«در شامگاه هفتم اسفند
«وارغنه» یعنی ایزد مرغان
ناگاه از چکاد «دائیتی»
البرز سرفراز هزاران قرن
البرز دانش
کوهان کوه
گوینده تر نشانۀ فرهنگ
پاینده تر نمایۀ دانش
بن مایۀ تلاش هزاران مرد
مردان مرد
ناماوران پهنۀ دانش
بن لادهای خانه فرهنگ
پر برکشید و رفت
پر برکشید و رفت
تا راز جاودانۀ تاریخ را
«رنج مدام و رفتن ناکام»
نقشی دگر ببندد بر پهنۀ زمان
***
او نیز از تبار عزیزان بود
چون «پیر سرخ ورد»
چون «چشم داوران همه دان»
که نیمروز
از چشم تنگ روزن زندان
در آرزوی دیدن الوند می سرود:
«باشد که بار دیگر، با یک نظر،
حتی به یک نگاه
بینم ستیغ قلۀ اروند»
***
او نیز آرزو داشت
بیند دوباره حیدر بابا را
بنشسته بر کران «ساوالان»
بیند دوباره «اینالی» را
آرام و برقرار
امّا ، امّا !
از دور جای سرزدن آفتاب
از مرکز «خورآیان»
هنگام پر کشیدن
در زیر لب به زمزمه گویان بود:
چون من در این دیار هزاران غریب هست
***
میراث مکتوب – دکتر محمدرضا راشد محصل در سوگ دکتر رضا انزابینژاد شعری سرودهاند و آن را برای انتشار در اختیار مرکز پژوهشی میراث مکتوب قرار داده اند.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه