وی در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و توانست با آمیختگی عرفان عمیق خود با شعر و ادبیات بسیاری را به سوی ایمان و ارزشهای الهی رهنون شود:
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
وی اعتقاد داشت:
از هستی خویش تا پشیمان نشوی
سرحلقه عارفان و مستان نشوی
تا در نظر خلق نگردی کافر
در مذهب عاشقان مسلمان نشوی
اشعار، گفتهها و عقاید او در «اسرار التوحید» گردآوری شده و منبعی برای دستیابی به چشمه زلالی است که دوستی و مهربانی را ترویج میکند.
اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابیسعید ابیالخیر، کتابی است با موضوع تصوف که ۱۳۰ سال پس از مرگ ابوسعید ابیالخیر، توسط یکی از نوادگان او بهنام محمد بن منور در خراسان نگاشته شد. محمد بن منور کتاب خود را به سه باب تقسیم کردهاست. باب اول در ابتدای حالت شیخ، باب دوم که به بیان حالات شیخ ابوسعید در سالهای میانی زندگی او اختصاص دارد، بسیاری از گفتهها و اشعاری را که بر زبان وی رفته، گردآوری و نقل کرده و باب سوم انتهای حالت شیخ است:
«شیخ ما گفت – قدس الله روحه – وقتی زنبوری به موری رسید او را دید که دانهای گندم می برد به خانه و آن دانه زیروبر میشد و آن مور با آن زیروبر میآمد و به جهد و حیله بسیار آن را میکشید و مردمان پای بر او مینهادند و او را خسته و افگار میکردند. آن زنبور آن مور را گفت که این چه سختی و مشقت است که تو از برای دانهای بر خود نهادهای و از برای یک دانه محقر چندین مذلت میکشی؟ بیا تا ببینی که من چگونه آسان میخورم و از چندین نعمت ها ی لذلت بی این همه مشقت نصیب میگیرم و از آنچه نیکوتر و بهتر است و شایسته به مراد خویش به کار میبرم. پس مور را با خویشتن به دکان قصابی برد جایی که گوشت نیکو و فربه تر بود. بنشست و از جایی که نازکتر بود سیر بخورد و پارهای فراهم آورد تا ببرد. قصاب فراز آمد و کاردی بر وی زد و آن زنبور را به دو نیمه کرد و بینداخت. آن زنبور بر زمین اوفتاد و آن مور فراز آمد و پایش بگرفت و میکشید و میگفت: هر که آنجا نشیند که خواهد و مرادش بود چنانش کشند که نخواهد و مرادش نبود…».
منبع: ایبنا