میراث مکتوب- به مناسبت هشتم مهرماه مصادف با زادروز مولانا همایشی در کشور ترکیه در شهر قونیه با حضور مقامات و پژوهشگران ترکیهای، دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، رئیس کمیته ملی حافظه جهانی و نماینده تاجیکستان برگزار شد. در ادامه متن سخنرانی دکتر اکبر ایرانی در این همایش را میخوانید.
آنچه باعث شده ما اکنون به لطف دعوت کشور دوست جمهوری ترکیه گرد هم آییم، ثبت جهانی مجموعۀ پنج اثر ارزشمند حضرت مولاناست.
میدانیم حافظۀ جهانی یک برنامه است نه کنوانسیون جهانی. برنامهای است که در سال ۱۹۹۲ میلادی در کمیتۀ مشورتی یونسکو تصویب شد، با این هدف که وضعیت حفاظت از مواریث مستند که در حافظۀ جمعی همۀ ملتها ارزشمند هستند، باید برای حفظ و نگهداری و مرمت آنها تلاش کرد و شرایط بهتری برای دسترسی به آنها در دنیا ایجاد نمود. تجربههای تلخ تاریخی نشان داده بود که چگونه مجموعههای مهم فرهنگی و هنری در جهان در اثر حوادث طبیعی، جنگها و آشوبهای اجتماعی به تاراج رفته و یا با داد و ستدهای غیرقانونی آسیب دیده یا از میان میروند.
برنامۀ حافظه جهانی برای آن است که بگوید فلان اثر که میراث مستند است، متعلق به همۀ بشر است و باید برای همیشه و به صورت کامل حفاظت و نگهداری شود و در دسترس همگان قرار گیرد. برای رسیدن به این هدف، محل نگهداری آن اثر مطرح است نه پدید آورنده آن. چون قرار نیست مؤلف اثر ثبت جهانی شود. دلیلش هم این است که جلوگیری از آسیب و تخریب اثر، در آن محل باید شکل بگیرد. این برنامه کشورها را برای فراهم کردن دسترسی آسان به منابع و اطلاعات تشویق میکند.
هدف این قطعنامه ها و این رویه در یونسکو این است که ملتها را تشویق کند تا برای شناخت مفاخر دیگر فرهنگها و تمدنها تلاش می کنند و یک احساس عام جهانی و بشری مشترک برای شناخت و حرمت این مواریث برانگیزد و از این راه ملتها را به هم نزدیک کند. اینکه شخصیتی به کدام ملت بیش از بقیه تعلق دارد اصولاً هدف و کار یونسکو نیست. ما افتخار می کنیم که تمدن کهن ما فرزندی داشته که شایسته آن است که همه جهان او را و میراث مکتوب او را از خود بدانند.
زبان فارسی در آناطولی از زمان سلاجقۀ روم تا اواخر عثمانیان، همواره در کنار زبان ترکی بین مردم رواج داشته. مهاجرت سلطان العلما پدر مولانا جلال الدین، سیف فرغانی، نجم الدین دایه و بسیاری دیگر از خراسان به آناطولی، موجب گسترش اندیشههای عرفای در این مناطق شد. یک سخن حکیمانه است که میگوید شرف المکان بالمکین، یعنی این انسانهای خردمند هستند که به مکانها قداست و بزرگی میبخشند. به قول شاعر: مکان شرافت از دولت مکین دارد یَمن ز فیض اویس است وادی اَیمَن
چلبی حسام الدین اُرموی، قاضی سراج الدین اُرموی، صدرالدین قونوی، شمس تبریزی و بسیاری دیگر در این دیار پاک زیستهاند و اگر چه باعث افتخار است که جسم مولانا در قونیه مدفون است و برای ما هم افتخار است که پیکر عطار در نیشابور و ابن سینا در همدان و غزالی در خراسان در خاک خفته اند، اما آنچه امروز در ذهن و دل و خاطرۀ مردمانِ معنویتخواهِ جهان نفوذ کرده، اندیشههای انسانی و الهی اینهاست که در نابترین عبارات و کلمات، در قالب شعر و نثر سروده یا نوشته شدهاند.
پیشوای معنوی، متفکر و شاعر نامی زبان فارسی، مولانا جلال الدین بلخی در شهر بلخ (افغانستان فعلی) متولد شد و در قونیه درگذشت. مولانا پیامبر صلح و دوستی است. او مهربانی را بهترین ویژگی انسان میخواند و میگوید:
مِهر و رقّت وصف انسانی بود خشم و شهوت وصف حیوانی بود.
مایۀ خوشوقتی ما مسلمانان است که تمدن اسلامی بزرگانی چون مولانا و شمس تبریزی و عطار و قونوی را در دامن خود پرورش داده و بیشک، ثبت جهانی آثار ادبی و عرفانی او، موجب شناخت بهتر و ترویج بیشتر اندیشههای انسانی و الهی او خواهد شد. اندیشههای مولانا به تنهایی خود یک آییننامۀ صلح و دوستی بین المللی است و به تعبیری بهترین دیلماسی فرهنگی است. زیرا او همواره میکوشد که خشم و قهر و دشمنی از میان برداشته شود و مردم با کمال آرامش و آسایش در کنار هم زندگی کنند، چیزی که حلقۀ مفقودۀ دنیای کنونی است. شاید به همین دلیل باشد که وقتی ما صحبت از مثنوی معنوی میکنیم، باید بدانیم که این کتاب، یک کتاب تعلیمی و درسی است. مولانا در بیش از ۲۶ هزار بیت که در قالب ۶ دفتر، مثنوی معنوی را ترتیب داده، از حدود ۲۵۰۰ آیه قرآن بهره برده است. این موضوع نشانگر آن است که مولانا با مکتب اسلام آشنایی کافی داشته است . افلاکی در مناقب العارفین، از قول فرزند مولوی، میگوید مولوی معتقد بود که مثنوی قرآن به زبان فارسی است.
نکتۀ دیگر اینکه مولوی همواره به اندیشه و خرد توجه دارد. در فیهمافیه خود، در توضیح این بیت که
ای برادر تو همان اندیشهای مابقی تو استخوان و ریشهای
میگوید: تو به این معنی نظر کن که اندیشه همان نیروی سخن گفتن است که انسان را از حیوان ممتاز میکند و الا انسان در پوست و استخوان و ریشه با حیوان مشترک است.
مولانا و میراث مکتوب او، یک پیام و یک صدای جهانی است که بیش از همه به آن گوشها و آن دلهایی تعلق دارد که پیام او را بهتر بفهمند و صدایش را با گوش جان بشنوند و اندیشههایش را در زندگی معنوی خود به کار گیرند. آنچه ما را گرد هم جمع کرده، زبان او نیست. قرنهاست مثنوی معنوی او به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده، مولوی معتقد است زبان اگر موجب همدلی و دوستی شود، ارزش دارد. او میگوید ممکن است دو همزبان با هم بیگانه باشند، اما دو بیگانه ممکن است در یک موضوعی همدل و همفکر باشد.
مولانا چون گلی است که عطر خوش وجود او به مشام همۀ اهل دل و خرد میرسد. مهم این است که هر کس به مقداری که از عطر اندیشههای مولانا بوی خدا را استشمام کند و سپس به وجد و طرب آید و ناخودآگاه از زمین بلند شود و سماع کند، درواقع او مولانا را شناخته و مولانا توانسته در دل او نفوذ کند. خود مولانا قصۀ بایزید و خرقانی را برای همین منظور نقل میکند. وقتی خبر زاده شدن ابوالحسن خرقانی را به بایزید دادند، او به وجد آمد و این موضوع را تشبیه میکند به وقتی خبر آمدن اویس قرن از یمن به مکه نزد پیامبر وارد شد و پیامبر از شنیدن این موضوع گفت: من بوی خدا را استشمام میکنم و به طرب آمد و بسیار شادمان شد. با این سه بیت سخن خود را به پایان میبرم:
گفت بوی بلعجب آمد به من همچنان که مصطفی را از یمن
تا پیمبر گفت بر دست صبا از یمن می آیدم بوی خدا
از اویس و از قرَن بوی عجب مصطفی را مست کرد و پر طرب