میراث مکتوب- قالب قطعه، بهترین نمایش دهندۀ افکار نو و اندیشه های نیکو و عواطف انسانی است و سراینده این قالب شعری تلاش می کند تا با توجه به روحیات شنوندگان، نیازها و دردهای آنان را بازگو کند و از آنجایی که در این گونه شعری توصیفات کوتاه است، سرعت اثرگذاری کلام و نیز پذیرش مطالب از سوی شنوندگان افزون تر است.
قالب قطعه به جهت ایجاز، حاوی الفاظ عذب و معانی نغز و نکته های ظریف و لطیف است که دارای قدر و ارزشی والاست و شاعر قطعه سرا تلاش می کند تا در کوتاه ترین زمان و کمترین الفاظ، زیباترین و اثربخش ترین کلام را به خواننده عرضه نماید.
این گونه شعری از آغاز زایش و رویش شعر فارسی، پای به عرصه ادب فارسی نهاد و ا زآنجایی که قدرت طبع شاعر آزاده و قانع و اخلاق مداری چوم «ابن یمین» در سرایش این قالب شعری آشکار است و مقطعات کوتاه و اخلاقی ایشان آکنده از انسجام معنا، سادگی و روانی، محکم و سرشار از حکمت و اخلاق و عبرت است، او را سرآمد قطعه سرایان در تاریخ ادب فارسی نامیده اند.
بررسی قطعات شاعران در ادوار و سبک های مختلف نشان خواهد داد که یکی از بزرگ ترین شاعرانی که در سرایش این قالب شعری شهرتی خاص یافته، به گونه ای که مقطعات وی دایرة المعارف زمان خویش به شمار می آید و به خوبی و روانی مضامین را در این گونه شعری به نظم درآورده است، ابن یمین است. شاعری که به مقطعات شاعران قبل از خود مانند انوری و خاقانی و سعدی نظر داشته و طبعاً مطالعه آثار چنین شاعرانی، شعر او را پر مایه تر و زیباتر و لطیف تر نموده است.
ولی تفاوت زمان، سلیقه، برداشت ها و شرایط سیاسی، قطعات ایشان را آبرویی دیگر بخشیده است، شاعری که از احساسات پاک و عواطف انسانی سرشار برخوردار و پایبند به اصول اخلاقی است و به راستی می توان از تک بیت های جالب وی مضامینی پر محتوا و آکنده از آموزه های اخلاقی یافت که زمینه ساز نیک بختی و خوش وقتی است.
در مقالۀ حاضر تلاش بر آن است تا پس از تعریف قالب قطعه و ویژگی های آن و ذکر قدیمی ترین قطعه، به سیر دگرگونی این قالب در سبک های مختلف فارسی، خراسانی، عراقی، هندی، بازگشت و معاصر پرداخته و شاهد مثال هایی ذکر گردد..
تاریخچۀ قطعه سرایی
از میان قالب های شعر سنتی ایران، قطعه بهترین نمایش دهنده اندیشه های ابتکاری و عواطف انسانی است زیرا در این قالب شعری، سراینده بیشتر در حوزه فهم و آگاهی وارد می شود و در پهنه هنری به تصویر آفرینی می پردازد و با توجه به روحیات خوانندگان و شنوندگان نیازها و احتیاجات و گاهی آلام آن ها را بازگو می کند طبیعی است که عناصر خیال و جزئیات موضوع و زبان شعر که متناسب با همین رنگ و درک است، اهمیت قطعه را افزون تر می نماید زیرا توصیفات کوتاه اما پرتحرک است و عشق و علاقه و یا خشم و خروش را که به صورت کلام مجسم شده در خواننده هم ایجاد می نماید و او رادر پذیرش مطالب یاری می رساند.
نگاهی همراه با ظرافت و دقاقت در تاریخ ادبیات گران قدر فارسی، حاکی و راوی از آن است که این قالب شعری از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم و همزمان با زایش و رویش ادب فارسی مورد توجه شاعران بوده است به گونه ای که ورق زدن دواوین و اشعار به جای مانده از سرایندگان نامی همچون: شهید بلخی، رودکی، کسایی مروزی، فرخی سیستانی، عنصری بلخی، منوچهری دامغانی، امیر معزّی نیشابوری، مسعود سعد و … که همگی از خرد و دانش و توانایی توصیف بسیار و ابداع مضامین و تشبیهات زیبا برخوردار بودند؛ مقطعات زیبا و دلنشین و نغزی مشاهده می گردد.
اما آنچه در این مقاله حائز یادآوری است، این که سرآمد قطعه سرایان در تاریخ ادب فارسی ابن یمین فریومدی است که دیوان اشعارش که در زد و خوردهایی که میان سربداران و آل کرت اتفاق افتاد به غارت رفت و بخش عمده ای از اشعارش در دوران جوانی اش هم عرضه تاراج گشت، امّا با این همه حوادث ناگوار، باز هم دیوان دیگری آورد و قدرت و توانایی خویش را در سرایش قطعات کوتاه ولی مشحون از نکات اخلاقی و آکنده از ایجاز، استحکام، سادگی و حکمت آموزی و … را به عرصه شعر و ادب فارسی تقدیم نمود.
می دانیم که شهرت عمده ابن یمین، بیشتر به خاطر سرایش مقطعات اخلاقی است که در اوج سادگی و سلامت و سلاست و انسجام معنایی است و به همین جهت او را سرآمد قطعه سرایان در تاریخ درب فارسی دانسه اند زیرا بالغ بر 900 قطعه در دیوان ابن یمین موجود است که بیشتر آن ها در مضامین پند و اندرز و اخلاق است.
افزون بر موارد موصوف و ارزندگی مضامین مقطعات ابن یمین، زیبایی و خوش آهنگی مقطعات هم قایل تأمل است.
زیرا هنر ابن یمین این است که در سرودن مقطعات، از اوزان مأنوس و متعادل بهره برده است. به گونه ای که خودش مقطعات را برای مخاطبان بسیار سهل و آسان نموده و گوش شنونده از شنیدن آن لذّت می برد. مضاف بر این که صور خیال همچون تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه در مقطعات، سخن را دلنشین تر و جذّاب تر نموده است.
ذکر این نکته هم ضروری است که کار شاعری ابن یمین، منحصر به قطعه سرایی نیست، بلکه وی در قصیده و غزل و رباعی هم دست توانایی داشته است؛ اما عمده شهرت وی مدیون قطعه سرایی اوست.
تعریف قطعه
قطعه به معنای پاره و جدا شده از هر چیزی و در اصطلاح ادب چند بیت متحد الوزن و متحد القافیه را گویند که دارای مطلع مصرّع نباشد ـ شمس قیس رازی در تعریف قطعه گفته است « هر قصیده که مطلع آن مصرع نباشد اگر چه دراز بود آن را قطعه نامند و اسم قصیده بر آن اطلاق نکنند» (رازی، 1338؛ 419) ضمن این که جلال الدین همایی در تعریف قطعه می نویسد: ـ نوع ابیاتی است که بر یک وزن و قافیه است بدون مطلع مصرع که از اول تا به آخر همه مربوط به یکدیگر راجع به یک موضوع اخلاقی و حکایت شیرین مدح، هجو و تهنیت و تعزیت و امثال آن (همایی، 1340؛ 77)
ویژگی های قطعه
با توجه به تعاریف محققان و ژرف اندیشان پیرامون قطعه این قالب شعری به نوعی از شعر گفته می شود که دارای ویژگی های زیر باشد:
1ـ از لحاظ تعداد ابیات: شعری است که حداقل دو و حداکثر سی بیست باشد و البته گاهی قطعه هایی هم دیده می شود که تعداد آن ها افزون بر موارد مذکور است. مثلاً در دیوان پروین اعتصامی دو قطعه وجود دارد که تعداد ابیات آن بالغ بر پنجاه بیت است. (دیوان پروین اعتصامی، 1364؛ ص 172 و 214) و نیز در دیوان قاآنی شیرازی هم قطعاتی وجود دارد. که تعداد ابیات آن ها از پنجاه افزون تر است. (قاآنی شیرازی، 1363؛ 146)
2ـ از نظر قافیه: هر چند اغلب بر این باورند که آخر بیت اول با آخر دیگر ابیات هم قافیه است ولی این نکته عمومیت ندارد زیرا در دیوان بسیاری از قطعه سرایان، قطعه هایی دیده می شود که مانند قصیده و غزل مطلع مصرّع دارد:
3ـ از نظر محتوا و موضوع: اغلب قطعه ها درباره پندهای اخلاقی، انتقادی، اجتماعی، مسائل سیاسی، ذم و هجو، مدح و مرثیه می باشد.
4ـ از نظر نحوه بیان: بسیاری از قطعه ها در قالب داستان و همراه با تمثیل است و حتی گاهی از زبان محاوره و تخاطب استفاده می شود.
قدیمی ترین قطعه
به قول تاریخ سیستان و پذیرش تذکره نویسان، قدیم ترین پارس گوی دری را می توان«محمدبن وصیف سگزی» دانست. از همین شاعر، دو قطعه نقل شده است که یکی به سبب شکست رافع بن هرثمه و قتل او در سال 283 و دیگری بعد از گرفتاری عمر و لیث ـ برادر یعقوب ـ به دست امیر اسماعیل سامانی، یعنی سال 287 هجری سروده شده که قطعه دوم این است:
کوشش بنده سبب از بخشش است / کار قضا بود و تو را عیب نیست
بود و نبود از صفت ایزد است / بنده درمانده بیچاره کیست
اول مخلوق چه باشد؟ زوال / کار جهان اول و آخر یکی است
قول خداوند بخوان، فاستقم / معتقدی شو و بر آن بر بایست
دیگر قطعه سرای قدیمی در عرصه شعر و ادب فارسی را «حنظله بادغیسی» دانسته اند که از این شاعر، تنها یک قطعه نقل شده و عمدۀ شهرت و محبوبیت وی نیز همین یک قطعه فصیح و پرمغز است:
مهتری گر به گام شیر دراست / شو خطر کن زکام شیر بجوی
یا بزرگیّ و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانت مرگ رویاروی
دیگر شاعر قدیمی قطعه سرا «فیروز مشرقی» است که از این شاعر هم این قطعه به جای مانده است:
به خطّ و آن لب و دندانش بنگر / که همواره مرا دارند در تاب
یکی همچون پَرَن بر اوج خورشید / یکی چون شایوَرد از گرد مهتاب
و چهارمین قطعه سرایی که می توان او را از دیرین ترین شاعران ایرانی بر شمرد، «ابوسلیک گرگانی» است با این شعر:
خون خود را گر بریزی بر زمین / به که آب روی ریزی در کنار
بت پرستنده به از مردم پرست / پندگیر و کار بند و گوش دار
اشعار شاعران مذکور که همگی در قرن سوم هجری می زیسته اند، حاکی از آن است که قطعه یکی از کهن ترین قالب هایی است که در گسترۀ شعر و ادب فارسی ما جای گرفته است و نکتۀ دیگر این که از لحاظ خطه و منطقه، به روشنی و دقت می توان حوزۀ رواج قطعه را خراسان دانست. زیرا از قدیم ترین دوران تا این زمان، هم اکثر قطعه سرایان از این منطقه برخاسته اند و هم بزرگترین قطعه سرایان ایران از جمله ابن یمین در آن سرزمین پرورش یافته اند.
مضاف بر این، از شاعران نامور دیگری که در سده های گوناگون از خطّه خراسان ظهور کرده و قطعه سروده اند، می توان به رودکی، شهید بلخی، ابوشکور و کسایی مروزی و در قرون بعدی به ناصر خسرو و سنایی، سیدحسن غزنوی و … اشاره نمود.
قطعه در سبک خراسانی
با نگاهی به دواوین اشعار و بررسی و تحلیل مقطعات، می توان گفت که اگر دوران سبک خراسانی را به دو بخش عصر سامانی و نیز عصر غزنویان و سلجوقیان تقسیم نماییم، در خصوص اوضاع قطعه در دوره اول (عصر سامانی) باید گفت که در این دوره، متوسط ابیات قطعه تقریباً دو بیت است و نیز تعدادی از مقطعات این دوره دارای مطلع مصرّع است که به دلیل کمیت اندک ابیات، در شمار مقطعات می باشند.
از لحاظ مضمون نیز باید گفت که مضامین غالب در این دوره، توصیف طبیعت است و پس از آن حکمت و اندرز. از جهت کاربرد صور خیال و زیبایی های ادبی، قطعه های این دوره قابل توجه است. نیز تصویرپردازی های خیال انگیز در وصف طبیعت و می و معشوق فراوان به کار رفته است که نمایانگر رفاه شاعر عصر سامانی است.
سوای اینکه این دوره، زمان نواختن چنگ و بربط و رود و سرود نیز هست. بنابراین می توان گفت: همانگونه که در این دوره قصاید پرشور و پر احساس رواج دارد، مقطعات آن نیز از لطافت و زیبایی و شور بهره مند است.
با این توضیح که شاعر قطعه سرای دوره سامانی با فقر تضادهای طبقاتی و خطاب قرار دادن پادشاهان به قصد ارشاد کاری ندارد و در حقیقت خطابش به عموم مردم است و کاری با خطا و درستی عمل پادشاهان ندارد.
به گونه ای که به جرأت می توان گفت از حدود یکصد و هفتاد قطعه به جای مانده از قرن چهارم و در دوره ساسانیان، مضامینی توصیفی و حکیمانه دارند که این مضامین را در اشعار شهید بلخی، رودکی و کسایی مروزی می توان یافت. به یکی از قطعات اشعار مذکور اشاره می گوید:
دانش و خواسته است نرگس و گل / که به یک جای نشکفند به هم
هر که را دانش است خواسته نیست / آن که را خواسته نیست دانش کم
(شهید بلخی)
چهار چیز مرآزاده را زغم بخرد / تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آن که ایزدش این چهار روزی کرد / شود که شاد زید جاودان و غم نخورد
(همان، 97)
به نوبهار جهان تازه گشت و خرّم گشت / درخت سبز علم گشت و خاک معلم گشت
نسیم نیمه شبان جبرئیل گشت مگر / به میخ و شاخ درختان خشک مریم گشت
(کسایی مروزی)
در دوره دوم سبک خراسانی ـ غزنویان و اوایل سلجوقیان ـ قطعه به صورت رسمی در قالب های شعری وارد می شود و همزمان با فخامت و وزانت شعر فارسی مقطعات هم اندک اندک به صنایع لفظی و معنوی آراسته می شود. به گونه ای که آرایه هایی چون: تضاد ـ مراعات نظیر ـ مدح شبیه به ذم و ذم شبیه به مدح ـ ارسال المثل و … به دور از تکلف و تصنع، باعث زیبایی کلام شده است. ضمن این که مضمون قطعات این دوره همچنان پند و اندرز و توصیف طبیعت و نیز مدح و ستایش و وصف های عاشقانه است.
البته ناصر خسرو در این عهد با بیانی کوبنده و قاطع و پر صلابت، قطعه را نیز در راه اعتلای دین، خرد، حکمت، باطن گرایی، ژرف اندیشی و بیان مسائل عمیق فلسفی و دینی به کار می برد. ضمن این که سنایی هم در نیمه دوم زندگانی خود قطعاتی را در بیان اخلاقیات و اشاعه روح زهد و تقوا به کار برده است. فرخی سیستانی، عنصری بلخی، منوچهر دامغانی، امیر معزّی نیشابوری و مسعود سعد، از دیگر قطعه سرایان نامور این دوره اند. به نمونه هایی از مقطعات شاعران این دوره اشاره می گردد:
گرفتمت رسیدی بدانچه می طلبی/ گرفتمت که شدی آن چنان که می یابی
نه هر چه یافت کمال از پی اش بود نقصان / نه هر چه داده سِتد باز چرخ مینایی
(منوچهری دامغانی)
ناصر خسرو به راهی می گذشت / مست و لایعقل نه چون میخوارگان
دید قبرستان و مبرز روبه رو / بانگ بر زد گفت کای نظارگان
نعمت دنیا و نعمت خواره بین / اینش نعمت، اینش نعمت خوارگان
(ناصر خسرو)
مال هست از درون دل چو مار / وز برون یار همچو روز و چو شب
او چنان است کآب کشتی را / از درون مرگ وز برون مرکب
(سنایی غزنوی)
آگاه نیست آدمی از گشت روزگار / شادان همی نشیند و غافل همی رود
دل بسته هواست گزیند ره هوا / تن بنده ی دل آمد و با دل همی رود
گر باطنی ببیند گوید که هست حق / حقی که رفت گوید باطل همی رود
ماند بر آن کسی که باشد بر کشتیی روان / پندار اوست ساکن و ساحل همی رود
(مسعود سعد)
علی خوشه چرخ آرانی
منبع: روزنامه اطلاعات