میراث مکتوب- دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب در پی درگذشت استاد محمدرضا شجریان، یادداشتی نگاشته که آن را در ادامه میخوانید.
استاد محمدرضا شجریان خالق نغمههای داوودی به سرای باقی شتافت. روحش شاد که شادیبخش جانهای بیشمار بود. یکتن بود در چشم همگان، بیشمار بود در چشم خردمندان. قرنها باید بگذرد تا نابغههایی چون بوعلی، ابوریحان بیرونی، حافظ، سعدی و مولوی و… از مادر زاده شوند. جسم هر یک از خاک بر آمد و چند صباحی گذران کرد و در خاک شد، اما رمز جاودانگی آنها چه بود که از روح آنان شجرۀ طیّبهای ساخت که سرمایۀ بشریت، بل جملگی فخر عالم شدند و نامشان وِرد زبان فرزانگان گیتی گشت. به قول سنایی:
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب / لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع / عالِمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن
آثار وجودی هر انسانی اسباب ماندگاری او را فراهم میکند. هر اثر به میزان تأثیری که در جامعۀ خود و در نسلهای پس از خود میگذارد، به همان میزان به تعالی روح و ترویج دانش، عقلانیت، فرهنگ و هنر مردم خود یاری میرساند؛ گویی آن وجود نازنین، زبان خدا و فرستادۀ او در میان مردمان خود میشود؛ حرف دل آنان را بر زبان میراند و مرهم آلام و دردهایشان میشود. او دیگر شخص نیست و خود ملتی بزرگ با هویتی تاریخی است.
شجریان در این دو دهۀ اخیر به یک سرمایه و چهرۀ ملی تبدیل و به تعبیری دیگر زبان هنر و فرهنگ ایران شد. هنر موسیقی را در سینه داشت و به آیندگان منتقل کرد. او ثابت کرد که موسیقی مانند دیگر علوم و معارف سازنده و تأثیرگذارِ جوامع بشری، میتواند نقش مؤثری در اعتلای نسلهای آینده داشته باشد. مولانا جلالالدین بلخی در مثنوی گهربارش به تعبیر خود، مثنوی او، «هو اصولُ اصولُ اصول الدین» را از نسلهای پیش از خود یکجا گرد آورد و آن دایرة المعارف حکمت و معرفت و اندیشه را خلق نمود. حافظ و سعدی هر یک صنایع و بدایع و هنرهای شعری و ذوقی و موسیقایی را از پیشینیان به ارث بردند، اما از زبان آنان خوشتر غزلهایی صادر شد که شاعران پس از خود را انگشت به دندان نمود. صفیالدین ارموی وارث موسیقی از فارابی بود، عبدالقادر حافظ مراغی وارث او شد و جامع الالحان را برای آیندگان به ارمغان گذاشت، اما آنچه اکنون از اجرای درست نغمههای موسیقی یادگار برای نسل امروز شده، تنها نواهای ماندگار نسل تاج اصفهانی، طاهرزاده و بنان و شجریان است که سینه به سینه به دست ما رسیده است. او اکنون تنها پهلوان موسیقی ایرانی و در واقع وارث موسیقی آوازی است که به لطف موهبت الهی و قدرت حنجرۀ طلایی و تسلط عالی در اجرای دهها گوشه و مایه و دستگاه آوازی با تنوعی چشمگیر و مهارتی بینظیر، در جان خود جای داد و خوشبختانه نسل امروز به لطف فناوریهای مدرن روز، مفتخر به شنیدن نوای ملکوتی و نغمههای داوودی او شد.
یا چو داوود از خوشی نغمهها / جان پراندی سوی بستان خدا
یکی از آثار ماندگار او کارهای ارزشمندی است که در دهۀ 1350 در برنامۀ «گلها» در رادیو ایران اجرا کرد. استادان بزرگی چون بنان و قوامی و ادیب خوانساری و … هم هر یک خالق آثار موسیقایی ماندگاری بودند، اما نوای شجریان آهنگ دلنشین دیگری داشت و کسی یارای رقابت با او را نداشت. آن زمان شجریان هیچگاه آهنگی سیاسی نخواند، اما اجرای درست موسیقی آوازی بهترین راه برای جلب جوانان به هنر پاک و پاکیزۀ موسیقی بود. زمانی که رادیو و تلویزیون ملی را موسیقی پاپ پر کرده بود، شجریان با اشعار حافظ و سعدی، حکمت و معنویت و عرفان را بر دلهای تشنه مینشاند، با حقوقی ناچیز، بهطوری که هوشنگ ابتهاج با درخواست حقوق بیشتر وی موافقت نکرد و شجریان یکیدوسالی دست از کار کشید و عطای آواز را به لقایش بخشید، اما بعد با دلگرمی بیشتری بهکار مشغول شد. با شروع انقلاب با مردم همراه شد و در کانون چاوش آهنگهای انقلابی خواند و کشتار 17 شهریور را تقبیح کرد. با شروع جنگ، با مدافعان وطن همصدا و چندین آهنگ در حمایت از رزمندگان اجرا کرد. در سالهای بعد زندگی شجریان با همراهی مطالبات مردمی رنگ و بویی سیاسیتر به خود گرفت و آهنگهایی را متناسب با اوضاع زمانه خواند. با این حال او هیچگاه موسیقی ردیف آوازی را ترک نکرد و از خواندن تصانیف و نیز آهنگ مردمی مرغ سحر در محافل خصوصی و عمومی چشم نپوشید.
استاد شجریان خود یک ملت و یک سرمایۀ عظیم ملی و زبان فرهنگ ایران برای مردمش و برای دیگر علاقهمندان به فرهنگ و هنر و زبان فارسی در میان جوامع فارسیزبان بود. او وارث و حافظ هنر موسیقی ایرانی و یکی از بزرگترین مروّجان زبان فارسی در جهان بود. آوازهای او را بسیاری از خوانندگان غیر ایرانی اجرا میکنند و زبان شیرین فارسی را در کام دیگر مردمان شیرین میسازند. شجریان با نوای دلنشین خود، پند و اندرزهای سعدی و شاعرانگی حافظ و اندیشهورزیهای عطار و مولوی را در جان کوچک و بزرگ مردمان خود شیرین ساخت، آنان را به فکر وادشت و زبان آنها را زمزمهگر آهنگهای روحبخش خود نمود و نشان داد که موسیقی میتواند در کنار دیگر معارف بشری، زبان عرفان الهی باشد و موجب تعالی روح انسانها شود. امیدواریم در جامعه افرادی دلسوز و هنردوست پیدا شوند تا راه او را ادامه دهند و برای حفظ و اشاعۀ موسیقی سنتی برغم موانع و بیمهریهای رایج فداکاری کنند. اینجانب در چهار کتابی که در بارۀ مباحث تاریخی، عرفانی و جامعهشناختی موسیقی در این سالها تألیف و منتشر کردهام، به آسیبشناسی وضعیت موسیقی در دوسه دهۀ اخیر کشور نیز اشاره کردهام. به نظر بنده، شجریان بهترین الگو برای کسانی است که شیفتۀ موسیقی اصیل ایرانی هستند. متأسفانه در سالهای اخیر موسیقی اصیل ایرانی رنگ باخته و حتی در رسانههای ملی کشور مورد بیمهری شدید قرار گرفته و موسیقیهای پاپ اما کممحتوا با اجراهایی ضعیف، جای آن را گرفته است که امیدواریم روزی این نقیصه جبران شود.