ميراث مكتوب- بيست و پنجمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان«تاريخچه ايران شناسي در اتريش»، روز چهارشنبه 9 دي ماه 83 در مركز پژوهشي ميراث مكتوب برگزار شد. سخنرانان اين نشست، دكتر نصرتاللّه رستگار ( از اتريش) و دكتر محمدحسين ساكت بودند.
در آغاز اين نشست، دكتر اكبر ايراني مدير عامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب، با اشاره به اين مهم كه وظيفه ماست آنچه كه از دانش و كتاب فرا مي گيريم ، نشر كنيم و زكات آن را بپرداريم، اظهار اميدواري كرد كه در ايران، همان طور كه از متدهاي آنها و روش هاي پژوهشي آنها استفاده مي كنيم، موسسات پژوهشي بتوانند سرمنشا خدماتي براي پژوهش هاي نوين و متدهاي بهتر باشند.
وي پس از خواندن شعري از كتاب استاد شفيعي، در مورد بيست و پنجمين نشست از سلسله نشست هاي نقد و بررسي كتاب، متن پژوهي و مباحث پيراموني مطالعات ايران شناسي و پژوهش هاي ايراني در اروپا كه به اين سلسله موضوعات اضافه شده، اشاره كرد و پيرامون نشست« تاريخچه ايران شناسي در اتريش » توضيحاتي ارائه داد و اين سئوال را مطرح كرد كه اصولاً توجه اروپائيان به آثار ايرانيان به خصوص متون گذشته، ازچه روست، چرا اين توجه به متون ادبي، علمي و تاريخي ما، بيش از همه مورد توجه قرار گرفته است؟
اولين سخنران اين نشست، دكتر محمدحسين ساكت، معتقد بود به علت اين كه نفوذ تركها در اتريش زياد بود، سمت و سوي خاورشناسي در آن سرزمين بيشتر به سوي دولت عثماني، زبان و ادبيات ترك است و در ادامه از چگونگي رسيدن دولت عثماني به شهر وين پايتخت اتريش گفت و اين كه چگونه اتريشي ها سر از استانبول درآورده و بسياري از دست نگاشت هاي يگانه شرقي را گرد آوردند.
وي در اين نشست به معرفي دكتر نصرتاللّه رستگار از اتريش، پرداخت و گفت: دكتر رستگاري در سال 1321 در كرمان متولد شدند و در 1339 از مدرسه پهلوي آن روز كرمان دانش آموخته شدند. در 42 – 1341 تحصيلات پيش دانشگاهي را در دانشگاه آلماني پي گرفتند . در 43 – 1342 در دانشكده فني هانوور رشته مهندسي مكانيك را خواندند. در 57 – 1352 كارشناسي ارشد را در رشته زبان و ادبيات آلماني از دانشگاه تهران گرفتند. در 61 – 1357 در دكتراي رشته علم ادبيات، زبان شناسي و فلسفه از دانشگاه هايدلبرگ موفق به اخذ پايان نامه شدند. سوابق علمي ايشان، استاديار دانشگاه تهران و گيلان بودند در 61 – 1357 . عضوهيات علمي انيستيتوي ايران شناسي اكادمي علوم اتريش در 1361 و از 1367 تاكنون مدرس تاريخ فرهنگ و ادبيات فارسي و تاريخ حكوميت هاي اسلامي در شبه قاره هند و نيز از سال 82 يعني 1367 در دانشگاه گراتس.
در ادامه نشست، دكتر نصرتاللّه رستگار(از اتريش) تاكيد كرد، اين كه از چه زمان اروپا با زبان و ادبيات فارسي مواجه و آشنا شد، به طور دقيق قابل پاسخ نيست، زيرا در اين مورد فقط اطلاعات كم و پراكنده اي در دست است، به اولين برخورد و رويارويي قرون وسطي با شرق كه در اروپا از لحاظ تاريخي و فرهنگي اهميت ويژه اي داشت، اشاره كرد كه در بدو امر، يك برخورد نظامي در پوشش مذهبي يعني جنگ هاي صليبي بود كه از قرن دوازدهم ميلادي به بعد صورت گرفت.
به گفته وي، مطالعات مربوط به شرق و در بطن آن آشنايي اروپائيان با زبان و ادبيات عربي، تركي و فارسي در قرن دوازدهم ميلادي پايه گذاري شد و ادامه داد: از آثار اديبان و دانشمندان ايراني، مي توان در اواخر قرن 12 ميلادي از ترجمه منظومه«ويس ورامين» اثر فخر الدين اسعد گرگاني به زبان گرجي و در قرن 13 از ترجمه كتاب«المختصرفي الحساب الجبر و المقابله» تاليف ابوعبدا… محمدبن موسي خوارزمي به زبان لاتيني تحت عنوان«الگبرا» يا «الجبرا» و در قرن 13 از ترجمه جالب ترين بخش هاي فلسفي كتاب شفا اثر ابوعلي سينا به زبان لاتيني نام برد.
دكتر نصرتاللّه رستگار همچنين گفت: منظورمان از ايران شناسي در اتريش، مطالعات ايران شناختي است كه پيش و بعد از حمله عثماني ها، در محدوده حكومتي هاپسبورگ ها انجام شد و از جنگ اول جهاني به بعد در جمهوري فعلي اتريش.
بخش پاياني نشست به بحث و تبادل نظر سخنرانان با حاضران، اختصاص يافت.
دكتر ساكت از يك ويژگي گفت: ويژگي كه شرق شناسي و به ويژه ايران شناسي در آلمان و اتريش دارد، اين است كه از هوس ها و هواهاي سياسي و استعماري به دور بوده است. يعني نگرش اينها به شرق شناسي، خيلي شاخص و برجسته است و بايد كمك كنيم و نگذاريم كه اين پرچم ايران شناسي درآن كشورها ، به زمين بيفتد و من فكر مي كنم كه وظيفه دولتمردان ماست كه به فكر بيايند، به هوش بيايند و اين مطلب را، درك كنند. الان برخي كشورهاي عربي حاضر شده اند كه هزينه هاي هنگفتي را بپردازند، براي اينكه از روي فلان موسسه، نام ايران برداشته شود.
استاد افشار نيز راجع به علاقه اروپايي هاي غربي نسبت به شرق گفت و افزود: تصور مي كنم مبناي آن احتياج علمي اوليه بود كه اروپا داشت به رازي، به خوارزمي، به ابن سينا و نظاير اينها. اين جنبه استعماري يا سياسي و اينها نبود. آشنايي اوليه را از راه اين كتب پيدا كردند. دوره احياي علمي آنها با تحولاتي كه در اروپا پيدا شد، به خصوص رنسانس، به يك احتياج ارتباطي بدل شد، يعني بتوانند بدانند كه اين ملل چه هستند.
دكتر رستگار در مورد سخنان استاد افشار گفت: در ارتباط با رشد مطالعات مربوط به زبان فارسي و تاريخ فرهنگي مان، همان داستان جنگ عثماني با دولت هاپسبورگ بود كه اينها سعي كردند به نحوي، دولت صفوي را به عنوان متحد خودشان، دريابند و اينها با حمله كردن به عثماني از جناح ايران و به اصطلاح پس گرفتن مناطقي كه مورد منازعه بود، يك جوري عثماني ها را از حمله و پيشرفت شان به داخل مملكت « هاپسبورگ » مانع شوند. اينها دائم چندين هيات را به ايران فرستادند و هر وقت به اصفهان مي آمدند، نسخه هاي خطي مي بردند تا ايران را بشناسند و دانش ما را ياد بگيرند.