این بنای تاریخی در ۶ کیلومتری شمال شرق روستای سلامه و ۳۱ کیلومتری شهر خواف قرار دارد. دیوارۀ بند از مصالح سنگ و ساروج ساخته شده و طول آن بیش از ۳۰۰ متر است. ساختار این سازه به گونه ای است که آبهای ارتفاعات جنوبی کردیال را از طریق خیر آباد به دشت سلامی می رساند.
یادم می آید روزی که تازه به خواف رسیده بودیم در جلسۀ معارفه آقای توکلی و ابراهیم زنگنه گفتند وجه اشتقاق سلامه و سلامی از سلومک، منسوب به سلوکیان است و ارتباطی با سلام عربی ندارد.کوشک سلامه
تا از بند سلامی به کوشک برسیم هوا تاریک شده است. عظمت بنایی قدیمی، در لابه لای درختان کاج سربه فلک کشیده که جوی آب باریکی از کنار آن رد می شود، در تاریکی شب هم احساس می شود.
مساحت بنا ۵/۳۳×۳۷ متر هست، در سه طبقه. پله های عریض با شیب ملایم دارد که عبور با اسب را ممکن می کند. پنجره ها طوری ساخته شده اند که از داخل به بیرون دید دارد اما از بیرون، داخل دیده نمی شود و زاویۀ اریب پنجره ها موجب شده از نظر نظامی تیر به راحتی از بیرون به دخل اصابت نکند، بعلاوه پنجره های مورب و دیوار گلی موجب شده هوا در زمستان گرم و در تابستان سرد باشد.
با توجه به گفته های آقای توکلی –که در این بخش راهنمای ما بودند- آنچه مسلم است اینکه در اوایل قرن هفتم، قوام الدین ملک زوزن -که از جانب سلطان محمد خوارزمشاه حاکم کرمان بود- کوشک را تعمیر کرده، این بنا ظاهرا از حملۀ مغول تا ۱۳۲۶ شمسی در تلی از خاک مدفون بوده تا اینکه سالها قبل که مردم، خاک این منطقه را به عنوان کود به مزارع اطراف حمل می کردند به حفره های عمیقی رسیدند و مدتی نیز کشاورزان احشام خود را در دل آن حفره ها از گزند باد و باران نگهداری کردند تا کشاورزان در تعقیب احشام خود در حفره ها به راهروهایی رسیدند و دریافتند که این بنا مسکونی بوده است. شادروان محمد قریشی که در ۱۳۰۸ سلامه و سده را به مبلغ ۱۸۰هزار تومان خریداری کرده بود در ۱۳۲۶ به مدت ۴ سال بنای کوشک را از دل خاک بیرون آورده و به عمارت آن می پردازد.
این بنا از خشت خام و گل رس ساخته شده که از بهترین سازه های این مناطق است. ۱۶ متر ارتفاع و ۵۹ پله دارد و حیات طبقۀ سوم، پشت بام طبقۀ دوم است. پنجره ها ۳×۲ هستند و ۳ و نیم متر قطر این دیوارهاست.
طبقۀ سوم کاملاً از بین رفته بوده و زنده یاد قریشی آنرا از نو ساخته است.
در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب که در ۳۷۲ ق تألیف شده از سلومه به عنوان شهرکی یاد شده دارای کشاورزی که در آن کرباس هم می بافته اند. این روایت از قدمت این آبادی حکایت می کند.
به نقل از تاریخ هرات اسفزاری در جنگهای دورۀ مغول که در حوزۀ خواف روی داده کوشک سلامی برای اینکه بصورت پناهگاه مورد استفاده نشود به کلی ویران گردید و به صورت تل خاکی درآمد که از حفره های آن برای انبار کاه و نگهداری چارپایان در زمستان استفاده می شد و از خاک آن به عنوان شوره و کود برای زراعت.
به روایت تارخ سیستان در سال ۶۹۵ق رکن الدین محمود شاه سیستانی به خواف لشکر کشید. گروهی از بزرگان خواف و قهستان به حصار سلامی رفتند و با وی به جنگ پرداختند. سه روز جنگ بود تا عاقبت درمانده و تسلیم شدند. رکن الدین محمد ایشان را امان داد و این قصبه را به تصرف خود درآورد.
حادثۀ دیگر آنکه در روز دوشنبه ۱۳ ربیع الاول سال ۷۳۷ق در خواف زلزله ای روی داد که قسمت عمده ای از این منطقه ویران شد و هزاران تن از میان رفتند بعد هم وبایی پیدا شد و گروهی دیگر نابود شدند..
در سال ۱۳۲۷ ه.ش شادروان سید محمد قریشی مالک قریۀ سلامی به تجدید بنای ساختمان همت گماشت و پس از چهار سال کار و کوشش در سال ۱۳۳۰ ه.ش آن را به صورت فعلی درآورد.
شادروان سید علی قریشی نیز پس از پدر در طول پنجاه و پنج سال گذشته در حفظ و نگهداری این بنای تاریخی کوشا بود.
برای بهره گیری از متن کامل گزارش و تصاویر کامل روی «دریافت فایل» کلیک کنید!
گزارش از نفیسه ایرانی
نظر کاربر: سلام خانم ایرانی. گزارش خوب شما را خواندم. لذت بردم، ولی یاد شهدای طلایه اسلام در فتح خواف (آرامگاه آنان در دامنه ارتفاعات شرقی خواف است که شاید در برنامه های بازدید نبوده است) و نیز توجه به «به آفرید» که خواف خاستگاه وی بوده (ر.ف: مقاله «خواف خاستگاه به آفرید» ـ در گوگل بجویید ـ از این قلم و همسرم) در گزارش خالی بود که این دو مسلماً بخشی از حافظه کهن و تاریخی خواف است. اما، کاش قبل از این نوع سفرها اطلاع رسانی فرمایید. به هر حال خراسان است و از مشهد و جام تا خواف عزیز راهی نبود، فرصتی بود برای دیدار استادان و عرض ادب و خسته نباشید خدمت جناب دکتر ایرانی عزیز و اصحاب گرامی میراث که متأسفانه این توفیق از دست رفت و دریغی دیگر…. امیدوارم روزی چنین سفری به «جام» عزیز نیز میسر گردد. اطمینان دارم این سفر و دیدار برای یاران و استادان میراث نیز خاطره انگیز خواهد بود. دیدار بناهای باستانی و کهن این خطه و ایوان بلند آرامگاه شیخ جام که همت خیز است و کلاه از سر کودک عقل می رباید و نیز دیدار آرامگاه شیخ ابوذر بوژگانی که به تعبیر استاد شفیعی کدکنی : «نخستین تجربه های شعر عرفانی» ( ـ عنوانی بزرگ و دقیق و عالمانه) را در شعر وی می بینیم (ر.ف: درخت معرفت/ جشن نامه دکتر زرین کوب، مقاله، ص۴۳۱ ) و بویژه دیدار از کهن ترین خرگرد خراسان ـ محل تولد عبدالرحمان جامی و هاتفی خرجردی که اکنون لنگر آرامگاه شاه قاسم انوار نگین آن است ـ و …. مسلماً بنده در آن سفر و در خرگرد جام دست استاد عابدی را ـ که کم مباد از خانه دل پای او ـ خواهم بوسید تا توضیح ص ۸۶۰ نفحات الانس ( چاپ اطلاعات، ۱۳۷۵) را بعینه و یقین اصلاح فرمایند. سلام و درود صمیمانه بنده را به جناب ایرانی و آقای باهر برسانید و پیشاپیش سال نو را خدمت جنابعالی و یزرگواران میراث تبریک می گویم./ نصیری جامی ۲۱/۱۲/۱۳۹۱