ميراث مكتوب – نام اکبر ایرانی با مؤسسه «میراث مکتوب» چندان گره خورده که نام هر یک دیگری را به خاطر میآورد. میراث مکتوب امروز در میان کتابخوانان حرفهای و فرهیخته نامی است آشنا. با اکبر ایرانی که در این سالها بحرانهاي بسیاری را پشت سر گذاشته و از دل همه آنها فاتح بیرون آمده پیرامون اوضاع فرهنگی و پژوهش و تحقیق در اوضاع کنونی سخن گفتیم.
قبل از اینکه وارد مباحث کلیتری مثل مباحث پژوهش بشوید، کمی درباره وضعیت کنونی میراث صحبت کنید. یادم هست در یک دوره آنقدر ناامید شده بودید که فکر میکردید میراث تعطیل خواهد شد. درباره آن مقطع توضیح بدهید و بفرمایید در حال حاضر در چه وضعيتي قرار داريد؟
بسما… الرحمن الرحیم. از شما و جناب معزی تشکر میکنم که مجدداً فرصتی فراهم کردید تا در خدمتتان باشم و دربارهٔ میراث مکتوب توضیحاتی بدهم و این مرکز را بیشتر برای علاقهمندان معرفی کنم. الان 20 سالگی این مؤسسه تمام شده است. اینجا از معدود مؤسساتی است که با پایداری مدیریت مواجه شده. این ثبات و پایداری هم مرهون حمایتهای وزرا و معاونان فرهنگی بود و هم به میزان ارادت و علاقه بنده به این موضوع برمیگشت. طی این 20 سال فکر کردهام به هر قیمتی هست باید مواریث فرهنگ و تمدن اسلامی را بیشتر و بهتر از گذشته برای علاقهمندان به تمدن اسلامی حفظ و نگهداری کرد. با همین انگیزه در برابر همهٔ سختیها و مرارتها مقاومت کردم و کار را پیش بردم. این مؤسسه فراز و نشیبهایي داشته. در دورههایی به طور جدی مورد حمایت قرار گرفته و در دورههایی هم مورد توجه و حمایت نبوده. شاید با این دلیل که بعضیها اعتقاد نداشتند باید در این حوزه سرمایهگذاری شود، شاید هم فکر میكردند من آدم صالحی برای این کار نیستم و گاهی به فکر جایگزین هم میافتادند. این مؤسسه در طول این سالها از وزارت ارشاد کمک گرفته است اما هیچ وقت به عنوان یک سیستم صرفاً وابسته به این شرایط اکتفا نکرده. ما همیشه به این فکر بودهایم که ارتباطات خود را با داخل و خارج هم از لحاظ فرهنگی و علمی و هم از لحاظ مشارکتها و مساعدتها حفظ کنیم. حاصل این مشارکتها و تلاش ها این است که میراث مکتوب امروز به یک برند و شاخص علمی معتبر تبدیل شده و اعتبار داخلی و خارجی پیدا کرده. خیلی از علاقهمندان میخواهند کتابشان اینجا منتشر شود یا مقالاتشان در مجلات ما چاپ شود. حتی بعضاً برای چاپ کتابها و مقالاتشان به ما کمک مالی هم میکنند. حتی چندبار پیش آمده که وقتی اثری را برای داوری نزد استادی فرستادیم، وی روی برگه ارزیابی نوشته بود: در شأن شما نیست که این کتاب یا مقاله را چاپ کنید بفرستید فلان مؤسسه (که خودش عضو شورای علمی آن بود) چاپ میکند!
بنابراین بخشی از کمکها با مشارکت خود علاقهمندان تأمین میشود. ما در برابر شرایطی که سالها قبل به این مرکز تحمیل شد کوتاه نیامدیم بلکه در مقابل کمبودها و سختیها مقاومت کردیم. حقیقتی که در این سالها دربارهاش به یقین رسیدم این بود که ان مع العسر یسری. به قول سعدی: صبر تلخ است ولکن بر شیرین دارد. قرار گرفتن در شرایط سخت لازم بود تا من در طول زندگی علمی و اجرایی ام به این حقیقت برسم. من مدیون کسانی هستم که با سختگیریهایشان باعث شدند به فکر بیفتم و طلب کمک، مساعدت و مشارکتم را به همه جا از بیوتات مراجع گرفته تا کاسب و تاجر و فرهنگی و اهل علم گسترش دهم. الان این ارتباطات ما را به نقطهای رسانده که بتوانیم فرهنگسازی کنیم و به مردم بگوییم این حوزه حوزهای است که مال فرهنگ ایران و اسلام است و خود مردم باید در تولید و ترویج آن سهم داشته باشند. من یادداشتهای زیادی تحت عنوان وقف در فرهنگ اسلامی به ویژه وقف در حوزه کتاب نوشتهام. بعد از آن یک سلسله ديدارهای دوستانه ماهانه راه انداختهايم كه در آن بين دانشمندان و پژوهشگران و علاقهمندان به حوزه علم و فرهنگ ارتباط برقرار شود. یعنی آنهایی که ثروت را به جای علم برگزیدند و کسانی که علم را به جای ثروت انتخاب کردند یک جا کنار هم قرار گیرند. این جلسات ماهانه حدود 20 ماهی است که برگزار میشود و در آنها حدود 70 نفر از بزرگان فرهنگ و بعضاً هنرمندان شرکت میکنند. حاصل این دیدارها و نشستها این بود که ما گاه با یکی دو حامی و اسپانسر جلسه و مذاکره داریم. این چیزی نبوده که بنده از آغاز دنبالش باشم. از خدا کمک خواستم و نیّتم هم این بود که از جوانان با استعداد و علاقهمند حمایت شود. به هر حال این مرکز امروز به عنوان یک نقطه امید پا گرفته و توانسته اعتماد جمعی را جلب کند.
مؤسسات زیادی وجود دارند که به طور رسمی و مستمر از دولت کمک میگیرند یا ردیف بودجه دارند یا از توابع ارشادند. این کمکها را خرج میکنند ولی نظارت چندانی روی کار آنها صورت نمیگیرد. میلیاردها در حوزه فرهنگ خرج شده و کتابهای تکراری چاپ شدهاند. شاید اگر يكسوم هزینههایی که خرج میشود صرف نظارت بر این مراکز شود نتایج بهتری به دست بیاید. باید ببینیم این پولی که دارد خرج مسائل فرهنگی میشود چه نتایج و بازدهی داشته و چه استعدادهایی شکوفا شدهاند؟ بنده در مورد مؤسسهای در آن خدمت میکنم، میتوانم توضیح دهم که چه آدمهایی پیشرفت کردهاند و چه کارهای تأثیرگذاری انجام شده. ما در این سالها حدود 80 جایزه گرفتهایم. به هر حال کارهای بنیادی که در کشور انجام میشود، باید به گونهای باشد که بعد از ما بیایند و بگویند کاش سیستم و مجموعهای سازمانیافته بود که این کارها را میکرد نه شخص فلانی.
در مملکت ما اساساً کارها قائم به فرد است. ممکن است شما بروید یک نفر دیگر بیاید و هیچکدام از این اتفاقات نیفتد. دربارهٔ این مرکز هم نیازی نیست که شما فعالیتهایش را بربشمارید. تأثیر و نفوذ میراث را همه کسانی که اهل تحقیق و پژوهشاند به خوبی میدانند و واقعاً نیاز به شاهد ندارد. آری آری سخن عشق نشانی دارد و این نشان آنقدر آشکار است که نیازی به اثبات ندارد. کمکهایی که فرمودید از جاهای دیگر میگیرید ممکن است به میزانی برسد که دیگر به وزارت ارشاد نیازی نداشته باشید و خودتان بتوانید این مسیر را ادامه دهید؟
بله ان شاء الله. از همان روزی که در سال 87، در مضیقه مالی قرار گرفتیم و متهم شدیم که اینجا را حیاط خلوت خود کردهایم به این فکر افتادم که باید برای حفظ میراث آن را مستقل و بینیاز از کمک دولت کنیم. دیر یا زود این اتفاق میافتاد. بودجه ما را قطع کردند و خیلی جفاهای دیگر.
به هر حال مصائب و مسائلی که بر این مؤسسه روا رفت، به لطف خدا مایهٔ برکت شد. شاید اگر این فشارها به ما نمیآمد به فکر چاره نمیافتادیم. ما از خدا خواستیم که این جریان همگانی شود و با حمایت مردم پا بگیرد. الان از کارخانهٔ چسب تا رادیولوژیست و مهندس اسپانسر داریم که بخشی از هزینههای تولید کتاب را قبول کردهاند. اینها علاقهمندان به این حوزهاند و دارند خیلیهاي دیگر را هم با خود همراه میکنند. ما هر ماه یکی، دو تا حامی و اسپانسر داریم. الان به کمک یکی از این اسپانسرها اقدم نسخ حافظ یعنی نسخه 801 قرار است چاپ عکسی شود. هزینهٔ چاپ آن حدود 80 میلیون تومان است که حاضر شدهاند این مبلغ را بپردازند. ما اصلاً فکرش را هم نمیکردیم که کسی پیدا شود و نیت ما را بشنود. چون ما اصلاً داد و فریاد نکرده بودیم. البته زمانی که بودجه ما را قطع کرده بودند در سایت لیستی از آثار میراث مکتوب را گذاشتیم و گفتیم که میخواهیم اینها را چاپ کنیم و به کمک احتیاج داریم. نفس این گفتهها باعث شد علاقهمندانی پیدا شوند و به میراث کمک کنند اگر این روال به این شکل ادامه پیدا کند، امید میرود تا دو سه سال دیگر میراث با کمکهای مردمی از حمایت دولت بینیاز شود. شاید مؤسسات دیگر هم به فکر بیفتند و این کار را بکنند چون الان بعضی از مراکز فرهنگی به دلیل وابستگیشان به وزارت ارشاد عملاً کارشان نیمه تعطیل شده.
در مورد میراث تلاش شما و لطف خدا باعث شده به این نقطه برسید. به نظر شما راهحل کلی برای کار فرهنگی این است که همه به دنبال کمکهای مردمی بروند؟ پیدا کردن اسپانسر تنها راه ادامه دادن به کار پژوهشی و فرهنگی است؟
راه حل این نیست. البته این چیزی است که شرایط کنونی کشور ما را بر آن داشت. ما بنا نداشتیم در این وضعیت قرار گیریم. دولتها وقتی سر کار میآیند هر کدام بنا به سلیقهٔ خود به یک جریانی یا تفکری اهمیت میدهند و از آن حمایت میکنند. قراردادهای میلیاردی میبندند تا فلان دانشنامه ظرف مدت یکی دو سال به روش چسبوقیچی تألیف شود، هیچکس هم روی این کارها نظارت نمیکند. دانشنامهای که گاه نوشتن یک مقالهاش یک سال طول میکشد دیدیم که به نام یک نفر در مدت یکی دو سال نوشته شد آن هم در 80 جلد! یا از یک مؤسسهای که بیشتر کتاب تجدید چاپ میکرد و ردیف بودجه داشت 300 میلیون کتاب خریدند و درست همان وقت بودجه میراث مکتوب را قطع کردند. در چنین وضعیتی ما نمیتوانستیم بیکار بنشینیم و بگذاریم میراث افول کند. همیشه به ناظران و بازرسان وزارت ارشاد گفتهام که امیدوارم روزی نظارت بر این مؤسسات به قدری جدی و کارشناسانه شود که همه احساس مسئولیت کنند و کارها متناسب با اهداف و وظایف انجام شود. نه کارهای تکراری انجام شود و نه کارهای غیرعلمی بلکه آثاری مولّد و تأثیرگذار خلق شوند. تا وقتی سیستم نظارتی ما به این شکل است کارها آب در هاون کوبیدن است و هدر دادن پول بیتالمال.
فرمودید چاپ و صحافی نسخه مورّخ 801 هجری دیوان حافظ حدود70 تا 80 میلیون بودجه لازم دارد. نمیشد به جای این کار CD این نسخه منتشر شود. چون این کارها مخاطب خاص دارد و فقط بعضی از اهل علم و پژوهش به سراغ آن میروند به هر حال انتشار آن به صورت CD ارزانتر بود.
آثاری که به صورت عکسی منتشر میشوند باید به عنوان سند دیده شوند. سندی که یا از آن بهتر موجود نیست یا اگر هست از جهات دیگر است. وقتی اقدم نسخ حافظ مطرح میشود تمام کسانی که به حوزهٔ حافظپژوهی تعلق دارند، میخواهند که عکس نسخه را در اختیار داشته باشند. این عکس نسخه قطعاً یک زمانی با نسخههای دیگر مقابله میشود چاپ میشود و با قیمت ارزانتری عرضه خواهد شد. ما همین نسخهٔ عكسي را به دو شكل منتشر خواهيم كرد یک نسخه به عنوان نسخه نفیس با جلد نفیس برای کسانی که میخواهند دیوان حافظ را به عنوان اثری فاخر داشته باشند و یک نسخه ارزانتر هم برای پژوهشگران با کاغذ ارزانتر و جلد سلفون به چاپ میرسد. البته هنوز هستند از استادانی که یا قادر به استفاده از رایانه نیستند یا علاقهای به این کار ندارند.
چند نسخهاش را به شکل فاخر چاپ میکنید؟
بانی و حامی این اثر هزینه نیمی از آن را قبول کردهاند. در مورد نرم افزار کتابخانه جامع میراث مکتوب هم باید عرض کنم که با مرکز کامپیوتری علوم اسلامی نور، پارسال قرارداد بستیم که مجموعه آثارمان را در نرمافزاری به نام میراث مکتوب تولید کنند. قرار بود از این نرمافزار در نمایشگاه رونمایی شود که متأسفانه نشد. قول داده بودند ولی نمیدانم به چه دلیل انجام نشد. به این شکل کل آثار ما در یک CD به فروش میرسد. این نرم افزاری است که تمام کتابهای میراث را در بر دارد و هر سال هم به روز میشود. لازم نیست تک تک نسخهها به تنهایی CD شود. این نرمافزار جامع است، لغتنامه دارد، قابل جستوجو است و همه آثار در دسترس هست و انشاءالله طی یکی دو ماه آینده راهاندازی میشود.
من به یاد دارم همان سالهای 78-77 یک بار حضرت عالی را دیدم و با هم صحبت کردیم. آن روزها شما از نظر بودجه در مضیقه بودید. این بحث مطرح شده بود که پول در مملکت نیست و من یکی، دو تا یادداشت نوشتم و گفتم هر وقت میگویند پول در مملکت نیست اولین بودجهای که قطع ميشود بودجه فرهنگی و تحقیقاتی و پژوهشی است. ظاهر ماجرا هم قابل توجیه است. میگویند وقتی مردم نان ندارند بخورند چه لزومی دارد تحقیق شود که فلان نسخه سندیت دارد یا ندارد. در کشورهای پیشرفته این طور نیست و در مواقع بحران مالی بودجه تحقیق و پژوهش را قطع نمیکنند. به این دلیل که میدانند روزی این بحران اقتصادی تمام خواهد شد و نیاز اساسی و جدی همان چیزی است که الان زائد به نظر میرسد. نیچه جملهای دارد که بسیار تأملبرانگیز است. میگوید انسان گرسنه وقتی خانهاش آتش میگیرد آن لحظه گرسنگی را از یاد میبرد ولی بعداً روی خاکستر همان خانه مینشیند و غذا میخورد. نیاز انسان به کار علمی و فرهنگی هم مثل نیاز او به اولیات است؛ نیازی ضروری و بدیهی است. کاش یکجوری این مسئله برای مسئولان جا میافتاد تا در موارد بحرانی سریع جلوی تحقیق و پژوهش را نگیرند و راه تفکر را تعطیل نکنند.
بله اگر به تجربیات کشورهای دیگر نگاه کنیم، میبینیم که آنها طور دیگری فکر میکنند و عمل میکنند. مثالی بزنم. به مناسبت سالروز بزرگداشت فردوسی همایشی در دانشگاه لایدن برگزار شد. بنده با آقای دکتر کزازی آنجا بودیم. من بحث متون حماسی دینی و ملی را مطرح کردم. آنجا فرصتی بود برای معرفی آثار میراث مکتوب. برای اولین بار بود که از لایدن دیدن میکردم و اطلاعات جالبی از آنجا کسب کردم. رامبراند یکی از بزرگترین نقاشان هلندی است. میگویند در یکی از جنگهایی که در آن هلند محاصره شده بود، مهاجمان گفته بودند به شرطی دست از محاصره هلند برمیدارند که نقاشیهای رامبراند به آنها داده شود. هلندیها قبول نکردند. آنها آثار مفاخرشان را به قیمت جانشان حفظ میکنند. این درس است برای ما، البته ما هم بزرگانی داشتهایم که در زمان حمله مغول آثار مفاخرمان را از کشور خارج کردند تا آسیب نبینند. الان بیشتر آثار ما در کشورهای اروپایی و ترکیهاند و سلامت ماندهاند.
در یک دورهٔ ریاضت اقتصادی که در هلند اتفاق افتاد، طبق یک محاسبه به این نتیجه رسیدند که اگر از حقوق همهٔ اشخاص درصدی را کم کنند، به مرور این بحران اقتصادی حل خواهد شد. یعنی از حقوق ملکه گرفته تا اشخاص عادی درصدی را کم کردند ولی به هیچ وجه حاضر نشدند بودجههای فرهنگی و پژوهشی را قطع کنند. از همه جا یکسان کم کردند ولی نگذاشتند کار فرهنگی و علمی روی زمین بماند. در کشور ما میآیند اول از همه بودجه اهل پژوهش را قطع میکنند و اصلاً به این فکر نمیکنند. کسانی که در حوزه علوم انسانی کار میکنند هم آدمند. اینها هم باید زندگی کنند و زندگیشان باید اداره شود. اهل پژوهش کاری جز این بلد نیستند که مقاله بنویسند و کتاب تصحیح کنند. چرا باید به اینها بگوییم شما بروید بمیرید ولی کسانی که مثلاً در بخش صنعت نفت کار میکنند، بمانند و حقوق چند میلیونی بگیرند. متأسفانه این تبعیضها و تفاوتگذاریها وجود دارد. امیدواریم یک روز نگاه صحیحتری به این مسئله بشود. اگر بخواهیم علوم انسانی را تصحیح کنیم و در آن تحول ایجاد کنیم، شرطش این است که علوم انسانی در کار باشد. وقتی اولین چیزی که قطع میشود حقوق این بندگان خداست، انتظار برای تحول در فکر و دیدگاه آنها چه توجیهی دارد. اهل علوم انسانی با چه امید و آرامش خاطری میتوانند کار کنند، طرح بدهند و تحول ایجاد کنند. همینطور که میبینید به خاطر این دیدگاههای تبعیضآمیز مؤسسات فرهنگی مثل فرهنگستان زبان و ادب فارسی یا دایرهالمعارف بزرگ اسلامی حتی نمیتوانند حقوق اساتید و پژوهشگران خود را تأمین کنند.
تجربه 20 ساله مدیریت تجربه کمی نیست، طی این بیست سال در کدام دوره کار کردن برایتان راحتتر بوده؟
منظورتان از دوره همان دولتهایی است که سر کار آمدهاند؟
بله، متأسفانه ما دورهها را به نام دولتها میشناسیم. در تاریخ ادبیات هم همینطور است. دورههای ادبی را با نام سلجویان، غزنویان و مغول میشناسیم. میخواهم بدانم در کدام دوره کاریتان نگاه به فرهنگ کمتر سیاسی بوده و شما راحتتر کار فرهنگی کردهاید؟
به این سؤال میشود دو تا پاسخ داد. در دورههایی که مدیران واقعاً فرهنگی بوده و اهل مطالعه و تحقیق بودند، موضع ما را بهتر میفهمیدند و طبعاً خیلی خوب از ما حمایت میکردند.
از جنبه دیگر به نظر من بهترین دوره برای میراث مکتوب دورهای بود که بودجه ما را قطع کردند. این مقطع برای ما یک سكوی جهش بود.
به لحاظ شخصی و فردی برای شما بهترین دوره بوده و یک نقطه عطف به حساب میآید ولی برای کل مؤسسه و کارکنانش هم اینطور بوده؟
قبول دارم که دورهٔ خیلی سختی بود ولی اگر آن شرایط پیش نمیآمد، ما الان به اینجا نمیرسیدیم. ما بر اثر همان فشارها به فکر افتادیم و الان مستقل شدیم. امروز حتی اگر دولت نتواند از ما حمایت کند، به میراث لطمهای زده نمیشود. دستکم حقوق کارکنان را کج دار و مریز میتوانیم بدهیم. از قدیم گفتهاند صاحبخانه خوب هیچوقت مستأجر را صاحب خانه نمیکند. در دورههای قبل دولتها کمک نمیکردند به ما. ما هم نه پسانداز میکردیم و نه دنبال کمکهای مردمی بودیم ولی الان شرایط عوض شده. الان بین 10 تا 15 تا اسپانسر داریم که هریک هزینه بخشی از تولید کتاب را تقبل کردند.
ازین رو مقداری از وقت ما صرف ارتباط با این افراد علاقهمند به فرهنگ و نیکوکار میشود. میراث مکتوب اعتباری کسب کرده هم در داخل کشور و هم در خارج و اکنون نام آن به یک برند (Brand) و نشان ممتاز علمی در حوزۀ پژوهش و ویرایش متون تبدیل شده. از طرفی ما سالی یک همايش بینالمللی برگزار میکنیم و هر سال تقریباً در دو، سه همایش بینالمللی شرکت میکنیم. با مؤسساتی مثل مؤسسه اسماعیلیه، دانشگاه آزاد برلین، مؤسسه الفرقان، مؤسسه البابطین در کویت … و دیگر مؤسسات داخلی و خارجی در ارتباط هستیم. تا کنون بیش از ده کتاب با همکاری مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین منتشر کردهایم.. آقای پروفسور مادلونگ که یکی از بزرگترین اسلامشناسان معاصر است، دو تا از کتابهایش را برای چاپ به ما داد، طبعاً نشان و آرم میراث مکتوب و این مؤسسه در کشورهای اروپایی بیشتر معرفی و شناخته می شود و این برای ایران یک افتخار به شمار میرود که کتابهای فرهنگی و ادبی و تمدنی ایرانی اسلامی در کتابخانههای کنگره امریکا،http://www.loc.gov/search/?q=miras+i+maktub&all=true&st=list
لایدن هلند، اوساکای ژاپن، انجمن نسخ خطی اسلامی در کمبریج، آکادمی علوم اتریش و … دیده میشود. اگر در این کتابخانهها سرچ و جستجو کنید، میبینید که بیشتر کتابها و نشریات ما را دارند.
گفتید از دو نظر آن دورهها قابل بررسی است ولی فقط از یک وجه حرف زدید؟ بالاخره نگفتید در کدام دوره کار فرهنگی راحتتر بود؟
من فکر میکنم فراز و نشیبهای هر کاری به میزان تعلق خاطر متولیان آن کار بستگی دارد. یکی از خاطرات خوش من که در کتاب خاطراتم نوشتهام، این است که در سالهای 76-75 یکی از مسئولان وزارت ارشاد از من خواست که کتابهای ایرج افشار و سایر کتابهای ما را قبل از چاپ ببینند و بعد اجازه چاپ بدهند. من گفتم این در تخصص شما نیست و من موافقت نکردم. بعد دو، سه ماهی گذشت و دیدم جیره و مواجب میراث قطع شد، هرچه توضیح دادم و پیگیر شدم، کسی پاسخگو نبود. البته گاه از سر جوانی و خامی به آنها جواب سربالا دادم و تاوانش را هم میدادم. این ماجرا را از سر گذراندیم تا اینکه آن بنده خدا سمتی گرفت و آمد پیش من و پیشنهاد داد که برای ادارهٔ کتاب با او کار کنم و مدیریت آنجا را قبول کنم. من هم گفتم نه. (البته یادداشتی در باره این نهها نوشتهام http://www.mirasmaktoob.com/d.asp?id=9676
چون عهد کرده بودم که غیر از احیای میراث مکتوب به هیچ کار دیگری نپردازم. قبل از این ماجرا پیشنهادهای دیگری را هم رد کرده بودم. این شخص رفت و بعد از عید آمد دفتر کار من و گفت: از شما میخواهم این فیش حج واجب را به عنوان عیدی از من قبول کنید. باز گفتم نه. گفتم: من دو سال پیش به خاطر یک مقاله در نقد موسیقی برنده شدم و جایزهام سفر حج عمره بود و گفتم نمیخواهم بروم، نهایتاً اصرار زیادش را که دیدم گفتم من یک حج به کسی بدهکارم. شما آن فیش را بدهید تا من دینم را به وی ادا کنم. چون من پول سفر حج او را گرفته و خرج کتابهای میراث کردهام. او هم این ماجرا را نمیداند و این کار با واسطه انجام شد. نمیدانم و هیچوقت هم از او نپرسیدم که چرا اینطور شد. زمانی من جلوی او ایستادم و او هم مدتی مرا محروم کرد ولی بعد سعی کرد جبران کند. همهٔ این اتفاقات برایم این پیام را به همراه داشت که راهی که در پیش گرفتهام به نقطهٔ امیدوارکنندهای خواهد رسید.
بالاخره جواب ندادید که کدام دوره بهتر بود، بگذریم آیندهٔ میراث را چطور میبینید؟
(لبخند ایرانی!) با توجه به اینکه اقتصاد این روزها، اقتصاد مقاومتی شده، طبعاً دولت به همه مؤسسات در حد حقوق میتواند کمک کند. با توجه به سالهای پیش ما چنین وضعی را پیشبینی کرده بودیم. یک مقدار برنامهریزی کردهایم تا بتوانیم ضمن پرداخت حقوق کارکنان، کتابها را هم منتشر کنیم. میانگین چاپ کتابهایمان 20 عنوان کتاب بود ولی سال گذشته حدود 10 کتاب منتشر کردیم. امسال اگر بتوانیم از کمکهای مردمی استفاده کنیم، فکر میکنم برایمان ممکن باشد که این روند را ادامه دهیم تا به آن نقطه مطلوبتر برسیم. در برنامهای که با کمک دوستان مختلف داخل و خارج ریختهایم، قرار است کارهای سنگینتری انجام دهیم. حتی برنامهریزی کردهایم که چند ماهی برویم ترکیه، آنجا مستقر شویم و هرچه نسخه نفیس فارسی و شیعی هست را آنجا CD کنیم و بیاوریم ایران. قرار است با همکاری سازمان نسخ خطی ترکیه، بنیاد تاریخ ترکیه و دیگر مؤسسات علمی خارج از کشور کارهای مشترک چاپ کنیم. اینها برنامههای کلان است که امیدواریم محقق شوند. فعلاً داریم در حد توان و موجودی کار میکنیم.
اگر نکته دیگري باقی مانده، بفرمایید.
در حوزهٔ اطلاعرسانی سه تا مجله داریم. یکی، دو ماهنامه گزارش میراث است که به مباحث نسخهشناسی، ایرانشناسی و نقد ادبی اختصاص دارد. یکی دیگر دو فصلنامه آینه میراث است که مجلهای علمی – پژوهشی است و فقط در آن مقالات پژوهشی چاپ میشود. هر کدام از این نشریات بالای 54 شماره چاپ شدهاند. مجله دیگر ما هم دو فصلنامه میراث علمی اسلام و ایران است که دومین مجله تاریخ علم در کشور ماست. این نشریه چهار شماره چاپ شده. سردبیر این نشریه دکتر محمد باقری است که از بزرگان حوزهٔ تاریخ علم است. سایت میراث نيز هماکنون حدود 1000 تا 2000 بازدیدکننده در روز دارد. یک سوم این بازدیدها از خارج از کشور هستند. هر روز 5 تا مقاله و معرفی کتاب روی سایت میگذاریم. اگر بودجهای فراهم شود و بخش انگلیسی سایت راهاندازی شود، قطعاً بازدیدها از خارج از کشور چند برابر خواهد شد.
گفت و گو از سیدعبدالجواد موسوی
منبع: خبرآنلاین