ميراث مكتوب: محمدحسين ساكت در نشست دانش پژوهي بر پايه تاريخ بغداد خطيب بغدادي (نقد و بررسي كتاب نهاد آموزش اسلامي) گفت:پژوهش و بررسي درباره كتاب نهاد آموزش اسلامي و تاريخ آن بيش از هر زمينه ديگري دلنشين و فريباست.
وي افزود: خواننده و پژوهنده اين رشته با تاريخ پيكار و نبرد، خونريزي و ستم بارگي، كينه توزي و آتش افروزي، زندان و شكنجه كردن، تجاوز و خودسري فلان خودكامه و بهمان فرمانرواي بي فرهنگ و فريب گر ،سر و كاري ندارد. هرچه هست برگ هاي زرين و دست آوردهاي شيرين و دلپسندي است كه خواننده با خواندن و بررسي آن ها، احساس سرزندگي ، شادابي و شگفتي مي كند. با اين همه تنها يكبار به فصل برگ ريز غم انگيز اين آب و هوا مي رسد و آن هم ،هنگامي است كه به چشم و هم چشمي ها و رشك و تنگ بيني هاي دانشمندان و دانشيان برمي خورد.
وي ادامه داد: در زمينه تاريخ آموزش و پرورش ايران، ما متأسفانه خيلي تهيدست هستيم، بسيار تنگدست هستيم، نمي دانم چرا دانشگاهيان ما، استادان ما دانشجويان را به اين سوي و سمت نمي كشانند و حتي همانطور كه آقاي بهراميان هم اشاره كردند خاطرات پيشينيان و گذشتگان ما و معاصران كهن سال ما از مكتب ها، مي تواند جالب باشد و مي تواند شيوه هاي آموزشي متون خاص آن دوران را نشان دهد كه اين كار نشده است. يعني ما درباره تاريخ آموزش و پرورش ايران با همه غنايي كه اين سرزمين داشته ، هيچي نداريم، يعني حتي يك مقاله اگر بخواهيد پيدا كنيد، مقاله علمي نداريم تا برسد به كتاب و اين جاي تأسف است ،در حالي كه عرب ها به بركت دانش افزايي اسلام و ملي شدن دانش اسلام ،از اين متون برخوردارند و جالب اين است كه برخي از متون اوليه نهاد آموزش و شيوه آموزش را ايراني ها نوشته اند، منتهي به عربي براي مثال زوجي يكي از آنهاست.
ساكت تاكيد مي كند: بغدادي حنبلي بود كه به شافعي تغيير مذهب داده بود. اين خطري نداشت، ولي پيرو كيش اشعري شده بود كه حنبليان با آن مخالف بودند. او هم به احمد حنبل، استاد بزرگ محدثان خطاب مي-كرد و به شافعي تاج الفقها و بدين گونه مانند طبري بود. مقام فقهي احمد حنبل را ناچيز مي شمرد. كينه ورزي حنبلي هاي بغداد به خطيب بغدادي از همين جا ريشه مي گرفت و بدين گونه با وجودي كه پدر خطيب حنبلي بود و خود خطيب هم مدتي حنبلي بود و بدين گونه مانند طبري بود. باب البصره ،پايگاه حنبليان و مسجد منصور در اين بخش ، هر شخصيت جنجال آميزي مي خواست در آنجا وعظ كند يا حديث بنويساند، مي بايست تضمين رفتار نقيب را داشته باشد. يعني از سوي نقيب بايد تضمين مي شد. چون بارها پيش مي آمد كه مي ريختند و جلسه درس را به هم مي زدند، چيزي است كه حالا هم در تمدن اسلامي متأسفانه ادامه دارد و ما شاهدش هستيم و معلوم مي شود كه اين آزادي عقيده و بيان از همان اول شكل داشته؛ اجازه املاي حديث و تدريس با نقيب نبود، اجازه با خود خليفه بود ،ولي كارسازي و راه اندازي جلسه تدريس وتضمين امنيت و جلوگيري از آشوب با نقيب النقبا يا نقيب هاشميان بود.