کد خبر:22569
پ
Neshast-56-2-b

داستان خداي نامه، سرگذشت پهلوانان و تاريخ حماسي ايران است

دكتر محمود اميدسالار از آمريكا، در نشستي با عنوان « خداي نامه يا يك واحد ادبي؟»، گفت: داستان خداي نامه، سرگذشت پهلوانان و تاريخ حماسي ايران است. وقتي اسلام در ايران مستقر شد، با استقرار سيادت فرهنگي جديد، طبعا خيلي از متون قديم ايراني به عربي ترجمه شد.

ميراث مكتوب- دكتر محمود اميدسالار  از آمريكا، در نشستي با عنوان « خداي نامه يا يك واحد ادبي؟»، گفت: داستان خداي نامه، سرگذشت پهلوانان و تاريخ حماسي ايران است. وقتي اسلام در ايران مستقر شد، با استقرار سيادت فرهنگي جديد، طبعا خيلي از متون قديم ايراني به عربي ترجمه شد.
وي در اين نشست كه روز دوشنبه 10 ارديبهشت ماه 86 در اين مركز برگزار شد، افزود: خداي نامه يك كتابي بوده به زبان پهلوي، شامل تاريخ حماسي ايران و تاريخ سلاطين ايران قبل از اسلام. اين كتب در منابع يوناني بسيار ذكر شده و برخي از نويسندگان باستان يوناني به شيوع داستان هاي پهلواني ميان ايرانيان هم اشاره كرده اند. مثلاً تابن مي نوسيد كه بخشي از تعليم و تربيت جوانان ايراني، آشنا شدن با كارنامه خدايان و پهلوانان است. دلسون نيز به شيوع داستان هاي مربوط به كورش در ميان ايرانيان شهادت مي دهد. در تورات هم ذكر تواريخي كه در تورات به آنها اشاره شده، از آن نوع كتاب هاي داستاني نبوده و بيشتر حاوي حوادث و وقايعي بودند كه در فرمانروايي شاهان مختلف رخ مي دادند. اكتزيا از پزشكاني يوناني كه در دربار هخامنشيان بوده، ليستي از شاهان ما به دست مي دهد كه در بخشي نيامده، ولي ديگران نقل كردند كه اكتزيا به عنوان تاريخ نگار، قابل اعتنا نيست. كتاب خداي نامه در دوران ساسانيان تنظيم مي شده و در آن، چند مطلب در باره خداي نامه قابل تامل است، يكي اينكه در مقدمه باز بايسون قلي كه در سال هشتصد و بيست و نه هجري به فرمان شاهزاده بايسون قلي نوشته شده، آمده كه چون انوشيروان به جمع آوري تاريخ گذشته تمايل بسياري داشته، پيوسته به اطراف و اكناف جهان فرستادي تا در هر مملكت حكايات ملوك آنجا يا هر قضاياي ديگر كه شايسته ذكر بودي، تفحص نموده و تحقيق مي كردند و نسخه آن به كتابخانه مي سپردند و چون به زمان يزد گرد شهريار رسيد، مجموع آن تواريخ، متفرقا در خزانه او جمع آمده بود. دانشور دهقان را بفرمود تا آن تواريخ را فهرستي نهاد و از ابتداي دولت كيومرث تا انتهاي سلطنت خسرو پرويز در ياد كرد و هر سخن در آنجا كور نبود از موبدان و دانايان بپرسيد و به آن ملحق گردانيد و تاريخي جمع شد در غايت كمال. اكثر محقيق فرنگي و ايراني داستان دانشور دهقان را در مقدمه با سيران قلي تقريبا به صورت تق و لقي، قبول كردند.

دكتر محمود اميدسالار، ادامه داد: نكته ديگري كه درباره تدوين داستان هاي ايران باستان در زمان ساسانيان بايد در نظر گرفته بشود، به ماهيت حماسه و داستان پردازي ها، مربوط مي شود. سلسله ساسانيان از سال 226-224 ميلادي تا 651-652 يعني قريب چهارصد سال، درمنطقه وسيعي كه ايران امروزي هم جزئي از آن بود، حكومت مي كردند و دستگاه اداري بسيار مفصلي داشتند كه از نظر امور مالياتي، نظامي و اداري چهار قرن تمام اين منطقه را تحت كنترل داشت. آيا ظرف اين چهار قرن، چنين جامعه اي كه مي دانيم هم با كتابت آشنايي كامل داشت و هم داراي آرشيوهايي دولتي مفصلي بود، هيچ گونه ادبيات مدوني كه با داستان هاي پهلواني سروكار داشته باشه، توليد نكرده؟ كه به نظرمن بسيار بعيد است. اگر فرض را بر اين بگذاريم كه ايران چنانچه از شهادت متون عربي به دوران ساساني بدست مي آيد، داراي هماهنگي وسيعي بوده، پس بايد پرسيد چرا ادباي ساساني از سال سرآغاز سيادت اين قوم تا پيش ازسه قرن پس از آن يعني سالهاي 531 الي 579 كه دوران فرمانفرمايي انوشيروان است، به فكر جمع آوري اين حكايات نيفتاده بودند؟ آيا با عقل سليم جور در مي آيد كه اقشار كتابخوان و اديب در امپراطوري وسيعي مانند امپراطوري ساساني بيش از سيصد سال بدون اينكه به فكر تدوين و جمع آوري داستان هاي پهلواني خود بيافتند، زندگاني كنند؟ از آن گذشته، علت اينكه از ميان شاهان ساساني، مخصوصا انوشيروان به جمع آوري اين حكايات و تدوين آنها فرمان داده، چه بوده است؟ چنانچه به محض اينكه داستان جمع آوري خداي نامه از سوي انوشيروان مورد بررسي دقيق قرار مي گيرد، مي بينيم كه بعضي اشكالات منطقي در قبول اين داستان است.

وي افزود: اگر فرض را براين بگذاريم كه نه انوشيروان، بلكه يزد گرد سوم باعث و باني جمع آوري اين حكايات شد، بايد قبول كنيم كه ايرانيان بيش ازچهارصد سال، به فكر داستان هاي پهلواني خودشان نيفتادند. در عين حال مي توان فرض كرد كه طبقه اديب، دبير و تحصيل كرده ايران يا با اين داستان ها ميانه اي نداشتند و يا اگر هم تمايلي به جمع آنها داشتند، بيش از سه، چهار قرن معطل ماندند. به نظر بنده، فرض دخالت انوشيروان يا يزد گرد سوم در تدوين خداي نامه، از نظر منطقي محل اشكال است، البته مي شود قبول كرد كه شاهان در كتابخانه ها وخزائن خودشان، كتاب هاي نفيس، داستاني و پهلواني داشتند و حتي به ادباي درباري شان هم كمك مي كردند كه باز هم از اين نوع كتب، تدوين كنند به خاطر اينكه ميل داشتند نسب خودشان را به شاهان اوسطايي و پهلوانان افسانه اي برسانند. يكي از علل متفاوت بودن و تعدد رواياتي كه ما درباره داستان هاي پهلواني ايران در متون قديمي عرب مثل يعقوبي و اخبار و غيره مي بينيم، معلول همين چند دستگي است. ما بايد احتمال بدهيم كه خداي نامه به عنوان يك كتاب واحد قدري، موجوديتش محل ترديد باشد. فكر مي كنم كه خداي نامه هم مثل شاهنامه، نه يك كتاب واحد، بلكه يك نوع ادبي و به قول فرنگي ها يك ژانر بوده است. بنده فكر مي كنم كه داستان خداي نامه هم، يك داستاني قدرت طبع نويسنده يا ملاحظات  سياسي در باري كه آن نويسنده، برايش كار مي كرده و ممكن است كه كمي متفاوت بوده باشد، اما اينكه خداي نامه يك كتاب واحد باشد، نمي خواند.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612