میراث مکتوب – سید جلال الدین محدث ارموی فرزانه ای کتاب دوست، کتاب شناس و کتاب آفرین بود.
اسطوره تلاش و پژوهش که تصحیح و تحقیق و نشر ده ها کتاب و رساله را در شرایط دشوار به انجام رسانید و کتابخانه ای عظیم و ارزشمند به لحاظ کمی و کیفی با درآمد مختصر خویش فراهم آورد. شاید کلام شادروان شمس آل احمد که نسبت سببی نزدیک با او داشت – برادر همسر ایشان- تا حدی گویا باشد: «محدث فرزند مشروطیت بود. اما فرزندی که به جذبه های کاذب علوم مغربی گرفتار نیامد و این امر امکان نداشت مگر اینکه در ذات او، عشق به آموختن و تحقیق، و خالی از هر گونه غرض تجاری یا سیاسی، همواره چون یک جواهر فاسد نشدنی باقی بود و باقی ماند.» درباره محدث و آثارش، از همان آغاز انتشار نخستین اثرش به سال 1324 بحث و گفت و گو میان اهل علم در گرفته است. دکتر عبدالحسین زرین کوب مقاله ای در مورد کتاب «النقض» در مجله سخن نوشته، پس از آن مقاله دکتر مهدی محقق در مورد دو کتاب نسائم الاسحار و آثار الوزراء وی در مجله راهنمای کتاب درج شده است. خانبابا مشار به زبان فارسی و شیخ آقا بزرگ تهرانی به عربی، مختصری از شرح حال او را باز گفتند. به سال 1356 نوشتار استاد علی اصغر فقیهی در مورد کتاب الغارات وی منتشر شده است. این میزان توجه از چنان بزرگانی نسبت به آثار محدث، اهمیت آنها را نشان می دهد. اخیراً پس از سال ها انتظار، کتاب نفیس شرح دعای ندبه ایشان با اهتمام آیت الله استادی منتشر شده است. کتابی ارجمند که محقق فقید مرحوم محدث ارموی نزدیک به شصت سال در دست تالیف داشت. مرحوم محدث به دعای ندبه دلبستگی ویژه ای داشت. به هر یک از دوستان و استادان خود می رسید، نگارش شرحی بر آن دعا را درخواست می کرد. همزمان خود نیز شرح دعای ندبه را می نگاشت، به گونه ای که تا آخر عمر موفق به اتمام و نشر آن نشد. این کتاب اخیراً در سه جلد، مجموعاً 1990 صفحه، منتشر شده است به این مناسبت نشستی داشته ایم با دکتر سیدهاشم محدث فرزند ایشان که حاصل آن در پی می آید.
«پدرم در سال 1283 هجری شمسی در ارومیه به دنیا آمدند. پس از تحصیلات مقدماتی وارد حوزه علمیه ارومیه شدند.
استادان ایشان در آن حوزه عبارت بودند از شیخ علی ولدیانی و آیت الله سیدحسین عرب باغی؛ پس از آن ایشان برای درک استادان حوزه علمیه مشهد به آن شهر می روند و تا سال به توپ بستن آن آستان مبارک توسط روس ها در مشهد اقامت داشتند. پس از آن به تهران آمده و به استخدام وزارت فرهنگ درمی آیند و به عنوان معلم مدرسه نظام به تبریز فرستاده می شوند. در سال 1320 مجدداً به تهران مراجعت می کنند و تا 1335 به عنوان رئیس مخطوطات کتابخانه معارف آن وقت (ملی امروز) خدمت می کنند و در آن سال بنابه دعوت های مکرر موسسه وعظ و خطابه (دانشکده الهیات امروز) به آنجا می روند. در سال 1342 پس از دفاع از رساله خود تحت عنوان «تصحیح فهرست شیخ منتجب الدین» عالی ترین مدرک وقت را دریافت می کنند.»
از شادروان محدث ارموی تا هنگام فوت 72 جلد کتاب و رساله چاپ شده است. سیدهاشم محدث در باب ویژگی های شرح دعای ندبه می افزاید: «این کتاب نتیجه 60 سال کار آن فقید است. ایشان به دعای ندبه عشق فراوانی داشتند و از چندین نفر از استادان خود خواسته بودند آن را شرح نمایند. بعضی از آنان هم دعوت ایشان را لبیک گفتند. اما خود آن مرحوم این مقدار را کافی نمی دانست از این رو درصدد برآمد تا خودنیز شرحی بر دعای ندبه بنگارد اما موفق نشد کتاب را به پایان ببرد و چاپ کند.»
فرزند مرحوم محدث پیرامون علت تاخیر این اثر توضیح می دهد؛ «به فاصله کمی بعد از فوت پدرم، برادر بزرگ و ارشدم آقای دکتر علی محدث به خارج رفتند و چاپ این کتاب حتماً می بایست توسط ایشان انجام می گرفت. اما چون مسافرت ایشان تا الان هم ادامه داشته این کار چاپ نشده بود. از سوی دیگر استاد دانشمند حضرت آیت الله رضا استادی چندین بار برای چاپ این کتاب اصرار فرمودند. پس از کسب اجازه از برادر، کل دستنوشته های شرح دعای ندبه را خدمت ایشان بردیم و استدعا کردیم که زحمت نظارت و چاپ آن را خودشان به عهده بگیرند. درحقیقت درست است که جمع آوری و تالیف این کتاب را پدرم انجام داد. اما زحمت جانفرسای آماده سازی چاپ کتاب – آن هم به این صورت زیبا – فقط با همت والای این استاد مکرم و همکاران دانشمندشان بوده است. صمیمانه از ایشان و کسانی که این خدمت را انجام دادند سپاسگزاریم.
اجازه بفرمایید کسانی را که در احیای این کتاب مایه گذاشتند نام ببرم تا قدردانی از زحماتشان شده باشد. در یادداشت برداری و کتابت مطالب این کتاب برادر عزیزم آقای دکتر علی محدث، مرحوم میرزا محمد پاکتچی، جناب آقای حسین درگاهی و همسر مکرمه ایشان؛ در چاپ آن، حضرت آیت الله رضا استادی و حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محسن احمدی و آقازاده محترم آیت آلله استادی، جناب آقای کاظم مقدم و استادان مکرم و عزیز جنابان حجج الاسلام والمسلمین محمد مهدی معراجی و رضا مختاری و حسن مختاری. ناشر محترم این کتاب، کتابخانه تخصصی حدیث که بانی و ریاست عالیه آن حضرت آیت الله استاد سیدجواد شهرستانی هستند.
هاشم محدث در ادامه در ارتباط با سایر آثار مرحوم محدث و ارتباط ایشان با علمای بزرگ اظهار می دارد: «پس از فوت مرحوم پدرم چهار کتاب از تصحیحات ایشان چاپ نشده بود که الحمدلله سه تای آنها تاکنون چاپ شده که عبارتند از: النقض، فهرست منتجب الدین و شرح دعای ندبه. فقط یک کتاب ایشان هنوز چاپ نشده که عبارت است از الاربعین من الاربعین عن الاربعین فی فضائل امیرالمومنین تالیف شیخ منتجب الدین علی بن عبیدالله رازی که تا سال 600 هجری قمری زنده بوده است.
ایشان با تمام مراجع زمان خود آقایان حکیم، میلانی، خویی و شیخ آقا بزرگ طهرانی، آیت الله بروجردی و اکثر بزرگان دینی ارتباط داشت و محبت دوطرفه بین آنان برقرار بود. در پایان فرزند مرحوم محدث به ذکر خاطراتی از پدرش می پردازد.<در زمان فوت پدرم بنده بیست و هفت ساله بودم و تمام لحظات زندگی پدر برای پسر خاطره است. اما به علت محدود بودن صفحات روزنامه فقط دو مطلب را عرض می کنم؛ اول موضوعی است که پدر ده ها بار برایمان می فرمودند و آن سختی دوران طلبگی در مشهد بود. ایشان می فرمودند پدرم زندگی مرفهی داشت و من پسر بزرگ خانواده بودم، اما به خاطر ارادت به خاندان اهل بیت(ع)، به حوزه علمیه مشهد رفتم. آن زمان مثل الان پست و بانک و وسایل ارتباطی نبود و هرچند وقت به چند وقت که مسافری از ارومیه می خواست به مشهد بیاید پدر پولی برای من می فرستاد. یک بار در رسیدن پول تاخیر بیش از حد شد و روزها من چیزی برای سد جوع نداشتم. روزی که برای تشرف خدمت حضرت امام رضا(ع) رسیدم به ایشان شکایت کردم و در حالی که اشک می ریختم عرض کردم یابن رسول الله! من برای نوکری خاندان شما تنعم و راحتی را ترک کردم و به اینجا آمدم آیا از میهمانتان این گونه پذیرایی می کنید. قلبم شکسته بود. در حال خروج از حرم، آقایی از روبه رو تشریف آوردند و پس از سلام و احوالپرسی گفتند آقا جلال این کیسه را «آقا» برای شما فرستاده اند. کیسه را گرفتم، به کفشداری رسیده بودیم، کفشم را گرفتم برگشتم که بپرسم کدام «آقا» این را برای من فرستاده اند، دیدم کسی نیست. وقتی به حجره رسیدم و کیسه را گشودم دیدم پر از پول است. آنگاه متوجه شدم که لطف کدام «آقا» شامل حالم شده است. پول ها را زیر فرش حجره گذاشتم و تا پایان دوره طلبگی در مشهد جزو طلاب متمول شده بودم.دومین مورد این است که در سال هایی که ایشان مسئول بخش خطی کتابخانه ملی بود دستورات شدید و غلیظ صادر شد که تمامی مستخدمان مرد دولتی موظفند کراوات ببندند و چون پدرم با این امر سنخیتی نداشت به اجبار این کار را می کرد. حتی تا آخرین روزی که کراوات زد یاد نگرفت که کراوات را چگونه گره می زنند. مرحوم مادرم چند کراوات برای دایی ام- شمس آل احمد- می فرستاد و ایشان گره می زدند و می فرستادند. شبی که پدرم به دلیل مشغله علمی بدون بازکردن کراوات خوابیده بود کراوات به پشت ایشان آویزان شده بود بنابراین صبح روز بعد ایشان کراوات دیگری آویخته و به محل کار می رود. همکاران ایشان در اداره متوجه دو کراواتی بودن ایشان شده و تذکر می دهند. خداوند پدرم را در لطف خود غرق بفرماید که یک تنه بیش از یک گروه به ایران و اسلام خدمت کرد.»
عبدالحسین طالعی
منبع: روزنامۀ ایران