میراث مکتوب – در شماره جدید مجله کتاب شیعه نوشتهای دیدم که در آن نویسنده با اعتماد به گفتهای از یکی از رجالشناسان معاصر، تلاش کرده متن کتابی با عنوان مفاخر الکوفه و البصره را بازسازی کند و آن را به محدث امامی اهل کشّ و از معاصران سعد بن عبدالله الأشعری، یعنی جبریل بن أحمد الفاریابی نسبت دهد. از آنجا که نویسنده این سطور تألیفی دارد که در آن کوشیده تعدادی از متون کهن شیعی را در دوران غیبت صغری معرفی و بازسازی کند و در آن از این تألیف به کوتاه سخن بحثی کردهام مناسب دیدم اینجا خلاصه مطالعات خود را در این باب به نقل آورم:
ابتدا معرفی او را بر اساس کتاب لسان المیزان ابن حجر عسقلانی میآورم:
«جبریل بن أحمد الفاریابی أبو محمد الکشی. قال أبو عمرو الکشی: حدثنا عنه محمد بن مسعود وغیره وکان مقیما بکش. له حلقه کثیر الروایه وکان فاضلا متحریا کثیر الأفضال على الطلبه. وقال ابن النجاشی: ما ذاکرته بشئ الّا مرّ فیه کأنما یقرأه من کتاب. ما رأیت احفظ منه وقال لی: ما سمعت شیئا فنسیته. ذکراه فی رجال الشیعه.»
در جای دیگری این بحث را مطرح کرده ایم که نقلهای ابن حجر عسقلانی در رابطه با رجال شیعی عمدتاً متکی است بر نقلهای ابن أبی طی در کتابش الحاوی. ابن حجر خود به متون رجالهای شیعی مانند رجال های کشی و نجاشی و طوسی دسترسی نداشته است. در اینجا محتملاً این ابن ابی طی است که از متن اصلی رجال کشی نقلی می کند و شاید هم این تکه مربوط باشد به نقلی مفقود از نسخه های رجال طوسی که می دانیم در باب آخر به ویژه از رجال کشی در معرفی رجال حدیث در منطقه ما وراء النهر بسیار بهره برده بوده است. به هر حال محتمل است که نقل از کشی در اینجا به واسطه طوسی بوده و نام طوسی را ابن حجر از قلم انداخته بوده است. عبارتی که طوسی در رجال خود ( ص ۴۱۸) در رابطه با جبریل بن احمد آورده نزدیکیهایی با متن منقول از کشی در اینجا دارد و شاید تکه موجود و کاملتر در اینجا از متن رجال طوسی افتاده است. از دیگر سو روشن است که مقصود از ابن النجاشی در اینجا مانند سائر موارد در لسان المیزان، نجاشی صاحب رجال است اما عبارت منقول از او نباید گفتار خود نجاشی باشد چرا که مستلزم آن است که نجاشی خود شاگرد جبریل بن احمد بوده باشد. در اینجا یا نجاشی از عیاشی دارد مطلب را نقل می کند و نام عیاشی در نسخه افتاده است و یا اینکه اصلاً رأساً تصحیفی در میان است و ابن حجر و یا ناسخان کتابش عیاشی را النجاشی خوانده اند. احتمال دوم از آنجا مقبولتر است که اصلاً نجاشی در رجالش متعرض جبریل بن احمد الفاریابی نشده است. دلیل این امر معلوم نیست؛ به ویژه اینکه طوسی در الفهرست هم از او نام نبرده. البته ممکن است آنها از وجود کتابی برای جبریل بن احمد بی اطلاع بوده اند؛ دست کم در مورد طوسی معلوم است که او هنگام تألیف الفهرست اطلاعی درباره جبریل بن احمد نداشته و بعداً در رجالش مثل بسیاری موارد دیگر مطالبی را مستند به نسخه اصل رجال کشی اضافه کرده است؛ البته بدون آنکه اشاره ای به تألیفات او بکند. اما آیا در نسخه اصلی رجال کشی هم اطلاعی درباره تألیفات جبریل بن أحمد نیامده بوده است؟ هیچ بعید نیست که جبریل بن أحمد اساساً تألیفی نداشته است و به همین دلیل نامش در الفهرست شیخ و رجال نجاشی نیامده است. البته در رجال کشی، انتخاب طوسی گاه کشی نقلهایی را از خط و گاه «کتاب» جبریل می آورد اما بر آگاهان بر اصطلاحات علم حدیث روشن است که این لزوماً به معنی داشتن تألیفی مستقل از او نیست بلکه تنها اشاره دارد به اصولی که به خط جبریل بوده و یا در نهایت منتخباتی که صورت تألیف مستقل به خود نگرفته بوده است. «کتاب» او به معنی متن «اصل»/ «اصول»(به معنی عام آن و نه به معنی اصول اربعمائه)ی است که جبریل بن احمد از متنهای حدیثی قدیمتر داشته و مبنای تحدیث او در مجالس روایت حدیث بوده و نه لزوماً به معنی کتاب به معنی متن تألیفی او. نقلهای کشی از او هم گرچه به چند شیوه مختلف است اما به دلیل اینکه متن اصلی کتاب کشّی در اختیار نیست و در ضمن در متن و نسخه های رجال کشی به تصریح منابع خطاهای زیادی رفته بوده ما نمی توانیم داوری روشنی درباره گونه شناسی این نقلها ارائه دهیم. به احتمال زیاد عمده این نقلها به واسطه کتابهای عیاشی است و مواردی هم بر اساس دفاتر و اصول/ خطوط کتابی از او که در اختیار شاگردش عیاشی بوده و بعداً کشی که خود شاگرد عیاشی بوده از آنها مستقیماً بهره مند شده بوده است. بنابراین هیچ دلیلی نداریم که جبریل بن احمد تألیفی مستقل در حدیث داشته و این مسئله یعنی عدم تألیفات مستقل و صرفاً تلاش برای نقل و روایت کتب و اصول گذشتگان امری بسیار رائج در آن زمان بوده است؛ به شرحی که در جای دیگری تفصیلاً نوشته ام و باید زمانی منتشر شود. به هر حال بعید نیست که تعدادی از دفاتر و اصولی که به خط جبریل بن احمد فاریابی بوده از طریق عیاشی در اختیار کشی قرار گرفته بوده و او هم به نقل از همانها (گاه شاید تنها به طریق وجاده و نه روایت به سماع و اجازه؛ به دلیل اعتمادی که در صحت انتساب خط به او داشته) در رجالش نقل می کند. مواردی که کشی تعبیر «وجدت بخط» و یا «وجدت فی کتاب» دارد از همین نمونه هاست و به هر حال معلوم نیست مقصود تألیفی از جبریل باشد بل صرفاً نقل از دفتری است از جبریل و یا کتابی از گذشتگان به خط او که به مثابه “اصل” ش بوده است در تحدیث (نک: نمونه ها در رجال کشی، ص ۱۲۰، ۱۲۱، ۳۱۷، ۳۲۵، ۳۹۳، ۵۱۷، ۵۸۷ و موارد متعدد دیگر).
به هر حال اگر هم از مجموع آنچه در رجال کشی به نقل از جبریل بن احمد آمده بتوان استنباط کرد که او تألیفی داشته که آن تألیف مستقیماً و یا به واسطه عیاشی مورد استفاده کشی قرار گرفته بوده به نظر می آید با توجه به نقلهای کشی کتابی در معرفت رجال و راویان شیعی و با تکیه بر راویان اولیه و در عصر امامان نخستین بوده است.
در یک مورد کشی در رجال روایتی نقل می کند با سندی که در آغاز آن نام جبریل بن احمد آمده و در نهایت پس از نقل روایت تعبیری به کار می برد که شایسته تأمل است (ص ۷۹): قَالَ الْکَشِّیُّ: هَذِهِ الْکَلِمَهُ مُسْتَخْرَجَهٌ مِنْ کِتَابِ مَفَاخِرِ الْکُوفَهِ وَ الْبَصْرَهِ. معلوم نیست مقصود او از این کتاب چیست و این کتاب تألیف چه کسی بوده است؟ در جای دیگری کتابی با این نام دیده نشده و بعید نیست که این کتاب تألیفی از خود کشی بوده که در اینجا قصد دارد بگوید این متن را آنجا هم پیشتر نقل کرده بوده است. احتمال اینکه این کتاب تألیف جبریل بن احمد باشد ابداً مرجح نیست و تازه اگر تعبیر «مستخرجه» را در اصطلاح فنی محدثان بدانیم به این معناست که این روایت را محتملاً او از کتابی به نام مفاخر الکوفه والبصره از مؤلفی که نمی شناسیم نقل کرده اما در روایت سند آن از شیوه استخراج یعنی جایگزینی نام راویان ذیل سند با نام راویانی دیگر به منظور نقل روایت با طریقی دیگر به مؤلف کتاب و یا شیخ او بهره برده بوده است (درباره این شیوه جای دیگر بحث کرده ایم، اجمالاً نک: مقاله ما در رابطه با کتاب النبوه صدوق، به زبان فرانسه). به هر حال تعبیر کشی که تنها در این مورد از این کتاب نام برده، برخلاف استنباط یکی از رجال شناسان قم که نظریه اش در مجله کتاب شیعه، شماره ۴ در مقاله ای به قلم یکی از نویسندگان آن مجله نقل شده نشان می دهد که ابداً مقصود این نیست که این مطلب و سائر مطالبی که از جبریل بن احمد نقل می کند از این کتاب است و این کتاب هم تألیف جبریل بن احمد است. تعبیر «هذه الکلمه» البته غریب می نماید اما هر چه هست خود دلیل واضحی است که تنها در این مورد در میان چند ده نقل از جبریل بن احمد، کشی می خواسته بگوید که این نقل خاص از آن کتاب آمده و یا استخراج شده.
وانگهی اگر به مضامین نقلهای دیگر کشی از جبریل توجه کنیم واضح است که آن نقلها ربطی به مفاخر کوفه و بصره ندارد و توجیه اینکه مقصود مفاخر اهل کوفه و بصره است علاوه بر اینکه تعبیری کهنسال نیست با مضمون روایات نیز باز نمی خواند چرا که در ضمن روایات منقول از جبریل بن احمد در رجال کشی، بسیاری از روایات به رجال و راویان و اشخاصی بر می گردد که یا اصلاً اهل این دو شهر نبوده اند مانند روایات زیادی درباره سلمان فارسی و یا بعدها در عصر شکوفایی بغداد در این شهر زندگی می کرده اند و ربطی به این دو شهر ندارند. بنابراین استنباط یاد شده از اصل باطل است و نمونه ای است از مشکلاتی که بازسازی های کتابهای مفقود با آن روبروست؛ اگر دقت کافی در این امر صورت نگیرد.حسن انصاری
ابتدا معرفی او را بر اساس کتاب لسان المیزان ابن حجر عسقلانی میآورم:
«جبریل بن أحمد الفاریابی أبو محمد الکشی. قال أبو عمرو الکشی: حدثنا عنه محمد بن مسعود وغیره وکان مقیما بکش. له حلقه کثیر الروایه وکان فاضلا متحریا کثیر الأفضال على الطلبه. وقال ابن النجاشی: ما ذاکرته بشئ الّا مرّ فیه کأنما یقرأه من کتاب. ما رأیت احفظ منه وقال لی: ما سمعت شیئا فنسیته. ذکراه فی رجال الشیعه.»
در جای دیگری این بحث را مطرح کرده ایم که نقلهای ابن حجر عسقلانی در رابطه با رجال شیعی عمدتاً متکی است بر نقلهای ابن أبی طی در کتابش الحاوی. ابن حجر خود به متون رجالهای شیعی مانند رجال های کشی و نجاشی و طوسی دسترسی نداشته است. در اینجا محتملاً این ابن ابی طی است که از متن اصلی رجال کشی نقلی می کند و شاید هم این تکه مربوط باشد به نقلی مفقود از نسخه های رجال طوسی که می دانیم در باب آخر به ویژه از رجال کشی در معرفی رجال حدیث در منطقه ما وراء النهر بسیار بهره برده بوده است. به هر حال محتمل است که نقل از کشی در اینجا به واسطه طوسی بوده و نام طوسی را ابن حجر از قلم انداخته بوده است. عبارتی که طوسی در رجال خود ( ص ۴۱۸) در رابطه با جبریل بن احمد آورده نزدیکیهایی با متن منقول از کشی در اینجا دارد و شاید تکه موجود و کاملتر در اینجا از متن رجال طوسی افتاده است. از دیگر سو روشن است که مقصود از ابن النجاشی در اینجا مانند سائر موارد در لسان المیزان، نجاشی صاحب رجال است اما عبارت منقول از او نباید گفتار خود نجاشی باشد چرا که مستلزم آن است که نجاشی خود شاگرد جبریل بن احمد بوده باشد. در اینجا یا نجاشی از عیاشی دارد مطلب را نقل می کند و نام عیاشی در نسخه افتاده است و یا اینکه اصلاً رأساً تصحیفی در میان است و ابن حجر و یا ناسخان کتابش عیاشی را النجاشی خوانده اند. احتمال دوم از آنجا مقبولتر است که اصلاً نجاشی در رجالش متعرض جبریل بن احمد الفاریابی نشده است. دلیل این امر معلوم نیست؛ به ویژه اینکه طوسی در الفهرست هم از او نام نبرده. البته ممکن است آنها از وجود کتابی برای جبریل بن احمد بی اطلاع بوده اند؛ دست کم در مورد طوسی معلوم است که او هنگام تألیف الفهرست اطلاعی درباره جبریل بن احمد نداشته و بعداً در رجالش مثل بسیاری موارد دیگر مطالبی را مستند به نسخه اصل رجال کشی اضافه کرده است؛ البته بدون آنکه اشاره ای به تألیفات او بکند. اما آیا در نسخه اصلی رجال کشی هم اطلاعی درباره تألیفات جبریل بن أحمد نیامده بوده است؟ هیچ بعید نیست که جبریل بن أحمد اساساً تألیفی نداشته است و به همین دلیل نامش در الفهرست شیخ و رجال نجاشی نیامده است. البته در رجال کشی، انتخاب طوسی گاه کشی نقلهایی را از خط و گاه «کتاب» جبریل می آورد اما بر آگاهان بر اصطلاحات علم حدیث روشن است که این لزوماً به معنی داشتن تألیفی مستقل از او نیست بلکه تنها اشاره دارد به اصولی که به خط جبریل بوده و یا در نهایت منتخباتی که صورت تألیف مستقل به خود نگرفته بوده است. «کتاب» او به معنی متن «اصل»/ «اصول»(به معنی عام آن و نه به معنی اصول اربعمائه)ی است که جبریل بن احمد از متنهای حدیثی قدیمتر داشته و مبنای تحدیث او در مجالس روایت حدیث بوده و نه لزوماً به معنی کتاب به معنی متن تألیفی او. نقلهای کشی از او هم گرچه به چند شیوه مختلف است اما به دلیل اینکه متن اصلی کتاب کشّی در اختیار نیست و در ضمن در متن و نسخه های رجال کشی به تصریح منابع خطاهای زیادی رفته بوده ما نمی توانیم داوری روشنی درباره گونه شناسی این نقلها ارائه دهیم. به احتمال زیاد عمده این نقلها به واسطه کتابهای عیاشی است و مواردی هم بر اساس دفاتر و اصول/ خطوط کتابی از او که در اختیار شاگردش عیاشی بوده و بعداً کشی که خود شاگرد عیاشی بوده از آنها مستقیماً بهره مند شده بوده است. بنابراین هیچ دلیلی نداریم که جبریل بن احمد تألیفی مستقل در حدیث داشته و این مسئله یعنی عدم تألیفات مستقل و صرفاً تلاش برای نقل و روایت کتب و اصول گذشتگان امری بسیار رائج در آن زمان بوده است؛ به شرحی که در جای دیگری تفصیلاً نوشته ام و باید زمانی منتشر شود. به هر حال بعید نیست که تعدادی از دفاتر و اصولی که به خط جبریل بن احمد فاریابی بوده از طریق عیاشی در اختیار کشی قرار گرفته بوده و او هم به نقل از همانها (گاه شاید تنها به طریق وجاده و نه روایت به سماع و اجازه؛ به دلیل اعتمادی که در صحت انتساب خط به او داشته) در رجالش نقل می کند. مواردی که کشی تعبیر «وجدت بخط» و یا «وجدت فی کتاب» دارد از همین نمونه هاست و به هر حال معلوم نیست مقصود تألیفی از جبریل باشد بل صرفاً نقل از دفتری است از جبریل و یا کتابی از گذشتگان به خط او که به مثابه “اصل” ش بوده است در تحدیث (نک: نمونه ها در رجال کشی، ص ۱۲۰، ۱۲۱، ۳۱۷، ۳۲۵، ۳۹۳، ۵۱۷، ۵۸۷ و موارد متعدد دیگر).
به هر حال اگر هم از مجموع آنچه در رجال کشی به نقل از جبریل بن احمد آمده بتوان استنباط کرد که او تألیفی داشته که آن تألیف مستقیماً و یا به واسطه عیاشی مورد استفاده کشی قرار گرفته بوده به نظر می آید با توجه به نقلهای کشی کتابی در معرفت رجال و راویان شیعی و با تکیه بر راویان اولیه و در عصر امامان نخستین بوده است.
در یک مورد کشی در رجال روایتی نقل می کند با سندی که در آغاز آن نام جبریل بن احمد آمده و در نهایت پس از نقل روایت تعبیری به کار می برد که شایسته تأمل است (ص ۷۹): قَالَ الْکَشِّیُّ: هَذِهِ الْکَلِمَهُ مُسْتَخْرَجَهٌ مِنْ کِتَابِ مَفَاخِرِ الْکُوفَهِ وَ الْبَصْرَهِ. معلوم نیست مقصود او از این کتاب چیست و این کتاب تألیف چه کسی بوده است؟ در جای دیگری کتابی با این نام دیده نشده و بعید نیست که این کتاب تألیفی از خود کشی بوده که در اینجا قصد دارد بگوید این متن را آنجا هم پیشتر نقل کرده بوده است. احتمال اینکه این کتاب تألیف جبریل بن احمد باشد ابداً مرجح نیست و تازه اگر تعبیر «مستخرجه» را در اصطلاح فنی محدثان بدانیم به این معناست که این روایت را محتملاً او از کتابی به نام مفاخر الکوفه والبصره از مؤلفی که نمی شناسیم نقل کرده اما در روایت سند آن از شیوه استخراج یعنی جایگزینی نام راویان ذیل سند با نام راویانی دیگر به منظور نقل روایت با طریقی دیگر به مؤلف کتاب و یا شیخ او بهره برده بوده است (درباره این شیوه جای دیگر بحث کرده ایم، اجمالاً نک: مقاله ما در رابطه با کتاب النبوه صدوق، به زبان فرانسه). به هر حال تعبیر کشی که تنها در این مورد از این کتاب نام برده، برخلاف استنباط یکی از رجال شناسان قم که نظریه اش در مجله کتاب شیعه، شماره ۴ در مقاله ای به قلم یکی از نویسندگان آن مجله نقل شده نشان می دهد که ابداً مقصود این نیست که این مطلب و سائر مطالبی که از جبریل بن احمد نقل می کند از این کتاب است و این کتاب هم تألیف جبریل بن احمد است. تعبیر «هذه الکلمه» البته غریب می نماید اما هر چه هست خود دلیل واضحی است که تنها در این مورد در میان چند ده نقل از جبریل بن احمد، کشی می خواسته بگوید که این نقل خاص از آن کتاب آمده و یا استخراج شده.
وانگهی اگر به مضامین نقلهای دیگر کشی از جبریل توجه کنیم واضح است که آن نقلها ربطی به مفاخر کوفه و بصره ندارد و توجیه اینکه مقصود مفاخر اهل کوفه و بصره است علاوه بر اینکه تعبیری کهنسال نیست با مضمون روایات نیز باز نمی خواند چرا که در ضمن روایات منقول از جبریل بن احمد در رجال کشی، بسیاری از روایات به رجال و راویان و اشخاصی بر می گردد که یا اصلاً اهل این دو شهر نبوده اند مانند روایات زیادی درباره سلمان فارسی و یا بعدها در عصر شکوفایی بغداد در این شهر زندگی می کرده اند و ربطی به این دو شهر ندارند. بنابراین استنباط یاد شده از اصل باطل است و نمونه ای است از مشکلاتی که بازسازی های کتابهای مفقود با آن روبروست؛ اگر دقت کافی در این امر صورت نگیرد.حسن انصاری