به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، روز چهارشنبه، ۲۸ تیرماه ۱۴۰۲، هشتاد و نهمین محفل ماهانه و دوستانۀ مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، موسوم به شوق دیدار، در سالن کتابخانۀ این مؤسسه برگزار شد.
محفل این ماه مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب به یاد شهریار عدل (۱۴ بهمن ۱۳۲۲ – ۳۱ خرداد ۱۳۹۴) باستانشناس، کارشناس تاریخ هنر و معماری ایرانی و کارشناس پروندههای ثبت میراث جهانی، هشت سال پس از درگذشت وی، و به میزبانی خانمها دکتر هایده لاله و دکتر حمیده چوبک، برگزار شد.
در ابتدای جلسه دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، در وصف زندهیاد شهریار عدل، گفت: او عاشق ایران و فرهنگ ایران بود و برای معرفی تاریخ فرهنگ ایران دست از پا نمیشناخت و از هرات و بامیان و بلخ گرفته تا خراسان و زوزن و جای جای ایران خدمت کرده است.
در ادامه و پس از پخش کلیپی از مرحوم عدل، دکتر ایرانی از رویدادهای مرتبط با میراث مکتوب و فرهنگ و ایران سخن گفت و از زندهیادان علی رفیعی علامرودشتی و دکتر شهرام آزادیان که در یک ماه گذشته به رحمت خدا رفتهاند، یاد کرد.
دکتر ایرانی سپس کتابهای اهدایی و چاپ شده تازه در حوزه میراث مکتوب و اسناد تاریخی از آثار حاضران در نشست یعنی «خاطرات ناصرالدین شاه قاجار از سفر و شکار در دوشان تپه» تصحیح و توضیح فاطمه قاضیها، «دستورالعمل قسّامان و مقنّیان» با تصحیح و تحقیق ندا حیدرپور نجفآبادی و علی صفری آققلعه، «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی» با تصحیح سید سعید میرمحمدصادق، را معرفی کرد و همچنین از اهدای جایزه شایسته تقدیر کتاب سال به آقای محمدحسن ابریشمی برای کتاب «رستنیها و پدیدههای نباتی در تاریخ طبری» در هفته گذشته یاد کرد.
پس از آن خانم دکتر هایده لاله، رئیس اسبق مؤسسۀ باستانشناسی دانشگاه تهران و از بانیان نشست این ماه، به عنوان مقدمه برای چند سخنرانی کوتاه دربارۀ زندهیاد شهریار عدل، به حاضران خیر مقدم گفت.
در ادامه مهرداد ملکزاده، باستانشناس و محقق، به بیان سخن پرداخت. وی در ابتدا متنی را که پیشتر به مناسبت درگذشت مرحوم عدل در مراسم تشییع او قرائت کرده بود، خواند. این متن به شرح زیر است:
شهریار باستانشناسی ایران چشم از جهان فروبست؛ این خبرها همیشه کوتاه است، بیحاشیه، بیچون و چرا، قاطع، سنگین کمرشکن؛ آنچه از لحظه پس از شنیدن خبر در جان ما میماند نخست تلاش بیحاصلی است برای نشنیدن آن، برای باور نکردن آن، همیشه این است: نه! و این نه چنان جانسوز است که تاولش تا چندی تازهتازه میماند. پسازآن آرامآرام باور میکنیم، باور میکنیم؟ نه! هنوز در تلاشیم تا شاید چنین نباشد، پس آنگاه هجوم یادها و خاطرهها درمیربایدمان… و شهریار همه یاد بود و خاطره؛ همه اثر بود و تأثیر.
همه نیم سده گذشته تاریخچه تلاش ایران و ایرانیان برای شناخت تاریخ و فرهنگ و هنر و اساساً چیستی و کیستی خویش با نام شهریار عدل در پیوند است. اویی که از ایران و تهران برخاست و بسی زود جهانی شد و جهانی ماند؛ فرزند برومند ایران که برای آوازه جهانی نام ایران کوشید، جنگید، چه خون دلها خورد برای ثبت جهانی تخت جمشید و پاسارگاد و میدان نقش جهان؛ چه فریادها زد برای حقانیت نام خلیج فارس. چه سفرها کرد برای جستن و برکشیدن تکهتکه باقیماندههای تاریخ و فرهنگ ایران در بلخ و مزار شریف و آنجا و اینجا؛ جایجای تاریخچه میراث فرهنگی و باستانشناسی جهان ایرانی آکنده از یاد اوست.
تباری آذربایجانی داشت، نیاکان نزدیکش به ترکی سخن میگفتند، ولی او نیز همانند بسیاری دیگر آذربایجانیان نژاده، به زبان فارسی از بُنِ جان عشق میورزید، از آن میگفت و به آن میگفت؛ او آذربایجان را پارهای از تن ایران، ایران بزرگ میدانست و بزرگ میداشت.
ایران! ایران برای شهریار فقط تهران و ری و اصفهان و شیراز و تبریز و همدان و مشهد نبود، او علاوه بر ایران کنونی، ایران را در گَرد گَرد خاک دشت و کوی بلخ و کابل و هرات و دوشنبه و مرو و سمرقند و بخارا میدید و میجست. او از جهان ایرانی یاد میکرد و به جهان ایرانی دل داده بود.و باستانشناسی ایران، یاری را از کف داد، یاوری را از دست داد، پشتیبانی را، سترگ؛ چه برنامهها که میداشت، چهاندیشهها؛ چه امیدها میداشت و چه نویدها. درد نبودنش جانفرساست. شهریار هفتاد ساله بود، باورمان نمیشود آنهمه چستی و چالاکی و جست و خیز و کوشش و تلاش و شور و شوق و شعف و فعالیت چگونه اکنون آرام گرفته است؟
در سطوح ملی و بینالمللی با بالاترین مقامات علمی و فرهنگی و گاه سیاسی نشست و برخاست داشت و در کلانترین تصمیمگیریهای فرهنگی سهیم بود ولی برای چاپ و انتشار مجلهای با خاستگاه دانشجویی هم دل میسوزاند و نگران بود و مراقب؛ از جوان و نیروی جوانی و سرمایههای آینده غافل نبود، در میان همین جمع جوانان هم دست بسیاری را گرفت.این سوگ، فقط سوگ مریم و همایون و کامران و آرمان نیست، فقط سوگ خاندان عدل و پیر نیست، فقط سوگ ری و بسطام و بم و بلخ نیست، فقط سوگ ایران و افغانستان و فرانسه نیست، این سوگ، سوگ اندیشه و تاریخ است، سوگ باستانشناسی است، سوگ فرهنگ است، سوگ میراث فرهنگی است و…
ولی چه باک! داستان، داستان کاروان گذشتگان و آیندگان است، مگر نه اینکه جهان این چنین کار میکند، عدلی رفت: شهریار و عدلی ماند، خواهد بالید: همایون. عدل زنده است، در پیکر همایون و در کالبد همه فرزندان اندیشگی شهریار و در همهاندام تاریخ و فرهنگ و باستانشناسی ما، و در جامه همه کارهای ماندنی او؛ عدل زنده است تا تاریخ زنده است، تا فرهنگ زنده است، تا اندیشه و اندیشیدن زنده است، تا ایران زنده است.
آری شهریار هم رفت، ولی پای از دایره هستی بیرون ننهاد، او هست، همیشه هست…
وی سپس در خصوص آثار و فعالیتهای دکتر عدل سخن گفت و اظهار کرد: ایشان خیلی علاقه داشت که جای جای ایران فرهنگی را بشناسد و فعالیتهایی بیرون از مرزهای سیاسی ایران کنونی داشت و در این زمینه با اصحاب اندیشه در جهان ایرانی رایزنیهای عمیق علمی و فرهنگی می کرد. دوستان بسیار زیادی در کشورهای افغانستان و ازبکستان و تاجیکستان و قرقیزستان و جز آن داشت.
وی با اشاره به کمیسیونی که در یونسکو نگارش تاریخ آسیای میانه و خراسان بزرگ را به عهده داشت، گفت: با تمام تلاشی که روس ها کردند که در این کمیته نفوذ کنند و برای فرهنگ های خراسان بزرگ مبادی و مبانی غیرایرانی بجویند اما شهریار و در تدوین آن مجموعه که خوشبختانه به فارسی هم ترجمه شده دخالت کرد و چنان که هر خواننده هوشمندی در آن مجموعه بنگرد می فهمد، نشان داد که امکان ندارد شما تاریخ آسیای میانه را پژوهش کنید و بنویسید ولی آبشخورهای فرهنگی ایرانی را در آن به روشنی و عیان و آشکار نبینید. این نیست مگر این که در ذات این فرهنگ این چنین نهاده است.
وی افزود: مگر نه اینکه حتی در قزاقستان که ۵۱ درصد روس دارد وقتی پایتخت جدیدی ساختند نامش آستانه شد که یک نام ایرانی است. پس بی آنکه بخواهند ریشه های ایرانی فرهنگ خود به خود می جوشد. ولی شهریار هم در این که این نگاه در آن مجموعه درج و بازنمود شود و دچار فراموشی نشود، مؤثر بود.
وی در توصیف زندهیاد عدل گفت: او جان نحیفی داشت. بدنش ضربه های سنگین خورده بود. رنجور بود و تصادف های جانکاهی کرده بود اما با وجود این خیلی چالاک مانند یک باستان شناس جوان از ساختمانها بالا می رفت و عکس می گرفت. امیدم این است که نسلی که این چنین پرورده شده بود بتواند نگاه خود را به نسل بعدی هم بدهد.
سخنران بعدی خانم پروین ثقه الاسلامی، رئیس اسبق مجموعه کاخ گلستان، بود که با اشاره به نسبت فامیلی خود با زنده یاد شهریار عدل و ضمن ذکر خاطراتی از مرحوم عدل، گفت: یکی از خوشحالیها و پشتگرمیهای من در زمان فعالیتم در کاخ گلستان وجود شهریار عدل در تهران بود. او به خصوص در ساماندهی آلبوم خانه و کتابخانه سلطنتی بسیار کمک و یاور من بود و راهنماییهای ارزشمندی کرد و زحمات زیادی کشید که آنجا به بار نشست.
وی با اشاره به مشورتی که با زندهیاد شهریار عدل در موضوع ثبت جهانی شاهنامه بایسنقری در یونسکو داشت، گفت: روزی تماس گرفته شد که شاهنامه بایسنقری باید برای بررسی و ثبت جهانی به دفتر یونسکو پاریس برود. من با شهریار تماس گرفتم و گفتم چنین درخواستی شده اما من قصد ندارم اجازه این کار را بدهم چون من چیزهایی در مورد جابجایی نسخ خطی شنیده ام که نگران خروج آن هستم. در نهایت همفکری با او مرا مصمم کرد که اجازه خروج این نسخۀ نفیس را ندهم و نهایتا کارشناسانی از یونسکو به ایران آمدند و این کتاب را در کاخ گلستان دیدند و ثبت جهانی شد.
وی همچنین با بیان این که در خانواده باعث افتخار ما بود که شهریار این قدر ایران دوست و ایرانشناس بود، اظهار کرد: برای او کلمه میهن مانند کلمات مادر و پدر و حتی بالاتر بود، چرا که پدر و مادر هم در دامن مام وطن پدر و مادر فرد میشوند. او می خواست اسم ایران را همیشه بالا ببرد و زحماتی هم که کشید در همین راستا بود. «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده عالم دوام ما».
در ادامه سیاوش صابری کاخکی، مدیرکل پایگاه پژوهشی طوس، با اشاره به سابقۀ آشنایی خود با زندهیاد عدل، گفت: ما در زوزن، که یک منطقه دورافتاده است و متأسفانه هنوز هم به آن توجه نمی شود و یکی از شاهکارهای تاریخ معماری دوره اسلامی با هم آشنا شدیم. آن زمان شرایط کار خیلی دشوار و رفت و آمد سخت بود.
وی ضمن بیان این که شهریار عدل یکی از کسانی بود که مرا شیفته تاریخ و فرهنگ ایران کرد، به مناسبت گرامیداشت وی به بیان نکتهای علمی و تاریخی پرداخت و گفت: ما همیشه وقتی در مورد معماری ایران صحبت می کنیم این سوال هست که آیا معماران ایرانی آن روحیه ای را که ما امروز تصور می کنیم و در ذهن می پرورانیم داشته اند یا نه، چرا که مکتوبات محدودی در این حوزه باقی مانده است. یکی از مواردی که خیلی ویژه بود و توسط آقای عدل در مسجد ملک زوزن پیدا شد، دو آجر کوچک بود که در زمینه افکار و درونیات معماران گذشته روشنگر بود.
وی ادامه داد: ایشان برای اولین از ابزار فوتوگرامتری یعنی تهیه نقش از عکس در مسجد زوزن استفاده کرد و در آن زمان این کار برای اولین بار و یا معدود در ایران انجام میشد. در نتیجه این کار در میان تزیینات بسیار زیبایی که مسجد زوزن دارد دو آجر کوچک اندازه کف یک دست در ارتفاع چند ده متری پیدا شد. هیچ کس از پایین نمی تواند آن آجرها را ببیند. فقط استاد کاری که بر داربست باشد آنها را می بیند. خیال نویسنده هم راحت بوده که هیچ پادشاهی این نوشته را نخواهد دید و اگر کسی ببیند باید از جنس خود معمار باشد.
وی با بیان این که این بر دو آجر کوچک در دو طرف ساختمان نوشته شده «دعاگوی عز تو، دعا می خواهد»، اظهار کرد: معمار دارد می گوید من این را برای آن اندیشه و فکرم ساخته ام. جالب است که تمام کتیبه های بنا که در سال ۶۱۵ در ساختمان خوارزمشاهیان ساخته شده عربی است، اما این عبارت به فارسی است. شهریار عدل برای اولین بار این پدیده را به دست آورد و من خاطرش را گرامی می دارم.
وی در پایان افزود: نکته دیگری که شهریار عدل به من آموخت این است که ایران فقط اینجایی نیست که ما هستیم. ما در مواجهه با همسایگان مان نباید آنها را دیگری و خودمان را ایرانی تلقی کنیم. همه مان با هم ایران هستیم. اگر نقش مادری داریم باید رفتار مادرانه داشته باشیم و کاملا خودمان را وقف آن ارزش و اهمیت حوزه فرهنگی مان کنیم.
در بخش بعدی دکتر مهرداد زاهدیان، کارگردان و نویسنده، در گرامیداشت یاد شهریار عدل از منظر یک فیلسماز سخن گفت و اظهار کرد: ما بنا بود مستندی در مورد اولین فیلم هایی که در کاخ گلستان پیدا شد و شهریار متوجه شان شده بود، بسازیم. نگاه من به عنوان یک مستندساز بیشتر از این جهت بود که ما بگوییم در واقع پژوهشگران و محققینی که دارند این موضوعات را پیگیری می کنند، گنج های پنهان موجود در کشور ما هستند؛ کسانی که منابع کشور را بررسی و پژوهش می کنند و اطلاعاتی را در اختیار نسل های بعد قرار می دهند و ما متوجه شان نیستیم.
وی با بیان این که در واقع ایده فیلم مبتنی بود بر این که شهریار آن گنجی است که ما داریم، اظهار کرد: نگاه من بیشتر نگاه سینمایی به ماجرا بود و شخصیت شهریار شخصیت اصلی؛ یک آدم بسیار پر انرژی و بسیار فرار. در واقع ما به لطف خانم ثقه الاسلام موفق شدیم شهریار را جلوی دوربین بیاوریم و او به هیچ وجه مایل نبود با ما همکاری کند.
وی در ادامه ضمن بیان خاطراتی از شهریار عدل، به برخی از ویژگیهای شخصیتی او که در این خاطرات نمود یافته بود، همچون شوخ طبعی و یافتن وجه طنز در موضوعات مختلف و داشتن شخصیتی راوی اشاره کرد.
در ادامه فیلم کوتاهی با محتوای فعالیت های مرحوم عدل در زمینۀ مرمت مسجد زوزن و خدمات او به این منطقه، سپاسگزاری مردم زوزن از دکتر شهریار عدل و نامگذاری میدان ورودی شهر به نام ایشان پخش شد.
در بخش بعدی دکتر غلامحیدر ابراهیم بایسلامی، نمایندۀ سابق خواف و عضو سابق شورای سازمان میراث فرهنگی، سخن گفت و ضمن سپاسگزاری از مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب و ابراز خرسندی از حضور در این نشست، گفت: شهریار عدل غبار را از گنجینه های شرق و ایران زمین می زدود و برای حفظ و تعالی اصالت ایران و فلسفه ایرانشهری هم در سطح عالی بین المللی از نظر پژوهشی و مدیریتی تا اوج یونسکو و هم در میدان تحقیق از زوزن و شوش و شیراز و اصفهان و بسطام تا هرات و بلخ فعالیت کرد. او مثل نوری درخشید و برای ما آثاری به جا گذاشت و به ما نشان داد که ایران اهمیت دارد و همان طور که هگل و دیگران گفته اند اولین دولت دنیاست و میراث ایرانی فوق العاده اهمیت دارد.
وی در خصوص وجه اهمیت فعالیت های شهریار عدل، خصوصا بعد از هجومی که مدرنیته به همه عناصر فرهنگی و میراثی جهان و از جمله ایران می کند، اظهار کرد: ایران جزو کشورهای دیرآمده در فرآیند جدید خصوصا فرآیندی است که جهانی شدن آغاز کرده و دارد یک روایت خاص را که مبتنی بر تسلط علم و تکنولوژی در ابعاد مختلف نظام اجتماعی، هم در فرهنگ که از همه مهمتر است، هم در سیاست، هم در اجتماع و هم در اقتصاد جا می اندازد. شما تبعات سیاست بد را در فرهنگ دارید لمس می کنید و در اقتصاد هم می بینیم که هر که به دانش تواناتر و به فرهنگ بالاتر است، در اقتصاد نحیف تر و رنگ زردتر است. تسلط علم و تکنولوژی باعث شده است که ما دوباره متوجه اصالت های خودمان شویم و به آن برگردیم.
وی با بیان این که شهریار در تاریخ ایران در آستانه فراپست مدرن یک نقش و یک مسئولیت بزرگ داشت، اظهار کرد: بحث میراث و بحث محیط زیست و طبیعت با بحث نوستالوژی و تاریخ و فرهنگ با پست مدرن مطرح و مسئله می شود. تخریب آثار فرهنگی در ۷۰ هزار سایت موجود در ایران که ۳۰ هزار سایت آن معرفی شده است به عنوان یک مسئله وجود دارد و متأسفانه برخی ها هم انگار که نه تنها ایرانی نیستند بلکه با ایرانی بودن و اصالت و هویت مشکل دارند. بر عکس می بینیم که شهریار برای ایران به شوش و شیراز می رود و برای اسلام و تمدنی که بعد از اسلام در ایران به وجود آمده است به اصفهان و زوزن و بلخ و خیلی جاهای دیگر سفر می کند.
وی با توصیف ایران با تعبیر «نگارستان ایران» گفت: ما در یک کشور موزه هستیم و شهر موزه های فراوانی داریم که از خشت خام گبری می آید و تاریخ مهندسی و هنر و معماری را به زیبایی بیان می کند.
وی با بیان این که شهریار فرصت نکرد در عصر فراپست مدرن و عصر مجازی و الکترونیکی خیلی فعالیت کند، گفت: خوشبختانه آثار مکتوب او و مقالات او و اشارات او به اسطوره ها و نمونه های فرهنگ ایران زمین به ما درس هایی داد و ما باید از امروز این آثار و درس ها را به زبانی طرح و بیان کنیم که به عصر فرا پست مدرن تعلق دارد وگرنه به فراموشی سپرده خواهد شد.
وی ادامه داد: اگر این آثار و آموزه ها در فضای مجازی و در فضای جدید قرار نگیرد و حداقل فهرست نشود نسل جوان از نظر جامعه پذیری فرهنگی و جامعه پذیری سیاسی کم سواد و بی سواد خواهد بود. چون امروزه هیچ کس حوصله خواندن کتاب های قطور و نشستن در کنج کتابخانه ها و شب را به صبح رساندن با کتابها متأسفانه دیگر ندارد. همه چیز کوتاه و سریع و تصویری و متنی شده است و ایجاد روایت و محتوا در فضای جدید به نظر من مهمترین کاری است که در ادامه فعالیت شهریار عدل باید برای میراث فرهنگی ایران زمین انجام بشود.
وی با اشاره به کارهای مهم شهریار عدل در مورد بسطام، زوزن، تخت جمشید، جغازنبیل و … آنها را حکایتگری از ثروتی گرانبها و سرمایه بزرگ هویتی و میراثی ما دانست و افزود: کاری که ایشان دربارۀ قنات و آب در خراسان و تاریخ قنات های دامغان کرده است، بسیار مهم است. همین الان هم قنات ها در خواف و زوزن وجود دارد و ما داریم هنوز از آن ها استفاده می کنیم. این نشان می دهد که ما یک کشور صنعتی بودیم و در این سرزمین که در یک عرض جغرافیایی خشک قرار دارد چگونه توانستیم طبیعت را رام کنیم و این میراث گرانبها به وجود بیاید.
وی در پایان ضمن بیان این که کار هنوز راجع به شهریار عدل که هویت و میراث ایران زمین است، کم است، گفت: خوشبختانه نسل جوان ما تا حدودی متوجه بحث ایرانشهر و ایران شده است ولی من از هم نسلی های خودم می خواهم که تلاش کنیم که با ساختن فیلم و روایت های کوتاه در فضای فراپست مدرن، فضایی واقعی که الان ذهنیت را تشکیل می دهد، برای حفظ و تعالی فرهنگ ایران زمین بکوشیم.
دکتر ایرانی نیز در بخشی از جلسه به رساله دکتری مرحوم عدل اشاره کرد که تحقیق و تصحیح کتاب فتوحات همایون، دربارۀ زندگی شاه عباس بوده، اما گویا چاپ نشد.
در پایان نیز دکتر ایرانی ضمن یادکرد از خدمات مرحوم عدل، گفت: ایشان به هزینه شخصی خودش چغازنبیل و نقش جهان اصفهان و چندین اثر را در کمیته حافظه جهانی یونسکو به ثبت رساندند. همچنین من اخیرا در جایی که صحبت از مرحوم عدل بود شنیدم که ایشان خدمات زیادی در بلخ کرده اند. یادشان را گرامی می داریم.
در زیر فیلم این جلسه را می توانید ببینید.