میراث مکتوب- امروز ۱۶ شهریور تلفن کردم تا زادروز هشتاد سالگی پدر قصهنویسی ایران، هوشنگ مرادی کرمانی را و نیز انتشار ترجمهٔ قصههای مجید به زبان فرانسه را به ایشان تبریک بگویم.
نویسندهٔ قصههای مجید که همواره زبان گویای کودکان کار و محروم در داستانهایش بوده، همچنان با طعم تلخ این محرومیتها زندگی کند و در قصههایش بازتاب میدهد. تا پیش از کرونا اهل کوهنوردی بود و با تقویت نیروی جسمانی سعی میکرد بر مشکلات خود غلبه کند. اکنون به نظر میرسد به قول حافظ: وجود نازکش آزرده گزند شده و دچار زحمت و مشقت است. پس از احوالپرسی، گفت: کتابهایش را در ۷۰ کارتون جاداده و در حال اسبابکشی به منزل دیگر است.
مرادی کرمانی شخصیتی جهانی است. چند سال پیش که کمیتهٔ ملی حافظهٔ جهانی یونسکو، فعالیتی چشمگیر داشت و سپس خاموش شد، دستنوشتههای آثار استاد مرادی کرمانی را در این کمیته، ثبت ملی کردیم و قرار شد نمونههای قلمی ایشان، در کتابخانهٔ ملی کرمان نگهداری شود. گسترهٔ خدمات فرهنگی ایشان به زبان و ادب فارسی از طریق ادبیات داستانی و قصهنویسی، مرا برآن داشت تا در پی تشکیل پروندهٔ علمی آثار ایشان برای دریافت جایزهٔ ادبی نوبل بیفتم. برای اینکار جلساتی تشکیل شد و ارتباطاتی برقرار گردید، اما ویروس کرونا از راه رسید و این کوشش را ناکام ساخت.
مرادی کرمانی هم مدال چهرهٔ ماندگار کشور را دریافت کرده و هم سالهاست عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسیست. اغلب کتابهایش به حدود ۲۰ زبان زندهٔ دنیا و گاه بارها ترجمه شده و برخی جوایز معتبر ادبی چند کشور اروپایی و امریکایی را دریافت کرده است.
اصولاً شخصیتی که در فهرست دانشمندان و ادیبان مراکز معتبر خارجی قرار میگیرد، پایگاهی در دل مردمان آن کشورها پیدا میکند. مرادی کرمانی، نام ایران را بواسطهٔ قصههایش در کتابخانههای دنیا اعتلا بخشید. براساس اغلب کتابهایش فیلم و سریال ساخته شده و در داخل کشور نام مرادی کرمانی، بخصوص با قصههای مجیدش، در ذهن و دل دو نسل گذشته و حال جای خوش کرده. اخیراً با شنیدن پوشهٔ صوتی کتاب بچههای قالیبافخانهاش آن هم با لهجهٔ کرمانی که به همت انتشارات نوینکتاب گویا به بازار نشر عرضه شده، اوقاتی را خوش کردم و گفتم: «ایام خوش آن بود که با دوست بهسر شد».
وقتی قصهٔ زندگیاش «شما که غریبه نیستید» را میخواندیم، گاه از اندوه، موی بر تن راست میشد و گاه ناخوآگاه، اشک بر گونه روان میگشت که مرادی چه سختیها کشیده و چه محنتها چشیده.
اکنون این راستقامت ادبیات داستانی، این دیپلمات زبان و ادب فارسی در دنیا، این خادم فرهنگ ایران، زانوی چهکنم در بغل گرفته، تا کتابهایش به منزل دیگر منتقل شود.
امید است به همت بیداردلی بهزودی این غم نقل و انتقال کتاب و اسباب و وسایل، به شادی مبدل گردد و خاطر خالق نخل و خمره و تنور و مربای شیرین و آبانبار و… آسوده شود.
یک تن آسوده در جهان دیدم
آن هم آسودهاش تخلص بود
اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب