میراث مکتوب- با حضور جمع بسیاری از دوستداران ایران و علاقهمندان به آثار زندهنام دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن آئین بزرگداشت اولین سالگرد درگذشت وی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در این مراسم دکتر ژاله آموزگار، دکتر محمود شالویی، کامیار عابدی، دکتر محمدرضا جوادی یگانه و دکتر داریوش رحمانیان سخنرانی کردند.
ژاله آموزگار، پژوهشگر ایرانی فرهنگ و زبانهای باستانی در این مراسم گفت: چه دلپذیر است ایرانی بودن. ایران را با همه ویژگیهایش و همان طور که هست، دوست داشتن. به کوهها، درهها، کویرها، دشتها و جنگلهای آن، به خلیجفارس و دریای مازندران آن، به دریاچه ارومیه رنجکشیده آن، به رودخانههای پرآب و کم آب آن عشق ورزیدن. در سایه سایهبان فردوسی هویت خود را بهتر شناختن. با اسطورههای آن بر مرگ پهلوانان گریستن. با رستم زیستن. روزهایی را از ایام کودکی از راه رفتن در کنار جویی در آبادی کوچکی در نزدیکیهای یزد تا قدم زدن در خیابانهای بزرگترین شهرهای دنیا با لذت به یاد آوردن، بخشی از ویژگیهای دوستداشتنی و برجسته دکتر اسلامی ندوشن است که دوستدارانش را مجذوب میکند.
وی افزود: او با شرح گذشتههایش مست میشود. او دگرگونی دوران زندگی خود و همعصرانش را چنین توصیف میکند، که ما بر پشت شتر سفر کردهایم و با جت به نی چوپانها گوش کردهایم و به کنسرت بتهوون. از کویرهای طبس تا ایستگاههای فضایی را درنوردیدهایم. با همین احساسات بیریا و ایراندوستیهای اوست که محبتش در دلمان مینشیند و با او همداستان میشویم و ناخودآگاه بر این باور میرسیم که اگر حمل بر اغراق نشود در درون همه ما ایرانیها همیشه رگهای از عشق به ایران نهفته است. گروهی آن را آشکار میکنند بدون آنکه گامی بردارند. گروهی در زیر بار سختیهای زندگی و شاید از بیمی بی دلیل روزنهای برای ورود آن و راهی برای بیرون آمدن آن باز نمیکنند.
آموزگار بیان کرد: برخی فریبخورده چنان پنهانش میکنند که گویی از ابراز آن شرم دارند. گروهی هم تنها بدان تظاهر میکنند بدون آنکه با صداقت به آن بپردازند. برخی نیز در دفاع از آن راه کج میروند و با دفاعی نادرست از ارزش واقعی آن میکاهند. گروهی نیز هستند که به ایران و به فرهنگ آن بسیار علاقهمندند اما دانش و مهارت انجام کاری را در این زمینه ندارند. ولی همیشه بودهاند کسانی که آواز این عشق را با صدایی بلند سرودهاند و در شناخت و شناساندن آن گامهای بلند برداشتهاند. با نگاشتن و سرودن و با هر وسیلهای که توانستهاند بر رسانهها دمیدهاند و این ندا را به گوش بیداران و خفتگان رساندهاند. دکتر اسلامی ندوشن یکی از اینها بود. او دقیقا به این موضوع اشاره دارد که دوست داشتن کافی نیست، باید تلاشی در این باره کرد. او این خویشکاری را به بهترین روشی به انجام رسانده. در همه نوشتههای او بارقه عشق به ایران را میتوان دید.
وی در ادامه گفت: به قول یکی از پژوهشگران آثار او، عنوان بیش از سی نوشته او نام ایران دارد. اوست که میگوید ایران چه حرفی برای گفتن دارد. ایران را با عیبها و حسنهایش بشناسید. او یک ایران واقعی را در نظر دارد نه یک ایران خیالی و آرمانی را. او که ایران را کشوری میبیند با سرگذشتی خاص و متفاوت از دیگران. واژههای ایران و ایرانی به نقل از یکی از پژوهشگران آثارش پربسامدترین واژگان در میان نامهای خاص در آثار اوست. ایران معشوق یگانه اوست ولی با همه این عشق هرگز سر ستیز با فرهنگهای دیگر ندارد و به عنوان مثال در مقاله ایران و یونان هر دو تمدن را با واقعبینی میسنجد. او تمدن ایرانی را جاندار میداند و این جانداری را زیربنای پایداریاش.
آموزگار افزود: او بر این عقیده است که فرهنگ ایرانی از میان تندبادهای حوادث جان به در میبرد و هیچ سانحهای نه یورش، نه اشغال و نه استثمار فرهنگی ریشه فرهنگی آن را قطع نکرده است و نخواهد کرد. تا ریشه در آب است امید ثمری هست. او به سده طلایی درخشانی تعلق دارد که بزرگان و اندیشمندان آن به ایران میاندیشیدند و با هر تخصصی که داشتند در راه آبادی ایران و اعتلای فرهنگ ایرانی تلاش میکردند. فهرست بلندبالایی از این نادرهکاران شاهد این مدعاست. من این بزرگان میهندوست و خدمتگزاران واقعی این سرزمین را سربداران مینامم، در کنار اصطلاح نادرهکاران زندهیاد ایرج افشار. آنان که فرهمند بودند از این ودیعه ایزدی که در آنها نهاده شده بود، بهره بهینه گرفتند و خویشکاری خویش را نیکو به انجام رساندند و اثر گذاشتند. دکتر اسلامی ندوشن یکی از آنهاست.
ژاله آموزگار در ادامه گفت: با تمام وجودم با او همداستانم که تاریخ ایران را منقطع نمیداند و به تداوم آن قائل است. حصاری به پیش از اسلام و پس از اسلام نمیکشد و از تمدن یکدست ایرانی سخن میگوید. همان تمدنی که از درون کاخهای تخت جمشید سر میکشد که با وجود گزندهای زمان هنوز سربرافراشته است و در کتیبه بیستون در بلندای صخرهها با ما سخن میگوید. همین تمدن در ریزهکاریهای کاشیهای مسجد شیخ لطفالله، در بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی، در ساعتهای شنی و در لابهلای کتابهای گرانقدر منظوم و منثور به جلوه درمیآید.
وی افزود: برجستگی دیگر شخصیت دکتر اسلامی اهمیتی است که به زبان فارسی میدهد، او به زبان فارسی به عنوان بهترین نشانه ایران مینگرد. اوست که با شناختی که از ادبیات جهان دارد و ترجمههای ارزنده نشانگر آن، اظهار میکند که زبان فارسی بزرگترین ودیعهای است که نصیب هر ایرانی شده است و زبان دیگری در جهان نیست که به اندازه زبان فارسی از لحاظ شعر غنی و سرشار از شاهکارها باشد. او عقیده دارد که ایران همه نوشتههایش را در کتابهای فردوسی، مولانا، سعدی و حافظ نگاشته است. البته در نوشتههایش به دیگر شاعران برجسته ما نیز پرداخته است. آنان که با آثار دکتر اسلامی آشنا هستند شاهدند که چگونه ما را مجاب میکند که چرا فردوسی شاعر بزرگی است؟
آموزگار بیان کرد: او سیاوش و فرود و پیران سپهدار و جهان پهلوان را با تعبیراتی نو به ما میشناساند و با مرگ پهلوانانش ما را با تراژدی آشنا میکند و با تسلطی که بر اساطیر یونان و بر ادبیات دیگر سرزمینها دارد، اسطورهها و حماسههای ما را با دیدگاهی تطبیقی در ترازوی تمدن جهانی میسنجد. او با مقالاتی چون حافظشناختی، تامل در حافظ، ماجرای پایانناپذیر حافظ و مقاله پربار سعدی به آنچه درباره مولانا در خلال این مقالات نوشته است، دیدگاهی نوتر در برابر چشم خواننده میگذارد.
وی گفت: از دیدگاه او سعدی ضمیر آگاه ایرانی است و ضمیر ناآگاه ما سهمش به حافظ میرسد. از نظر او مولانا شخصیتی است که سعی دارد ما را از زمین برکشد و حافظ ما را با سایهروشن درونی ما آشنا میسازد. او سعدی را معلم عشق ایرانی میداند که به ما آموخته است که چگونه درباره عشق بیندیشیم و بر گرد زیباییها طواف کنیم. او حتی گامی دیگر به جلو برمیدارد و میگوید که در تاریخ مهر در سراسر جهان گویندهای نیست که ظرافت سعدی را در سرایش عشقهای انسانی داشته باشد. مختصر بگویم تاریخ ادبیات نمینویسد، او تحلیل میکند. میشکافد، بداهه میگوید و نوآوری دارد. از همه اینها که بگذریم به نثر شیوا، رسا و زیبای او میرسیم که چنان ارتباطی با خواننده برقرار میکند که ما غالبا نمیتوانیم نوشتهای از او را که شروع کردهایم تمام نکرده کنار بگذاریم.
آموزگار افزود: زندهیاد استاد احمد سمیعی بر این باور بود که زیبانویسی از درستنویسی دشوارتر است و اسلامی از نادره نویسندگانی بود که زیبا مینوشت و درست و به قولی نثر طنازی داشت و در این آشفتهبازار نوشتههای از هم پاشیده چقدر جای دریغ است از دست دادن چنین نادرهکارانی.
وی بیان کرد: دادار هستی را سپاسگزارم که در سدهای زیستهام که دانشمندان ارزندهای داعیهداران فرهنگ این دوران بودند و سعادت این را داشتم که با غالب آنان از نزدیک آشنایی و همسخنی داشته باشم. از محضرشان بهرهمند شوم. گفتههایشان را بشنوم. آثارشان را با لذت بخوانم. دکتر اسلامی ندوشن یکی از برجستهترین آنها بود. سخنانم را با کلامی از دکتر اسلامی به پایان میبرم؛ او میگوید ایران مانند معشوق غزلهای فارسی هم عوامل ستمگری با خود دارد و هم نمیتوان از او دل برگرفت و سرانجام ایران را از یاد نبرد.
همچنین در این مراسم دکتر محمود شالویی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: سلام بر روح بلند مفاخر و نامآوران این مرز و بوم. آنان که وجودشان نعمتی و رفتنشان نقمتی بزرگ است. هر یک از این ستارگان که از آسمان فرهنگ و ادب و هنر ما به خاموشی میگرایند، به همان اندازه تیرگی پدید میآید. کیست که جای خالی دکتر اسلامی ندوشن را احساس نکند. کسی که حقی بزرگ بر گردن جامعه ادبی ما دارد.
وی افزود: قلم روانش، احساس عمیقش و فکر بلندش چنان ماندگار است که به بلندی تاریخ و تمدن ماست. او عصاره فرهنگ و تمدن ایران بود. زمان بسیار از زمان سعدی گذشته است. وقتی به آثار اسلامی ندوشن نگاه مینگرید، به عمق دانش و اندیشه و نگاه تیزبینانه او پی میبرید. به سفیر سیمرغ دقت کنید.
شالویی بیان کرد: در مورد افغانستان اشاره میکند که من چهار سفر به افغانستان رفتم. صمیمیت آن دیار، تشابه آنجا با موطن من. این افغانستان را بسیار دوست داشته و دارم. او هیچگاه از هویت و سرزمین و آب و خاک دل نکند. گزارشی که از افغانستان میدهد با گزارشی که از کپنهاک و دانمارک میدهد، متفاوت است. علامت اعجاب را در کجا به کار میبرد؟ مینویسد سوسیالیستها افغانستان را به تسخیر خویش درآوردند. دانشگاهی اما در کنار آن مسجدی را و علامت سوال میگذارد. چگونه سوسیالیست در افغانستان دانشگاه میسازد و در کنار آن مسجدی؟ او که به آن اعتقادی ندارد. آنها را به مقایسه میانگارد و به چه زیبایی بیان میکند. اسلامی ندوشن با قلم و نگاه تیزبین خویش چنین حقایقی را گزارش میکند. توصیه میکنم آثار او را با دقت بخوانیم. آنچه که مهم است اندیشه اوست. باید اندیشه او را بهتر درک کنیم و برای آینده خویش درس بگیریم. به روح پرفتوح او درود میفرستیم.
در ادامه این مراسم کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد شعر فارسی گفت: اسلامی ندوشن از ایران میگوید در حالی که در آن زمان در بین گروه غربگرا و چپ گرا این نوع گویش چندان مدنظر نبود. البته اسلامی ندوشن ناسیونالیسم خودش را با شناخت متفکران جهان تعدیل میکند. ناسیونالیسم او از نوع حاد نیست. یکی از پرسفرترین ایرانیان معاصر است. این نکته او را متوجه انسان جهانی هم میکند.
وی افزود: اسلامی ندوشن از ورود به مسائل سیاسی پرهیز میکند. او شخص بیباکی نیست. محافظهکاری او نیز از نوع افراط نیست. نقد اجتماعی او با نگاه مدنی همراه است. او تلاش میکرد به مردم و حاکمان نگاه اجتماعی صحیح را بر اساس مدنیت مورد توجه قرار دهد. بسیاری از اندیشمندان اندیشمند یک دوره هستند اما فکری که اسلامی ندوشن داشت، فکری است مرتبط با تمام زمانها.
عابدی بیان کرد: سیر آثار او بر اساس تاریخ ادبیات ایران است. سعدی، عطار، مولانا، حافظ و این سیر را در زندگی خویش هم در پیش میگیرد. این نکته قابل بررسی جزیینگرانهتری است. هر چه به جلوتر میآید، نگاه تاریخی در آثار او عمیقتر، وسیعتر و ارزشمندتر میشود.
در ادامه این مراسم محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس تاریخی گفت: در زمانهای که دیرتر با اسامی عقبماندگی و حیرت بیان میشود، عدهای پیش از اینها و پیش از اینکه این مسئله واگیر شود درگیر مسئله ایران بودند. خوشبختانه متولی هم ندارد. توازن جهان از بین رفته و نیاز به یک توازن مجدد است. اسلامی ندوشن مسئله را در این ندید که ما در کجای جهان ایستادهایم. مسئله این است که ایران چگونه ایران ماند. نحوه ماندن را بررسی کرد. ایده وی که خیلی برجسته بود، دوره تداوم بعد از حمله اعراب را بارها دیده است. ایران برخلاف همسایگانش یک واحد تمدنی منفرد است. هم به دلیل جغرافیا و تاریخ معاصرش ولی این تنهایی را بخشی از جایگاه خاص ایران میداند.
وی افزود: تداوم تاریخی سه هزار ساله که بعد از حمله اعراب به جای حفظ مرزهای سیاسی تبدیل شد به سیادت فرهنگی میداند و بنیان اصلی را در ایرانیت عنصر باقی مانده ایران باستان میداند که برگرفته از عناصر باطنی اسلام و ترکیب حکمت ایرانی است. ایرانیت هم عناصر منفی دارد و هم عناصر مثبت که مبهم است. تلاش میکند نحوه ایجاد ایرانیت و ماندن ایران به واسطه ایرانیت را بیان کند. اوج ایرانیت را در شاهنامه میبیند. قبل از اینکه مسئله هویتی ما بیان شود زبان فارسی قوام یافته بود.
در ادامه این مراسم داریوش رحمانیان، نویسنده و دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران گفت: یاد استاد را به سهم خودم گرامی میدارم. درباره اسلامی ندوشن میشود به مثابه موضوع بحث و کار کرد. آن را از سویههای گوناگون به بحث گذاشت و هم میشود با این ملاحظه برخورد کرد که به عنوان یک شاهد برخورد کنیم. آثارش را به مثابه اسناد و مدارک برای مورخ و پژوهنده به کار میآیند، تلقی کنیم. همچنین از این تقسیمبندی مانند بسیاری از اندیشهگران اسلامی ندوشن را به عنوان شخص در محدوده آثار خودش بررسی کنیم یا به عنوان نماینده یک جریان و کسی که آثار و آرای او با چند جریان پیوند دارد و تاثیر پذیرفته است.
وی افزود: کسانی که اهل تحلیل گفتمانی هستند آثار اسلامی ندوشن را بررسی میکنند، میشود فراتر از شخص خودش به عنوان سوژه سخنگوی پارهای از گفتمانها در نظر گرفت. به گمان من اسلامی ندوشن از این منظر بسیار قابل اعتنا است. صدایی از او برمیآید نزدیک یا مانند صدا یا صداهایی که از آثار گفتما غربزدگی، اروپاییگری، فرنگیمآبی یا گفتمان بازگشت به خویش که در دهههای سی و چهل و پنجاه فضای ایران را تسخیر میکند. چپهای تندسخن از اصالت دغدغه اصالت دفاع میکنند و از اصالت در برابر هجوم بنیانکن غرب سخن میگویند. آثار اسلامی ندوشن از این بابت سند است و برای تحلیل اندیشه و تاریخ معاصر ایران و فهم اینکه ما چگونه ما شدهایم بسیار در خور توجه است.
رحمانیان بیان کرد: اشاره دیگری میکنم آن هم به این سخن شاید به گوش بسیاری سنگین بیاید، قابل نقد است که من با احتیاط بیان میکنم. ما خیلی از عنوانها و اسمها را ولنگارانه به کار میبریم و خرج میکنیم. اجازه بدهید مقداری سختگیرانه با این عنوان برخورد کنیم و همچنین هستند کسانی که هیچ تاریخ نمینویسند اما مورخ هستند. مورخ کسی است و چیزی است. تاریخپژوه هم کسی است و چیزی است. هستند کسانی که مورخند اما تاریخ نمینویسند، مورخ کسی است که ادراک مورخانه دارد. یک پدیده را درک میکند، میفهمد و تفسیر میکند. به گمان من اسلامی ندوشن به این معنا با تنوع آثار بسیار مورخ بود. دغدغه او و مسئله محوری همه عمر او ایران بود. او میکوشید که مورخانه این هستی ایران را درک و تفسیر کند. میشود از آثار اسلامی ندوشن گونهای از فلسفه تاریخ ایران را بیرون کشید.
منبع: ایبنا