میراث مکتوب- میرزا اسدالله غالب دهلوی (۱۲۱۲- ۱۲۸۵ق/ ۱۷۹۷- ۱۸۶۹م) شاعر فارسیسرا و اردو نویس ملقب به دبیرالملک در آگره زاده شد. او خود را از تبار ترکان ایبک قومی جنگجو معرفی میکند که قلم او تیر شکستۀ نیاکان است. او ترک نژادی است که نسبش به افراسیاب و پشنگ میرسد، «مرزبانزادۀ سمرقندی» که شغل آبا و اجدادی او کشاورزی بوده است:
ترک زادهایم و در نژاد همی به سترگان قوم پیوندیم
فن آبای ما کشاورزی است مرزبانزادۀ سمرقندیم
غالب در آغاز به اردو شعر میسرود اما پس از فراگیری زبان فارسی از جهانگردی ایرانی به نام ملاعبدالصمد هرمزد و گرایش به مذهب شیعه به شعر فارسی روی آورد. او خود را این گونه معرفی میکند:
غالب نامآورم نام و نشانم مپرس هم اسداللهیام و هم اسداللهیام
زندگی غالب با دشواری و مصائب بسیار همراه بود از جمله مرگ فرزندان و برادر که در شعر او بازتاب یافته است. تلاطم زندگی چنان او را از هند دلگیر کرده بود که همواره آرزوی ایران را در سر داشت:
غالب از خاک کدورتخیز هندم دل گرفت اصفهان هی، یزد هی، شیراز هی، تبریز هی
غالب سخت دلبستۀ ایران است و جابهجا در دیوان به این موضوع اشاره کرده است، از جمله:
غالب ز هند نیست نوایی که من میکشم گویی ز اصفهان و هرات و قمیم ما
و یا
غالب از هندوستان بگریز فرصت مفت توست در نجف مردن خوش است و در صفاهان زیستن
او که به هر دو زبان اردو و فارسی شعر میسرود، دربارۀ زبان فارسی و اردو چنین میسراید:
فارسی بین تا ببینی نقشهای رنگ رنگ بگذر از مجموعۀ اردو که بیرنگ من است
غالب در انواع قالبهای شعر فارسی (مثنوی، غزل، قصیده، رباعی، ترکیببند و ترجیعبند) طبعآزمایی کرده و در قصیده به خاقانی و انوری و در غزل به عرفی شیرازی و حزین و بیدل و نظیری و طالب آملی نظر داشته است. او در شعر چنانکه تصریح کرده به معنی بیگانه و پیچیدگی بیان گرایش داشته است:
سخن ساده دلم را نفریبد غالب نکتهای چند ز پیچیدهبیانی به من آر
غالب شاعر شیعی اثنی عشریِ معتقدی بود و ازاینرو، دیوان او پر است از منقبت پیامبر(ص) و اهل بیت بهویژه مدح حضرت علی(ع) که گاه در آن غلو کرده است:
هزار آفرین بر من و دین من که منعمپرستی است آیین من
نیاساید اندیشه جز با علی ز اسما نیندیشم الا علی
پارهای از اشعار او حاوی نگرشی عرفانی است و از عارفان بزرگی چون ابراهیم ادهم، بایزید بسطامی و جنید بغدادی و بهویژه بارها از حلاج نام برده است:
منصور فرقۀ علیاللهیان منم آوازۀ انا اسدالله درافکنم
از غالب آثار منظوم و منثور بسیاری به زبان فارسی و اردو بر جای مانده است. آثار منظوم او به فارسی علاوه بر دیوان عبارت است از: سبد چین، سبد باغ دو در، دعاء الصباح و رسالۀ فن بانگ و در نثر فارسی کلیات نثر او (شامل پنج آهنگ، مهر نیمروز و دستنبو)، قاطع برهان، درفش کاویانی، مآثر و مکتوبات غالب است.
شعر غالب شعری است سرشار از مضامین تازه و تخیّلات بدیع که از یک سو برخاسته از تجربیات شخصی اوست و محیطی که در آن میزیست و از سویی، مبتنی است بر اندیشه و حکمت ایرانی و متأثر از کلام شاعران نامدار ایرانی. او خود شعرش را برخاسته از الهام میداند:
شعر غالب نبود وحی و نگوییم ولی تو و یزدان نتوان گفت که الهامی هست؟
کاربرد لغات جدید در دایرۀ واژگانی زبان (مانند: تلواسه= اضطراب)؛ واژههای پربسامد سبک هندی (مانند: فلاخن، مخمل، شیشه)؛ استفاده از اسمهای فرنگی و بیگانه؛ ساخت ترکیبات جدید از جمله ویژگیهای زبانی شعر غالب است. تسلط او بر زبان فارسی را در آثار منثور نیز میتوان مشاهده کرد آنجا که در قاطع برهان، نقد و بررسی فرهنگ برهان قاطع، از ترکیبهای فارسی به جای لغات و ترکیبهای غیرفارسی استفاده کرده است، مانند: آرامشداد به جای انتظام، بارنامه به جای تجمّل، بهرامروز به جای روز سهشنبه و پساوند به جای قافیه.
کلام غالب دهلوی آن زمان اهمیت مییابد که در زمانی که زبان فارسی به دلیل استیلای استعمار انگلیس بر هند در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م از رونق افتاده و رو به افول بود، او نامدارترین شاعر پس از امیرخسرو دهلوی و بیدل دهلوی بود که پرچم زبان فارسی را در سرزمین هند برافراشت.
فریبا شکوهی
منبع: فرهنگستان زبان و ادب فارسی