میراث مکتوب- چهل و هفتمین شماره ماهنامه طنز سه نقطه «مکتوب طنز [+جد] فارسی» به تازگی با موضوع «افغانستان؛ چیست، چرا و چگونه؟» منتشر شده است.
ایران و افغانستان؛ دو چشم نگران خود و یکدیگر، احمدشاه، پراید، مولوی، ایران و افغانستان؛ تاریخ تو ای خاک، از پنج هیر تا قندهار، نامی که دیگران گذاشتند، قلبی در سینه آسیا، قلب تر آسیا، همه چیز در حرکت است، هوسانه خوری در گردک، از خطاط شصت قلم تا سیاه سپید اندرون، از صف نانوایی تا صف اداره اتباع، ابوالفضل بیهقی در اداره اتباع، همه میراث داران ایران کهن، هزاره جات کوچک، توسعه خرهنگی، ارزش آفرینی اجل در افغانستان، جهان خطرناک عمه من و شما، نقش دندان در فروپاشی خانواده، حمام، گفتگوی تمدنها، سرگذشت و سرنوشت طنز افغانستان، در لیست دانشجو نداریم، منتظر دریافت گزارشهای شما هستیم، او دیگر به ایران نمیآید، ما شاخههای توأم سیبیم، من بایسکل سوار میشوم نه دوچرخه از جمله مطالبی هستند که در شماره چهل و هفتم این ماهنامه پیش روی مخاطب قرار گرفته است.
محسن مدیر شانه چی، امید مهدی نژاد، محمد کاظم کاظمی، یعقوب یسنا، شوکت علی محمدی شاری، احمد مدقق، مبارکشاه شهرام، محمد شریف سعیدی، یما ناشر یکمنش، محمد خراسانی، سید ابوطالب مظفری، مرتضی احسانی بخارایی، احسان الله سلام، نجیب دهزاد، سخیداد هاتف، ناهید مهرگان، موسی ظفر، صبورالله سیاسنگ، علی احمدی دولت، عارف حسینی، الطاف ذکی نیز از جمله نویسندگانی هستند که در این شماره ماهنامه سه نقطه با موضوع افغانستان مطالبی را نوشتهاند.
احمد مدقق در بخشی از این ماهنامه و در مطلبی با عنوان قلبی در سینه آسیا نوشته است:
هنوز از مادر زاییده نشده است کسی که بتواند تعریفی از کشور و مردم افغانستان بدهد که همه مردم افغانستان روی آن اتفاق نظر داشته باشند تا همین لحظه توافقی قطعی وجود ندارد که این ملت را افغان، افغانی یا افغانستانی خطاب کنیم. هر کدام از این خطابها مخالفان و موافقان جدی دارد. به طور نمونه محمد کاظم کاظمی، شاعر نامدار افغانستانی از طرفداران کلمه افغانستانی است و نوید محمودی کارگردان نام آشنای افغانی که سریال اخیرش در شبکه خانگی ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت طرفدار کلمه افغانی است. من عمداً هر دو اصطلاح را به کار بردم تا مشخص نشود خودم طرفدار کدام نظریه هستم. البته این گفتگوها و اختلاف نظرها بیشتر در سطح نخبگانی و محافل فرهنگی و اجتماعی رخ میدهد و مردمان عادی افغانستان بیشتر خودشان را به قومیتی که دارند منتسب میکنند؛ نه به افغانستانی و نه به افغانی و اصلاً به این دعوا که از قضا بیشتر در فضای مهاجرت و ایران است تا داخل خود افغانستان، کاری ندارند.
در داخل افغانستان کم و بیش همه دانش آموزان و دانشجوها و کسانی که به ریشههای تاریخی و تمدنی علاقمند هستند در یک نقطه اشتراک نظر دارند: آغاز تاریخ افغانستان به حدود ۵ هزار سال قبل میرسد یعنی زمانی که گفته میشود اولین گروه آریاییها وارد مناطقی از افغانستان کنونی شدهاند. در داخل افغانستان جمله «ما تاریخ ۵ هزار ساله داریم.» در معناهای بسیار متناقض به کار میرود. وقتی یک افغانستانی بخواهد برتری خودش را نسبت به دیگر کشورها و ملتها ثابت کند میگوید ما تاریخ ۵ هزار ساله داریم. وقتی هم که بخواهد خودش و ملتش را مسخره کند میگوید ما تاریخ ۵ هزار ساله داریم. وقتی پیروزی و افتخاری ملی به دست بیاورد باز تاریخ ۵ هزار ساله را به رخ میکشد و افتخار به دست آمده را به نوعی ادامه همان ۵ هزار سال افتخارآفرینی میشمارد. چندبار در شبکههای اجتماعی از زبان محمدرضا احمدی هم این جمله را شنیدم که به آن استناد کرد و افتخار محمدرضا احمدی مهندس جوانی است که تحصیلات و زندگی اش در ایران گذشت و چند سال قبل وقتی به افغانستان بازگشت به کمک دوستانش در یک شرکت استارتاپی، طراحی و تولید یک خودروی سوپر اسپرت را در داخل افغانستان شروع کرد که پاییز امسال در یکی از مهمترین نمایشگاههای بین المللی ماشین در دوحه قطر به نمایش گذاشته شد.
محمدکاظم کاظمی دیگر نویسنده این شماره در مطلبی با عنوان ابوالفضل بیهقی اداره اتباع نوشته است:
«شرمت باد، از بیگانه دریوزه میکنی؟» نه، این عبارت از «تاریخ بیهقی» نیست. این عبارت را باری چند تن از ادبای ایران که به افغانستان رفته بودند، از یک دختر فقیر کابلی شنیده بودند که به خواهر کوچکش که برای طلب پولی به آنان نزدیک شده بود، گفته بود. و این ادبای ایران در شگفت شده بودند از فخامت و قدامت زبان فارسی افغانستان. البته من که در آن صحنه نبودم؛ ولی این را هم عرض بکنم که به نظرم در این عبارت، ذهن راویان قضیه هم یک مقدار آن را بزرگ نمایی کرد است بعید است آن دختر عین این عبارت را گفته باشد مگر اینکه از بازماندگان ابوالفضل بیهقی بوده باشد. ولی اینقدر هست که در کابل «شرم کن» به جای «خجالت بکش» رایج است و «گدابیگری» به جای «گدایی». به این گدابیگری باز بر میگردیم؛ اما برویم به سراغ تاریخ بیهقی. آنجا که در داستان حسنک وزیر میگوید «دست در ازار کرد و ازار بند محکم ببست» این «ازار» هم انکنون به شکل «ایزار» در لهجه هزارگی رایج است. طبیعتاً به بند آن ازار، «ازار بند» میگویند که اگر به لهجه هرات یا مردم ایران برگردانیم، میشود «بند تنبان» یا همان «بند تمبون» طرف ممکن است در مقام رجز خوانی در دعوا، بگوید «ازارت را می کَشم» یعنی «تمبونت را در می آرم» (دور از جان).
سخیدا هاتف یکی دیگر از نویسندگان این شماره ماهنامه سه نقطه در مطلبی با عنوان جهان خطرناک عمه من و شما نوشته است:
چند روز پیش در کابل یک هشدار دیدم. در آن نوشته بودند: به نام خداوند بخشاینده مهربان، عزیزان صبحت کردن با تلفونی که در حال چارج شدن است، بسیار خطرناک است. وقتی که در تلفون با کسی صحبت میکنید هرگز تلفونتان را به چارجز وصل نکنید.» در زیر هشدار مذکور این عکس را گذاشته بودند و توضیح داده بودند که مدتی پیش یک شهروند اندونیزیایی با تلفون در حال چارج صحبت می کرده و تلفون در حال چارج صحبت می کرده و تلفون در گوش او منفجر میشود. آن هشدارنامه و آن عکس را به یکی از افغانهای متخصص تلفون و کامپیوتر نشان دادم و نظرش را پرسیدم. گفت: متأسفانه بعضی افراد خیلی بی احتیاط هستند. وقتی میتوانیم نیم ساعت صبر کنیم تا تلفونمان چارج بگیرد، چه نیزای هست که چنین فاجعهای به بار بیاوریم؟ سخنش معقول بود آدم اگر به فکر سلامت خود نیست، حداقل به سرنوشت آن چند میلیون نفری که در هیروشیما زندگی میکنند فکر کند.
اینمجله با ۲۴۳ صفحه و قیمت ۱۷۵ هزار تومان عرضه شده است.
منبع: مهر