میراث مکتوب – یکی از نامآورترین اندیشمندان مسلمان قرن چهارم هجری بیشک ابو سهل بیژن ابن رستم کوهی، اهل طبرستان، است که از سوی شرفالدوله سرپرست گروهی از ستارهشناسان شد که در سال ۳۷۸ ق، مأمور انجام رصد در بغداد بودند. اما آوازهاش بیشتر به خاطر نقش او در توسعۀ ریاضیات محض است. عمرخیام او را در زمرۀ «فضلای ریاضی عراق» معرفی میکند، و انتشار برخی از آثار او در عصر ما بر شهرتش افزوده است.
در میان ستارهشناسان یاد شده در بالا، ابو اسحاق ابراهیم صابی هم حضور داشت که مطابق نامش از فرقۀ دینی صابئین بود. چند اثر ادبی از وی به جا مانده است ؛ اما آنچه از نوشتههای علمی او به ما رسیده بسیار کم و تنها شامل دو نامه از او خطاب به کوهی است که به همراه پاسخهای کوهی حفظ شدهاند.
این مکاتبه میان دو اندیشمند بی فایده نبوده است، زیرا نخست آنکه رابطۀ فرهیختگان از طریق نامه همواره برای مطالعۀ فعالیت فکری و دلایل آن در یک دورۀ خاص بسیار سودمند بوده است، بهویژه آنکه، نامههای یاد شده دربارۀ بخش کمتر شناخته شدۀ پژوهشهای کوهی اطلاعاتی میدهد، یعنی آن پژوهشهایی که به مکانیک، یا به عبارت دقیق تر به تعیین مرکزهای ثقل (گرانیگاهها)، مربوط میشود.
رسالۀ کوهی درباب مرکزهای ثقل در واقع پیدا نشده است (شاید روزی پیدا شود). با این حال وجود آن به اندازهای مورد گواهی قرار گرفته که بتوان یقین حاصل کرد که این رساله نه تنها واقعا تدوین یافته بلکه از منزلت بالایی نیز برخوردار بوده است. دانشنامۀ انصاری در معرفی رسالهای با همان موضوع از ابن هیثم در پینوشتی که به علم مراکز ثقل اختصاص دارد به رسالۀ کوهی اشاره میکند. اما دقیقتر از آن، که در عین حال کمک کمتری میکند، اطلاعاتی است که خازنی که اصلش از روم (ترکیۀ کنونی) بود و در اوایل قرن ششم هجری در خراسان میزیسته است، میدهد. او در ابتدای نوشتهاش با عنوان کتاب در باب میزان الحکمه گزارههایی شامل حدود پنجاه مسئله دربارۀ مرکزهای ثقل را نقل میکند که از آثار کوهی و ابن هیثم بدون تفکیک آورده است. فقط میتوانیم اشاره کنیم که همۀ این قضیهها جنبههای عمومی دارند.
نامهنگاری میان کوهی و صابی نکات بسیار دقیقی دربارۀ رسالۀ کوهی به دست میدهد. این مکاتبات پیش از هر چیز نشان میدهد که متن کامل کتاب (که در زمان نامهنگاریها هنوز به اتمام نرسیده بود) باید مبسوط بوده باشد. کوهی میگوید چیزی نمانده است که «شش مقالۀ پیاپی» به پایان برسد، از جمله دو رساله که در بغداد و چهار مقاله که در بصره نوشته شده است (کوهی به هنگام مکاتباتش در بصره اقامت داشت). مقالههای دیگری باید به آنها افزوده میشد، که یکی از آنها (مقالۀ هفتم) از نظر حجم و کیفیت از بقیه برتر بود.
بیشک تهیۀ رسالهای با این اهمیت کاری نفسگیر بوده است، و تعجبآور نیست که در مدت تصنیف آن، کوهی به مطالعۀ موضوعهایی کشیده شده که هر چند با مکانیک مرتبط نبودند، اما حداقل با قضیههایی که وی به اثبات میرساند ارتباط داشتند. رسالۀ سنجش سهمی گون [رساله فی استخراج مساحه المجسّم المکافئ] او، بنا بر مقدمهاش، دارای چنین منشائی است. مطالعۀ مختصرتر وی (که فقط از یک گزاره تشکیل شده) نیز منشأ مشابهی دارد و از سه قضیۀ مطروحه در چهار مقالۀ نوشته شده در بصره گرفته شده است. اولین نامه از دو نامۀ کوهی تا به امروز حفظ شده است.
در میان ستارهشناسان یاد شده در بالا، ابو اسحاق ابراهیم صابی هم حضور داشت که مطابق نامش از فرقۀ دینی صابئین بود. چند اثر ادبی از وی به جا مانده است ؛ اما آنچه از نوشتههای علمی او به ما رسیده بسیار کم و تنها شامل دو نامه از او خطاب به کوهی است که به همراه پاسخهای کوهی حفظ شدهاند.
این مکاتبه میان دو اندیشمند بی فایده نبوده است، زیرا نخست آنکه رابطۀ فرهیختگان از طریق نامه همواره برای مطالعۀ فعالیت فکری و دلایل آن در یک دورۀ خاص بسیار سودمند بوده است، بهویژه آنکه، نامههای یاد شده دربارۀ بخش کمتر شناخته شدۀ پژوهشهای کوهی اطلاعاتی میدهد، یعنی آن پژوهشهایی که به مکانیک، یا به عبارت دقیق تر به تعیین مرکزهای ثقل (گرانیگاهها)، مربوط میشود.
رسالۀ کوهی درباب مرکزهای ثقل در واقع پیدا نشده است (شاید روزی پیدا شود). با این حال وجود آن به اندازهای مورد گواهی قرار گرفته که بتوان یقین حاصل کرد که این رساله نه تنها واقعا تدوین یافته بلکه از منزلت بالایی نیز برخوردار بوده است. دانشنامۀ انصاری در معرفی رسالهای با همان موضوع از ابن هیثم در پینوشتی که به علم مراکز ثقل اختصاص دارد به رسالۀ کوهی اشاره میکند. اما دقیقتر از آن، که در عین حال کمک کمتری میکند، اطلاعاتی است که خازنی که اصلش از روم (ترکیۀ کنونی) بود و در اوایل قرن ششم هجری در خراسان میزیسته است، میدهد. او در ابتدای نوشتهاش با عنوان کتاب در باب میزان الحکمه گزارههایی شامل حدود پنجاه مسئله دربارۀ مرکزهای ثقل را نقل میکند که از آثار کوهی و ابن هیثم بدون تفکیک آورده است. فقط میتوانیم اشاره کنیم که همۀ این قضیهها جنبههای عمومی دارند.
نامهنگاری میان کوهی و صابی نکات بسیار دقیقی دربارۀ رسالۀ کوهی به دست میدهد. این مکاتبات پیش از هر چیز نشان میدهد که متن کامل کتاب (که در زمان نامهنگاریها هنوز به اتمام نرسیده بود) باید مبسوط بوده باشد. کوهی میگوید چیزی نمانده است که «شش مقالۀ پیاپی» به پایان برسد، از جمله دو رساله که در بغداد و چهار مقاله که در بصره نوشته شده است (کوهی به هنگام مکاتباتش در بصره اقامت داشت). مقالههای دیگری باید به آنها افزوده میشد، که یکی از آنها (مقالۀ هفتم) از نظر حجم و کیفیت از بقیه برتر بود.
بیشک تهیۀ رسالهای با این اهمیت کاری نفسگیر بوده است، و تعجبآور نیست که در مدت تصنیف آن، کوهی به مطالعۀ موضوعهایی کشیده شده که هر چند با مکانیک مرتبط نبودند، اما حداقل با قضیههایی که وی به اثبات میرساند ارتباط داشتند. رسالۀ سنجش سهمی گون [رساله فی استخراج مساحه المجسّم المکافئ] او، بنا بر مقدمهاش، دارای چنین منشائی است. مطالعۀ مختصرتر وی (که فقط از یک گزاره تشکیل شده) نیز منشأ مشابهی دارد و از سه قضیۀ مطروحه در چهار مقالۀ نوشته شده در بصره گرفته شده است. اولین نامه از دو نامۀ کوهی تا به امروز حفظ شده است.
ادامه مقاله «یادداشتی بر سه قضیه مکانیک کوهی و پیامدهای آن» نوشته ژ. سزیانو ترجمۀ رضا علیاکبرپور را که در دومین شماره دوفصلنامه میراث علمی اسلام و ایران به چاپ رسیده است در فایل پایین مطالعه کنید.