میراث مکتوب – در سال 1346 كه برای تحصیل به دانشگاه تهران ورود پیدا کردم توفیق یافتم چند واحد درسی را با استادانی بگذرانم كه به دانش و آزادگی و پاكی اشتهار داشتند.
بیشتر استادانم مثل دكتر پرویز ناتل خانلری، دكتر لطفعلی صورتگر، دكتر محمد جعفر محجوب، دكتر عبدالحسین زرین كوب، دكتر ماهیار نوایی و شاخص ترین و محبوب ترین و مورد توجهترین آنان زنده یاد جلال آل احمد که حق تربیت به گردن من دارند و بهرۀ علمی و رفتاری از آنان گرفتم یكی پس از دیگری دعوت یگانۀ بیهمتا را لبیك گفتند و آخرین آنان دكتر امیرحسین آریانپور بود كه چندسال پیش روی به نقاب خاك كشید و تا وقتی كه ملازم خانه و كاشانه نشده بود و حركت و كار از او سلب نگردیده بود در بخش مطالعات نسخ خطی و منابع ایران شناسی كتابخانۀ مركزی دانشگاه و در مجالس یادبود بزرگان دانش و هنر توفیق دیدار و گفتار با او حاصل میشد. و آخرین بار او را در كاشانهاش كه به عیادت وی رفته بودم و از بیماری پارکینسون رنج می برد دیدار كردم و فرصتی بود كه از سرانجامِ مطالعات و تحقیقات و گذران زندگی او مدتی قبل از درگذشتش پرسش كنم، اینكه از تجارب او چگونه میشود برای آموزش و پرورش ایران ایده گرفت و در جامعۀ ایران به چه مسایلی باید بیشتر توجه كرد؟ و او پاسخ داد:
«هر محصل امروز كه الزاماً روشنفكر فرداست و باید به همراه و در میان مردم، جامعه را به پیش برد، اگر ازقدرت تفكر منطقی و بیداری اجتماع و شور انقلابی بی بهره باشد، از عهدۀ رسالت بزرگ خود برنخواهد آمد. پیوسته باید كوشید كه مروج روشهای تفكر علمی و بینش تاریخی بود و به جای طلب مال و مقام و سایر مصالح فردی، ارزشهای والای اجتماعی را كه محورش مردم دوستی و طغیانطلبی است با زبان و عمل خود ترویج كرد. من روش «هماموزی» را پیشنهاد میدهم كه در این روش، دانشجویان فرصت مییابند تا حد امكان به احراز دید علمی و بینش تاریخی برانگیخته شوند و سپس به مطالعه و مخصوصاً تحقیق فردی كشانیده شوند و معلم و استادش چه در مدرسه و چه در خارج مدرسه، در مطالعه و تحقیق آنها سهیم شود. بدین ترتیب بدون حضور و غیاب كردن و جزوه گرفتن و امتحان كردن و نمره دادن، میتوان بسیاری از دانشجویان را صرفاً در جریان هم پژوهی و هم اندیشی و همكاری، به راه علم و خدمت مردمی انداخت. من به بركت این شیوه، از هزاران دانشجو درس گرفته و همواره مهر و صفا دیدم.»
دكتر آریانپور و جلال آل احمد نویسندۀ مبارز و شجاع آن دوران، استادانی بودند كه به لحاظ بیان نیرومند، موجز، موشكاف، طنزآمیز، صریح و خودمانی، و شخصیت جاذب و سالمی كه دارا بودند تاثیرات شگرف و شدید و دامنهداری بر نسل روزگار خود داشتند و مشتاقان زیادی برای استفاده از کلاس درس یا محافل گفتمان ایشان می شتافتند و بهرهها میگرفتند. شخصیت گیرا و بیان نیرومند آن دو بزرگوار در جهت سیر مطالعۀ دانشجویان و ایجاد انگیزۀ شوق و ذوق مطالعه و پژوهش و بیباكی در آنان بسیار نقش آفرین بود و موجب تكوین شخصیت و مبانی عقلی مخاطبان و معاشران آنها میشد. مرحوم آریانپور از شدت شهرتی که بین دانشجویان و دانشگاهیان یافته بود مقدر می شود که رییس وقت دانشگاه تهران دکتر جهانشاه صالح در آن زمان و در حضور استاد فروزانفر با هیجان اظهار و خطاب کند «ببینید همشهری دلاور من امیرحسین آریانپور چگونه قلب دانشگاه ما را غارت کرده است و همین نفوذ است که ورزشکاران (سال 1347) جام قهرمانی خود را به قهرمان سابق وزنه برداری کشور یعنی دکتر آریانپور تقدیم کردند».
آریان پور، اصالت داشت. در او رگ فتوت بود و از معاضدت و راهنمایی او، دانشمند و فرهیخته بهره برده است. محبتها و گفت و گوهای صمیمانۀ او بر علاقهمندی من به او تا آخرین دم حیاتش ادامه داشت و مشرب افتادگی و آزادگی او همواره مرا به او پیوند می داد.
ویژگیها، رهنمودها و هدایت گریهای وی در اشاعۀ علم و غایت دانشاندوزی كه عمدۀ آمال او بود (تربیت انسانها: انگیختن فرد یاگروه برای دستیابی بر آگاهیها و مهارتهای معین – و برای تغییر عادت یا به طور كلی شخصیت خود – به نحوی كه این دو فعالیت در جریان عمل بر یكدیگر تاثیر گذار باشند)، بارز و ستودنی بود.
آریان پور استاد توانای دانش جامعه شناسی، تاریخ تمدن و علوم رفتاری و از نظریه پردازان و پیشگامان و فیلسوفان این رشته بود و از نادر استادانی بود كه در طول نیم قرن حیات علمی خود در كمال فروتنی، تمام وقت و حتی گاه حقوق ماهیانۀ خود را در آموزش، و پرورش ذهن دانش پژوهان گذاشت و در مسیر اعتلای علم و در راه استقلال و آزادی و فضیلت، سرافرازانه گام نهاد. چندین موقعیت تدریس در دانشگاههای اروپایی و آمریکایی و ترغیب بسیاری از متفکران برجستۀ غربی را پیش و پس از انقلاب رد کرد و عمر گرانمایه اش را در راه خدمت به فرهنگ و مردم ایران به پایان رسانید.
استاد آریان پور، نویسنده و مترجم برجسته و از احیاگران اندیشۀ اجتماعی بود و در جهاد علیه استبداد، بیعدالتی، انحرافات آموزشی، وابستگی و ارتجاع دینی از كوشندگان راستین به شمار میرفت. عقل راهگشا، موشکاف و منتقد داشت و در گفتار و نوشتار، عصارۀ تجربیات نسل خود را با معیارهای عقل بازگو میكرد. حقی را جایگزین باطلی و علمی را جایگزین جهلی ننمود. از زمرۀ آخرین برگزیدگان نسل گذشتهای بود كه در حدود امكانات تاریخی خود به عشق خدمت به میهن و اصلاح ساختار اجتماعی و فرهنگی آن با كوشش آگاهانه و ایمانی استوار و همیانی انباشته از دانش و تجربه و خرد به بیدارگری میپرداخت. اعتقاد داشت که در تشخیص خوب و بد و آنچه بر احوال زندگی ما حکم می کند باید معیارهای عقل، میزان سنجش قرار گیرد. لذا از این زاویه در كلاس درس، طرح اندیشه می كرد و هدایت و سازندگی ایجاد مینمود. ضمن آنکه بسیار مودبانه، قوی و با جرأت سخن میگفت و از روحیۀ جسارت و ورزشكاری، برخوردار بود. حسن سلوكی ممتاز داشت و تأثیر عظیمی روی جوانان و روشنفكران و مبارزان سیاسی میگذاشت.
این دانشمند بزرگوار بر عقیدۀ خود و در هدفش (بهسازی جامعه) صادق و استوار بود و عقیدهاش را پنهان نمیكرد و زمینهای نمیتوانست او را در راه تشخیص علمی كه داشت متزلزل كند. پایبندی به عقیدهاش، به زعم خود او، پشتوانۀ عقلی و منطقی داشت. به علت وسعت اطلاعاتی كه در همه زمینهها داشت روی موضوع خاصی تمركز پیدا نمیكرد بلكه اطلاعات وسیع و پراكندهای به دانشجو میداد و دانشجو را وادار به تفكر میكرد و به واسطه روحیۀ آزادگی كه داشت به دانشجو اجازه میداد كه در مخالفت او هرچه میخواهد بگوید. البته مستدل و منطقی. به همین لحاظ یکی از همکاران روحانی بلندپایۀ او ضمن انتقادهایی كه به وی داشت اظهار میكرد كاش همه مثل دكتر آریانپور باشند كه بر سر عقیدۀ خود استوار و پابرجاست و نظرهایش را پوشیده و پنهان نمیكند. دل آدم از دست كسانی خون است كه ادعای مسلمانی میكنند اما از هیچ كاری روی گردان نیستند.
بیاعتنایی به زخارف دنیا، تعهد به انجام كارهای علمی دقیق و استوار، باریكاندیشی و سختكوشی و دقت نظر، مهربانی و فروتنی، بذل بی دریغ و صمیمانه دانش خود به شاگردان و دانشوران و مساعدت مالی به دانشجویان نیازمند، جلوههای اندكی از فضائل علمی و انسانی آن استاد فرزانه بود. كار عظیمی كه او با شكیبایی و دقت درارائۀ كتاب به یادماندنی زمینۀ جامعه شناسی، و تدوین دایرةالمعارف فلسفه انجام داد، میتواند الگویی روشن برای دوستداران علم و ادب باشد.
آریانپور در طول دوران تدریس و حیات علمی خود به ویژه در شناخت و تبیین اندیشههای جامعهشناسان عصر كلاسیك از جمله اگوست كنت، ماركس وبر، امیل دوركیم، جورج هربرت مید، اسپنسر و تالكوت..، تلاشهای درخوری كرد. وی در زمینۀ پیدایش جامعه شناسی و فرایند شناخت در جامعهشناسی، تحقیقات و مكتوبات باارزشی از خود بر جای گذاشت.او از اولین مؤلفان و مترجمان آثار جامعهشناسی ایران بود كه با نوشتههای خود برای اولین بار، نگرههای علمی جامعهشناسی را به شیوههای آكادمیك و جهانی به علاقهمندان شناساند.
اثر مهم آریانپور كه تا سالها ذهن دانشجویان را بر اساس دستگاه جامعهشناختی، فعال كرد جامعهشناسی هنر نام دارد. آثار و تالیفات دیگر وی عبارتند از: درآستانۀ رستاخیز، فرویدیسم و عرفان، متدلوژی تحقیق و مأخدشناسی، زمینۀ جامعه شناسی (اقتباس و ترجمه) كه بعدها، نقدهای آن همراه پاسخهای آریانپور به صورت ضمیمهای در بیش از پنجاه صفحه همراه با چاپ ششم كه ویرایش تازۀ این كتاب بود منتشر شد. از ترجمهها: دشمن مردم، ترجمه و مقابلۀ تاریخ تمدن ویل دورانت، (جلدهای چین و ژاپن و تمدن اژهیی و تكامل یونان)، آموزشگاههای فردا، ترجمه و نگارش سیر فلسفه در ایران اثر علامه محمد اقبال، ترجمه و مقایسۀ حماسۀ ایلیاد و ادیسه اثر هومر و حماسۀ انهاید اثر وبرژیل با شاهنامه به سفارش و راهنمایی استاد سعید نفیسی، مقایسۀ قصههای متعلق به ایسوپوس (ازوپ) یونانی و قصه های منسوب به لقمان به سفارش استاد فروزانفر و دهها مقاله در نشریات مختلف.
آریانپور در دهۀ 1320 در رشتههای دانشگاهی علوم اجتماعی، علوم سیاسی، فلسفه، علوم تربیتی، ادبیات انگلیسی و ادبیات فارسی به تحصیل دكتری پرداخت و علاوه بر تحصیل در دانشگاههای ایران، از دانشگاههای بیروت و برینستون آمریكا دكترا گرفت. به زبانهای آلمانی، فرانسه و انگلیسی تسلط كامل داشت و با زبانهای لاتین، عربی و ایران باستان آشنا بود. از همین رو، صدها معادل فارسی برای واژههای بیگانه ارائه داد كه بسیاری از آنها مورد استفاده قرار گرفته است. كار بزرگ وی دراین زمینه كه حاصل پنجاه سال تحقیق او و مشتمل بر حدود سیصد هزار فیش و یادداشت است فرهنگ تفصیلی چهار زبانۀ انگلیسی، آلمانی، فرانسه و فارسی در حیطۀ علوم انسانی است كه به طور عمده، واژههای فلسفه، هنری، علمی، جامعه شناسی و علوم اجتماعی را در بر میگیرد. این كار درآستانۀ تنظیم برای چاپ در انتظار مانده است.
آریانپور، در اسفند 1303 متولد شد. در سال 1328 به استخدام دانشگاه تهران درآمد. سالهایی از خدمتش با مشکلاتی مواجه شد. در سال 1329 از دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، 1335 از مؤسسۀ علوم اداری دانشگاه تهران، 1342 از دانشسرای عالی، 1344 از سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی دانشكدۀ ادبیات دانشگاه ملی، 1347 از مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به لحاظ انتقادهایی كه چند دهۀ متمادی با نظام مستبد عصر خود داشت، اخراج شد. بعدها به پشتوانۀ دانشمندان برجستۀ عصر، به کلاس بازگردانده شد. در سال 1359 بیموقع بازنشسته شد و از آن زمان، خلوتگزینی اختیار کرد و من نتیجۀ این بازنشستگیهای پیش از موعد و با روشهای ناروایی و ناگهانی که در سالهای اخیر هم استمرار داشته در مقالاتی با عنوان سرمایۀ انسانی در دانشگاه ها (روزنامۀ اطلاعات، 28 فروردین 1391/ و نقش دانشگاه ها در کتابسازی و تکلفات اداری (ویژه نامۀ گزارش میراث، تیرماه 1391) به تفصیل شرح داده ام)
آن زنده یاد از قهرمانان وزنهبرداری ایران در دهۀ 1320 بود و به كوهنوردی و پیادهروی علاقه داشت. در كار تدریس اغلب با دشواریها و مضایقی روبرو بود و تریبونهای زیادی در اختیارش نبود و در رادیو و تلویزیون نیز هیچگاه حضور نیافت و اگر مقالهای قدیمی از او در نشریهای تجدید چاپ میشد چون ورق زر میبردند. چنانكه من در مجلۀ دانشكده نشریۀ مركزی دانشگاه که تجدید حیاتی بود از نام مجلۀ معتبر ملک الشعرا بهار، مقالهای از وی به طبع رساندم و از آن استقبال فراوانــی شد (1354).
باری آریانپور چهرۀ بواقع دانشگاهی بود و با تأسف او را جا به جا میكردند كه در دسترس نباشد. اگرچه گاه در كنفِ حمایت و علاقۀ استادانی بزرگ مثل بدیعالزمان فروزانفر كه به مراتب فضل وی آشنایی داشتند قرار میگرفت و به مؤسسات آنان منتقل میشد.
آریانپور از استادان خود که هریک از استوانههای دانش و فضیلت و علم و تربیت بودند مثل استاد بدیعالزمان فروزانفر، دكتر صادق كیا، دكتر محمد باقر هوشیار، استاد پورداود، استاد جلالالدین همایی، دكتر غلامحسین صدیقی، به نیكی یاد میكرد و از افراد مورد علاقۀ خاص آنان بود. به آنان احترام زائدالوصفی میگذاشت و هم محبت میکرد و نیازهای آنان را برآورده مینمود. در برابرشان و در غیابشان نهایت خضوع و ادب را رعایت میكرد. او معاشران وهمنشینانی نیكو خصال داشت و با آنان جلسات علمی تشكیل میداد. همچون دكتر محسن هشترودی، شیخ حسینعلی راشد، ضیاءالدین قهاری، سید عبدا… انوار، دكتر سید احمد فردید، سید جلالالدین آشتیانی، علی اكبر شهبازی، غلامرضاشهری، محمد نخشب، دکتر عبدالله شیبانی و…؛ به چهرههایی نظیر استاد محمود شهابی، سید محمود مشكوة، بدیعالزمان فروزانفر، دكتر مهدی محقق، سید محمد باقر سبزواری، آقای امام شوشتری، محمدتقی مدرس و چهرههای دیگر… در منزل استاد فروزانفر و جز آن درس انگلیسی میداد.
در دوران تحصیل و در ایام اشتغال، گروهی از استادان منتقد كه برخی از آنها مسئولیتی نیز داشتند به حكم شرافت خود از وی حمایت میكردند. مثل دكتر علی اكبر سیاسی،استاد سعید نفیسی، استاد بدیعالزمان فروزانفر، استاد احمد ترجانی زاده، دكتر محسن ضیایی، دكتر جواد بیرجندی، مهندس حسن شیبانی، دكتر مهدی حمیدی شیرازی، دكتر جواد مشكور، دكتر عباس اكرامی، استاد محمد وفایی، دكتر عبدا… شیبانی، دكتر محسن هشترودی و نیز جلال آل احمد كه از تدریس در مؤسسات آموزشی ممنوع بود. در این میان، مرحوم فروزانفر تا واپسین حیات خویش (اردیبهشت 1349) از حامیان سرسخت آریانپور بود و او را فرزند خطاب می کرد و از مخاطرات و گرفتاریهای سیاسی و فشارهای پلیسی میرهانید. این مشرب آزادگی که آریانپور از اولیای سلف خود آموخته بود و گوهر ذاتی او نیز چنین بود موجب شد که مرا از گرفتاری سرپیچی از همکاری به چاپ کتابی تبلیغی در سال 1355 برهاند . معاضدت مشفقاتی چون دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی و دکتر شاهرخ امیرارجمند نیز –یادشان گرامی باد – سرنوشت ساز بود.
باری، درك محضر آریانپور بسیار مغتنم بود و كلاسهای شورانگیز درس او، جاذب دانشجویان و زمینۀ آزادسازی روح از قفس تن بود. به دانشجویان و مخاطبان گفتارش، روحیۀ امید و نیروی پایداری و مقاومت و گسترش دانش و فرهیختگی اندیشه میبخشید و میدان گستردهای در مسائل جهان میگشود. توصیههای ازدواج در دورۀ دانشجویی، و یادگیری زبان خارجی در دورۀ دانش آموزی در كوتاهترین زمان ممكن با هدف احاطه بر زبان فلسفی و علمی و هنری داشت. درِ خانهاش به روی جوانان و دانشجویان باز بود. و حتی در دوران کسالت نیز پیوسته از دوستان و دوستداران خود با مهربانی و آمیخته به تبسم همیشگی، پذیرایی میکرد. كتابهایی كه میخواستند بیدریغ به آنها میداد. نوشتههای اغلب كممایۀ آنها را میخواند و بر سر تصحیح واصلاح آنها وقت میگذاشت. در سلام كردن سبقت میجست و هرگاه دانشجویانِ خود را میدید بلادرنگ سلام میكرد. فروتینش همۀ طبقات را تحت تأثیر قرار میداد. سخن احمد شاملو است که در عیادت آریانپور از او در معّیت آقای ثقفیان فرموده که فروتنی و افتادگی آریانپور، انسان را به زانو درمیآورد. سرودۀ آریان پور است:
نه شکوفهای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم
متحیرم که دهقان به چه کار کشت ما را
و هم از اوست:
سیر ما، سازندۀ تاریخ ماست
سیر تاریخی کجا از ما جداست
پس اگر با شوق و آگاهی رویم
راه تاریخی خود کوته کنیم
باری، آریانپور اطلاعات كافی و وافی از فلسفۀ غرب و نویسندگان غربی داشت و با اطلاعات وسیع وعمیق از فرهنگ و ادب ایرانی و تمدن و فلسفۀ غربی و حسن بیان و سخنوری و محبت و لطف به نسل جوان، و همچنین سالها تدریس فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی، علوم تربیتی، تاریخ تمدن و زبانهای خارجی، توانسته بود شماری از دانشجویان و پژوهشگران كشور را در دهههای سی و چهل و پنجاه به خود متوجه سازد و دانش طلبانی در رشتههای مختلف و از دانشگاههای متعدد به كلاس درس او حضور یابند. در کلاس ضمن ارایۀ اصول تفکر و تحقیق، دانشجویان را با تعیین تکلیفی به پژوهش برمیانگیخت و انتظار داشت که نتایج پژوهش خود را در کلاس مورد نقادی قرار دهند و در جریان پژوهش با او مشورت کنند. تسلط او به زبان خارجه به حدی پیشرفته بود که به روایت آقای دکتر محقق، استاد فروزانفر در ترجمه و استفاده از کتابهای نیکلسن و آربری که ترجمۀ فارسی نداشت برای شرح مثنوی و دیوان شمس و فیه ما فیه و سایر تألیفات و سخنرانیها استفاده می بُرد.
با این توصیف، چنانكه دهر را رسم و ره دیرین است، و به قول پروین: هر که باشی و ز هر جا برسی – آخرین منزل هستی این است، سرانجام این اصلاح گرای فرهنگ و سیاست و مرد پهنهی فرهنگ و آزادگی و از تبار بزرگان علم و اخلاق پس از تحمل رنجهای ناشی از گرفتاری ثمرات حیاتش، سحرگاه روز دوشنبه هشتم مرداد 1380 در سن هفتادوهفت سالگی خاموش شد و پیكر او در جوار رحمت پروردگار مأوا گرفت. از خداوند بزرگ، آمرزش و شادی و آرامش روحش را مسئلت مینمایم. یاد و خاطرۀ پرمهرش گرامی باد.
دریغ كه ما همواره باید سرمایهها و نعمتهای ارجمند خویش را هنگامی بشناسیم كه از دست دادهایم و این است كه ادب ما ادب حسرت شده است. قدر آریانپور دانسته نشد و عقلمان نرسید كه از دانش سرشار او در عرصههای مختلف استفاده كنیم. نباید گذاشت استادان محترم در انزوا و انفراد بمانند. و هیچ کس و هیچ مقامی حق ندارد خود را مالک الرقاب دستگاهی تلقی کند که به ملت متعلق است و انگار مثل تمایل به خوردن آب و غذایی، افراد را از حقوق فردی و اجتماعیشان محروم سازد در حالی که خود از مراتب تحصیل، تجربه و تقوا و رقابت لازم در مقامی که بدان انتصاب شده برخوردار نیست. باید آنها را شناخت و شناساند كه انسانهای بزرگی هستند و باید بزرگتر هم بشوند. آریانپور را باید كشف میكردند. آنگونه كه بود.
یاران پس از تو، باز به راه تو میروند
شرمنده آنکه راه بر این کاروان گرفت
خاطره ای آموزنده
از قدیم گفته اند داشتن هزار دوست کم و یک دشمن زیاد است. در حکایتی نقل که می شود یافتم که یک دوست چنانچه قویدل و درستگو باشد هزار دوست را برابر است. در طلیعۀ وقوع انقلاب سال 1357، سحرگاهی به قصد دیدار والدین عازم گلپایگان شدم. در مسیر با برادرم احمد صافی که در تعلیم و تربیت صاحب نظر و از مجربان آموزش و پرورش است به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و دیدار بستگان اهتمام کردیم و زمینه ای فراهم شد از آیت الله العظمی آقای حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی دیدار کنیم. پس از دقایقی که در منزل ایشان پذیرایی شدیم فردی میانسال و شادان خلوت ما را شکست. عرض ادب کرد و ابتدای ورودی محفل نشست و بی وقفه و پرحرارت به ذمّ استاد آریانپور پرداخت؛ از اینکه او در عهد پهلوی، گرایش های چپی و ستیز فکری و اعتقادی داشت و مطالب دیگر. به نظرم آمد که او مدینۀ فاضله و بهشتی میجوید که به گمانش، مردم وعده اش را در شعارهای انقلاب سال 57 سر میدادند و باید که در راه رسیدن به آن مقصد هرآنچه را ذهن کوتاه امثال من مانع رسیدن به آن تشخیص می دهند از میان برداشته بیند و در مقام قاضی و به طریق شتاب و دریافت تجویز ضمنی، افرادی که از روی گمان تصور می شوند با دین نامأنوسند تأدیب شوند. از حضرت آقا پسِ گفتار او، اجازت صحبت گرفتم و عرض کردم دریچۀ دیگری از استاد بگشایم و آوردم او در جمع یاران و استادانی که بسیاریشان خوش درخشیدند در درستی و معارف پروری و عشق به فرهنگ ایران زمین و در دانش و آزادگی و مراتب مروت و فتوت یگانه بود و در همۀ این ها، حضور و نقشی مؤثر داشت. شهامت و استقلال فکری و روح تحقیق و همدردی از ویژگی های شخصیتی او بود. از حقوق دانشگاهی خویش برای ادامۀ تحصیل دانشجویان بی بضاعت مستعد، مایه می گذاشت و دست بسیاری را میگرفت. به نحوی که به گمانم این ویژگی او بین همکاران دانشگاهیش پوشیده ماند. وی از احیاگران اندیشۀ اجتماعی و از نظریه پردازان بی ادعا در عرصۀ دانش علوم اجتماعی و جامعه شناسی است که سالهای متمادی عمرش را صرف یافتن حقیقتِ تاریخ بشری کرد و به قانونِ تحرکِ تاریخ دست یافته است. مقام و مرتبت علمی و وارستگی های درونی وی فراتر از مکتبها و ایسمها است. او همسنگ صاحبان علوم مترقی جهان است و از این مراحل عبور کرده و آزاد و آزاده میزید. در موضوع و دانشی متوقف نیست. پیوسته در کار پژوهش و جستجوی علمی است و مسائل را نه فقط در نظر که در مرحلۀ عمل هم مطالعه و پیش بینی می کند و از تجربه های تاریخی هم غافل نیست. و از عجایب روزگار است که این پگاه در محضر جناب عالی نزد این آقای محترم قرار گیریم و با تداعی توصیۀ امام غزالی ناصر غایبی باشیم که ظلم از آن غایب بازستانیم. گفتار مرا برادرم پیگرفت و فرمود من هم بر این باورم که عرض شد و به دوره ای که در دانشسرای عالی سابق از ایشان در سالهای 47–1346 تعلیم می گرفت اشاره کرد و از فضایل ایشان خاطراتی گفت. حضرت آقای گلپایگانی که شخصیتی جامعی داشتند تأملی کردند و سپس به مخاطب فرمودند حال که مطالب آقایان را شنیدید بهتر است بیشتر مراقبه از خود کنید که اولی تر است.
دکتر قاسم صافی
استاد دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران
یادآور می شود دکتر امیرحسین آریان پور روز 8 مرداد سال 1380 درگذشت.