زندگى، حیاتى است که داریم. می خواهم درباره تعریف و معنای زندگی بنویسم.
یکى از نوادگان حاج ملاهادى سبزوارى که اصلاً هم کرمانى است ـ بهحساب اینکه حاج ملاهادى در ایام اقامت خودش در کرمان، عیالى کرمانى اختیارکرده بود و اغلب بچههاى آن حکیم، کرمانى هستند ـ عبارتى دارد که به نظرم پاسخسؤالی در باب تعریف زندگى است. این شخص از مشایخ معروف گنابادى است. این مرد محترم حرف عجیبى مىزد و مىگفت: زندگى تکرار روزهاست.
ممکن است این تعریف تعریف گویایى نباشد، ولى توجیه آن مرد محترم این بود که: تنها در سال اول زندگى، روزهاى زندگى متفاوت ازسالهاى دیگر است. روز اولى که انسان به دنیا مىآید، چیزهایى مىبیند که قبل ازآن ندیده بود. روز دوم چیزهایى مىبیند که روز اول ندیده بود. روز سوم هم بدینترتیب است. تا ۳۶۵ روز که همه چیز زندگى تازه است.
وقتى سال تمام مىشود وروزهاى زندگى وارد روز ۳۶۶ مىشود، این روز، به عنوان مثال، نوروزى است مثلنوروز سال قبل و روز اول زندگى. روز دوم و روز سوم و روز چهارم و پنجم تکرارروزهاى قبلى است تا پایان، و انسان، مرتباً بهار مىبیند، مرتب خزان مىبیند و بعدهم مرتب تابستان و زمستان مىبیند. بعد مرتب ابر مىبیند و مرتب درخت مىبیندو راه مىبیند و گرسنگى مىچشد و سیر مىشود و بیمارى مىبیند و سلامتى و همهچیز تکرار چیز قبلى است. حرف آن محترم، از این جهت اهمیت قابل توجهىدارد.
زندگى در مجموع، پدیدهاى است که از جانب خداوند در اختیار انسان قرارگرفته است. کارى نداریم که عدهاى مىگویند: زندگى از جانب طبیعت در اختیار انسان قرار گرفته است. مىگویند، ولى شدنى نیست. زندگى از جانب خالقى استکه حیات را ترتیب داده و به وجود آورده است.
اساسِ حرکت موجودات، زندگى است، چه آن موجود نبات باشد، چهجماد باشد، چه حیوان باشد و چه انسان باشد. هریک از موجودات در حدخودشان تحرکى دارند. این تحرک که ادامه دارد، از اول زندگى در یک وجود یاموجودى پیدا مىشود. حالا فرقى نمىکند که بگوییم حلول مىکند یا هست ومنتقل مىشود و از سلولى دیگر به سلولى دیگر مىآید و رشد مىکند.
در مجموع، انسانى که حیات و حرکت در او وجود دارد، کارهایى انجاممىدهد که اسم آن را زندگى آن شخص مىگذاریم. زمانى هم این حرکات متوقفمىشود و اسم آن را مرگ گذاشتهاند.
زندگى از جهت اینکه هزاران سال است که ادامه دارد، براى خودش یک چیزجداگانه به شمار مىرود، غیر از آن چیزى که ما تصور مىکنیم و فکر مىکنیم که فقط در آدمیزاد است و در آدمیزاد، بعد از مدتى تمام مىشود. به نظر من، زندگى چونادامه دارد و چون ادامه پیدا مىکند، یک چیز جداگانه است. منتها قالبى لازم دارد تاخودش را نمایان کند و به عنوان مثال، در قالب حیات انسانى پیدا مىشود و آشکارمىشود.
از سویی این نکته که واقعاً میان زندگىها تفاوت وجود دارد، خودش یک مسئله مهماست. آیا این قالبها هستند که از ماهیت زندگى چیز تازهاى مىسازند که با زندگىفردى دیگر و حیوانى دیگر و فردى دیگر متفاوت است؟ یا اینکه خود زندگى بهگونهاى است که قالبى را تبدیل به یک چیز دیگر مىکند؟ این موضوع امرى نیستکه من بتوانم جوابى در مورد آن به شما بدهم. با سه ـ چهار صفحه تاریخ خواندن ودو ـ سه روز سفر کردن و از اتوبوس دو طبقه به طبقه اول آمدن و از اول به دوم رفتن، جوابى که شما در مورد زندگى مىخواهید داده نمىشود، یا بهتر است بگویم: بهسادگى داده نمىشود.
من هنوز به آن مراحل نرسیدهام که زندگى، خودش را به من نشان بدهد. معمولاً زندگى به حال عادى مىگذرد و مىرود، اما زمانى که بیمارى شدیدى پیداشود یا خطر عمیقى به وجود بیاید، یا مسئلهاى باشد که نشان بدهد که زندگى درحال دگرگون شدن است، آن وقت، تازه ممکن است که انسان زندگى را حس کند. من چنین احساسى دارم. حالا نمىدانم این مقصود را چگونه بیان بگویم وبگویم که زندگى چیست؛ آینهاى است یا شیشهاى است. به هر حال، چیزى هست.سپهرى حرفى دارد که لابد شنیدهاید. حرف او بیخود نیست. در مقابل، شاعرانى را داریم که مىگویند: زندگى کردن من مردن تدریجى بود! این شعر، شعر فرخى یزدى است. این خودش حرف عجیبى است: آنکهجان کند همه عمر حسابش کردند.
این حرفها یک معناى دیگر باید داشته باشد والا دلیلى ندارد که انسان فکر کند که زندگى سخت است و در نتیجه زندگى را براىخودش سخت بگیرد. عدهاى مىگویند: زندگى را سخت نگیرید. ممکن است خودشما هم از این دسته آدمها باشید. به نظرم این حرف زمانى زده مىشود که زندگى نمود پیدا مىکند.
هنوز چون خون در رگهاى ما راحت حرکت مىکند، حساب مىکنیم و مىبینیم که زنده هستیم و تغییرى هم در حالماناز این جهت پیدا نمىشود. شاید ارزش زندگى را روزى احساس کنیم که دچار یک ناراحتى جسمى مانند بیمارى قلبى بشویم و کار به آنژیو و پیوند قلب و این قبیلکارها بکشد که واقعیت دارد و ممکن است.
یادآور می شود استاد محمدابراهیم باستانی پاریزی مورخ، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقی پژوه و استاد بازنشستهٔ دانشگاه تهران شب گذشته ۴ فروردین دار فانی را وداع گفت و مراسم تشییع پیکر این استاد فقید ساعت ۱۰ صبح روز پنجشنبه ۷ فروردین از مقابل دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار میشود.
منبع: خبرآنلاین
اخبار مرتبط
…………………………………………………