کد خبر:50797
پ
1429015

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

نکته‌سنجی‌های سبکی و روایی در متون عرفانی همه نشانگر آنند که این متون صرفاً دربردارندۀ یک میراث فکری نیستند و ادبیتِ آن‌ها نیز بخشی از ظرفیت‌های قابل بازیابی این میراث در ادبیات مدرن است.

میراث مکتوب- محمود دولت‌آبادی جایی از کتاب «ما نیز مردمی هستیم»، که گفت‌وگوی بلند امیرحسن چهل‌تن و فریدون فریاد با اوست، از نشانه‌های سوررئالیسم در ادبیات کلاسیک ایران سخن می‌گوید. دو تا از مثال‌هایی که دولت‌آبادی می‌آورد از حکایات عرفانی است؛ یکی مربوط به بایزید بسطامی که چون مریدان می‌خواسته‌اند با خنجر شرحه‌شرحه‌اش کنند «در هر سوی دیوار بایزیدی می‌بینند ایستاده» و دیگری روایتی شفاهی مربوط به عین‌القضات همدانی که چون سرش را می‌برند و سر و تنش را به میدان شهر می‌آورند به نهیب باباطاهر از جا برمی‌خیزد و «سر بریده‌اش را از خاک برمی‌گیرد می‌زند زیر بغلش، از میان شانه‌های جمعیت راه باز می‌کند و می‌رود…»

دولت‌آبادی اما تنها نویسنده‌ای نیست که به شیوه‌های بدیع روایتگری در ادبیات عرفانی توجه نشان داده است. هوشنگ گلشیری نیز در مصاحبه‌ای با عنوان «نوشتن رمان صبر ایوب می‌خواهد» که در جلد دوم کتاب «باغ در باغ» هم چاپ شده از شگرد روایت داستان حلاج در «تذکرةالاولیاء» عطار سخن می‌گوید، از جمله از اینکه عطار وقتی می‌خواهد بگوید که حلاج طی‌الأرض می‌کرده و در آن واحد چندجا بوده، سلسلۀ راویان را حذف می‌کند.

همچنین رضا براهنی در یادداشت خود بر چاپ جدید کتاب «قصه‌نویسی» از خوابی می‌گوید که در «مقالات شمس تبریزی» آمده است و از زبان سادۀ این خواب که با نثر کهن متفاوت است و به‌اعتقاد براهنی شبیه نثر حوالی دوران مشروطیت و پسامشروطیت.

چنین نکته‌سنجی‌های سبکی و روایی در متون عرفانی همه نشانگر آنند که این متون صرفاً دربردارندۀ یک میراث فکری نیستند و ادبیتِ آن‌ها نیز بخشی از ظرفیت‌های قابل بازیابی این میراث در ادبیات مدرن است.

در ادامه به‌مناسبت روز بزرگداشت شمس تبریزی که از چهره‌های برجسته عرفان ایرانی – اسلامی و مقالات او از شاهکارهای ادبیات کلاسیک عرفانی فارسی است، به مرور و معرفی بعضی از مصداق‌های حضور و تأثیر عرفان و ادبیات عرفانی در متن ادبیات معاصر فارسی می‌پردازیم، با این توضیح که آن‌چه می‌آید تنها شمه‌ای‌ست در حد این مجال و نه تمام ماجرا.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

سهراب سپهری؛ عرفان ایرانی، بودیسم و سوررئالیسم

شعر سهراب سپهری را اگرچه بیشتر متأثر از ذن بودیسم و عرفان بودایی دانسته‌اند که درست هم هست، اما تأثیر عرفان ایرانی را نیز در آثار او می‌توان دید؛ ضمن اینکه عرفان ایرانی و بودایی را یکسره هم نمی‌توان جدا از یکدیگر دانست و وجوه مشترکی میان این دو می‌توان یافت.

شعر سپهری را می‌توان تلاقی‌گاه عرفان ایرانی و عرفان بودایی دانست اگرچه رد عرفان بودایی در شعرش پررنگ‌تر است.

شعر او واجد تخیل شعری سوررئالیستی درخشانی‌ست که با تصویرها و موقعیت‌های فراواقعی متون عرفانی قرابتی انکارناپذیر دارد اگرچه برای این سوررئالیسم ریشه‌های دیگری هم می‌توان یافت.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

یدالله رویایی؛ عرفان و شعر حجم

اما اگر بخواهیم علاوه بر جهان‌بینی، دنبال تأثیر زبان و نحو متون عرفانی بر شعر معاصر فارسی بگردیم و نیز پیوندی میان عرفان و فلسفۀ غرب در شعر معاصر فارسی پیدا کنیم، شعر یدالله رویایی از نمونه‌های برجسته است؛ شعری که نقطه پیوند ادبیات و نگرش عرفانی با پدیدارشناسی هوسرل و شعر مدرن فرانسه است. زبان و نحو شعر رویایی نیز بسیار از متون عرفانی ایرانی، از جمله شطحیات عرفا، متأثر است. رویایی در عرفان ظرفیتی می‌یابد برای کشف ساحتی پنهان و ورای عینیت و جسم اما در عین حال، در پیوند با عینیت و جسم.

زبان شعر او مرز مبهم هستی و نیستی را به نمایش می‌گذارد و رویایی در ساخت و نحو این زبان، بسیار وامدار ادبیات کلاسیک عرفانی است.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

کاظم تینا و جعفر شریعتمداری؛ تجلی عرفان در داستان ایرانی

اما در حوزه داستان، کاظم تینا تهرانی متخلص به «ک. تینا» و جعفر شریعتمداری متخلص به «درویش» از اولین نویسندگان ایرانی‌اند که نگرش و حال‌وهوایی عرفانی را وارد داستان کردند.

در آثار این دو نویسنده می‌توان رد نوعی از سوررئالیسم را دید که قرابت با حکایت‌های عرفانی دارد و نگرش پشت این داستان‌ها هم با نگرش عارفانه در پیوند و ارتباط است.

تینا و درویش از نویسندگان جریان حاشیه در ادبیات داستانی معاصر ایران به حساب می‌آیند؛ نویسندگانی که آثارشان کمتر از نویسندگان جریان اصلی مورد توجه و نقد و بررسی قرار گرفته، اگرچه سه اثر کاظم تینا به نام‌های «شرف و هبوط و وبال»، «آفتاب بی‌غروب» و «گذرگاه بی‌پایانی» در سال‌های اخیر تجدید چاپ شده و همچنین در سال ۱۳۷۲ کتابی با عنوان «سایه‌بین و مینو آگاهی» از او برای اولین بار به چاپ رسید.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

جواد مجابی؛ عرفان و طنزاندیشی

از داستان‌نویسان مدرن که ادبیات عرفانی و سنت‌های روایی مربوط به این ادبیات را با نگاهی نو و امروزی وارد داستان معاصر کرده‌اند، یکی هم جواد مجابی است. سوررئالیسم، شگفتی، غرابت، تأمل در مفهوم غیب و نوع مواجهه با زندگی و مرگ و طنزاندیشی از نقاط پیوند آثار مجابی با ادبیات عرفانی‌اند. مجابی هم به وجه اجتماعی عرفان نظر دارد و هم به وجه فلسفی آن. او با نگاهی ژرف به کشف طنز در حکایت‌های عرفانی پرداخته و این طنز را در کار خود نیز آورده است. در کار او همچنین گرایشی به تمثیل‌سازی و همچنین قطعه‌قطعه‌نویسی هست که این‌ها را هم می‌توان ریشه‌دار در ادبیات عرفانی دانست.

ناگفته نماند که مجابی داستان کوتاهی هم به نام «شوریده نیشابور» دارد که شخصیت اصلی آن عطار نیشابوری است. این داستان در کتاب «قصه روشن» منتشر شده است.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

گلی ترقی؛ عرفان در متن انقلاب

از دیگر نویسندگانی که تأثیر عرفان و نگرش عرفانی در آثارشان مشهود است، می‌توان به گلی ترقی اشاره کرد. این نگرش از دوره‌ای به بعد در بعضی آثار گلی ترقی پیدا شد که از جمله آن‌ها می‌توان به داستان «بزرگ‌بانوی روح من» اشاره کرد که داستان یک مکاشفه عرفانی در متن انقلاب و غلبه گفتمان سیاسی در جامعه است.

داستان «بزرگ‌بانوی روح من» در مجموعه «جایی دیگر» گلی ترقی منتشر شده است.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

قاسم هاشمی‌نژاد؛ داستان «خیرالنساء»

از عرفان‌گرایان معاصر یکی هم قاسم هاشمی‌نژاد بود. هاشمی‌نژاد به‌جز «سیبی و دو آینه» که کاری پژوهشی شامل شرح زندگی و اندیشه‌های عرفای بزرگ است، در داستان‌هایش هم به ادبیات عرفانی نظر داشته است.

از رمان «فیل در تاریکی» هاشمی‌نژاد اغلب به‌عنوان اولین رمان پلیسی ایرانی یاد می‌شود؛ رمانی که عنوان آن از حکایت معروف نقل‌شده در مثنوی معنوی گرفته شده است. ناگفته نماند که اگر لایه پلیسی رمان را کنار بزنیم در آن رد پای نگرشی عرفانی به هستی و زندگی را هم می‌یابیم.

اما جلوه آشکارتر عرفان در کار هاشمی‌نژاد را در داستان بلند «خیرالنساء» می‌بینیم؛ داستانی تذکره‌وار و به‌شیوه حکایت‌های عرفانی درباره زنی صاحب‌کرامت که بیماران را مداوا می‌کند و شفا می‌دهد. هاشمی‌نژاد «خیرالنساء» را به شیوه حکایت‌های عرفانی نوشته و در نوشتن آن زبانی را به کار برده که به قول خودش در گفت‌وگو با علی‌اکبر شیروانی در کتاب «راه ننوشته» کمی «قدیمی‌‎نما» است.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

شفیعی کدکنی؛ شعر «حلاج»

از عرفان در ادبیات معاصر نمی‌توان سخن گفت و نامی از محمدرضا شفیعی کدکنی نیاورد. جدا از پژوهش‌های عرفانی ارزنده این محقق برجسته که منابعی موثق در باب عرفان ایرانی – اسلامی را در اختیار پژوهشگران و نویسندگان و شاعران امروز قرار می‌دهد، رد عرفان و ادبیات عرفانی را در شعر شفیعی کدکنی هم می‌توان یافت؛ از جمله در یکی از مشهورترین و بهترین اشعار او یعنی «حلاج» که از شعرهای قدیمی شفیعی است و در مجموعه «در کوچه‌باغ‌های نشابور» منتشر شده است. حلاج و اعدام او در شعر شفیعی رنگ‌وبویی اجتماعی – سیاسی دارد که اقتضای زمانه‌ای‌ست که این شعر در آن سروده شده و گفتمان شعری غالب آن زمانه.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

کورش اسدی؛ گفتمش آن آسیا مخر

«گفتمش آن آسیا مخر، و وقف مکن؛ آن دوهزار به من ده تا جهت تو بگردم؛ چون بگردم آردها دهم که در صفت نیاید.» این عبارت از «مقالات شمس تبریزی» پیرمردی در داستان کوتاه «سان شاین» کورش اسدی از مجموعه «باغ ملی» به زبان می‌آورد. اسدی بعدتر در رمان «کوچه ابرهای گمشده» شخصیتی به نام ممشاد خلق می‌کند که همنام یکی از عرفا، یعنی شیخ ممشاد دینوری، است که شرح حالش در «تذکرةالاولیا» ی عطار هم آمده. حال کشف اینکه بین این ممشاد و آن ممشاد رابطه‌ای جز تشابه اسمی هم هست یا نه برعهده منتقدان است.

تأثیر کورش اسدی از میراث ادبیات عرفانی، از جمله مقالات شمس و تذکرةالاولیاء را اما فقط در همین اشارات نباید خلاصه کرد. این تأثیر را در نثر آثار کورش اسدی هم می‌بینیم که جاهایی یادآور شعر یدالله رویایی و دیگر شاعران شعر حجم است.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

کامران سلیمانیان مقدم؛ تذکره‌نگارِ قلاشان عصر ما

از نویسندگان جدیدتر، کامران سلیمانیان مقدم در بعضی داستان‌های مجموعه «تاش» ماهرانه سنت روایی تذکره‌های عرفانی را وارد داستان مدرن کرده است. قصه‌های «کوکو»، «تصادف»، «الیاس پشت پنجره» و تا حدودی قصه‌های «خنزر و پنزر» و «پشت پرچین‌ها» در این مجموعه نقطه تلاقی دو سنت ادبی مقامه‌نویسی و تذکره‌نویسی‌اند که در اولی قهرمانی می‌آید و کارهایی می‌کند و حرف‌هایی می‌زند و حکایت‌هایی از او نقل می‌شود و سپس می‌رود و در دومی احوال عارفی در موقعیت‌ها و لحظات و حالات گوناگون حکایت می‌شود که «تذکرةالاولیاء» نمونۀ بارز آن است. قصۀ «الیاس پشت پنجره» در مجموعه «تاش» به همین سنت نوشته شده و البته به‌شیوه‌ای نقیضه‌گونه و در بستری مدرن.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

محمد قاسم‌زاده؛ رمانی درباره شمس و مولانا

اما به‌جز آن‌ها که در ساحت اندیشه و جهان‌بینی و نیز فرم و زبان و نثر و روایتگری و نظایر این‌ها از متون عرفانی تأثیر گرفته‌اند، نویسندگانی هم هستند که مستقیماً به عرفا و زندگی آن‌ها پرداخته‌اند. پیش‌تر به داستان «شوریده نیشابور» مجابی که شخصیت اصلی آن عطار است اشاره کردیم. اما مولوی و شمس تبریزی بیش از همه عارفان دیگر ایرانی موضوع نوشتن داستان‌های زندگی‌نامه‌ای بوده‌اند و نوشتن از زندگی و دوستی عمیق میان آن‌ها فقط هم منحصر به ایران نبوده که رمان معروف «ملت عشق» الیف شافاک گواه این مدعاست.

در ایران از جمله نویسندگانی که به زندگی شمس و مولانا پرداخته‌اند محمد قاسم‌زاده است. قاسم‌زاده در رمان «گفتا من آن ترنجم» آشنایی و رابطه عمیق مولانا و شمس را دستمایه داستان‌پردازی قرار داده و برپایه این رابطه به زندگی مولوی پرداخته است.

قاسم‌زاده همچنین در رمان «شهر هشتم» به بخشی از میراث ادبیات عرفانی، یعنی مثنوی «منطق‌الطیر» عطار و هفت شهر عشق در این مثنوی، نظر داشته است.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

نهال تجدد؛ دو کتاب درباره مولانا و شمس

از دیگر نویسندگان ایرانی که زندگی مولانا و شمس تبریزی را دستمایه داستان‌پردازی قرار داده‌اند، یکی هم نهال تجدد است. تجدد در کتاب «عارف جان‌سوخته: داستان شورانگیز زندگی مولانا» که آن را به زبان فرانسه نوشته و مهستی بحرینی به فارسی ترجمه‌اش کرده، زندگی مولانا و رابطه او با شمس تبریزی را به‌صورت داستانی روایت کرده و در آن از اشعار مولانا هم استفاده کرده است. «عارف جان‌سوخته» کتابی‌ست که بیشتر برای آشنا کردن مخاطبان غربی با مولوی و شمس تبریزی نوشته شده است اما می‌تواند مخاطبان فارسی‌زبانی را هم که در این باره نمی‌دانند و دوست دارند بدانند، به کار آید.

تجدد کتاب دیگری هم درباره مولوی دارد؛ کتابی به نام «در جستجوی مولانا» که آن هم به فرانسه نوشته و توسط مهستی بحرینی به فارسی ترجمه شده است. این کتاب هم درباره زندگی مولوی است و طبعاً بخشی از آن هم به شمس تبریزی و ملاقات و آشنایی مولانا با او اختصاص دارد.

تجدد در کتاب «در جستجوی مولانا» حکایت‌هایی از مثنوی را هم به زبان امروزی بازنویسی می‌کند و باب آشنایی مخاطبانی را با این وادی می‌گشاید که آشنایی قبلی چندانی با مولوی و آثار او و ادبیات عرفانی ندارند.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

سعیده قدس؛ مولوی و شمس از چشم کیمیا

رمان «کیمیاخاتون» سعیده قدس هم از جمله آثاری‌ست که در آن به زندگی شمس و مولانا پرداخته شده است. این رمان اما از منظری متفاوت به ماجرای شمس و مولانا می‌پردازد و کیمیا، دختر همسر مولانا، را در مرکز داستان قرار می‌دهد؛ دختری که شمس تبریزی به او دل می‌بندد. شمس، کیمیا را از مولوی خواستگاری می‌کند و کیمیا به‌اجبار به عقد شمس درمی‌آید و داستان «کیمیاخاتون» حکایت اوست و داستان این ازدواج اجباری که ماجراهایی را رقم می‌زند که در رمان آمده است

سعیده قدس در «کیمیاخاتون» داستان شمس و مولانا را از دید شخصیتی روایت می‌کند که در روایت‌های غالب از زندگی این دو در حاشیه قرار داشته است. این رمان آمیزه‌ای از تخیل و مستندات تاریخی است.

بازتاب عرفان در ادبیات معاصر ایران

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612