میراث مکتوب- زنگ تلفن به صدا درآمد و از بنده خواست که آهنگ آذربایجان کنم. گویی طنین نوای دلنشین زندهیاد بنان به گوش رسید:
ای قبله آزادگان، وی خاک آذر بادگان
فرخنده باد ایام تو، کز نام تو
آشفته خاطر دشمن …
و حاصل آن تماس، دعوت به تبریز بود، شهری که بزرگترین شهرک علمی فرهنگی عصر ایلخانی را در دل خود دارد که زمانی گنجینهای از آثار ارزشمند چون جامع التواریخ و … در آن نوشته شده و وقفنامهای بینظیر به نام مجتمع ربع رشیدی به نگارش در آمده. همواره آرزوی دیرین ایراندوستان بوده که کتابخانۀ بزرگ این شهرک دانشگاهی، روزی احیا شود. مایۀ خوشوقتی است که میراث مکتوب با انتشار بیش از ۲۰ اثر، تاکنون سهم کوچکی در این کار داشتهاست.
صبح پنجشنبه ساعت شش با مترو راهی فرودگاه شدیم و خوشحال از اینکه با حداقل وجه و بهموقع به مقصد رسیدهایم. به تابلو اعلانات نگاه کردیم. با خط قرمز روی پرواز هواپیمایی آتا ضربدر کشیده بودند که باطل شد. دست از پا درازتر ۱۸۰ هزار تومان به تاکسی فرودگاه دادیم و به منزل بازگشتیم. بعد به زحمت از جیب مبارک بلیط دیگری تهیه کرده و صبح جمعه به سمت تبریز شکربیز پرواز کردیم.
سفر به تبریز همیشه برای من فرحبخش و خاطرهانگیز بوده است. تبریز نگینی درخشان در میان شهرهای ایران است. مقبرهالشعرای این شهر، مهمترین شناسنامۀ ملی و هویت فرهنگی این خطۀ زرخیز است، همچون تختپولاد در اصفهان که بخش دیگری از هویت فرهنگی ایران است.
در هر سفر، نخست به زیارتکدۀ فرهنگی این دیار رفتهام. زیارت اسدی طوسی، قطران تبریزی، خاقانی شروانی، همام تبریزی، شهریار …. و کمی آنسوتر، کمال خجندی و کمالالدین بهزاد، بالغ بر ۴۰۰ فرزانه فروخفته در خاکپاک، رنگینکمانی از دانشمندان، شاعران، هنرمندان، عالمان دینی و دلاوران دفاع از سرزمین پرافتخار ایران، چون باقرخان و ستارخان و کشتهگان فداکاری چون باسکرویل ارمنی (معلم امریکایی) که در کنار مشروطهخواهان جنگید و نام نیکی از خود برجای نهاد. زمانی تقیزاده بر مزار این مرد رفته بود و خطابه کرده و از ایثارش گفته بود.
صبح شنبه، دو ساعتی با دکتر آجرلو رئیس دانشکدۀ حفاظت آثار فرهنگی دانشگاه هنر تبریز جلسۀ خوبی برقرار شد. این دانشگاه از سال ۷۶ به بنای زیبا و قدیمی کارخانۀ چرم خسروی منتقل شده است. تبریز شهر خانههای آجری عهد قاجاری است.
پس از آن با دکتر مشتاقمهر عضو هیأت علمی گروه ادبیات فارسی دانشگاه شهیدمدنی تبریز و معاون بنیاد فرهنگی شهریار دیدار داشتم. دکتر مهری باقری رئیس بنیاد در سفر بودند و به دیدارشان کامیاب نشدم. این بنیاد تاکنون چندین کتاب چاپ کرده و نشستهایی هم هر ماه برای بزرگداشت مفاخر آذربایجان برگزار میکند. مسئلۀ اعتبارات و کمبود بودجه این بنیاد، مشهود بود. به طوریکه گویا در تأمین هزینۀ رفت و آمد میهمانان گاه دچار زحمت میشوند. از سویی اساساً کار کردن در تبریز، بهخاطر حساسیتهای قومی، خطیر و دشوار است. عدهای قلیل گاه موضوعی را بهانه میکنند و با جنجال و هیاهو اسباب زحمت میشوند. چندی پیش کار جالبی خانم دکتر مهری باقری کرده بود. گروهی وابسته به جریانهای پانترک، مدعی شده بودند چرا بنیاد شهریار که وابسته به فرهنگستان است، آموزش زبان ترکی را دربرنامۀ خود قرار نمیدهد؟ فراخوانی داده شد تا متقاضیان بیایند و خط و زبان مادری خود را بیاموزند! اول جمع کثیری آمدند برای ثبتنام. اما بعد از مدتی به کمتر از ۱۵ نفر رسیدند و برای آنها منتخبی از متون متاخر ترکی تدریس شد. نمیدانم از این بنیاد کمبنیه، با دو سه کارمند و با این محدودیتهای مالی، چه انتظاری میتوان داشت و چه کاری میتوانند برای معرفی مشاهیر آذربایجان و چاپ کتاب کنند؟
بعد دیداری داشتم با دکتر طاهری خسروشاهی که به تازگی ریاست بنیاد ایرانشناسی را پذیرا شده تا حضورش را تبریک گویم و آمادگی خود را برای همکاری اعلام کنم. طاهری جوانی است متدین و ایراندوستی دلسوز و خدوم و در دانشگاه هم ادبیات تدریس میکند. آبانماه سال ۹۵ در برگزاری همایش بزرگ شعر و ادب و عرفان در آذربایجان از طرف دانشگاه تبریز، مدیر بخش اجرایی بود و با میراث مکتوب همکاری خوبی داشت. بهنظرم همایش بینظیری بود که تکرار نخواهد شد. رئیس علمی همایش، استاد محمدعلی موحد بودند و هیأتی حدود ۴۰ نفر از استادان ادبیات از تهران و اصفهان و… شرکت کرده بودند.
جناب جمشید علیزاده و دکتر خاکپور و دکتر سعید طرزمی هم در این نشست در بنیاد ایرانشناسی حضور داشتند. همه در ضرورت پاسداشت مفاخر و مشاهیر تبریز و بزرگانی که در سدۀ اخیر به فرهنگ ایران و ادبیات فارسی خدمت کردهاند، اتفاقنظر داشتیم. جمشید علیزاده الحق از ادیبان و محققان فعلی این شهر است. در نظامی و خاقانیشناسی، صاحبنظر است و معالاسف قدرش دانسته نمیشود.
وی اخیراً سه منظومه از خمسه نظامی موجود در سفینۀ تبریز کتابت ۷۲۱ ق را تصحیح و چاپ نموده، نسخهای هم به بنده اهدا کردند.
صبح یکشنبه با دکتر صدرینیا استاد زبان فارسی دانشگاه و دکتر قدیمی قیداری استاد گروه تاریخ دانشگاه تبریز، قرار دیدار در شعبۀ سازمان اسناد و کتابخانه ملی به ریاست دکتر پاشازاده داشتیم. وی نیز خود از اعضای هیأت علمی گروه تاریخ است. اخیراً نسخهای از روزنگاشت حوادت مشروطه به نام غوغای تبریز از مؤلفی ناشناخته پیدا و تحقیق کرده و امیدوارم در میراث مکتوب توفیق نشر آن را داشته باشیم. دکتر پاشازاده از وجود بیش از سی میلیون سند در این کتابخانه خبر داد و از شرایط آفتزدایی، مرمت و نگهداری این اسناد گفت. اندکی از میوههای انگور و انجیر حیاط این بنای زیبای تاریخی تناول کردیم. باغبانی دارد خلاق و مبتکر. تنۀ درختی را دیدم که سه شاخۀ بزرگ داشت و هرشاخه میوهای متفاوت که به ذوق و تجربۀ این باغبان، چنین ثمرده شده. این کشور مملو از این باغبانان در همۀ عرصههاست که کمتر دیده میشوند. این ساختمان پیشتر متعلق به خانواده اردوبادی از اطبای تبریز بوده و اکنون به ثبت ملی رسیده و از طرف شهرداری به کتابخانه ملی واگذار شده است. البته چون بنا قدیمی است و تبریز هم زلزلهخیز، محل مناسبی برای نگهداری این حجم از اسناد نیست. ظهر برای بازدید از کتابخانه گروه تاریخ و دیدار با استادان راهی دانشگاه شدیم. ساعتی با خانم دکتر اروجی و دوستان فوقالذکر صحبت کردیم. این سؤال مطرح شد که چرا از سال ۸۸ بومیگزینی دانشجو در دورۀ لیسانس را بنیاننهادند و با این کار یکپارچگی ملی را به مخاطره افکندند و اقوام ایرانی را از هم جدا ساختند!؟ ممکن است این مسئله زمینۀ محاوره به زبان ترکی بین برخی استادان و دانشجویان را بیشتر کرده و …
چرا دانشجویانی عربزبان و کردزبان که هنوز بهخوبی، زبان فارسی را فرانگرفتهاند، امکان تحصیل در دانشگاه را پیدا کردهاند؟ چرا قلیلی از استادان در تدریس دروس دانشگاه و نیز مدیران در اغلب ادارات دولتی، شهرداری و … به زبان رسمی کشور صحبت نمیکنند؟ چرا برخی در پی تأسیس فرهنگستان زبان ترکی هستند؟ و انگیزهٔ اینها چیست؟ چرا کسانی که با جریانهای پانترکیستی همراهی میکنند، در سطوح مختلف اجرایی و حاکمیتی حضور و نفوذ دارند و در تصمیمسازیها اعمال نظر میکنند؟ و چراهای دیگر، اینها بخشی از پرسشها و دغدغههایی بود که مطرح شد.
به لطف سعید طرزمی، این جوان پرتکاپو که بهزودی شمارۀ دوم نشریۀ دربند ویژۀ مفاخر مقبرهالشعرا به همت او منتشر میشود، دیدارها و برنامهها تنظیم و بخوبی انجام شد. سپاسگزارش هستم. سفر کوتاه اما بسیار پربار و طبق معمول خاطرهانگیز و دلچسب بود.