای نگارشی پدیدآمده در غرب که از آن زمان در فلات ایران استفاده میشد، باز کرد: خط میخی میانرودانی، الفبای یونانی، الفبای مشتقشده از الفبای آرامی (برای ثبت زبانهای اشکانی، پهلوی و اوستایی)، الفبای مشتق از الفبای عربی و الفبای لاتین (پدیده فینگلیش فعلی). درواقع از سال ۱۸۸۰ پیش از میلاد به این سو، دیگر هیچ سیستم نگارشی بومی در فلات ایران استفاده نشده است.
۶- خاستگاه خط عیلامی خطی و ارتباط آن با الواح «آغاز عیلامی»
اگر خط سیر زمانی را از تاریخ ناپدیدشدن خط عیلامی خطی، یعنی از اوایل هزاره دوم پیش از میلاد، به عقب ببریم و این بار به پیدایش آن بپردازیم، دو نظریه مطرح میشود. برخی بر این باورند که این سیستم نگارش در ۲۳۰۰ سال پیش از میلاد «ناگهان» پدید آمد و گروهی دیگر میان خط «عیلامی خطی» و الواح «آغاز عیلامی» مربوط به ۳۳۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد پیوند خویشاوندی میبینند. من پیشتر فرضیه اول را میپذیرفتم، اما در سالهای گذشته نظرم تغییر کرد؛ اکنون فکر میکنم احتمالا «شبکه الفبایی- هجایی عیلامی خطی» در حدود سال ۲۳۰۰ پیش از میلاد ناگهان ظاهر نشده است و خطهای «آغاز عیلامی» و عیلامی خطی احتمالا دو سیستم نگارشی متفاوت نبودهاند، بلکه یک سیستم در دو مرحله زمانی متفاوت از تکامل بودهاند. این مراحل تکامل را میتوان به ترتیب بهعنوان نگارش آغاز ایرانی قدیم (حدود ۳۳۰۰-۳۰۰۰/۲۹۰۰ پیش از میلاد) و نگارش آغاز ایرانی جدید (۲۳۰۰-۱۸۸۰ پیش از میلاد) نامید. در میان این دو مرحله، یک مرحله هنوز به اندازه کافی مستند نشده است (نگارش آغاز ایرانی میانی در ۳۰۰۰/۲۹۰۰ تا ۲۳۰۰ پیش از میلاد).
این پیوند خویشاوندی و متعاقب آن سنت مداوم نگارش در ایران میان سالهای ۳۳۰۰ تا ۱۸۸۰ پیش از میلاد میتواند به ما این امکان را بدهد که به روشی وارونه از طریق خوانش نشانههای خط آغاز ایرانی جدید (عیلامی خطی) به رمزگشایی همتایان گرافیکیاش که همان نشانههای خط آغاز ایرانی قدیم (آغاز عیلامی) هستند، دست یابیم (تصویر ۱۱، نکته ۴). این روش بهعنوان مثال شبیه رمزگشایی خط میخی در قرن نوزدهم است که با استفاده از متون جدیدتر، متون قدیمیتر تحلیل و در نهایت رمزگشایی شدند (درحالیکه خوانش الواح «آغاز میخی» در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد هنوز با مشکل مواجه است).
فلات ایران در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد، درکنار میانرودان و مصر، زادگاه نگارش در جهان است. از سال ۲۰۱۲ میلادی به این سو، استدلالهای منطقی و زمانیای را مطرح کردهام که بر اساس آنها نگارش «آغاز عیلامی» را نباید بهعنوان خطی فرعی که از خط
«آغاز میخی» گرفته شده است یا بهعنوان دختر «آغاز میخی»، در نظر گرفت، بلکه این دو خط خواهر هستند.
خط ایرانی «آغاز عیلامی» و خط میانرودانی «آغاز میخی» دارای چند ویژگی مشترک بودند (نشانههای شمارشی، سه سیستم شمارشی و برخی نشانههای شیء واژهنگاری نادر؛ تصویر ۱۱، نکته ۲) و یک پیشینه مشترک را به ارث بردهاند که همان الواح عددی کهنتری بودند که از سوریه تا ایران امروزی از حدود ۳۵۰۰ تا ۳۰۰۰ پیش از میلاد شواهدی از آنها به دست آمده است. اما این دو خط با وجود ویژگیهای مشترک، بهطور کامل از هم متفاوت بودهاند. اگرچه به خاطر این نظریه توسط همکارانی که عمده تمرکزشان بر میانرودان است، مورد انتقاد قرار گرفتهام، اما فکر میکنم موضع من تاکنون از نظر علمی رد نشده و اشتباهبودن آن ثابت نشده است. بااینحال، اگر از حفاریهای جدید در عراق لوحهایی به خط آغاز میخی به دست آید که بهصراحت در حدود ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد یا زودتر از آن تاریخگذاری شوند، مایلم درباره این نظریه تجدیدنظر کنم. در حال حاضر، این نظریه با توجه به دادههای موجود، منطقیترین است.
تا به امروز ما از وجود ۱۶۰۰ لوح «آغاز عیلامی» آگاهیم که فقط در ایران عمده آنها (۱۵۰۰ لوح یا ۹۴ درصد) در شوش و از اوایل سده ۲۰ به دست آمدهاند. این الواح که احتمالا توسط انبارداران و برای اهداف اداری و حسابداری استفاده میشدهاند، شامل اطلاعاتی در باره مدیریت کالا از قبیل غلات، دام و بردههاست. بنابراین بر اهمیت متغییر عددی ثبتشده در این متون کاملا واقف هستیم و به همین دلیل میتوان گفت که این الواح تا حدی خوانده میشوند. از سوی دیگر، بخش مهمی از این اسناد رمزگشایینشده باقی میمانند؛ ازجمله توالیهای نشانههایی که احتمالا با نوشتههای واژهنگاری و آوانگاری (سیستم ترکیبی)، نام افراد دخیل در معاملات را نشان میدهند (تصویر ۱۸).
بر مبنای این فرضیه که خطوط آغاز عیلامی و عیلامی خطی به ترتیب مرحله قدیمی (۳۳۰۰-۳۰۰۰ پ.م) و مرحله جدید (۲۳۰۰-۱۸۸۰ پ.م) از یک سیستم نگارش یکسان هستند، من پیشنهاد میکنم از دانش «جدید» خود درباره «مرحله جدید» استفاده کنیم تا زمانی که این همتایان گرافیکی با ارزش آوایی استفاده میشدهاند، به روش وارونه و به کمک ارزشهای آوایی بهدستآمده در عیلامی خطی، همتایان گرافیکی آن در خط آغاز عیلامی را رمزگشایی کنیم (تصویر ۱۱، نکته ۴؛ تصویر ۱۹).
این رویکرد «مبتنی بر سیستم نگارشی» را میتوان با «رویکرد زبانشناختی» تلقی کرد. نامهای خاص احتمالی ثبتشده در الواح آغاز عیلامی اکثرا متعلق به مردم ساکن شوش است. خط میخی میانرودان در حدود سال ۲۳۰۰ پیش از میلاد در زمان ضمیمهشدن آن توسط امپراتوری اَکَد، به این شهر وارد شد. از آن زمان به بعد، نامهای خاص ساکنان شوش با اکثریت ظاهرا اَکَدی و اقلیت عیلامی بر الواح میخی (در قراردادهای فروش، سندهای ازدواج، اسناد وراثت و…) ثبت شدهاند. با فرض اینکه روشهای نامگذاری و مجموعه نامهای خاص مردم شوش تغییر چندانی نکرده باشد، نامهایی که از سال ۲۳۰۰ پیش از میلاد به خط میخی نگاشته شدهاند، ممکن است در خواندن نامهای حکشده در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد در الواح آغاز عیلامی به ما کمک شایانی کنند (تصویر ۱۱، نکته ۳).
بنابراین با تکیه بر دو رویکرد «مبتنی بر سیستم نگارشی» (تصویر ۱۱، نکته ۴) و رویکرد «مبتنی بر زبان» (تصویر ۱۱، نکته ۳)، نامهای خاص ساکنان شوش در پنج هزار سال پیش را میتوان خواند یا حداقل به بخشهایی که آوایی نوشته شدهاند، دست پیدا کرد. نتیجه این کار دستیابی به کهنترین اطلاعات زبانشناختی موجود در جهان خواهد بود. عمده نگرانی من درباره بخشهای واژهنگار این توالیهای مربوط به نامهای خاص است (که ظاهرا در ابتدای توالی نشانهها میآیند) که باید با اتکا بر دانشمان از مجموعه نامهای خاص مردم شوش این واژهنگارها را خواند. از این منظر، خط آغاز ایرانی قدیم (آغاز عیلامی) احتمالا یک سیستم ترکیبی بوده است که در هزاره سوم پیش از میلاد (مرحله میانی) بخشهای واژهنگار خود را از دست داده است؛ پیش از تبدیلشدن به سیستمی کاملا آوانگار در مرحله آغاز ایرانی جدید (عیلامی خطی)، حداقل از حدود ۲۳۰۰ پیش از میلاد.
۷- گزارهای تازه؛ اصطلاحی جدید بهعنوان نتیجه: هَتَمتی به جای عیلام
مقاله را با یادداشتی درباره اصطلاحاتی که در حال حاضر استفاده میشود، به پایان میبرم. پیشنهاد میکنم هنگام اشاره به فلات ایران مفهوم جغرافیایی میانرودانی عیلام -به معنای «بلندیهای شرقی»- را کنار بگذاریم؛ بهویژه زمانی که از دید خود ساکنان این فلات صحبت میکنیم. استفاده از برچسب عیلام برای مردمان و تمدن و سرزمین در آن دوره همچون استفاده از اصطلاحی کنونی مانند «فلات ایران» برای آن دوره یا حتی گمراهکنندهتر است؛ چراکه این تصور را ایجاد میکنند که عیلام واژهای درست برای آن دوره بوده؛ حال آنکه این اصطلاح هیچ ارتباطی به دیدگاه مردم ساکن فلات ایران در آن زمان از خودشان نداشته است. در مقابل، نام اسرارآمیز هَتَمتی که دستکم از زمان پوزور-سوشیناک در سده بیستودوم پیش از میلاد استفاده میشده است، میتواند نقش یک مرجع فرهنگی، قومی و تاریخی خاص را ایفا کند (تصویر۲۰). البته از منظر جغرافیایی، متون شناختهشده آغاز ایرانی قدیم (آغاز عیلامی) و آغاز ایرانی جدید (عیلامی خطی) در حال حاضر تنها در مرزهای سیاسی ایران کنونی یافت شدهاند. برچسب خط آغاز ایرانی نباید بههیچوجه بهانهای برای سوءاستفاده از احساسات ملیگرایانه در عصر حاضر شود؛ چراکه بهعنوان پژوهشگر هدف این پژوهش، هیچ ارتباطی به احساسات ملیگرایانه گروه یا قوم خاصی نداشته و تنها به دنبال حقایق تاریخی هستیم.
بنابراین، با احترام به تمامی پژوهشگران در این زمینه، اصطلاحهای تازهای را برای مطالعه تاریخ این بخش خاص از خاور نزدیک باستان پیشنهاد میکنم که دقیقتر، با تعصب کمتر و منطبقتر با حقایق تاریخی است.
مگر خود درنگم نباشد بسی/ بباید سپردن به دیگر کسی
پس از گذشت ۲۰ سال از زمانی که اولین بارقههای علاقه به تاریخ خاور نزدیک در من به وجود آمد، در نهایت من و همکارانم موفق به رمزگشایی از سیستم نگارش آغاز ایرانی جدید شدیم. میدانم این نقطه اوج موفقیت در راهی است که دو دهه پیش قدم در آن گذاشتم و دورنمای دیگری در آن برای خود نمیبینم (به غیر از برخی پژوهشهای تکمیلی بر روی سیستم آغاز ایرانی قدیم).
شانس نقش بزرگی در این موفقیت داشت؛ که همان امکان دسترسی به متون حکشده بر روی ظروف نقرهای کونانکی مجموعه محبوبیان بود. مطمئنم که اگر دانشمند بزرگی همچون پیِرو مریجی در دهه ۷۰ میلادی، به این متون دسترسی میداشت، میتوانست رمز این سیستم نگارش را بگشاید. این همان فرصتی بود که ممکن بود سالهایی را که میتوانست بیثمر و بیامید در پی یافتن یک هدف بیفایده گذرانده شده باشد، بالاخره به یک موفقیت علمی درخشان تبدیل کرد. مادر و پدرم که سالها از انتخاب حرفهای من ناامید بودند، اکنون به من افتخار میکنند. واقعیت این است که این سیستم نگارش آغاز ایرانیِ جدید نیست که رمزگشاییاش را پس از گذر هزارهها به من مدیون است، این من هستم که به واسطه این نشانهها نجات یافتم؛ من که میخواستم نامم در یادها ماندگار شود.
حال میدانم هستی من بیدلیل نبوده است. اکنون به آرامش رسیدهام و در آستانه فصل جدیدی از زندگیام امید دارم تا گامی فراتر از اهداف شخصی باریکبینانهام بردارم. روی سخنم با شما خواننده ایرانی این مطلب است. امید دارم که پس از خواندن این مقاله، توانسته باشید به این نکات درباره خط آغاز ایرانی پی ببرید:
– نسخه قدیم این خط، در کنار خطوط میخی میانرودان و هیروگلیف مصری، قدیمیترین سیستم نگارش در جهان است که در پایان هزاره چهارم پیش از میلاد پدید آمده است.
– این خط تنها سیستم نگارشی است که در فلات ایران شکل گرفته است.
– نسخه جدید این سیستم، در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد، ویژگیهای آوایی استثنائی را داشت که سدهها به طول انجامید تا این ویژگیها در سایر سیستمهای نگارش در دنیا به وجود بیاید. این خط درواقع قدیمیترین سیستم نگارش کاملا آوانگاری در جهان است؛ سیستمی الفبایی/ هجایی (آلفاسیلابری)، متشکل از پنج ارزش صدادار و ۱۲ ارزش بیصدا. بر این مبنا، با رمزگشایی خط آغاز ایرانیِ جدید باید تاریخ روند تکامل سیستمهای نگارش در جهان را مورد بازبینی قرار داد.
این سیستم نگارش یادگار گذشته سرزمینتان پیش از اینکه ایران نام بگیرد، است. یادگار مردمانی که در آن میزیستهاند و هَتَمتیان (عیلامیان) نام داشتهاند. مردمانی که زبانشان هنوز تا حد زیادی برای ما ناشناخته است. در اوایل هزاره نخست پیش از میلاد، این مردم با اقوام ایرانی تازهوارد، مانند پارسها و مادها، آمیخته شدند. همانطور که میدانید، ساکنان فلات ایران مجموعهای از طبقات قومی و فرهنگی مختلف (هَتَمتیایی، ایرانی، یونانی، عرب، ترک و مغول) هستند. طبقه هَتَمتیایی تا به امروز قدیمیترین لایه فرهنگی شناختهشده در فلات ایران است که با رمزگشایی خط آغاز ایرانی جدید، اطلاعات بیشتری از آنها داریم.
در این مقاله دیدید که نشانههای این خط به هیچ خط دیگری شباهت نداشته و اَشکالی هندسی و انتزاعی را تداعی میکنند. این نشانههای عجیب، منحصربهفرد و زیبا را میتوان عنصر جدیدی از هویت بصری شما ایرانیان دانست. با احترام به ایران، سرزمینتان که از تاریخ کهنش بسیار آموختم و با احترام به شما که سالها با صمیمیت پذیرای من بودید، این رمزگشایی را مانند پیشکش ناقابلی میدانم که در لحظه ترک دوست عزیزی به او میدهم. حال که دیوها نبشتن به ما بیاموختند، اکنون نوبت شماست تا در بطن فرهنگ غنیتان به این خط جانی دوباره دهید.
فرانسوا دوسه François Desset
مترجم: مریم دوسه
منبع: روزنامه شرق