به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و بیست و پنجمین نشست از سلسله نشستهای علمی و متنپژوهی این مؤسسه با همکاری پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران، در قالب وبینار و با موضوع «معرفی، نقد و بررسی منتهی الإدراک فی تقاسیم الأفلاک» روز یکشنبه ۸ تیرماه ۱۳۹۹ برگزار شد.
در این نشست دکتر حسین معصومی همدانی با موضوع «مجموعۀ متون و پژوهشهایی در تاریخ علم»، دکتر امیراحسان کرباسیزاده با موضوع «منتهی الإدراک برای فیلسوفان علم»، دکتر امیرمحمد گمینی با موضوع «جایگاه منتهی الإدراک در سنت هیئتنگاری دورۀ اسلامی» و دکتر حنیف قلندری با موضوع «خرقی؛ نویسندۀ نخستین اثر جامع هیئت» سخن گفتند.
در ابتدای این نشست دکتر معصومی همدانی با اشاره به این موضوع که کتاب «منتهی الإدراک فی تقاسیم الأفلاک» در اصل رسالۀ دکتری دکتر حنیف قلندری است، گفت: ایشان در طول هشت سالی که از دفاع رسالهشان میگذرد به صورت مستمر و گاهی با فاصله روی این کتاب کار میکردند تا این که این اثر آمادۀ چاپ شد و باید از مؤسسۀ میراث مکتوب و آقای دکتر ایرانی و همکاران ایشان و همچنین از آقای دکتر صادقی که اسباب انتشار این کتاب را فراهم آوردند، تشکر کرد.
دو دورۀ تحقیقات تاریخ علم در ایران
وی با اشاره به تازه بودن حوزۀ مطالعات و رشتۀ تاریخ علم در جهان و به ویژه ایران، گفت: ما در تحقیقات تاریخ علم در ایران دو دوره را میتوانیم از هم تفکیک کنیم و نخستین مرحلۀ آن دورهایست که کسانی به تاریخ علم اشتغال داشتند که حوزۀ اصلی کارشان رشتههایی مانند ادبیات فارسی، تاریخ، فلسفه و پزشکی بود و در کنار کار اصلی خود از سر علاقه به تاریخ علم میپرداختند.
عضو هیئت علمی مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ایران تعداد افرادی را که در این دوره به استانداردهای حرفهای تاریخ علم نزدیک شدند در حد دو تا سه نفر دانست و گفت: البته حسن آن نسل اول در این بود که نسلی بسیار فرهیخته بودند که به فرهنگ گذشتۀ ما و زبانهای فارسی و عربی و احیانا بعضی زبانهای خارجی دیگر تسلط داشتند و این احاطه تا حدودی نداشتن یک آموزش منظم در حوزۀ تاریخ علم را جبران میکرد.
معصومی همدانی با اشاره به تبدیل شدن تاریخ علم به یک دورۀ رسمی دانشگاهی با تأسیس پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران، این مقطع را آغاز دورۀ دوم تحقیقات تاریخ علم در ایران دانست و گفت: خوشبختانه ما تا به حال دانشجویان خیلی خوبی در این رشته داشتهایم که کارها و موفقیتهای آنان چه در داخل و چه در خارج از کشور نشاندهندۀ این امر است و بسیاری از کارهایی هم که در پژوهشکدۀ تاریخ علم به عنوان پایاننامۀ کارشناسی ارشد انجام شده کارهای بسیار ارزشمندی است.
وی در تبیین علت با کیفیت شدن این پژوهشها، گفت: با توجه به این که تا مدتی هنوز دکترای تاریخ علم در ایران نبود بسیاری از دانشجویان ما امید نداشتند که بعدا بتوانند حتی از سطح کارشناسی ارشد فراتر بروند و بنابراین اگر به موضوعی علاقهمند میشدند همۀ نیروی خود را در همان دوران کارشناسی ارشد میگذاشتند.
انتشار مجموعۀ «متون و پژوهشهایی در تاریخ علم»
عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی ضمن بیان این که منتهی الإدراک اولین اثر از مجموعۀ پیشنهادیاش به میراث مکتوب با عنوان «متون و پژوهشهایی در تاریخ علم» است، در تشریح اهداف انتشار این مجموعه، گفت: ما امیدواریم که به واسطۀ این مجموعه و ثمرات آن نسل دوم مورخان علم در ایران ظهور کنند.
وی با اشاره به قالب در نظر گرفته شده برای متون این مجموعه گفت: از آنجا که برخی از این متون ممکن است آثار تصحیحی باشد همیشه سعی خواهد شد که کتابها همراه با تحلیل و مقدمۀ تاریخی و مفهومی به چاپ برسد و علاوه بر این معتقدیم که هر کتاب باید یک مقدمه به زبان انگلیسی داشته باشد تا کسانی که فارسی نمیدانند بتوانند از آن استفاده کنند.
وجه اشتغال به تاریخ علم
معصومی همدانی با اشاره به برخی از جوانب راهاندازی رشتۀ تاریخ علم در ایران، گفت: وقتی رشتهای تازه در یک کشور یا دانشگاه تأسیس میشود افراد فعال در آن رشته مدتی باید به توجیه کار خودشان مشغول باشند.
وی به عنوان مثال از وجه راهاندازی رشتۀ فلسفه ریاضی سخن گفت و اظهار کرد: وقتی دانشگاههای دنیا را بررسی میکنیم، در کشوری که یک جامعه ریاضیدان دارد ممکن است از هزار نفر ریاضیدان ۴۰۰ نفر در آنالیز، ۲۰۰ نفر در توپولوژی، ۲۰۰ نفر در جبر و ۵۰ نفر در منطق ریاضی کار کنند و در بین آنها سه تا چهار نفر هم پیدا میشود که در فلسفۀ ریاضی کار میکنند.
این مدرس و محقق فلسفه و تاریخ علم ادامه داد: به عبارتی انگار تجربۀ تاریخی زیسته نشان داده است که اگر شما یک جامعۀ فعال ریاضی داشته باشید بی نیاز از فلسفۀ ریاضی نیستید و معمولاً در جامعه علمی هر کشوری یک درصدی از ریاضیدانها و فلاسفهای که آموزش ریاضی دیده باشند، جذب فلسفۀ ریاضی میشوند.
وی توجیه اشتغال به تاریخ علم را نیز مبتنی بر همین گونه استدلال دانست و افزود: معمولا هر چه در کشوری فعالیت زندۀ علمی در حوزههای جدید بیشتر باشد، بر خلاف تصوری که ممکن است ما داشته باشیم، درصد کسانی که در زمینۀ تاریخ علم یا فلسفۀ علم کار میکنند بیشتر است.
معصومی همدانی با اشاره به نیاز جامعه به شناخت گذشتۀ خود، گفت: تاریخ علم اگر بخواهد خود را توجیه کند تاریخ به طور کلی باید خود را توجیه کند و ما اگر نیاز به دانش تاریخ داریم نیاز به تاریخ علم هم از آن جدا نیست.
وی دربارۀ وجه نیاز به دانش تاریخ گفت: زمانی گفته میشد که تاریخ برای عبرت از گذشته است ولی الان هیچ مورخی کار خود را این گونه توجیه نمیکند که باید از گذشتگان عبرت بگیریم یا گذشته را چراغ راه آینده کنیم و اگر مورخی چنین چیزی در کتاب خود نوشته باشد ممکن است مخاطبان به کار او بدبین شوند.
عضو شورای عالی علمی دایره المعارف بزرگ اسلامی ضمن بیان این که میل به شناخت گذشته چیزی است که در هر جامعهای وجود دارد، افزود: این تمایل به خصوص در جوامعی که اتفاقات خاصی در آن روی داده و اشخاص ناچارند به گونهای راجع به گذشته موضع بگیرند، بیشتر است.
وی ادامه داد: در جوامعی که افراد احساس میکنند گذشتهای بسیار شکوهمندی و یا به عکس گذشتۀ در خور تحقیری داشتهاند که بر وضعیت فعلیشان اثرگذار بوده، هم میل به فعالیت تاریخی زیاد است و هم به جهت تمایل به کار غیرحرفهای آفات فعالیت تاریخی، همچون تعجیل در نتیجهگیری و صدور احکام کلی، بیشتر است و ما محصولات این نوع نگرش را در کشورمان زیاد میبینیم.
معصومی همدانی به عنوان مثال پروژههای تاریخ شفاهی را نمونهای از کارهای غیراستاندارد تاریخی دانست و گفت: اشکال غالب این نوع کارها این است که مصاحبه شونده یک حالت تدافعی و قصد تبرئۀ خود و مسئول دانستن دیگران را دارد و از آنجا که احتمال تحریف ناخودآگاه و حتی گاه تحریف عمدی در این مواقع زیاد است، اگر فرد بخواهد این نوع گفتهها را مبنای داوریهای تاریخی خود بگذارد، نیاز به ملاحظاتی دارد.
برخی چالشهای تاریخ علم در ایران
وی حوزۀ تاریخ علم را نیز تا حدودی در معرض چنین تهدیدی دانست و گفت: از آنجا که ما با دنیایی مواجهیم که علم و تکنولوژی در آن امر خیلی مهمی است دلمان میخواهد بفهمیم که در این میان چه سهمی داریم.
عضو هیئت علمی مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ایران با بیان این که برگزیده شدن فردی مانند مریم میرزاخانی پس از حضور در آمریکا را نمیتوان به معنای مساهمت یک ایرانی در علم به حساب آورد، اظهار کرد: هر چند میرزاخانی سطوحی از تحصیلاتش را در ایران انجام داده ولی ادامۀ تحصیلات وی در آمریکا بوده است و اینکه فرد در کدام نهاد علمی کار کرده، پروژۀ او از کجا آمده، مسائلش را از کجا گرفته، همکارانش اهل کجا بودهاند و مواردی از این دست بیشتر تعیین میکنند که نتیجۀ کار از آن کجاست.
وی در این مورد که چه میتوانیم دربارۀ گذشتۀ علمی جامعۀ خود بگوییم، اظهار کرد: ما در تمدن اسلامی یک دوران با شکوه علمی داشتهایم، اما واکنشها نسبت به همین امر هم، حتی بعضا از سوی یک شخص واحد، یکسان نیست و طیفی از مواضع را در این رابطه شاهد هستیم.
معصومی همدانی ادامه داد: گاه میشنویم که گفته میشود آن شکوفایی علمی از آنجا که علوم مربوط به آن دوره به کلی متفاوت با علم جدید است و فقط برای زمانۀ خودش مناسب بوده در وضع فعلی ما تغییری ایجاد نمیکند و بنابراین اهمیتی ندارد و گاه در سوی دیگر بام مشعوف از آن گذشته، با استناد به برخی نظریههای خاص و تعمیم آن، ادعاهای عجیبی مطرح میشود و سخن از آن است که عوامل شیطان صفت خارجی عامل تخریب آن دوران اوج بودهاند.
وی با اشاره به تلاش جوامع مختلف مسلمان برای منتسب کردن مواریث گذشته به خودشان، گفت: چاره افراط و تفریطهایی که در این زمینهها میبینیم این نیست که درگیر بحثهای نظری در این گونه مسائل شویم، بلکه بایستی تا حدی خودمان را از وضعیت فعلی و از انگیزههای امروزیمان دور نگه داریم و همان طور که در زمینههای هندسه و جبر و آنالیز کار میکنیم، بدون این که فورا از خودمان بپرسیم این کار ما به چه دردی میخورد، به پژوهش تاریخی، چه در حوزۀ تاریخ عمومی و چه در حوزۀ تاریخ علم، بپردازیم.
این مدرس و محقق تاریخ و فلسفۀ علم مانع تحقق این موضوع را حرفهای نبودن پژوهش تاریخی در ایران دانست و گفت: متأسفانه یکی از زمینههایی که میتوان گفت در ایران شاید کمتر از بقیۀ رشتهها حرفهای شده پژوهش تاریخی است و برای پی بردن به علت آن هم میتوانید بررسی کنید که چند نفر از مورخان معروف ایران در زمینۀ تاریخ عمومی و سیاسی و اجتماعی، دانشگاهی هستند.
وی ادامه داد: اخیرا شاید کمی وضع عوض شده باشد ولی ۲۰ تا ۳۰ سال پیش مورخان معروف غالبا همان افرادی بودند که انگیزههای برون دانشگاهی و حتی برون علمی داشتند.
چگونگی نزدیک شدن به استانداردهای حرفهای تاریخ علم
سرپرست مجموعۀ «زندگینامه علمی دانشمندان اسلامی» چارۀ گذار از این مرحله و وضعیت را در حوزۀ تاریخ علم حرفهای کردن آن دانست و گفت: برای این منظور اولا لازم است که با فعالیتهایی که در بیرون از ایران در حوزه تاریخ علم انجام میشود، ارتباط داشته باشیم و ثانیا سعی کنیم تا حد امکان به نحوی تاریخ علم در ایران یا در عالم اسلام را با تاریخ علم به طور کلی در ارتباط ببینیم.
وی ادامه داد: این کار مستلزم آگاهی از زبانهای دیگر غیر از فارسی، عربی، ترکی و اردو، دانستن تاریخ علم به طور کلی، متصل شدن به مراکز پژوهشی فعال در سطح جهان، و ارائۀ کارهایی است که بتواند پژواک و واکنش همکاران ما را بر انگیزد.
معصومی همدانی با اشاره به اهمیت مجموعۀ «متون و پژوهشهایی در تاریخ علم» برای تأمین این مقصود، گفت: تأکید ما بر ارائۀ مقدمۀ تفصیلی انگلیسی در ابتدای کتابهای این مجموعه، ارائۀ شایسته و پاکیزۀ این کتابها، این که آثار این مجموعه تکرار پژوهشهای پیشین و یا پایاننامههای خام نباشد، بر همین اساس است.
وی ضمن بیان این مطلب که هیچ دانشجویی نیست که رسالهاش کامل باشد ولی کتاب را باید تمام کرد، گفت: من میتوانم بگویم که کتاب منتهی الادراک به یک معنا تمام شده است؛ هر چند گاهی ترک اولیهایی مانند اشکال در برخی اعرابگذاریها در آن دیده میشود و باید میزان مراقبت به حدی باشد که حتی این گونه خطاها هم در کار راه پیدا نکند.
عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی با بیان این که دکتر قلندری در واقع یک فرد را زنده کرده است، اظهار کرد: ایشان به واسطۀ احاطهای که به تاریخ عمومی دارد و کمتر کسی از دانشجویان ما به اندازه ایشان تاریخ سیاسی و عمومی میداند، موفق شدند نویسندۀ کتاب یعنی عبدالجبار خرقی را شناسایی و زندگینامۀ او را در مقدمۀ مبسوط ۲۰۰ صفحهای که برای کتاب نوشتهاند، در کنار مباحثی دربارۀ تاریخ علم هیئت، طبقهبندی آثار هیئت و جایگاه خرقی در این زمینه، ارائه کنند.
وی اظهار امیدواری کرد که انتشار این کتاب انگیزهای برای دیگر دانشجویان در جهت آمادهسازی و انتشار پایاننامههایشان ایجاد کند و افزود: یک پایاننامه اگر به خوبی کار شود، راهنمایی مناسبی در حین کار وجود داشته باشد و دانشجو به منابع مناسب رجوع کند، بر کاری که پژوهشگر از سر ذوق در خانه انجام میدهد برتری دارد.
معصومی همدانی ضمن اکتسابی دانستن این موارد و شرایط، گفت: من گمان میکنم آقای قلندری همه این شرایط را داشتهاند و در تصحیح و تدوین کتاب منتهی الادراک از قرار گرفتن در فضای تاریخ علمی هم پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران و هم پژوهشگاه علوم انسانی حداکثر استفاده را کردهاند و حداکثر استفاده را هم رساندهاند و من امیدوارم که بعد از این هم بیشتر این استفاده را برسانند.
منتهی الإدراک برای فیلسوفان علم
در ادامه این نشست دکتر امیراحسان کرباسیزاده ضمن بیان مراتب تقدیر و تشکر خود از مصحح کتاب و برگزارکنندگان نشست، به ارائۀ مطالب خود از منظر فلسفۀ علم پرداخت و گفت: با توجه به این که من اطلاعات کمی در حوزۀ تاریخ علم و اطلاعات کمتری در حوزۀ تاریخ علم اسلامی به خصوص علم هیئت دارم، سعی خواهم کرد این کتاب را در سیاق وسیعتری مورد توجه قرار دهم و به نکات جالب توجهی از کتاب که هم میتوان از جنبۀ فلسفی و هم از جنبۀ تاریخی به آنها پرداخت، اشاره کنم.
کرباسیزاده اولین نکتهای را که در مقدمۀ کتاب نیز منعکس شده پرداختن خرقی به موضوع علوم و شرف آنها دانست و گفت: نویسندۀ کتاب میگوید که اجلّ و اشرف علوم علم الهی و علم به وجود صانع است و بلافاصله بعد از آن از علم هیئت سخن میگوید و این نکتۀ بسیار عجیبی است.
وی با مقایسۀ این نگاه با نگاه ابن سینا در مقالۀ اول فن سماع طبیعی، گفت: ابن سینا در موضوع رتبهبندی علوم بیان میکند که مسائل علم هندسه با مسائل علم طبیعی اشتراک ندارد و مشارکت علم حساب با علم طبیعی، به جهت بساطتش، از هندسه هم دورتر است، و همچنین معتقد است که علوم کاربردی ریاضی، شامل علم اثقال، علم موسیقی، علم کرات متحرک، علم مناظر و علم هیئت مناسبتشان با علم طبیعی بیشتر است و ظاهرا در این بین علم هیئت را هم در آخر آورده است.
عضو هیئت علمی مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ایران با اشاره به تقسیمبندی ارسطویی علوم که بر اساس آن بررسی امور وابسته به اختیار انسان در دستۀ حکمت عملی و بررسی دیگر امور در دستۀ حکمت نظری قرار میگیرد، گفت: بر اساس نظر قدما اموری که به اختیار و فعل ما نیستند یا آمیخته با حرکت و ماده هستند و یا نه، و اگر آمیخته با حرکت و ماده نباشند و بسیط باشند از جنس عقل هستند و هر چه این آمیختگی با حرکت و ماده کمتر باشد شرف یک علم و موضوع آن بالاتر است.
وی با اشاره به این که موضوع علم هیئت امور آمیخته با حرکت است، گفت: اینکه خرقی، در آن زمانه که نگاه ارسطویی و ابنسینایی در مورد رتبهبندی علوم حاکم بوده، علم هیئت را بلافاصله بعد از علم الاهی میآورد، نکتهای قابل بررسی است و من با کمکی که از آقای دکتر معصومی و مقدمه بسیار خوب دکتر قلندری میگیرم، میتوانم بگویم که به نظر میرسد مسئلۀ خرقی دفاع از مشروعیت سنتی است که میخواهد آن را جا بیندازد و موضوع آن را موضوعی بسیار مهم معرفی کند.
کرباسیزاده شاهد این نکته را استفادۀ فراوان نویسنده از کتاب شفای ابنسینا دانست و گفت: وقتی منابع منتهی الادراک را میبینیم، غیر از کتاب المجسطی بطلمیوس که چندین بار در این کتاب ذکر شده، بیشترین کتابی که به آن اشاره شده کتاب شفا است و این بسیار عجیب است که خرقی به عنوان کسی که در علم هیئت کار میکند، حداقل سه بار در ابتدای مقدمه از شیخ و کتاب شفا نام میبرد.
وی ادامه داد: گویی خرقی میخواهد بگوید باید اثرش هم ارز آثار فلسفی در نظر گرفته شود و بیشترین علمی که در میان علوم به فلسفه نزدیک است همین علم هیئت است و میتوان گفت یکی از انگیزههای طرح چنین نگرشی از سوی خرقی موجه کردن آموختن دانش هیئت است.
این پژوهشگر تاریخ و فلسفۀ علم یکی دیگر از لوازم موجه شدن دانش هیئت در آن چارچوب را تعیین تکلیف هویات نظری به کار رفته در آن دانست و گفت: خرقی یک دید واقعگرایانه نسبت به افلاک یا معدل المسیر و این دست مواردی داشت که برای منجمان و عالمان علم هیئت معمولا فقط ابزار محاسباتی است و معتقد است دلایل محاسباتی آنها برای توضیح این مفاهیم کفایت نمیکند؛ چرا که محاسبه یک ابزار است و آن چیزی که مهم است این است که واقعا فلک وجود داشته باشد.
وی تلاشهای خرقی برای آوردن دلایلی برای وجود افلاک را قابل تقدیر دانست و گفت: اگر تا حدی بخواهیم ذهنخوانی و نیتخوانی کنیم شاید ارائۀ این دلایل هم ناشی از دغدغۀ مشروعیت برای این نوع فعالیت و نظام فکری باشد.
کرباسیزاده با مقایسۀ کتاب منتهی الادراک با التفهیم ابوریحان بیرونی که حدود ۱۰۰ سال پیشتر نوشته شده، گفت: اصولا نوع نگاه ابوریحان به مسائل نجوم و هیئت کاملا متفاوت از نگاه خرقی است و دلایلی که تحت عنوان دلایل ریاضی یا دلایل رصدی برای وجود افلاک آورده میشود اصلا در کتاب التفهیم وجود ندارد و همچنان که دکتر معصومی و دکتر قلندری هم گفتهاند، دقیقا میشود تشخیص داد که تعلق آنها به دو نوع سنت است که شاید در بعضی از مسائل اشتراک داشته باشند، ولی پیشفرضهای فلسفی و روششناسی آنها، نگاهشان به جایگاه علم هیئت در بین سایر شاخههای علمی، شیوۀ هر کدام در اقناع خوانندگان در مورد مشروعیت و بلکه اصیل بودن این فعالیت، و حتی بعضا در نوع مباحث مطرح شده، با دیگری متفاوت است.
وی نمونهای از تفاوتهای این دو اثر را وجود احکام تنجیم در التفهیم و مطرح نشدن این مباحث در منتهی الادراک دانست و دربارۀ میزان توجه خرقی به روششناسی گفت: بیرونی معتقد است که فعالیتی وجود دارد که ما نیازی به مشروعیتبخشی به آن و توسل به فلسفه یا فلسفۀ طبیعی برای این کار نداریم، اما خرقی این نیاز را حس میکند و تعاملش با پیشفرضهای فلسفی بیشتر است.
عضو هیئت علمی مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ایران با اشاره به دلایل خرقی برای کروی بودن آسمان، گفت: سه دلیل اولیۀ خرقی دلایل رصدی است اما دلیل چهارمی که ارائه میکند دلیل فلسفی است و انگار با یک هوشمندی دارد میگوید من، به عنوان کسی که در زمینۀ هیئت کار میکنم، ابتدا باید به دلایل درونی این حوزه که تماما دلایل مشاهدتی است، متوسل شوم و بعد اگر بخواهم مشروعیت آن را برای بیرون از حوزۀ هیئت هم توجیه کنم، تا فلاسفه هم کار من را جدی بگیرند، برای آنها دلیل فلسفی هم میآورم.
وی افزود: خرقی همین نوع استدلالآوری را برای کروی بودن زمین هم به کار میگیرد و در آنجا نیز پنج دلیل ارائه شده که چهار دلیل آن مشاهدتی است و دلیل پنجم تا حدی فلسفی و یا به عبارتی طبیعی و مبتنی بر پیشفرضهای فلسفی است.
کرباسیزاده یکی دیگر از نکات جالب توجه کتاب را ارجاعات خرقی به شفا در مبحث ترتیب ستارگان و سیارات دانست و گفت: خرقی در این مورد که آیا همان ترتیبی را که بطلمیوس برای ستارگان و سیارات آورده اتخاذ کنیم یا نه، به کتاب شفا متوسل میشود.
وی با اشاره به نکتهای که خرقی در این مبحث مطرح کرده است، گفت: از نظر خرقی منجمان میتوانند در استدلالهایشان از مقدمات رصدی استفاده کنند و هر چند این مقدمات یقینی نباشند اما کاربردشان موجه است؛ چرا که ما میتوانیم هیئت را بر پایۀ آنها بنا کنیم و پیش ببریم.
عضو هیئت علمی مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ایران افزود: در عین حال که از نظر او این مقدمات رصدی غیریقینی هستند اما لزومی ندارد صرفا نگاهی ابزاری به آنها داشته باشیم؛ چرا که وقتی نتایج درستی از این مقدمات حاصل میشود دلیل آن میتواند درستی نظریهای باشد که این نظام بر پایۀ آن نظریه بیان شده است.
وی اشارۀ خرقی به ملاک سادگی یک نظریه را در ضمن بحث از افلاک خورشید نکته جالب توجه دیگر کتاب منتهی الادراک دانست و گفت: خرقی در مبحث افلاک خورشید مدل خارج از مرکز و مدل تدویر و فلک حامل را هم ارز میداند و معتقد است بطلمیوس مدل خارج از مرکز را به دلیل سادگی آن پذیرفته است و به این ترتیب به معیارهای انتخاب نظریۀ توضیحدهندۀ نتایج مشاهدتی یکسان اشاره میکند.
کرباسیزاده ضمن طرح نکتهای دیگر سخن گفتن خرقی از تاریخ در این رسالۀ هیئت را یکی از نکات جالب توجه و به نوعی از ابهامات افکار خرقی دانست و گفت: بر اساس تعریفی که هم قدما عرضه کردهاند و هم خود خرقی به آن قائل است، وقایع تاریخی منحصر بفرد و جزئی هستند و باید دید که آیا متصل کردن هیئت به تاریخ در این کتاب، که بعدا به شکل یک سنت ادامه پیدا میکند، شأن هیئت را، که مورد توجه خرقی است، زیر سؤال نمیبرد؟ و چگونه میتوان در آن سنت به توضیح و توجیه این موضوع پرداخت.
وی در بخش پایانی سخنان خود اشارهای اجمالی به وضعیت حوزۀ مطالعاتی فلسفۀ علم در ایران داشت و ضمن بیان این مطلب که فلسفۀ علم در جامعه ما خیلی متورم شده است، گفت: دانشجویان فلسفۀ علم معمولا به متون تاریخ علمی نمیپردازند، در حالی که سر و کار داشتن با متون تاریخی میتواند برای آنان تجربۀ لذتبخشی باشد.
این پژوهشگر تاریخ و فلسفۀ علم با اشاره به تحقیقات فیلسوفان علمی همچون بلور، مکنزی و … در زمینههای مورد توجه از منظر تاریخ دانش در غرب همچون جمجمهشناسی، گفت: افراد علاقهمند به مطالعات علم در کشور ما نیز میتوانند با بهره بردن از کتابهای علمی تاریخی خودمان به طرح پرسشهای محلی دست بزنند و از منظرهایی همچون تاریخ علم و جامعهشناسی علم به بررسی این آثار بپردازند.
جایگاه منتهی الإدراک در سنت هیئتنگاری دورۀ اسلامی
در بخش بعدی نشست دکتر امیرمحمد گمینی به بیان سخنان خود پرداخت و ضمن اشاره به زحمات دکتر قلندری برای ترجمه و تصحیح متن عربی کتاب منتهی الإدراک و دشوار توصیف کردن این کار، گفت: بسیار جای خوشحالی است که این کتاب با این شکل و این کیفیت منتشر شده است و امیدوارم به زودی این متن به دست همۀ علاقهمندان این گونه متون برسد.
گمینی در تعریف آثار هیئت، گفت: معمولا تعریف مشخصی از این زمینه در خود آثار هیئت و دیگر کتابها وجود دارد اما کتاب منتهی الادراک اساسا تعریف علم هیئت را تغییر داد و نوع جدیدی از آثار هیئت را به وجود آورد.
وی با بیان این که معمولا آثار هیئت به عنوان کتابهایی که دربارۀ شکل هندسی و حرکت اجرام فلکی نوشته شده شناخته میشود، اظهار کرد: میتوان گفت موضوع دانش هیئت به یک معنا کیهانشناسی هندسی و ریاضی است که افلاک را همچون چرخ دندههای تو در تو و بر اساس مسیر حرکت سیارات توصیف میکند تا بتوان به شیوۀ ریاضی و هندسی موقعیت سیارات را در هر لحظه تبیین و پیشبینی کرد.
عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران افزود: البته کتب هیئت به دنبال پیشبینی نبودند و این کار که مشتمل بر محاسبات ریاضی و عددی است به کتابهای عمل یا کتابهای زیج سپرده شده بود و در کتابهای هیئت مدلهای هندسی افلاک تو در تو برای خوانندگان معرفی میشد.
وی از کتاب فی هیئت العالم ابنهیثم به عنوان نخستین اثر استاندارد در این دانش نام برد و گفت: از آثار مقدماتی هیئت که بگذریم، در میان کتب هیئت به آن معنایی که بعدها تثبیت شد، فی هیئت العالم اولین اثری بود که بر جنبۀ مجسم بودن فلکها تأکید داشت و افلاک را نه صرفا مدلهایی ریاضی برای پیشبینی موقعیت سیارات، بلکه به مثابۀ مدلهایی برای فهمیدن هیئت و شاکله عالم مطرح کرد.
این متخصص هیئت و نجوم دورۀ اسلامی افزود: در چنین رویکردی است که به موقعیت زمین در عالم، و اینکه افلاک به چه شکل دور تا دور زمین را گرفتهاند، فاصله تک تک سیارات با زمین و اندازه آنها توجه میشود.
وی با بیان این که البته برخی از این مباحث بعد از ابن هیثم مطرح شده است، افزود: سابقۀ مدلهای هندسی افلاک اساسا به مجسطی بطلمیوس میرسد اما تعبیر فیزیکی از این مدلها و این که فقط مجموعهای از دایرههای هندسی نیستند و تأکید بر جنبۀ واقعگرایانۀ آنها با کتاب فی هیئت العالم ابن هیثم شروع میشود.
گمینی با اشاره به وجود تعریفی متفاوت از علم هیئت در برخی از کتب، گفت: برای مثال در کتاب مفتاح السعاده اثر تاش کپریزاده، مربوط به قرن دهم هجری، موضوع علم هیئت شناسایی احوال اجرام بسیط با تکیه بر براهین هندسی توصیف شده است و نویسنده آثار هیئت فاقد براهین هندسی را در زمرۀ هیئت بسیط دانسته و قرنها بعد از ابنهیثم، خرقی و خواجه نصیر از تذکره خواجه نصیر، الهیئت مؤیدالدین عُرضی، تحفۀ شاهیه و نهایه الادراک قطبالدین شیرازی به عنوان نمونههای کتابهای هیئت بسیط و فاقد برهان هندسی نام برده است.
وی کتابهای هیئت بعد از ابن هیثم را بر دو نوعِ آثار مشتمل بر براهین هندسی و استدلالهای رصدی و آثار فاقد این نوع برهانها دانست و گفت: تعریفی را که تاش کپریزاده ارائه کرده شاید بتوان فقط در مورد آثار مختصر هیئت، مانند فارسی هیئت قوشچی، تشریح الافلاک شیخ بهایی، و لباب اسکندری غیاثالدین جمشید کاشانی، به کار برد اما کتابهای دیگری همچون تذکرۀ خواجه، وجود دارد که هر چند ممکن است حجم زیادی نداشته باشند اما کتاب مختصر هیئت هم محسوب نمیشوند و باید آنها را به دلیل استفاده از براهین هندسی و رصدی، کتاب جامع هیئت دانست.
عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران افزود: کتابهای قطبالدین شیرازی و مؤیدالدین عرضی آثار بسیار مفصلی هستند که برخلاف گفتۀ کپریزاده، نه تنها دارای برهانهای هندسی است بلکه در کتاب دیدگاههای دیگران هم طرح و نقد شده است و نویسندگان دیدگاههای خود را با استدلال بیان کردهاند.
وی افزود: با وجود مناسب بودن ملاک برهانآوری و عدم برهانآوری برای دستهبندی کتابهای هیئت همچنان برخی آثار همچون جهان دانش مسعودی وجود دارد که به جهت یکدست نبودن اثر در برهانآوری به سختی میتوان آنها را در یک دسته قرار داد.
این پژوهشگر تاریخ علم کتاب منتهی الادراک فی تقاسیم الافلاک خرقی را نقطۀ آغاز جریان کتابهای جامع هیئت دانست و گفت: همان طور که روی جلد کتاب منتشرشده هم آمده منتهی الأدراک اولین کتاب جامع هیئت است و بعد از آن این جریان ادامه پیدا کرده و کسانی مانند خواجه نصیر، قطبالدین شیرازی و مؤیدالدین عرضی و شارحان تذکره خواجه آن را تداوم بخشیدهاند.
وی با اشاره به تداوم جریان تا اواخر دوره زندیه و اوایل دوره قاجار از کتاب المستقصا فی الهیئه ملااحمد نراقی در این دوره نام برد و گفت: این کتاب به قدری پر از استدلال و برهانهای هندسی تو در تو است که حتی از کتابهای قطبالدین هم حجیمتر است.
گمینی در ادامه به کتاب منتهی الأدراک پرداخت و گفت: خرقی در مقدمه کتاب به این نکته اشاره میکند که برهانهای کتاب مجسطی در توضیح وضع افلاک و موقعیت سیارات کامل است اما ابن هیثم بسیاری از مباحث این چنینی را ناگفته گذاشته است و وجه تألیف منتهی الادراک را تدوین کتابی مشتمل بر موضوعات مورد نیاز در این حوزه با پیروی از شیخ ابوعلی و با مطالبی افزون بر آنچه او گفته است، عنوان میکند.
وی با اشاره به تخصصی بودن کتابهای جامع هیئت گفت: آثاری همچون تشریح الافلاک شیخ بهایی و ملخص الهیئت چغمینی برای کسانی نوشته شده که متخصص هیئت نیستند و ممکن است فقیه، محدث یا مفسر باشند و متخصص در علوم دینی یا فلسفی باشند و نخواهند زیاد در علوم ریاضی غور کنند یا آشنایی زیادی با جزئیات نداشته باشند، اما دوست دارند با مدلهای نجومی آشنا شوند.
عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران افزود: در واقع میتوان این کتابها را به تعبیر امروزی نجوم به زبان ساده دانست؛ اما کتابهای جامع به جهت اشتمال بر براهین و احیانا نقد و بررسی آراء دیگران، کتاب تخصصی محسوب میشوند.
وی با اشاره به سیری که این موضوع طی کرده است، گفت: کتاب خرقی تا حدی وارد بحث و بررسی آراء و استدلالآوری شده است اما ادامهدهندگان راه او یعنی خواجه نصیر و به خصوص قطبالدین شیرازی و مؤیدالدین عرضی این کار را به منتهای آن میرسانند و حتی قطبالدین اشکالات فراوانی به دیدگاهها و تعاریف خود خرقی وارد میکند.
گمینی گفت: خرقی در هر باب در فصل نخست هیئت فلک را بیان میکند، در فصل دوم اموری را که برای سیارات به واسطۀ حرکتشان روی میدهد آورده است، و در فصل سوم به سراغ دلایل میرود، در حالی که مطالب فصلهای دوم و سوم در کار ابن هیثم دیده نمیشود.
وی هستۀ اصلی کار خرقی را مطالب فصل سوم دانست و افزود: برای مثال تبیین خرقی در مورد دلیل نیاز به فلک تدویر و یا فلک خارج مرکز در این بخش از کتاب آمده است و همین مباحثی که خرقی به صورت مختصر بیان کرده محل بحثهای مفصل خواجه و قطبالدین شده است.
این متخصص هیئت و نجوم دورۀ اسلامی اهمیت این جریان را در طرح دوبارۀ هیئت و شکل کیهان دانست و گفت: در حالی که تا پیش از ابن هیثم هیئت بطلمیوسی پذیرفته شده تلقی میشد و کار در زمینۀ هیئت تقریبا به اشکال از بطلمیوس در مسائل ریاضی و تصحیح پارامترهای بطلمیوسی با ابزار رصد منحصر شده بود، و بیشتر کتابهای زیج نوشته میشد، اما علم هیئت دوباره با ابن هیثم احیا شد و خرقی کار ناتمام او را ارتقا بخشید و به پیش برد.
تأثیرپذیری کوپرنیک از هیئتنگاری اسلامی
وی از تأثیرپذیری کوپرنیک از کتابهای جامع هیئت سخن گفت و اظهار کرد: بعضی از استدلالهای کوپرنیک در مورد امکان حرکت زمین ادامه بحثهایی است که خواجه و قطبالدین به واسطۀ اختلافنظرشان، با هم داشتهاند و این مطلب را پروفسور رجب نیز در چند مقاله مطرح کردهاند.
گمینی ضمن بیان این که کوپرنیک فردی است که دوباره دربارۀ شکل واقعی کیهان سخن میگوید، گفت: در واقع این جریان که در دانش هیئت برای هر حرفی باید استدلال بیاوریم و میتوانیم در استدلالها مناقشه کنیم، منجر میشود به این که کوپرنیک هم در امور و تصوراتی پایهایتر مناقشه میکند.
وی در پایان با اشاره به وظیفۀ مورخ علم گفت: تاریخ علم با همین آجرهای کوچکی که روی هم قرار میگیرد شکل گرفته و وظیفۀ مورخ است که نقش به ظاهر کوچک تک تک دانشمندانی را که در طول قرنها کتاب نوشته و نظریهپردازی کردهاند، نشان بدهد.
کشفیات تاریخی مصحح دربارۀ عبدالجبار خرقی
در بخش پایانی نیز دکتر قلندری مصحح کتاب منتهی الأدراک فی تقاسیم الأفلاک به بیان مطالب خود پرداخت و ضمن تشکر از همراهی دکتر معصومی همدانی در تمام مسیر ترجمه و تصحیح و چاپ کتاب، گفت: منتهی الإدراک در دنبالۀ سنت و آثاری نوشته شده که با تمرکز کمتر بر حسابات ریاضی به اوضاع کلی آسمان و زمین پرداختهاند و نمونههایی از آن را میشود در سدههای چهارم و پنجم مثال زد.
قلندری با اشاره به سخن خرقی دربارۀ ابتکاری بودن ساخت منتهی الادراک، گفت: خرقی میگوید آن چه را قبل از او بیان شده گردآوری و کتابی مفصل تدوین کرده است و ادعای ما این است که میتوان رد پای منتهی الادراک را در کتابهای هیئت پس از آن، به ویژه در آثار مربوط به قرن هفتم که نقش مهمی در سنت نگارش کتابهای هیئت دارند، دید.
وی سپس به روند تصحیح کتاب پرداخت و با اشاره به پراکنده بودن نسخههای این اثر در اطراف و اکناف دنیا، از ایران گرفته تا مصر و از برلین و پاریس تا فلورانس، گفت: من اولین بار زمانی که روی پایاننامه فوق لیسانس کار میکردم با رساله منتهی الادراک آشنا شدم و در پایاننامهام، با استناد به بزرگانی همچون پروفسور رجب و دیگرانی که دربارۀ خرقی مطالبی نوشته بودند، اسم خرقی را ابوبکر شمسالدین نوشتم، اما بعد از ورود به دورۀ دکترا اولین باری که یک نسخه از کتاب، یعنی نسخۀ برلین، به دستم رسید دیدم که در صفحۀ عنوان کتاب نام نویسنده عبدالجبار خرقی نوشته شده است.
عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران با اشاره به نسبت داده شدن کتاب منتهی الادراک از سوی محققان اروپایی به ابوبکر خرقی، گفت: نسخههای اصلی این کتاب در پاریس و برلین بود و در اوایل قرن بیستم هم نالینو از نسخههای پاریس و فلورانس استفاده کرده بود و هم ویدمان بر اساس نسخۀ برلین مقدمۀ منتهی الادراک را و علاوه بر آن مقدمۀ تبصره، اثر دیگر خرقی را، به آلمانی ترجمه کرده بود و همۀ آنها با وجود این که در صفحۀ ابتدای اثر از عبدالجبار خرقی نام برده شده بود، نویسنده را ابوبکر خرقی معرفی کرده بودند.
وی منشأ احتمالی این اشتباه را کشف الظنون حاجی خلیفه دانست و دربارۀ سیر کشف تفاوت این دو فرد گفت: فضل تقدم در بازشناسی عبدالجبار خرقی و تفاوت قائل شدن میان او و ابوبکر خرقی با تحقیق مرحوم حائری منتشر شده در نامۀ بهارستان، و پیش از آن اشارۀ مختصر آقای محمد شفیع، مصحح تتمۀ صوان الحکمه در حاشیۀ این کتاب، است و من نیز با تحقیقاتی که داشتم و شواهدی که از التحبیر سمعانی، انساب سمعانی و تتمۀ صوان الحکمه به دست آوردم به این نکته آگاه شدم.
قلندری با بیان این که ابوبکر خرقی معاصر مسنتر عبدالجبار است، اظهار کرد: خاندانهای زیادی به خرق مرو منتسب هستند که یکی از آنها خاندان عبدالجبار خرقی است که برخی از آنان از جمله عمو و پدر عبدالجبار، فقیه بودهاند و اتفاقا سمعانی نیز از پدر خرقی حدیث شنیده و به واسطۀ همین آشنایی در کتاب التحبیر گزارش کاملی از عبدالجبار خرقی به دست داده است.
وی در ادامه به شواهدی که در چهار سال اخیر دربارۀ عبدالجبار خرقی به دست آورده پرداخت و با اشاره به دست یافتن به نامهای مربوط به خرقی با راهنمایی دکتر معصومی همدانی، گفت: در نامههای فارسی رشیدالدین وطواط، دبیر آتسز خوارزمشاه، نامهای خطاب به بهاءالدین خرقی وجود دارد که ضمن مطالب آن اشارهای به اوضاع ناآرام زمانه و گردآمدن لشکرها از مناطق مختلف وجود دارد.
مصصح منتهی الادراک افزود: همچنین در گزارش بیهقی در تتمۀ صوان الحکمه از حملۀ آتسز به مرو سخن گفته شده که وی در آن لشکرکشی گروهی از دانشمندان مرو را با خود همراه کرده و بیهقی در گزارش خود در بین این دانشمندان از شخصی به نام ابومحمد خرقی نام میبرد.
وی با بیان این که بر اساس گزارش سمعانی ما میدانیم که بهاءالدین و ابومحمد هر دو کنیۀ عبدالجبار خرقی است، اظهار کرد: در واقع آن نامه در کنار بقیۀ شواهد، ضمن تأیید تفاوت عبدالجبار خرقی با ابوبکر خرقی، به ما نشان داد که زندگی عبدالجبار خرقی چگونه بوده و در دورۀ مورد نظر در کجا زندگی میکرده است.
این پژوهشگر تاریخ علم گفت: با قرائن به دست آمده مشخص شد نامۀ وطواط مربوط به یکی از مقاطع مهم در تاریخ خراسان و زمانی است که غزها، که از جمله دستههای مزدور در خدمت سلجوقیان بودهاند، در دورۀ پایانی حکومت آنان دست به شورش میزنند و صحنههایی شبیه به حملۀ مغول را پدید میآورند و پس از گریختن سنجر از اسارت آنان، آتسز در سال ۵۵۰ حاکمان مناطق مختلف را برای رویارویی با غزها فراخوانده است.
قلندری گفت: این مطالب نشان میدهد ابومحمد خرقی در سال ۵۳۶ زنده بوده در حالی که ابوبکر خرقی در سال ۵۳۳ از دنیا رفته است و علاوه بر آن نشانگر آن است که عبدالجبار خرقی تا سال ۵۵۱ یا حداقل تا زمان مرگ آتسز در خوارزم باقی مانده بود و در نهایت در مرو از دنیا رفته است؛ در حالی که ابوبکر خرقی در خرق از دنیا رفته بود.