خود غریبی در جهان چون شمس نیست … اینک سالهاست که این گفتۀ سوزناک مولانا جلال الدّین دربارۀ غربت همشهری جان من، ذهن و ضمیرم را سخت آشفته ساخته و مرا در میان اوراق پریشان آثاری که از سده های پیشین تا به امروز دربارۀ او شیرازه بسته اند، سردرگم کرده است.
اینک نزدیک به هشتصد سال از غروب بیداری کُش حضرت خورشید
می گذرد و در این سال ها گویا بر اثر همین غربت بوده است که زرق فروشانی که به کلّی از راه او بیگانه بودند، به نام او دکّانها آراستند و عَلَمها برافراشتند…
شیرِ پشمین از برای کَد کنند
بومسیلم را لقب احمد کنند
در هياهوي اين دكان آرايي ها و علم افروزي ها، حتي برخي از فحول فرهنگ و ادب اين مرز و بوم نيز در شناخت «شمس تبريزي» راه به خطا بردند و او را «پيري امي و بيسواد» معرفي كردند.
اين نيز نشاني از آن غربت بود…
اين سخن را ترجمه پهناوري
گفته آيد در مقام ديگري
در اين ميان چه كسي است كه مي تواند نقش بي بديل فرزانه اي فروتن از خطه زرخيز تبريز در كشف ديگرباره خورشيد را انكار نمايد؛ دكتر محمدعلي موحد كسي كه ديگر باره، سايه خورشيد را بر سر اين شهر گستراند.
متن كامل اين يادداشت را در فايل زير بخوانيد.
يادآور مي شود مجموعه مقالات با قافلۀ شوق (ارج نامۀ استاد محمدعلی موحد) به اهتمام محمد طاهري خسروشاهي از سوي انتشارات ستوده به چاپ رسيده است.
اخبار مرتبط
…………………………………………………